پابرهنگی. [ ب ِ رَن َ / ن ِ ] ( حامص مرکب ) حفوه. حفاوت. حفا. بی کفشی.
پابرهنگی
لغت نامه دهخدا
دانشنامه عمومی
پابرهنگی یا برهنه پایی به معنای نپوشیدن پای افزار است. پابرهنگی در زبان فارسی به کنایه از فقر نیز به کار می رود. پابرهنگی می تواند به دلیل ساده زیستی افراد باشد که مثال مشهور آن سقراط است.
wiki: پابرهنگی
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] پابرهنگی، بدون پاپوش بودن و بیکفشی است و از آن در باب های طهارت، صلات و حج سخن رفته است.
از پابرهنگی به مناسبت در بابهای طهارت، صلات و حج و با تعبیر حافی، تحفی سخن رفته است.
موارد مستحب
پابرهنه بودن در موارد زیر مستحب است:
۱. رفتن به مصلای نماز عید فطر برای امام و نیز بنابر تصریح برخی برای مأمومین.
۲. رفتن به نماز استسقاء .
۳. صاحب عزا و کسی که میّت را در قبر میگذارد و به قول برخی هنگام نماز گزاردن بر میّت
۴. زمان نشستن.
۵ . هنگام دخول کعبه.
۶ . حاجی، هنگام ورود به مکّه.
۷. کسی که اوّلین بار حج میگزارد، بلکه به قولی همه حاجیان، هنگام ورود به سرزمین مشعر
از پابرهنگی به مناسبت در بابهای طهارت، صلات و حج و با تعبیر حافی، تحفی سخن رفته است.
موارد مستحب
پابرهنه بودن در موارد زیر مستحب است:
۱. رفتن به مصلای نماز عید فطر برای امام و نیز بنابر تصریح برخی برای مأمومین.
۲. رفتن به نماز استسقاء .
۳. صاحب عزا و کسی که میّت را در قبر میگذارد و به قول برخی هنگام نماز گزاردن بر میّت
۴. زمان نشستن.
۵ . هنگام دخول کعبه.
۶ . حاجی، هنگام ورود به مکّه.
۷. کسی که اوّلین بار حج میگزارد، بلکه به قولی همه حاجیان، هنگام ورود به سرزمین مشعر
wikifeqh: پابرهنگی
کلمات دیگر: