کلمه جو
صفحه اصلی

تدلیس


مترادف تدلیس : تلبیس، عیب پوشی، فریب، حقه بازی، نیرنگ بازی، فریب کاری، مکر، فریب دادن، فریفتن، عوام فریبی مردم فریبی، عیب پوشاندن، عیب پنهان کردن

فارسی به انگلیسی

buncombe, dissemblance, dissimulation, false pretenses


guile, hypocrisy, buncombe, dissemblance, dissimulation, false pretenses

guile, hypocrisy


مترادف و متضاد

عوام‌فریبی مردم‌فریبی


عیب پوشاندن، عیب پنهان کردن


subreption (اسم)
تلبیس، تدلیس، اختفای حقایق برای استفاده خود

تلبیس، عیب‌پوشی، فریب، حقه‌بازی، نیرنگ‌بازی، فریب‌کاری، مکر


فریب دادن، فریفتن


۱. تلبیس، عیبپوشی، فریب، حقهبازی، نیرنگبازی، فریبکاری، مکر
۲. فریب دادن، فریفتن
۳. عوامفریبی مردمفریبی
۴. عیب پوشاندن، عیب پنهان کردن


فرهنگ فارسی

پنهان کردن وپوشاندن عیب چیزی، عوام فریبی، فریب
۱-( مصدر ) فریبکاری کردن فریب دادن پنهان کردن عیب چیزی را. ۲-( مصدر ) فریبکاری . ۳- عوام فریبی . جمع : تدلیسات .
شهری بمغرب اقصی بر کنار بحر محیط .

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - فریب دادن . ۲ - پنهان کردن عیب کسی .

لغت نامه دهخدا

تدلیس . [ ت َ ] (اِخ ) شهری بمغرب اقصی ، بر کنار بحر محیط. (معجم البلدان ).


تدلیس. [ ت َ ] ( ع مص ) پنهان کردن عیب متاع بر خریدار. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). پوشیدن عیب کالا بر خریدار. ( آنندراج ). کتمان عیب کالا بر مشتری. ( از اقرب الموارد ) ( المنجد ). کتمان عیب کالا. || پنهان کردن. ( متن اللغه ). || ( اصطلاح فقه ) عیب متاعی را پوشاندن چنانکه بایع متوجه نشود مانند تدلیس ماشطه که زن زشت را زیبا نمایند تا شوی راغب شود. ( از شرایع ص 84 ).و آن چنان است که عاقد نسبت بمورد عقد صفت کمالی رااظهار کند که در آن نباشد. ( فرهنگ اصطلاحات حقوقی ). ماده 438 قانون مدنی می گوید: «عبارتست از عملیاتی که موجب فریب طرف معامله شود». اصطلاح حقوقی از معنی لغوی دور نیفتاده است زیرا بر اثر تدلیس حقیقت امر رامی پوشانند تا غیر از آنچه هست او را بنمایانند. رجوع به حقوق مدنی تألیف امامی ج 1 صص 513 - 516 و شرح تبصره علامه ج 1 ص 364 شود. || پنهان کردن اسناد حدیث. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). تدلیس در اسناد آنست که از شیخ بزرگ حدیث حالی که خود او ندیده باشد و از کسی حدیث شنیده باشد که در مرتبه مادون اوست یا از کسی شنیده باشد که او از آن شیخ شنیده باشد، و جمعی از ثقات چنین کرده اند. ( منتهی الارب ).نزد محدثان آنست که راوی اسناد حدیث را بیندازد و این اسقاط چنان ناآشکار باشد که جز کسانی که بر طرق حدیث مطلعند آنرا درنیابند. و چنین حدیثی را مدلس بفتح لام و فاعل این فعل را مدلس بکسر لام خوانند. و مدلس بر سه گونه است : نخست آنکه شیخ خویش را که این حدیث از او شنیده است بیندازد و نام شیخ شیخ ، یا آنکه درمرتبه مقدم بر اوست ذکر کند و لفظ را چنان آورد که مقتضی اتصال نباشد و موهم آن بود، چنانکه اخبرنا یاامثال آن ذکر نکند بلکه بگوید از فلان یا بگوید فلان گفت و چنان نمایاند که روایت را از کسی که از آن شیخ حدیث شنیده است نقل می کند. و در تدلیس شرط است که مدلس هم عصر کسی باشد که از او حدیث کند یا او را دیده باشد اما حدیث او نشنیده باشد یا جز او شنیده باشد.دوم تدلیس شویه است چنانکه راوی ضعیف را از سلسله حدیث اسقاط کند، چنانکه مثلاً راوی حدیثی را از شیخی ثقه نقل کند و آن ثقه حدیث را از راوی ضعیف شنیده باشد آنگاه مدلس نام ضعیف را از سلسله سند حذف کند و حدیث را به ثقه دیگری که قبل از آن ضعیف است اسناد دهد. سوم تدلیس شیوخ است چنانکه مدلس شیخ خود را که حدیث از او شنیده است بنامی جز آنچه بدان معروفست بنامد چنانکه شناخته نشود و آن بخاطر انتباه طالب حدیث و اختبار او بخاطر بحث از رواة جائز است. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). || نزد اسماعیلیان ، یکی از مراحل دعوت است و آن دعوی موافقت بزرگان دین و دنیاست با ایشان تا آنکه میل مدعو را بسیار سازند. ( ازکشاف اصطلاحات الفنون ). || ( اصطلاح عرفان ) در لباس صلاح فساد کردن باشد و در زیر جبه عبادت شرک ورزیدن. ( فرهنگ علوم عقلی ). || رسیدن شتربه گیاه قلیل. ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغه ).

فرهنگ عمید

۱. پنهان کردن و پوشانیدن عیب چیزی.
۲. عیب خود یا کالای خود را پنهان ساختن.
۳. فریب دادن.
۴. عوام فریبی.
۵. (تصوف ) فسق و فساد کردن در لباس زهد و تقوا، آراستن ظاهر به جامۀ زهد و پارسایی برای فریب دادن خلق، تظاهر به زهد و تقوا.

دانشنامه آزاد فارسی

تَدْلیس
(در لغت به معنای فریب کاری و گول زدن و گمراه کردن) در اصطلاح، اظهار نادرست و کذب در جریان مذاکره یک قرارداد که طرف مقابل را به انعقاد و امضای قرارداد ترغیب می کند. به موجب مادۀ ۴۳۸ قانون مدنی عملیاتی است که موجب فریب طرف معامله شود. نتیجۀ تدلیس در معامله آن است که طرف فریب خورده، بعد از آگاهی یافتن به موضوع، حق و اختیار فسخ معامله را پیدا می کند که آن را اصطلاحاً خیار تدلیس گویند. اختیار فسخ معامله در اثر تدلیس، فوری است و طرف فریب خورده باید بعد از علم به قضیه، قصد خود بر فسخ معامله را بدون تأخیر به طرف مقابل اعلام کند. این که چه عملیاتی موجب فریب و تدلیس است، موکول به عرف است. مثلاً نامرغوب بودن کالایی که در تلویزیون تبلیغ می شود، تدلیس نیست، اما اگر باعث گول خوردن خریدار شود یا موضوع را دگرگون جلوه دهد تدلیس است؛ همچنین است اگر مدیر شرکتی که در شرف ورشکستگی است، با نشان دادن ترازنامۀ غیرواقعی و اظهارات خلاف واقع کسی را فریب دهد و سهام شرکت را به او بفروشد. تدلیس در معامله در دو مورد خصلت کیفری می یابد و علاوه بر ایجاد حق فسخ برای طرف مقابل، مرتکب را مستوجب مجازات می سازد. یکی آن که اگر شخصی که عهده دار انجام معامله یا ساختن چیزی یا نظارت بر امری برای هر یک از ادارات و سازمان ها یا شرکت های دولتی یا وابسته به دولت یا نهادهای انقلابی است، به واسطۀ تدلیس در معامله از جهت تعیین مقدار یا صفت یا قیمت یا تقلب در ساختن آن چیز، نفعی برای خود یا دیگری تحصیل کند. طبق مادۀ ۵۹۹ قانون مدنی اسلامی علاوه بر جبران خسارت به حبس از شش ماه تا دو سال محکوم می شود؛ دوم، تدلیس در نکاح است مانند این که یکی از زوجین قبل از عقد ازدواج طرف را به امور واهی از قبیل داشتن تحصیلات عالی یا تمکن مالی یا شغل و موقعیت اجتماعی یا مجردبودن فریب دهد و عقد نکاح برمبنای هر یک از آن ها واقع شود که مجازات آن شش ماه تا دو سال حبس است (مادۀ ۶۴۷ قانون مدنی اسلامی).

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تدلیس (ابهام زدایی). تدلیس ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • تدلیس (فقه)، انجام کارهای نیرنگ آمیز در معامله طرفینی• تدلیس (حدیث)، پوشاندن عیب و ضعف سندِ روایت توسط راوی• تدلیس (شهر)، تَدَلّیس، یا تَدّلِس، امروزه دلس، شهری کهن در شمال الجزایر واقع در کرانۀ دریای مدیترانه
...

پیشنهاد کاربران

Misre presntaion

به معنای ریا نکردن یا فاش نکردن حقیقتی که معمولا میتوان در مثال فروشنده ای که عیب جنس خودش را به خرید فاش نمیکند به این عمل تدلیس میگویند

تدلیس عبارت است از عملیاتی که موجب فریب طرف معامله شود. ( ماده 438 ق م ا )


کلمات دیگر: