جلال آل احمد. جلال آل احمد (۲ آذر ۱۳۰۲ و براساس برخی روایت ها ۱۱ آذر ۱۳۰۲، تهران – ۱۸ شهریور ۱۳۴۸، اَسالِم، گیلان) روشنفکر، نویسنده، منتقد ادبی و مترجم ایرانی و همسر سیمین دانشور بود. آل احمد در دههٔ ۱۳۴۰ به شهرت رسید و در جنبش روشنفکری و نویسندگی ایران تأثیر بسزایی گذاشت. نویسندگانی چون نادر ابراهیمی و غلامحسین ساعدی از او تأثیر گرفتند.
معرفی آلبر کامو به جامعه ادبی؛ با ترجمه هایی از آندره ژید، یونگر، اوژن یونسکو، داستایوسکی نقش بسیار مؤثری در پیش برد ادبیات معاصر ایفا کرد.
معرفی بیشتر شعر نو نیمایی و کمک به گسترش آن
حمایت از شاعرانی چون احمد شاملو و نصرت رحمانی و حمایت از جوانان دیگر
نثر جلال آل احمد باعث جهشی بی سابقه در نثر فارسی به سوی فضای هیجان عصبانیت شد.
تأثیرپذیرفتن و تقلید دیگران از آثارش (به خصوص نویسندگان، روشنفکران و دانشجویان) باعث گسترش هرچه بیشتر نوع نگارش ادبی آل احمد شد، به گونه ای که او در میان طیف ادبی و مردمی، به الگویی خاص تبدیل شد.
ایجاد تشکل های ادبی و صنفی، از جمله کانون نویسندگان ایران و انتشار مقالات گوناگون از دیگر خدمات جلال به ادبیات معاصر است. درحقیقت نیمه های دهه۱۳۴۰ جلال نقش «پدرخوانده» ادبیات ایران را ایفا می کرد.
جلال آل احمد ادامه دهندهٔ راهی بود که محمدعلی جمال زاده و صادق هدایت در ساده نویسی و استفاده از زبان و لحن عموم مردم در محاورات، آغار کرده بودند. در واقع این نوع نوشتن و استفاده از زبان محاوره ای توسط جلال به اوج رسید و گسترش یافت.
جلال آل احمد در ۱۱ آذر ۱۳۰۲ در خانواده ای مذهبی در محلهٔ سیدنصرالدین شهر تهران به دنیا آمد. وی پسرعموی آیت الله طالقانی بود. خانوادهٔ او اصالتاً اهل شهرستان طالقان و روستای اورازان بود. دوران کودکی و نوجوانی جلال در نوعی رفاه اشرافی روحانیت گذشت. پس از اتمام دوران دبستان، پدر جلال، سیداحمد طالقانی، به او اجازهٔ درس خواندن در دبیرستان را نداد؛ اما او تسلیم خواست پدر نشد.
دارالفنون هم کلاس های شبانه باز کرده بود که پنهان از پدر اسم نوشتم. روزها کارِ ساعت سازی، بعد سیم کشی برق، بعد چرم فروشی و از این قبیل و شب ها درس. با درآمد یک سال کار مرتب، الباقی دبیرستان را تمام کردم. بعد هم گاه گداری سیم کشی های متفرقه. بردست «جواد»، یکی دیگر از شوهر خواهرهام که این کاره بود. همین جوری ها دبیرستان تمام شد و توشیح «دیپلمه» آمد زیر برگهٔ وجودم…
در دوران نوجوانی، وی تحت تأثیر تربیت مذهبی در خانواده اش بوده است. تمام اطرافیان وی همچون پدر، برادر و پدربزرگش از طبقهٔ روحانیان بوده اند. چنان که گفته شده پدرش در تربیت مذهبی وی بسیار جدی بوده است. آل احمد در بیست سالگی به دلیل درخواست پدرش، راهی نجف می شود تا درس طلبگی بیاموزد و به نوعی راه پدرش را ادامه دهد. در سال های آخر دبیرستان بود که جلال با کلام کسروی و شریعت سنگلجی آشنا شد و همین مقدمه ای شد برای پیوستن وی به حزب توده.پس از پایان دبیرستان، پدر او را نجف نزد برادر بزرگش سیدمحمدتقی فرستاد تا در آنجا به تحصیل در علوم دینی بپردازد، البته او خود، به قصد تحصیل در بیروت به این سفر رفت؛ اما در نجف ماندگار شد. ولی پس از سه ماه به تهران بازگشت. به گفتهٔ برخی نویسندگان، وی در بازگشت از نجف در خصوص بسیاری از احکام شیعیان دستخوش دودلی و شک شده بود.
معرفی آلبر کامو به جامعه ادبی؛ با ترجمه هایی از آندره ژید، یونگر، اوژن یونسکو، داستایوسکی نقش بسیار مؤثری در پیش برد ادبیات معاصر ایفا کرد.
معرفی بیشتر شعر نو نیمایی و کمک به گسترش آن
حمایت از شاعرانی چون احمد شاملو و نصرت رحمانی و حمایت از جوانان دیگر
نثر جلال آل احمد باعث جهشی بی سابقه در نثر فارسی به سوی فضای هیجان عصبانیت شد.
تأثیرپذیرفتن و تقلید دیگران از آثارش (به خصوص نویسندگان، روشنفکران و دانشجویان) باعث گسترش هرچه بیشتر نوع نگارش ادبی آل احمد شد، به گونه ای که او در میان طیف ادبی و مردمی، به الگویی خاص تبدیل شد.
ایجاد تشکل های ادبی و صنفی، از جمله کانون نویسندگان ایران و انتشار مقالات گوناگون از دیگر خدمات جلال به ادبیات معاصر است. درحقیقت نیمه های دهه۱۳۴۰ جلال نقش «پدرخوانده» ادبیات ایران را ایفا می کرد.
جلال آل احمد ادامه دهندهٔ راهی بود که محمدعلی جمال زاده و صادق هدایت در ساده نویسی و استفاده از زبان و لحن عموم مردم در محاورات، آغار کرده بودند. در واقع این نوع نوشتن و استفاده از زبان محاوره ای توسط جلال به اوج رسید و گسترش یافت.
جلال آل احمد در ۱۱ آذر ۱۳۰۲ در خانواده ای مذهبی در محلهٔ سیدنصرالدین شهر تهران به دنیا آمد. وی پسرعموی آیت الله طالقانی بود. خانوادهٔ او اصالتاً اهل شهرستان طالقان و روستای اورازان بود. دوران کودکی و نوجوانی جلال در نوعی رفاه اشرافی روحانیت گذشت. پس از اتمام دوران دبستان، پدر جلال، سیداحمد طالقانی، به او اجازهٔ درس خواندن در دبیرستان را نداد؛ اما او تسلیم خواست پدر نشد.
دارالفنون هم کلاس های شبانه باز کرده بود که پنهان از پدر اسم نوشتم. روزها کارِ ساعت سازی، بعد سیم کشی برق، بعد چرم فروشی و از این قبیل و شب ها درس. با درآمد یک سال کار مرتب، الباقی دبیرستان را تمام کردم. بعد هم گاه گداری سیم کشی های متفرقه. بردست «جواد»، یکی دیگر از شوهر خواهرهام که این کاره بود. همین جوری ها دبیرستان تمام شد و توشیح «دیپلمه» آمد زیر برگهٔ وجودم…
در دوران نوجوانی، وی تحت تأثیر تربیت مذهبی در خانواده اش بوده است. تمام اطرافیان وی همچون پدر، برادر و پدربزرگش از طبقهٔ روحانیان بوده اند. چنان که گفته شده پدرش در تربیت مذهبی وی بسیار جدی بوده است. آل احمد در بیست سالگی به دلیل درخواست پدرش، راهی نجف می شود تا درس طلبگی بیاموزد و به نوعی راه پدرش را ادامه دهد. در سال های آخر دبیرستان بود که جلال با کلام کسروی و شریعت سنگلجی آشنا شد و همین مقدمه ای شد برای پیوستن وی به حزب توده.پس از پایان دبیرستان، پدر او را نجف نزد برادر بزرگش سیدمحمدتقی فرستاد تا در آنجا به تحصیل در علوم دینی بپردازد، البته او خود، به قصد تحصیل در بیروت به این سفر رفت؛ اما در نجف ماندگار شد. ولی پس از سه ماه به تهران بازگشت. به گفتهٔ برخی نویسندگان، وی در بازگشت از نجف در خصوص بسیاری از احکام شیعیان دستخوش دودلی و شک شده بود.
wiki: جلال آل احمد