کلمه جو
صفحه اصلی

محمد بن ادریس شافعی

دانشنامه عمومی

محمد ادریس الشافعی (۱۵۰–۲۰۴) هجری قمری. ملقب به أبو عبدالله، و معروف به امام شافعی از علما اهل سنت بود. نام کامل وی (أبو عبدالله محمد بن إدریس بن عباس بن عثمان بن شافع بن سائب بن عبدالله بن عبد یزید بن المطلب بن عبد مناف بن قصی بن کلاب بن مرة بن کعب بن لؤی بن غالب بن فهر بن مالک بن النضر وهو قریش بن کنانة بن خزیمة بن مدرکة بن إلیاس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان، الشافعی المطّلبی القرشی. یلتقی فی نسبه مع النبی محمد فی عبد مناف بن قصی) بود. وی در ماه رجب سال ۱۵۰ هجری قمری برابر با ۷۶۸ میلادی در شهر غزه از سرزمین فلسطین (و به قولی در سوریه) به دنیا آمد. پدرش همراه مسلمانان از مکه به فلسطین ناحیه الرُباط و غزه و عسقلان هجرت کرد. مدت کمی بعد از تولد شافعی پدرش در غزه فوت کرد. بعد از فوت پدر، شافعی و مادرش به مکه بازگشتند. مادر شافعی، «فاطمه» (أم حبیبه) نام داشت که از قبیله ازد بود. الأزدیة، یکی از قبائل معروف در یمن السعید (یمن پر برکت، بخش سر سبز و پرآب سرزمین یمن) بود.نسب شافعی به عبد مناف می رسد که جد اعلای محمد پسر عبدالله است؛ بنابراین شافعی از جهت پدر قریشی است. عبدمناف چهار پسر داشت به نام های هاشم، مطلب، نوفل و عبدشمس که شافعی از نسل برادر هاشم، مطلب است.امام الشافعی در مکه در زمینه علوم فقهی پیشرفت می کند و یکی از علماء برجسته آن دیار می شود. وی بنا به ترتیب زیر سومین فقیه بزرگ از فقهای اهل سنت است.
ابوحنیفه نعمان بن ثابت
مالک ابن انس
محمد ادریس شافعی
احمد ابن حنبل
پیروان محمد بن ادریس شافعی به شافعی مشهورند.
امام شافعی آثار تألیفی زیادی دارد که برخی از آنها در زیر فهرست شده اند.۱ـ الرسالة القدیمة۲ـ الرسالة الجدیدة۳ـ اختلاف الحدیث۴ـ جماع العلم۵ـ ابطال الاستحسان۶ـ احکام القرآن۷ـ بیاض الغرض۸ـ صفة الأمر والنهی۹ـ اختلاف مالک و الشافعی۱۰ـ اختلاف العراقیین۱۱ـ فضائل قریش۱۲ـ الأم۱۳ـ السُـنَن۱۴ـ المبسوط۱۵ـ المسند الشافعی
از مشهورترین شاگران شافعی:

نقل قول ها

محمد بن ادریس شافعی (۷۶۷ — ۸۲۰ م ۱۵۰ — ۲۰۴ هـ) فقیه مسلمان در سدهٔ دوم هجری.
• «هرکس ادعا کند که هم دنیا و هم خالق دنیا را دوست دارد، دروغ می گوید.»مواعظ الشافعی ص. ۱۶• «من بنده کسی ام که مرا یک حرف از آداب تعلیم کرده است.»به نقل از «تذکرة الأولیاء» نوشتهٔ عطار، بخش «ذکر امام شافعی رضی الله عنه»• «هرکه علم در جهان آموزد حق علم ضایع کرده باشد، و هرکه علم از کسی که شایسته باشد بازدارد ظلم کرده است.»به نقل از «تذکرة الأولیاء» نوشتهٔ عطار، بخش «ذکر امام شافعی رضی الله عنه»• «اگر دنیا را به گرده نان به من فروشند نخرم.»به نقل از «تذکرة الأولیاء» نوشتهٔ عطار، بخش «ذکر امام شافعی رضی الله عنه»• «هرکه را همت آن بود که چیزی در شکم او شود قیمت او آن بود که از شکم او بیرون آید.»به نقل از «تذکرة الأولیاء» نوشتهٔ عطار، بخش «ذکر امام شافعی رضی الله عنه»• «یا راکِباً قِف بالمُحَصّبِ مِن منیً /وَاهتِف بِقاعِدِ خَیفِها وَالنّاهِضِ//سَحَراً إذا فاضَ الحَجیجُ إلی مِنیً/فَیضاً کَمُلتَطِمِ الفُراتِ الفائِضِ//إن کانَ رَفضاً حُبّ آلِ مُحمّدٍ/فَلیَشهَدِ الثّقَلانِ أنّی رَافضِی.»«ای سوارگان بر شنزارهای سرزمین مِنا/ سواره بمانید و به نشستگان درّه ها و بلندی ها خبر دهید// به زائرانی که سپیده دمان به مانند رود خروشان فرات/ به سوی منا سرازیر می شوند// بگویید :اگر دوست داشتنِ اهل بیت رفض است/ جنّ و انس بدانند که من رافضی هستم.• دیوان الإمام الشافعی، ص۹۳، دار الکتب العربی، بیروت، ۱۴۱۴ ق• «خواندنِ حدیث، بهتر ار ادای نمازِ سنّت است.» یا «تحصیلِ دانش بهتر از خواندنِ نمازهای سنّت است.»ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ۲۳/۱۰• «آن سلطان شریعت و طریقت، آن برهان محبت و حقیقت، آن مفتی اسرار الهی، آن مهدی اطوار نامتناهی، آن وارث و ابن عم نبی، وتد عالم شافعی مطلبی رضی الله عنه، شرح او دادن حاجت نیست، که همه عالم پر نور از شرح صدر او است. فضایل و مناقب او و شمایل او بسیار است. وصف او این تمام است که شعبه دوحلة نبوی است و میوه شجره مصطفوی است و در فراست و سیاست و کیاست یگانه بود و در مروت و فتوت اعجوبه بود. هم کریم جهان بود و هم جواد زمان، و هم افضل عهد و هم اعلم وقت و هم حجة الائمة من قریش، هم مقدم قدموا آل قریش. ریاضت وکرامت او نه چندان است که این کتاب حمل آن تواند کرد...»، در تذکرة الأولیاء، ذکر امام شافعی رضی الله عنه -> عطار
• «کسی کو ابن عمّ مصطفی بود/امامت در دو کون او را روا بود//دو ابن عم رسول حق چنان داشت/که دینش از هر دو نور جاودان داشت//ز ابن مطلّب برخاست امامت/چنانک از ابن عبّاسش خلافت//اگر اهل طریقت صد هزارند/وگر صد، جز طریق او ندارند//یقینم شد که او سلطان جیشست/دلیلم، الامیة من قریشست//چو دین صدر عالم بایدم داشت/قریشی را مقدّم بایدم داشت//دلش تا پیشگه چون بی حسابست/کتاب امّتش اُمّ الکتابست//اگر روزی بدریا راه یابد/شود گمنام، بحر آنگاه یابد//چو او در دین پیغمبر فرو شد/بجای او نشست آن بحرو او شد//چو آن دریا بجای خود روان یافت/قریشی و محمّد نام ازان یافت//محمّد بر زبان او گهر شد/چنان کانجا سخن حق بر عمر شد//اگر او محو پیغامبر نبودی/حدیث و آیتش همبر نبودی//حدیث آن بجای این چو برخاست/شد از صاحب حدیثی قامتش راست//قریشی جدّو ادریسش اَب آمد/طریقت از بهشت این مذهب آمد//چو این مذهب بنا داده به ادریس/بهشتش نقد دان اعداش ابلیس//نبی بنهاد گنجی جمله رحمت/بحصهٔ بوحنیفه کرد قسمت//درآمد شافعی آن گنج عالی/چو دید الحق براو افشاند حالی//گرت از مهر کوفی حاصلی نیست/چو بوفت جز خرابی منزلی نیست//چو داری شافعی و بوحنیفه/تویی هم مالک دین هم خلیفه/وگر این داری امّا آن نداری/دلی داری ولیکن جان نداری//چو ایشانند هردو چشم، دین را/بنه سر این دو چشم راه بین را//اگر این هر دو را باهم نداری/تو یک عالم ز دو عالم نداری//چه می گویی که هر دو در مقابل/یکی اندو دو می بینی تو احول//اگر زیشان تو در دل خشم داری/دو چشمت کوربین گر چشم داری.» -> عطار

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] محمد بن ادریس بن عباس بن عثمان مشهور به «امام شافعی» یکی از ائمه چهارگانه اهل سنت و پیشوای مذهب شافعی می باشد.
محمد بن ادریس بن عباس بن عثمان مشهور به «امام شافعی» یکی از ائمه چهارگانه اهل سنت و پیشوای مذهب شافعی، در سال ۱۵۰ هجری (سال وفات ابوحنیفه) در غزه از شهرهای شام و به نقلی در یمن به دنیا آمد. تولد شافعی در شهر غزه از شهرت بیشتری برخوردار است. از خود شافعی نیز نقل شده است: «من در غزه متولد شدم و سپس در حالی که دو سال داشتم به مکه آورده شدم». شافعی در همان ایام کودکی و قبل از دو سالگی، پدرش را از دست داد. مادرش فاطمه دختر عبیدالله بن حسن بن حسین بن علی بن ابیطالب (علیه السّلام) وی را به مکه برد.
نسب
در خصوص نسب شافعی بهتر است به این نکته اشاره کنیم که نسب وی با بنی هاشم و بنی امیه در عبدمناف به هم می رسد. وی از فرزندان مطلب بن عبدمناف (عبدمناف جد سوم پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) می باشد) است در واقع عبدمناف جد نهم او محسوب می شود.
تحصیل
شافعی از همان سنین کودکی به مکتب خانه رفت و به تعلیم قرآن و مسائل دینی پرداخت قرآن را در ۷ سالگی آموخت و به سرعت مدارج ترقی را طی کرد.وی به منظور فرا گرفتن درس تفسیر و حدیث به محضر سفیان بن عیینه (بزرگترین استاد فقه در شهر مکه در این زمان) و برای فرا گرفتن درس فقه و احکام دین به محضر "مسلم بن خالد زنجی" شتافت. و ابن ادریس در همین زمان در تفسیر به درجه ای رسید که بزرگترین استاد تفسیر مکه "سفیان بن عیینه"، هرگاه سؤالی در زمینه تفسیر آیه ای پیش می آمد به وی اشاره می کرد و می گفت: از این نوجوان بپرسید.در علم فقه و احکام دین نیز به حدی از تخصص و آگاهی رسید که مسلم بن خالد زنجی، بزرگترین استاد فقه، در بیست سالگی، وی را به فتوا دادن مجاز نمود و خطاب به او گفت: «ای ابا عبدالله کار فتوا دادن را آغاز کن به خدا وقت آن فرا رسیده است که تو این وظیفه را انجام دهی».
سفرهای علمی
...


کلمات دیگر: