کلمه جو
صفحه اصلی

اجازه در جهاد

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اجازه در جهاد (قرآن). آیاتی از قرآن کریم در باره توبیخ کسانی است که از از شرکت در جهاد با عذر تراشی و بهانه جویی سرباز زدند و یا از پیامبر اجازه مراجعت می خواستند.
اجازه گرفتن بی دلیل، برای ترک جنگ و جهاد، از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم جایز نیست. "انفروا خفافـا وثقالا وجـهدوا بامولکم وانفسکم فی سبیل الله... • عفا الله عنک لم اذنت لهم حتی یتبین لک الذین صدقوا وتعلم الکـذبین. (همگی به سوی میدان جهاد) حرکت کنید سبکبار باشید یا سنگین بار! و با اموال و جانهای خود، در راه خدا جهاد نمایید این برای شما بهتر است اگر بدانید! • خداوند تو را بخشید چرا پیش از آنکه راستگویان و دروغگویان را بشناسی، به آنها اجازه دادی؟! (خوب بود صبر می کردی، تا هر دو گروه خود را نشان دهند! ) "از آیات فوق استفاده می شود که گروهی از منافقان نزد پیامبر آمدند و پس از بیان عذرهای گوناگون و حتی سوگند خوردن، اجازه خواستند که آنها را از شرکت در میدان"تبوک" معذور دارد، و پیامبر به این عده اجازه داد. خداوند در نخستین آیه مورد بحث پیامبرش را مورد عتاب قرار می دهد و می گوید: " خداوند تو را بخشید، چرا به آنها اجازه دادی که از شرکت در میدان جهاد خود داری کنند"؟! (عفا الله عنک لم اذنت لهم). " چرا نگذاشتی آنها که راست می گویند از آنها که دروغ می گویند شناخته شوند" و به ماهیت آنها پی بری؟ (حتی یتبین لک الذین صدقوا و تعلم الکاذبین). در اینکه عتاب و سرزنش فوق که توام با اعلام عفو پروردگار است دلیل بر آن است که اجازه پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم کار خلافی بوده، یا تنها"ترک اولی" بوده، و یا هیچکدام، در میان مفسران گفتگو است. بعضی آن چنان تند رفته اند، و حتی جسورانه و بی ادبانه نسبت به مقام مقدس پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم گفته اند که آیه فوق را دلیل بر امکان صدور گناه و معصیت از او دانسته اند، و لا اقل ادبی را که خداوند بزرگ در این تعبیر نسبت به پیامبرش رعایت کرده که نخست سخن از" عفو" می گوید و بد"مؤاخذه" می کند رعایت نکرده اند و به گمراهی عجیبی افتاده اند. انصاف این است که در این آیه هیچگونه دلیلی بر صدور گناهی از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم وجود ندارد، حتی در ظاهر آیه، زیرا همه قرائن نشان می دهد چه پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم به آنها اجازه می داد و چه اجازه نمی داد این گروه منافق در میدان" تبوک" شرکت نمی جستند، و به فرض که شرکت می کردند نه تنها گرهی از کار مسلمانان نمی گشودند بلکه مشکلی بر مشکلات می افزودند، چنان که در چند آیه بعد می خوانیم: " لو خرجوا فیکم ما زادوکم الا خبالا": " اگر آنها با شما حرکت می کردند جز شر و فساد و سعایت و سخن چینی و ایجاد نفاق کار دیگری انجام نمی دادند"! بنا بر این هیچگونه مصلحتی از مسلمانان با اذن پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم فوت نشد، تنها چیزی که در این میان وجود داشت این بود که اگر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّمبه آنها اجازه نمی داد مشت آنها زودتر باز می شد و مردم به ماهیتشان زودتر آشنا می شدند ولی این موضوع چنان نبود که از دست رفتن آن موجب ارتکاب گناهی باشد، شاید فقط بتوان نام ترک اولی بر آن گذارد به این معنی که اذن دادن پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّمدر آن شرائط و در برابر سوگندها و اصرارهای منافقین هر چند کار بدی نبود اما ترک اذن از آنهم بهتر بود تا این گروه زودتر شناخته شوند.
تحیر از شرکت درجنگ
"انما یستـذنک الذین لا یؤمنون بالله والیوم الاخر وارتابت قلوبهم فهم فی ریبهم یترددون. کسانی که به خدا و روز قیامت ایمان ندارند و دلهایشان را شک فرا گرفته است و این شک آنها را به تردید افکنده است، از تو رخصت می خواهند"سپس برای تاکید عدم ایمان آنها می گوید: " آنها کسانی هستند که دلهایشان مضطرب و آمیخته با شک و تردید است"! (و ارتابت قلوبهم). " به همین دلیل در این شک و تردید گاهی قدم به پیش می گذارند و گاهی باز می گردند و پیوسته در حیرت و سرگردانی به سر می برند" و به همین جهت منتظر پیدا کردن بهانه و کسب اجازه از پیامبرند (فهم فی ریبهم یترددون) گرچه صفات فوق به شکل فعل مضارع ذکر شده است ولی منظور از آن بیان صفات و حال منافقان و مؤمنان است و ماضی و حال و مضارع در آن تفاوت نمی کند.
بهانه تراشی برای تخلف از جهاد
"ومنهم من یقول ائذن لی ولا تفتنی الا فی الفتنة سقطوا وان جهنم لمحیطة بالکـفرین. بعضی از آنها می گویند: «به ما اجازه ده (تا در جهاد شرکت نکنیم)، و ما را به گناه نیفکن»! آگاه باشید آنها (هم اکنون) در گناه سقوط کرده اند و جهنم، کافران را احاطه کرده است! " شان نزول فوق نشان می دهد که انسان هر گاه بخواهد شانه از زیر بار مسئولیتی خالی کند از هر وسیله ای برای خود بهانه می تراشد، همانند بهانه ای که"جد بن قیس" منافق برای عدم حضور در میدان جهاد درست کرد، و آن اینکه ممکن است زیبارویان رومی دل او را بربایند و دست از جنگ بکشد و به" اشکال شرعی" گرفتار شود!. به هر حال قرآن در اینجا روی سخن را به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم کرده و در پاسخ این گونه بهانه جویان رسوا می گوید: " بعضی از آنها می گویند به ما اجازه ده که از حضور در میدان جهاد خودداری کنیم و ما را مفتون و فریفته (زنان و دختران زیبا روی رومی) مساز! (و منهم من یقول ائذن لی و لا تفتنی). این احتمال نیز در تفسیر و شان نزول آیه داده شده است که او (جد بن قیس) به عذر و بهانه زن و فرزند و اموال بی سرپرست خود می خواست از جهاد صرفنظر کند. ولی به هر حال قرآن در پاسخ او می گوید: " آگاه باشید که اینها هم اکنون در میان فتنه و گناه و مخالفت فرمان خدا سقوط کرده اند جهنم گرداگرد کافران را احاطه کرده است
خانه نشینی توانگران
...


کلمات دیگر: