کلمه جو
صفحه اصلی

تسمیه


مترادف تسمیه : نام گذاری، نام گذاری کردن، نامیدن، نام نهادن

فارسی به انگلیسی

denomination, giving a name

فارسی به عربی

طائفة

مترادف و متضاد

name (اسم)
اسم، نام، خوشنامی، اب رو، تسمیه، نام و شهرت، نام خودمانی

denomination (اسم)
پول، مذهب، نام گذاری، تسمیه، لقب یا عنوان، واحد جنس

نام‌گذاری


نام‌گذاری کردن، نامیدن، نام نهادن


۱. نامگذاری
۲. نامگذاری کردن، نامیدن، نام نهادن


فرهنگ فارسی

نام نهادن، نامیدن، بنام خواندن، نامگذاری
۱- ( مصدر ) نام نهادن نام دادن نامیدن . ۲- ( اسم ) نامگذاری .
بر سر خود گذاشتن شتران را

فرهنگ معین

(تَ یِ ) [ ع . تسمیة ] (مص م . ) نام نهادن ، نامیدن .

لغت نامه دهخدا

تسمیه. [ ت َ ] ( ع مص ) بر سر خود گذاشتن شتران را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ).

تسمیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) نام کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (دهار). نامیدن و به نامی خواندن و نام نهادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). نام نهادن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). نام گذاشتن برای کسی . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || بسم اﷲالرحمن الرحیم گفتن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ذکر نام خدا. (از متن اللغة). آوردن شروع کننده ٔ کار نام خدا را. (از اقرب الموارد) (از المنجد).


فرهنگ عمید

۱. نام نهادن، نامیدن.
۲. به نام خواندن.
۳. نام گذاری.

دانشنامه عمومی

تسمیه می تواند به موارد زیر اشاره کند:
بسم الله الرحمن الرحیم (آیه تسمیه)
اصالت تسمیه یا نام گرایی
وجه تسمیه یا ریشه شناسی

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی تَسْمِیَةَ: نامیدن
معنی جَنَّةِ: باغ (وجه تسمیه اش این است که پوشش درختان مانع از دیدن زمین می شود)-بهشت
معنی فَرْشاً: خردسالان چهارپایان ( در عبارت "مِنَ ﭐلْأَنْعَامِ حَمُولَةً وَفَرْشاً کُلُواْ "وجه این تسمیه یا این است که از کوچکی مانند فرش زمینند ، و یا این است که مانند فرش لگد میشوند و ممکن است هم منظور همان فرش معروف باشد و آنوقت منظور از آیه می شود چهارپایان پ...
معنی تَنَادِ: ندا دادن (یوم التناد : قیامت ،تسمیه قیامت به این اسم به این دلیل است که قیامت ،روزی است که اهل دوزخ و اهل بهشت یکدیگر را ندا دهند یا به خاطر این است که در آن روز ستمگران یکدیگر را با صدای بلند صدا میزنند ، و داد و فریادشان به واویلا بلند میشود ، همان...
ریشه کلمه:
سمو (۴۹۳ بار)
وسم (۱۸۱ بار)

پیشنهاد کاربران

( مصدر باب تفعیل ) نام نهادن

نامیدن

نام دادن

هوالعلیم

تسمیِه: نامگذاری ؛ نامیدن ؛

وجه تسمیه: سبب نامگذاری


کلمات دیگر: