کلمه جو
صفحه اصلی

ابطح

فرهنگ فارسی

زمین پست، بستررود، رودخانه فراخ، گذرکاه سیل که در آن سنگریزه فراوان باشد، نام جائی است میان مکه ومنی
( اسم ) ۱ - رود فراخ که در او سنگریزه ها باشد رودخان. فراخ جوی در سنگلاخ رفتنگاه آب و سیل که در آن سنگریزه بسیار باشد . ۲ - زمین فراخ هموار هامون .
جائی است بین مکه و منی

فرهنگ معین

(اَ طَ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - رودخانة فراخ . ۲ - زمین هموار، هامون .

لغت نامه دهخدا

ابطح . [ اَ طَ ] (اِخ ) جائی است بین مکه و منی و مسافت آن از هر دو بیک اندازه و شاید به منی نزدیکتر است و ازین جهت به مکه و منی هر دو نسبت داده میشود. و بعضی گویند ابطح ، ذوطوی است و این سخن درست نباشد.


ابطح . [ اَ طَ ](ع اِ) رود فراخ که در او سنگریزه ها باشد. رود فراخ که در او سنگریزه بود. (مهذب الاسماء). رود فراخ . رودخانه ٔ فراخ . جوی در سنگلاخ . رفتنگاه آب و سیل که در آن سنگریزه ٔ بسیار باشد. || زمین فراخ هموار. هامون . زمین هامون . و مرادف آن بطیحه و بطحاء است . ابوزید گوید ابطح سیلگاه است تنگ باشد یا وسیع. ج ،بطاح ، اباطح ، بطائح . و گفته اند که اباطح ج ِ ابطح ، وبطائح ج ِ بطیحه ، و بطاح و بطحاوات ج ِ بطحاء باشد.


ابطح. [ اَ طَ ]( ع اِ ) رود فراخ که در او سنگریزه ها باشد. رود فراخ که در او سنگریزه بود. ( مهذب الاسماء ). رود فراخ. رودخانه فراخ. جوی در سنگلاخ. رفتنگاه آب و سیل که در آن سنگریزه بسیار باشد. || زمین فراخ هموار. هامون. زمین هامون. و مرادف آن بطیحه و بطحاء است. ابوزید گوید ابطح سیلگاه است تنگ باشد یا وسیع. ج ،بطاح ، اباطح ، بطائح. و گفته اند که اباطح ج ِ ابطح ، وبطائح ج ِ بطیحه ، و بطاح و بطحاوات ج ِ بطحاء باشد.

ابطح. [ اَ طَ ] ( اِخ ) جائی است بین مکه و منی و مسافت آن از هر دو بیک اندازه و شاید به منی نزدیکتر است و ازین جهت به مکه و منی هر دو نسبت داده میشود. و بعضی گویند ابطح ، ذوطوی است و این سخن درست نباشد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اَبطَح (مُحَصَّب) نام محلی بین مکه و منی است که از آن در باب حج سخن گفته شده است.
بر سر راه مدینه ، در یک فرسخی شهر مکه که از یک سوی به کوه حُجون و بطن وادی و از جانب دیگر به مسجد سلسبیل محدود است .
ازرقی ، محمد، اخبار مکة، ج۲، ص۱۲۹، به کوشش رشدی صالح ملحس ، مکه ، ۱۳۵۷ق .
این مکان امروزه جزء شهر مکه است. میدان فعلی معابده و خیابان آن به سمت منی، ابطح قدیم است.
وجه تسمیه
این ناحیه را بدان سبب ابطح خوانده اند که هموار یا بستر سیل بوده است . در مآخذ تاریخی و جغرافیایی آن را اَباطِح وبَطحاء نیز نامیده اند و همچنین محصّب ، از آن رو که پر از سنگ ریزه و شن است .
ابن کثیر، تقویم البلدان ، ج۱، ص۸۰ -۸۱، به کوشش رنو و دسلان ، پاریس ، ۱۸۴۰م .
...


کلمات دیگر: