کلمه جو
صفحه اصلی

تقویم


مترادف تقویم : ارزیابی، برآورد، تخمین، سالنامه، سال نما، گاه نامه

برابر پارسی : سالنامه، ارزیابی، برآورد، گاهشمار، گاهنامه

فارسی به انگلیسی

evaluation, appraisal, assessment, calendar

calendar, evaluation, appraisal


calendar


فارسی به عربی

تخمین , تقویم , تقییم

عربی به فارسی

سالنامه , تقويم ساليانه , تقويم نجومي , نشريه ء اطلا عات عمومي , تقويم


مترادف و متضاد

estimate (اسم)
ارزیابی، تقویم، تخمین، براورد، اعتبار، قیمت، دیدزنی

calendar (اسم)
سالنامه، تقویم، سالنما

appraisal (اسم)
ارزیابی کردن، ارزیابی، تعیین قیمت، تقویم

assessment (اسم)
ارزیابی، تقویم، تخمین، تشخیص، براورد، اظهارنظر، تعیین مالیات، وضع مالیات

valuation (اسم)
ارزیابی، تقویم، بها

۱. ارزیابی، برآورد، تخمین
۲. سالنامه، سالنما، گاهنامه


ارزیابی، برآورد، تخمین


سالنامه، سال‌نما، گاه‌نامه


فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) بهاکردن نرخ کردن ارز بستن قیمت کردن . ۲ - راست کردن کجی چیزی را برطرف کردن . ۳ - تعیین اوقات و ازمنه طبق قواعد معین.۴ - ( اسم ) بر آورد ارزیابی . ۵ - ( اسم ) دفتری که در آن حساب روزها و ماههارا درج کنند گاهنامه . جمع : تقویمات .

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) بهاء جنسی را تعیین کردن . ۲ - راست کردن . ۳ - تعیین اوقات و زمان ها. ۴ - (اِ. ) گاهنامه .

لغت نامه دهخدا

تقویم . [ ت َ ] (ع مص ) راست کردن . (تاج المصادر بیهقی )(زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). راست گردانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نیکوتر راست کردن . (غیاث اللغات ) (از آنندراج ). راست نمودن . (غیاث اللغات ). تعدیل چیزی . (از اقرب الموارد). راست داشتن . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). || راست کردن کژی نیزه را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). قایم کردن چیزی . (آنندراج ). از بین بردن کجی نیزه . (از اقرب الموارد). || (اِمص ) راست شدگی و برابری و تساوی . (ناظم الاطباء). راست کردنی : لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم . (قرآن 95 / 4). در تقویم چنین کسان سعی پیوستن همچنان باشد که شمشیر بر سنگ آزمایند. (کلیله و دمنه ). و چون پادشاهزادگان بازگشتند و مهمات ایشان کفایت شد روی به ضبط مصالح ملک و تقویم موج و اصلاح فاسد... آوردند. (جهانگشای جوینی ).
- احسن تقویم ؛ مأخوذ از آیه ٔ شریفه ٔ فوق ، خوبتر راست کردنی :
بخط احسن تقویم و آخرین تحویل
به آفتاب هویت به چهارم اسطرلاب .

خاقانی .


|| (مص ) قیمت کردن چیزی را. (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). قیمت کردن رخت را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). قیمت کردن متاع . (ازاقرب الموارد). قیمت کردن . (غیاث اللغات ) (از کشاف اصطلاحات الفنون ). ج ، تقاویم . (از اقرب الموارد). ارزیابی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || به قوام آوردن : و یلقی الشکر و یقوم تقویم الجلاب . (قانون بوعلی سینا یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || تعیین و بیان طول و عرض بلدان . || محاسبه کردن وقتها. (از اقرب الموارد). حساب کواکب سال بسال . (مفاتیح ). سنجیدن و قرب و بعد و ارتفاع ستارگان را معین کردن . (از ذیل اقبال نامه ٔ نظامی چ وحید دستگردی ص 103) :
هنر و فضل ترا برنتوانند شمرد
آن بزرگان که بدانند حساب تقویم .

فرخی .


ببین ای سکندر به تقویم راست
که این نکته را ارتفاع از کجاست .

نظامی .


|| (اِ) حساب یکساله ٔ منجمان که هندش بوتهی نامند و هر سالی تقویم دیگر میکنند به استخراج . (شرفنامه ٔ منیری ). حساب یکساله منجمان و آن ورقی چند باشد که در آن حرکات و احوال کواکب سیاره ثبت نمایند. (غیاث اللغات ). به اصطلاح اهل تنجیم راست کردن احوال سال از روی زیج و آن شمسی بود و قمری . (آنندراج ). در اصطلاحات منجمان عبارت از دفتری است که احوال ستارگان را بعد از برآوردن آنها از زیج در آن دفتر می نویسند. همچنین در آن دفتر مواضعستارگان را در روزهای یکسال ، در طول و عرض و اتصالات آنها را با یکدیگر و طالعها و فصول و اجتماعات و استقبالات و قرانات و خسوف و کسوف و رؤیت اهله و مانندآن . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). نامه ای که در آن نوشته میشود.... حرکات سیارات و وقوع کسوف و خسوف و تغییرات ماه و اهله ٔ آن در آن سال و مانند آنها. (از ناظم الاطباء). گاهنامه . ج ، تقاویم . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). اوراقی چند که در آن اخترشناسی حرکات کواکب و تأثیرات آن نویسند. (یادداشت ایضاً) :
از آن پس که بنمود پنجاه و هشت
بسر بر فراوان شگفتی گذشت
همی آز کمتر نگردد بسال
همی روز جویم به تقویم و فال .

فردوسی .


داند از کردگار کار که شاه
نکند اعتقاد بر تقویم .

ابوحنیفه ٔ اسکافی (از تاریخ بیهقی ).


نه فلان کرد و نه بهمان و نه پیر و نه جوان
نه ز تحویل سر سال بد و نز تقویم .

ابوحنیفه (ایضاً).


ز غیبت تو چو تقویم کهنه ام بی قدر
به خون دیده چو تقویم کرده روی رخم .

عبدالواسع جبلی .


ترسم که چو تقویم نوم نفرستی
بی حاصل خوانمت چو تقویم کهن .

مجیر بیلقاتی .


تقویم نو ای معجز طبع تو سخن
بفرست و به وعده ٔ کژم طیره مکن .

مجیر بیلقانی .


حکم صدساله توان دیدن ز یک تقویم او
طفل یک روزه مجسطی گیرد از تعلیم او.

خاقانی .


شب ستاره شمرم بر دو رخم زان باشد
زخم ناخن چو حروفی که بود درتقویم .

ظهیر (از شرفنامه ٔ منیری ).


و معرفت درج و دقایق تقویم و طرف علم طب و نتف خواص ادویه و غیر آن تعلیم کنم . (سندبادنامه ص 62).
رخش تقویم انجم را زده راه
فشانده دست بر خورشید و بر ماه .

نظامی .


آنکه رصدنامه ٔ اختر گرفت
حکم ز تقویم کهن برگرفت .

نظامی .


کسی که با تو نه چون مسطر است با خط راست
بسان جدول تقویم غرقه در خون باد.

کمال اسماعیل (از شرفنامه ٔ منیری ).


زن نو کن ای دوست در نوبهار
که تقویم پارینه ناید بکار.

سعدی (ایضاً).


گرچه تاریخ دان این شهرم
همچو تقویم کهنه بی بهرم .

اوحدی .


|| نامه ای که در آن نوشته میشود اتفاقات و تواریخ روزانه از یکسال . (از ناظم الاطباء) : خواجه خلعت بپوشید و بنظاره ایستاده بودم ، آنچه گویم از معاینه گویم و از تعلیق که دارم و از تقویم .(تاریخ بیهقی چ غنی - فیاض ص 155). و گواه عدل بر این چه گفتم تقویمهای سالهای گذشته است . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 567). رجوع به تاریخ شود.
- تقویم اوستایی ؛ تاریخ اوستایی . رجوع به تاریخ اوستایی و گاه شماری تقی زاده ص 101 شود.
- تقویم بابلی ؛ گاه شماری مردم سرزمین بابل . این گاه شماری بر اساس سال خورشیدی و از بسیاری جهات شبیه تقویم پارسی بود. رجوع به تقویم پارسی و گاه شماری تقی زاده صص 112-113 شود.
- تقویم پارت ؛ گاه شماری دوره ٔ اشکانی . تقویم دوره ٔ حکومت اشکانی در ایران : تقویم شاهان اشکانی دو ترتیب داشت ترتیب سلوکی و پارتی ؛ مبداء تاریخ اولی از 312 ق .م . یا از ابتدای تأسیس دولت سلوکی بود. سال موافق این تقویم قمری است یعنی دارای 12 ماه است و چون باسال شمسی مطابقت ندارد هر سه سال عده ماهها را بجای 12 سیزده حساب میکردند... و معلوم است که تقویم سلوکی تقلید از تقویم یونانی و مقدونی است . مبداء پارتی ابتدای سلطنت تیرداد اول یا 247 ق .م . است و سالهای شمسی است و اسامی دوازده ماه همان اسامی اوستایی است که اکنون نیز معمول است ... بر سکه ها هر دو تاریخ ذکر میشد ولی در میان مردم تنها تاریخ پارتی رواج داشت ... و ترتیب کبیسه کردن سال آنان معلوم نیست . (از ایران باستان ج 3 صص 2683-2684).
- تقویم پارسی ؛ تقویم دوره ٔ هخامنشی :... نظر به تاریخهایی که داریوش ذکر کرده و نظر به نسخه ٔ بابلی کتیبه ٔ بیستون معلوم است تقویم پارسی در زمان هخامنشی ها با تقویم بابلی موافق و فقط اسامی ماههای پارسی بود. (ایران باستان ج 1 ص 555).
... در زمان داریوش اول حساب اوستایی معمول نبود زیرا اسامی 9 ماهی که در کتیبه ٔ بزرگ بیستون ذکر شده غیر از اسامی است که در دوره ٔاشکانیان و ساسانیان متداول بود، اسامی مذکور در کتیبه از این قرار است : برای سه ماه پاییز: باغ یادیش - ادوک نیش - آثری یادی . برای سه ماه زمستان : انامک -مرغ زن - ویخن . برای سه ماه بهار: گرم پد - ثور و اهر - ثای گرچیش . اسامی سه ماه تابستان معلوم نیست . اول سال مصادف با اول پاییز بود و با تاریخ بابلی موافقت داشت . بعضی تصور میکنند که بعدها داریوش اول تاریخ اوستایی را قبول و آن را رسمی کرد (ماههای تاریخ اوستایی همین ماههای کنونی است ) ولی سندی نداریم زیراشاهان هخامنشی غیر از داریوش تاریخ ذکر نکرده اند و تاریخ او به ماهها محدود است و مسکوکات همچنان که میدانیم بی تاریخ است ... راجع به این موضوع که در دوره ٔهخامنشی مبدأیی برای تاریخ بوده یا نه و اگر بوده از چه واقعه ای آنرا حساب میکردند، اطلاعی نیست ولی چون در بابل ابتدای سلطنت هر شاهی را مبداء میدانستند و نظر به این که پارسی ها و مادی ها چیزهای زیاد از بابلی ها و آسوریها اقتباس کردن گمان قوی میرود که در دوره ٔ هخامنشی هم همین ترتیب رعایت میشده ... (از تاریخ ایران باستان ج 2 ص 1499). رجوع به گاه شماری ص 111 شود.
- تقویم مصری ؛ گاه شماری مردم قدیم مصر:... هردوت از تقویم مصری سخن رانده و گوید: این تقویم صحیح تر از تقویم یونانی است زیراسال مصری شمسی است و یونانیها در هر سال سوم باید یکماه علاوه کنند تا حسابشان با فصول مطابقت کند.... (ایران باستان ج 1 ص 509). رجوع به تاریخ مصر و گاه شماری تقی زاده صص 91-93 شود.
- تقویم یولی ؛ تقویم ژولی . رجوع به تاریخ ژولی شود.
|| و تقویم را نیز اطلاق کنند بر طول کوکب و آنرا بهت کوکب نیز گویند.... پس تقویم کوکب نزد منجمان عبارتست از قوسی از فلک البروج که محصور باشد بین اول حمل و مکان کوکب بر توالی .... قوسی است از فلک البروج بین اول حمل و نقطه ٔ رأس بر توالی . و عبدالعلی بیرجندی در شرح تذکره گفته : چنانکه تقویم بر قوس نامبرده اطلاق میشود بر حرکت در آن قوس نیز اطلاق میگردد. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). رجوع به طول و کشاف اصطلاحات الفنون شود.
- تقویم ستاره ؛ بیرونی آرد: نقطه ای است از فلک ممثل که بدو آن خط رسد که از مرکز عالم بیرون آید سوی تنه ٔ ستاره . و آن آنجاست کجا دیده همی آید از فلک البروج . (از التفهیم بیرونی ص 126). و رجوع به التفهیم شود. || بمعنی صورت . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). بمعنی صورت انسان . (غیاث اللغات ).

تقویم. [ ت َ ] ( ع مص ) راست کردن. ( تاج المصادر بیهقی )( زوزنی ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). راست گردانیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). نیکوتر راست کردن. ( غیاث اللغات ) ( از آنندراج ). راست نمودن. ( غیاث اللغات ). تعدیل چیزی. ( از اقرب الموارد ). راست داشتن. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). || راست کردن کژی نیزه را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). قایم کردن چیزی. ( آنندراج ). از بین بردن کجی نیزه. ( از اقرب الموارد ). || ( اِمص ) راست شدگی و برابری و تساوی. ( ناظم الاطباء ). راست کردنی : لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم. ( قرآن 95 / 4 ). در تقویم چنین کسان سعی پیوستن همچنان باشد که شمشیر بر سنگ آزمایند. ( کلیله و دمنه ). و چون پادشاهزادگان بازگشتند و مهمات ایشان کفایت شد روی به ضبط مصالح ملک و تقویم موج و اصلاح فاسد... آوردند. ( جهانگشای جوینی ).
- احسن تقویم ؛ مأخوذ از آیه شریفه فوق ، خوبتر راست کردنی :
بخط احسن تقویم و آخرین تحویل
به آفتاب هویت به چهارم اسطرلاب.
خاقانی.
|| ( مص ) قیمت کردن چیزی را. ( زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). قیمت کردن رخت را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). قیمت کردن متاع. ( ازاقرب الموارد ). قیمت کردن. ( غیاث اللغات ) ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). ج ، تقاویم. ( از اقرب الموارد ). ارزیابی. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). || به قوام آوردن : و یلقی الشکر و یقوم تقویم الجلاب. ( قانون بوعلی سینا یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). || تعیین و بیان طول و عرض بلدان. || محاسبه کردن وقتها. ( از اقرب الموارد ). حساب کواکب سال بسال. ( مفاتیح ). سنجیدن و قرب و بعد و ارتفاع ستارگان را معین کردن. ( از ذیل اقبال نامه نظامی چ وحید دستگردی ص 103 ) :
هنر و فضل ترا برنتوانند شمرد
آن بزرگان که بدانند حساب تقویم.
فرخی.
ببین ای سکندر به تقویم راست
که این نکته را ارتفاع از کجاست.
نظامی.
|| ( اِ ) حساب یکساله منجمان که هندش بوتهی نامند و هر سالی تقویم دیگر میکنند به استخراج. ( شرفنامه منیری ). حساب یکساله منجمان و آن ورقی چند باشد که در آن حرکات و احوال کواکب سیاره ثبت نمایند. ( غیاث اللغات ). به اصطلاح اهل تنجیم راست کردن احوال سال از روی زیج و آن شمسی بود و قمری. ( آنندراج ). در اصطلاحات منجمان عبارت از دفتری است که احوال ستارگان را بعد از برآوردن آنها از زیج در آن دفتر می نویسند. همچنین در آن دفتر مواضعستارگان را در روزهای یکسال ، در طول و عرض و اتصالات آنها را با یکدیگر و طالعها و فصول و اجتماعات و استقبالات و قرانات و خسوف و کسوف و رؤیت اهله و مانندآن. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). نامه ای که در آن نوشته میشود.... حرکات سیارات و وقوع کسوف و خسوف و تغییرات ماه و اهله آن در آن سال و مانند آنها. ( از ناظم الاطباء ). گاهنامه. ج ، تقاویم. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). اوراقی چند که در آن اخترشناسی حرکات کواکب و تأثیرات آن نویسند. ( یادداشت ایضاً ) :

فرهنگ عمید

۱. تقسیم اوقات به دوره ها و مقیاس های معین.
۲. (اسم ) دفترچه یا ورقۀ کاغذ که در آن حساب روزها و ماه ها را چاپ می کنند، گاهنامه.
۳. [قدیمی] راست کردن، کجی چیزی را راست کردن.
۴. [قدیمی] قیمت کردن، بهای جنسی را معین کردن، ارزیابی.
* تقویم جلالی: تقویمی مرکب از دوازده ماهِ سی روزه و پنج روز اضافه در انتهای ماهِ دوازدهم. &delta، این تقویم به امر جلال الدین ملکشاه سلجوقی و به وسیلۀ عده ای از علمای نجوم ترتیب داده شد.
* تقویم رومی: تقویمی که مبدٲ آن ۳۱۲ سال پیش از تاریخ میلادی و ۱۲ سال بعد از فوت اسکندر است، تاریخ اسکندر.
* تقویم شمسی: تقویمی که بر مبنای مدت حرکت زمین به دور خورشید محاسبه می شود.
* تقویم قمری: تقویمی که بر مبنای مدت حرکت ماه به دور زمین محاسبه می شود.
* تقویم مَلِکی: = * تقویم جلالی
* تقویم میلادی: تقویم شمسی، که مبدٲ آن سال تولد حضرت عیسی است.
* تقویم هجری: تقویمی که مبدٲ آن هجرت حضرت رسول از مکه به مدینه است.
* تقویم یزدگردی: تقویمی که مبدٲ آن سال ۶۳۲ میلادی (سال جلوس یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی ) است.

۱. تقسیم اوقات به دوره‌ها و مقیاس‌های معین.
۲. (اسم) دفترچه یا ورقۀ کاغذ که در آن حساب روزها و ماه‌ها را چاپ می‌کنند؛ گاهنامه.
۳. [قدیمی] راست کردن؛ کجی چیزی را راست کردن.
۴. [قدیمی] قیمت کردن؛ بهای جنسی را معین کردن؛ ارزیابی.
⟨ تقویم جلالی: تقویمی مرکب از دوازده ماهِ سی‌روزه و پنج روز اضافه در انتهای ماهِ دوازدهم. Δ این تقویم به امر جلال‌الدین ملکشاه سلجوقی و به‌وسیلۀ عده‌ای از علمای نجوم ترتیب داده شد.
⟨ تقویم رومی: تقویمی که مبدٲ آن ۳۱۲ سال پیش از تاریخ میلادی و ۱۲ سال بعد از فوت اسکندر است؛ تاریخ اسکندر.
⟨ تقویم شمسی: تقویمی که بر مبنای مدت حرکت زمین به دور خورشید محاسبه می‌شود.
⟨ تقویم قمری: تقویمی که بر مبنای مدت حرکت ماه به دور زمین محاسبه می‌شود.
⟨ تقویم مَلِکی: = ⟨ تقویم جلالی
⟨ تقویم میلادی: تقویم شمسی، که مبدٲ آن سال تولد حضرت عیسی است.
⟨ تقویم هجری: تقویمی که مبدٲ آن هجرت حضرت رسول از مکه به مدینه است.
⟨ تقویم یزدگردی: تقویمی که مبدٲ آن سال ۶۳۲ میلادی (سال جلوس یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی) است.


دانشنامه عمومی

گاهشمار


گاهنامه یا سالنما (سالنامه) یا تقویم بیشتر به محاسبه و نمایش یک دوره یا یک سال گفته می شود.
گاه شماری میلادی
گاه شماری هجری
واژهٔ تقویم معانی گوناگونی دارد:
در لغت نامه دهخدا ذیل این کلمه معانی مختلفی آمده است، از جمله: محاسبه کردن وقت ها، اوراقی چند که در آن حرکات کواکب و تأثیرات آن را نویسند، گاه شمار و …
در قرآن «لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم» تقویم به معنی اندازه، تناسب، تعدیل و ترکیب آمده است.در تفسیر تاریخ طبری می خوانیم: «از بهر آن گفت فی احسن تقویم که آنگه، که آدم را بیافرید؛ هیچ خلق بر پشت زمین نبود نیکوتر از آدم، از بهر آن که خدای عزوجل او را به ید خویش بیافرید و ید این جایگاه قدرت است.»در تفسیر نمونه ذیل این آیه آمده است: «تقویم به معنی درآوردن چیزی به صورت مناسب و نظام معتدل و کیفیت شایسته است و…»

دانشنامه آزاد فارسی

تَقویم
14190600.jpg
هر نوع سامانۀ تقسیم بندی و اندازه گیریِ گُذرِ زمان، در دوره های گسترش یافته ای همچون روز، ماه، و سال؛ و استفادۀ منظم از این تقسیمات با ترتیبی معیّن، به منظورِ ثبتِ رویدادها و مرتب کردنِ برنامه هایِ آینده. تقویم در منظم ساختن حیات مدنی، برگزاری آیین ها، و همچنین مقاصدِ تاریخی و علمی سودمند است. واژۀ تقویم برگرفته از واژه ای عربی به معنای قائم (راست) گردانیدن است. تقویم در گاه شماریِ رویدادها نیز نقشی حیاتی دارد، زیرا گاه شماری با محاسبۀ زمان در تقسیمات یا دوره هایِ منظم ارتباط دارد و از این موارد در تاریخ گذاریِ رویدادها بهره می گیرد. در تقویم، یکاهای زمان را برحسبِ سه نوع حرکتِ دوره ایِ متفاوت تقسیم می کنند: روز یا یک دور چرخش محوری زمین؛ ماه یا یک دور گردشِ کُرۀ ماه بر گِردِ زمین؛ و سال یا یک دور گردشِ زمین به دورِ خورشید. تقویمِ مصری هایِ باستان نخستین تقویمِ کارآمدی بود که با توجه به نیازهایِ متفاوت، از کشاورزی و دادوستد گرفته تا آیین هایِ مذهبی و ملّی، شکل گرفت. مصریان در آغاز کوشیدند تا گذرِ زمان را با توجه به حرکتِ ماه محاسبه کنند و پیش از آن که دست و پای خود را با مجموعۀ تشریفات و آداب در این شکلِ محاسبه ببندند، مبنایِ سنجش زمان و تقویم را بر حرکتِ مداریِ زمین و رصدِ خورشید قرار دادند. ماه مدار خود به دورِ زمین را طی۲۹.۵ روز (یک ماه قمری) کامل می کند. بدین ترتیب، سالِ قمری (۱۲ ماهِ قمری) ۳۵۴ روز و ۸ ساعت و ۴۸ دقیقه است، در حالی که سالِ خورشیدی یا مدت زمانی که زمین یک دور مدار خود بر گردِ خورشید را می پیماید برابر ۳۶۵ روز و ۵ ساعت و ۴۸ دقیقه و ۴۶ ثانیه (۲۴۲۱۹۹/۳۶۵ روز) است. نشانه هایی در دست است که مصریان از ۴۰۰۰ تا ۳۰۰۰پ م، تقویمِ ۳۶۵ روزی را برگزیده اند. نخستین اصلاحیه در گاه شماری خورشیدی ۳۶۵ و یک چهارم روزی را یولیوس سِزار، امپراتور روم (۱۰۰ تا ۴۴پ م)، در ۴۶پ م عملی ساخت. سِزار با کمکِ سوسیگنس، اخترشناس اسکندرانی، نوعی تقویم ایجاد کرد که به ۱۲ ماهِ ۳۰ و ۳۱ روزه تقسیم می شد و فقط ماهِ فوریۀ آن ۲۹ روزی بود. دراین شیوۀ گاه شماری که به افتخارِ سِزار، یولیانی نامیده شد، هر چهار سال یک بار یک روزِ اضافی یا کبیسه به انتهای ماهِ فوریه افزوده می شد. اساس گاه شماریِ کنونیِ ایران تقویمِ خورشیدی جلالی یا مَلِکشاهی است. جلال الدین ملکشاهِ سلجوقی گروهی از ریاضی دانان و اخترشناسان، ازجمله عمر خیام نیشابوری، را مأمور کرد تا گاه شماری با مبدأ هجرتِ پیامبر اسلام (ص) را بر پایۀ سالِ خورشیدی اعتدالی، که از روزگارِ باستان در ایران رایج بود، تدوین کنند. در این گاه شماری که از ۴۵۸ش برقرار شد، سال با اعتدالِ بهاری در نوروز آغاز می شود و دقیقاً با گذرِ چهار فصلِ طبیعت مطابقت دارد. این تقویم در هر ۲,۳۱۹ سال فقط یک روز با زمانِ حقیقیِ مبتنی بر حرکتِ انتقالیِ زمین تفاوت پیدا می کند که آن نیز در عمل در دوره های ۲۸۲۰ ساله جبران می شود. از طرفی، تقویمِ یولیانی در هر سال ۱۱ دقیقه و ۱۴ ثانیه کسر داشت و تقریباً هر ۱۰۰ سال یک روز با زمانِ حقیقیِ حرکتِ انتقالیِ زمین اختلاف پیدا می کرد. در ۱۵۸۲، پاپ گرگوریوس سیزدهم (۱۵۰۲ـ۱۵۸۵) تغییراتی در تقویم یولیانی ایجاد کرد. او ابتدا فرمان داد تا دَه روز از همان سال کاسته شود، به نحوی که یک روز پس از ۴ اکتبر ۱۵۸۲ را ۱۵ اکتبر در نظر گرفتند. سپس، نظامی ابداع کرد که به موجبِ آن، از هر چهار قرن سه روز حذف می شد. این تقویم جدید که به تقویم گرگوری مشهور شد و امروزه در حکم تقویم میلادی در بیشتر نقاط جهان به کار برده می شود، تقریباً در هر ۵هزار سال یک روز کسر خواهد داشت. با این وصف، تقویم جلالی که ۵۰۳ سال زودتر از تقویم گرگوری برقرار شد از دقت بیشتری برخوردار است. تقویم عربی اسلامی که مبنای مناسبت های مذهبی جهان اسلام است تقویمی قمری است. سال در این تقویم بین ۳۵۴ تا ۳۵۵ روز در تغییر است و ماه های آن با فصل های سال هیچ ارتباطی ندارند. مبدأ این تقویم نخستین روز محرم سال اول هجرت پیامبر اسلام (ص) از مکه به مدینه، برابر با ۲۵ تیر ماه سال اول شمسی و مطابق با ۱۶ ژوئیه ۶۲۲ میلادی (گرگوری) است.تبدیل تاریخ. امروزه در ایران عموماً از سه نوع تقویم استفاده می شود: هجری شمسی، هجری قمری و میلادی. برای تبدیل این تقویم ها به یکدیگر چند قاعده و فرمول خاص وجود دارد که به سهولت می توان آن را به کار برد. اگرH تاریخ هجری قمری وC تاریخ میلادی باشد فرمول تبدیل آن ها به یکدیگر عبارت اند از:C = ۳۲/۳۳ H + ۶۲۲ وH = ۳۳/۳۲ (C-۶۲۲).
برای تبدیل هجری شمسی(S)به میلادی(C) از این دو فرمول استفاده می شود:S=C-۶۲۱ و C=S+۶۲۱. اشتباه محاسبه از طریق این فرمول ها از یک سال بیشتر نیست. البته برای محاسبات دقیق تر باید از جدول های تطبیقی استفاده نمود.

