مترادف تخطئه : خطاگیری، نادرست شماری، خطا شمردن، نادرست شمردن
برابر پارسی : هرزوارش
۱. خطاگیری، نادرستشماری
۲. خطا شمردن، نادرستشمردن
تخطئة. [ ت َ طِ ءَ ] (ع مص ) به خطا منسوب کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (اقرب الموارد) (المنجد). خطا گرفتن در کار کسی . (غیاث اللغات از کنز). گفتن کسی را که تو خطا کردی . (منتهی الارب ). تخطی ٔ. (ناظم الاطباء). خطا گرفتن در کار کسی و نسبت خطا به کسی دادن . (ناظم الاطباء). || بدی از کسی دور کردن . یقال : خُطّی َٔ عنه ُ السوء. (منتهی الارب ).
تخطیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) دور کرده شدن بدی از کسی . (ناظم الاطباء). رجوع به تخطئة شود.
[ت َ طِ/طَ ءَ / ءِ] (مص، عربی) خطاگرفتن در کار از کسی. نسبت خطا به کسی دادن. بدگویی کردن از کسی. کسی را به بدی منسوب کردن.
خطایی را به کسی نسبت دادن
هرزوارش