[ویکی فقه] قوت القلوب (کتاب). قوت القلوب مهمترین اثری است که از ابوطالب محمد بن علی مکی بر جای مانده و از آغاز همواره از شهرت و اعتباری خاص برخودار بوده است. «ابوطالب مکی زاهد و عارفی که در اصل از مردم جبل
ایران بود و چون در مکه پرورش یافته بود، به مکی معروف شد.
همانگونه که مولف آن شیخ ابوطالب محمد بن علی مکی در اول کتاب تصریح نموده است، نام کامل آن «قوت القلوب فی معاملة المحبوب و وصف طریق المرید الی مقام التوحید» می باشد. لکن به «قوت القلوب» شهرت پیدا کرده است. «این کتاب مهمترین اثری است که از ابوطالب بر جای مانده و از آغاز همواره از شهرت و اعتباری خاص برخودار بوده است. گرچه بعضی از مولفان متشرع چون
ابن جوزی و
ابن تیمیه -که وی ابوطالب را بیش از سایر
صوفیه به کتاب و سنت مقید می داند - بر برخی از احادیث این کتاب خرده گرفته، و آنها را بی اصل دانسته اند و
خطیب بغدادی نکات قوت القلوب را در باب صفات، ناشایست و ناروا شمرده است، اما عین القضاة همدانی گوید که ابوطالب را در این علوم، کلامی است که پیش از آن کسی را نبوده و از آغاز اسلام در این علم کتابی چون قوت القلوب تصنیف نشده است. از قول
ابوالحسن شاذلی نقل کرده اند که «کتاب الاحیاء یورثک العلم و کتاب القلوب یورثک النور» (یعنی کتاب احیاء غزالی به تو دانش می دهد و کتاب قوت القلوب به تو نور می بخشد). و نیز «علیکم بالقوت فانه قوت» (یعنی بر شما باد به قوت القلوب زیرا آن غذای دلهاست) و
ابن عباد رندی این کتاب را از هر جهت بر دیگر کتب صوفیه مقدم می شمارد.قوت القلوب را می توان روشن ترین و کامل ترین بیان تصوف زاهدانه سده های اولیه و از نخستین کوششهای جامع و منظم در تطبیق و سازگار کردن آداب و آراء صوفیه با موازین
شریعت به شمار آورد.تاریخ تالیف این کتاب به درستی معلوم نیست، ولی چون در آن ابوالحسن بن سالم را چون درگذشتگان با عبارت رحمه الله یاد می کند، می توان گفت که زمان نگارش آن بعد از ۳۶۰ ق بوده است».
معرفی اجمالی مولف
نام کامل او همانگونه که در عنوان و اول کتاب آمده است «الشیخ ابوطالب محمد بن علی بن عطیه الحارثی المکی» می باشد. «ابوطالب مکی زاهد و عارفی که در اصل از مردم جبل ایران بود و چون در مکه پرورش یافته بود، به مکی معروف شد. با آنکه ابوطالب از مولفان مشهور صوفیه بوده است و در دوره های بعد همواره به اقوال و روایات او استناد می کرده اند، آگاهی در باره زندگانی و احوال شخصی او بسیار اندک است و مولفان کتابهای
طبقات و تراجم صوفیه، چون ابونعیم اصفهانی، سلمی، قشیری،
انصاری و عطار از او سخنی نگفته اند، اما از گستردگی و تنوع مطالب و موضوعاتی که در کتاب قوت القلوب او دیده می شود، چنین برمی آید که وی در اوایل عمر -و ظاهرا مدتی دراز- در علوم مرسوم زمان خود به تحصیل و تعلم مشغول بوده و خصوصا به استماع حدیث و
روایت آن رغبت و توجه تمام داشته است. وی
صحیح بخاری را نزد ابوزید استماع کرده و از عبدالله بن جعفر بن فارس
اجازه روایت گرفته بود. و از کسانی چون ابوبکر آجری، علی بن احمد مصیصی، محمد بن عبد الحمید صنعانی و احمد ضحاک روایت می کرد، و کسانی چون عبد العزیز ازجی و محمد بن مظفر خیاط از او روایت کرده اند. ابوطالب روزگاری به ریاضتهای سخت عمر می گذرانده و گفته اند که سالها خوراکش برگ و ریشه گیاهان صحرا بوده است، تا جایی که رنگ چهره اش دگرگون شده بود. نسبت ابوطالب در تصوف به دو واسطه از طریق ابوالحسن احمد و پدر او ابوعبدالله محمد بن سالم به
سهل تستری (د ۳۸۳ ق/۸۹۶ م) می رسید وی با
ابن جلاء نیز مصاحبت داشت و از او با عنوان شیخنا ابوبکر بن جلاء یاد می کند بعد از وفات ابوالحسن ابن سالم در بصره در فاصله سالهای ۳۵۰ تا ۳۶۰ ق/۹۶۱-۹۷۱ م ابوطالب به نشر آراء او پرداخت و زعامت مذهب سالمیه را بر عهده گرفت. وی نخست در بصره و سپس در بغداد به وعظ و تبلیغ مشغول شد و مردم بسیار در مجالس او گرد می آمدند، اما گه گاه در سخنان او نکات و تعبیراتی شنیده می شد که با عقاید مردم سازگار نبود و مورد انکار و انتقاد متشرعان قرار می گرفت، چنانکه از او نقل کرده اند که می گفت: «لیس علی المخلوقین اضر من الخالق». از این رو به سخنان ناروا و بدعت آمیز متهم شد،مردم از او روی گردان شدند و ناگزیر تا پایان عمر دیگر مجلس نگفت: وی در ۳۸۶ ق در بغداد درگذشت و در جانب شرقی مقبره مالکیه به خاک سپرده شد. روش
ابوطالب مکی در تصوف، چنانکه اشاره شد، بر
مجاهدت و ریاضت نفس و بر زهد و ترک و تجرد مبتنی بوده است. وی جوع و سهر و صمت و خلوت را اساس سلوک می دانسته و ظاهرا در مواردی در این روش از حد
اعتدال بیرون می رفته است، اما از سوی دیگر در برخی موارد وسعت نظر و سماحت و اعتدال از خود نشان داده است، چنانکه بر خلاف استاد خود ابن سالم -که
بایزید بسطامی را به سبب شطح معروف او تکفیر کرده بود- با یزید را از موحدان می داند و نام او را در کنار نام عارفان بزرگی چون ابراهیم ادهم،
شقیق بلخی و سهل تستری می آورد.ابوطالب از نمایندگان برجسته مکتب سالمیه به شمار می رود و بسیاری از آراء این مکتب از طریق او به صوفیه دوره های بعد و کسانی چون محمد غزالی، ابن برجان، ابوالحسن شاذلی و
ابن عربی انتقال یافته است
موضوع کتاب
موضوع این کتاب بیان مایحتاج مرید تا رسیدن به توحید است، اعم از فقه اصغر که
فروع دین و تکالیف شرعی است، و
فقه اوسط که
علم اخلاق است و فقه اکبر که عقاید است، و تطبیق تصوف با تشرع و طریقت با شریعت است.سید حیدر آملی در کتاب
جامع الاسرار و منبع الانوار می فرماید: «شریعت اسمی است که برای راههای الهی وضع شده است که مشتمل است بر اصول و فروع و رخصت ها و عزیمت ها، و طریقت عبارت است از عمل کردن به احوط و احسن و اقوم آن، و حقیقت عبارت است از ثابت شدن چیزی از طریق
کشف و شهود و وجدان. به همین خاطر گفته شده که: شریعت آن است که خدا را عبادت کنی، و طریقت آن است که او را حاضر بدانی و حقیقت آن است که او را مشاهده نمایی.پس بدانکه شریعت عبارت است از تصدیق افعال
پیامبران با قلب و عمل نمودن به مفاد آنها، و طریقت عبارت است از تحقیق افعال و اخلاق ایشان بطور عملی و قیام نمودن به حقوق آنها، و حقیقت عبارت است از با ذوق احوال ایشان مشاهده شود و به آنها اتصاف پیدا شود. زیرا
اسوه حسنه در آیه شریفه «لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة» جز به رعایت این سه مرتبه بطور واقعی و حقیقی، تحقق پیدا نمی کند زیرا اسوه حسنه عبارت است از قیام نمودن به اداء حقوق مراتب شرع حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلّم که مشتمل بر هر سه می باشد، بدلیل این حدیث حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلّم که فرمود: شریعت گفتار من، و طریقت رفتار من، و حقیقت احوال من... است».
آراء و ابتکارات
...