فرهنگ فارسی ساره

سالنامه، گاهشمار


نقل قول ها

تقویم شیوه تعیین و نگهداری و تنظیم حساب زمان و تاریخ است که محور آن سال می باشد.
• نشانه شناسی: نخستین تقویم ها قمری هستند، زیرا مدار قمری برای رصد کردن و بررسی از مدار شمسی کوتاه تر و ساده تر است. تنظیم یک تقویم در واقع تأمیت و تنظیم زمان است، درست همان طور که سدی می بندیم تا جریان یک روخانه را تنظیم کنیم. تنظیم یک تقویم نیز یعنی بر چیزی مستولی شویم و آن را قاعده مند سازیم که نمی توان از آن گریخت. -> ژان شوالیه

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی تَقْوِیمٍ: دارای قوام کردن(قوام عبارت است از هر چیز و هر وضع و هر شرطی که ثبات و بقایش نیازمند بدان است )
ریشه کلمه:
قوم (۶۶۰ بار)

«تقویم» به معنای چیزی به صورت مناسب در آوردن، و نظام معتدل و کیفیت شایسته است; و گستردگی مفهوم آن، اشاره به این است که خداوند انسان را از هر نظر موزون و شایسته آفرید، هم از نظر جسمی، و هم از نظر روحی و عقلی; چرا که هر گونه استعدادی را در وجود او قرار داده، و او را برای پیمودن قوس صعودی بسیار عظیمی آماده ساخته، و با این که انسان «جرم صغیری» است، «عالم کبیر» را در او جا داده و آن قدر شایستگی ها به او بخشیده، که لایق خلعت «لقد کرمنا بنی آدم» شده است.

جدول کلمات

سالشمار

پیشنهاد کاربران

روزنگار

روزنما

در پهلوی " زیگ " در نسک :فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو.

ارزش گذاری کردن

زیگ نامه

تکیم یا تکویم شکل اسلی لغت اربیشده ی تقویم است همانتور که در آلبانی به شکل takim* به مانای قرارگذاشتن *date زمان دیدار وعده - گاه ملاقات عهدبستن مصادفه مقارنه مواجههencounter meeting appointment rendezvous ثبت شده است. بدینسان روشن میشود که تکویم هیچ رپتی ( ربطی ) به لغت اربی تقویم به مانای از خمیدگی درآوردن - راست و درست ساختن ندارد.
*پیرس ( منبع ) : English - Albanian by Ilo Stefanllari




ارزیابی، برآورد، تخمین، سالنامه، سال نما، گاه نامه

در اصطلاح حقوقی به معنی تعیین بها و تعیین قیمت
میباشد ( ارزش گذاری )

تقویم روزنگار

روزشمار. . . . . . . گاهنامه . . . . . . .


کلمات دیگر: