کلمه جو
صفحه اصلی

اعسار


مترادف اعسار : افلاس، نیازمندی، ورشکستگی

فارسی به انگلیسی

insolvency


فارسی به عربی

افلاس

مترادف و متضاد

افلاس، نیازمندی، ورشکستگی


insolvency (اسم)
درماندگی، اعسار، عجز از پرداخت دیون

insolvence (اسم)
درماندگی، اعسار، عجز از پرداخت دیون

فرهنگ فارسی

تنگدست شدن، نیازمندشدن، بسختی افتادن، دراصطلاح فقه عبارت است ازعاجزبودن ازادائ دین بواسطه فقروتهیدستی
۱ - ( مصدر ) درویش شدن تنگ دست شدن ۲ - ( اسم ) تنگ دستی درویشی : عرضحال اعسار داد .

فرهنگ معین

( اِ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) تنگ دست شدن . ۲ - ( اِمص . ) تنگ دستی .

لغت نامه دهخدا

اعسار. [ اِ ] ( ع مص ) نیازمند شدن و تنگ دست گردیدن.( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). نیازمند شدن و تنگ دست گردیدن و درویش شدن. ( آنندراج ). فقیر و تنگ دست شدن : اعسر الرجل ؛ اضاق و افتقر. ( از اقرب الموارد ). تنگ دست شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( از متن اللغة ). || خواستن وام از غریم بوقت تنگدستی او. ( آنندراج )( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). مطالبه کردن دین از مدیون بوقت تنگدستی او و مهلت ندادن او را تا توانگر گردد. ( از متن اللغة ). خواستن دین از بدهکار بهنگام تنگدستی او. ( از اقرب الموارد ). || بچه زادن دشوار گردیدن بر زن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). دشوارگردیدن زادن بچه بر زن. ( ناظم الاطباء ). دشوار گردیدن زاییدن بر زن ، چنانکه در وقت نفرین بر زن گویند: «اعسرت و آنثت ». و بهنگام دعا در حق وی گویند: «ایسرت و اذکرت ». ( از اقرب الموارد ). || بار ناگرفتن شتر ماده در سال نخست. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). باردار ناشدن ناقه در یک سال بی عقر.( از اقرب الموارد ). دشوار گردیدن زاییدن بر ناقه و باردار ناشدن او در یک سال. ( از متن اللغة ). || ( اِمص ) در تداول فارسی ، تنگ دستی. نیازمندی. فقر. ( از یادداشت های مؤلف ). || ( اصطلاح حقوق )ناتوان بودن شخصیت های حقیقی یا حقوقی از پرداخت دین یا محکوم ٌبه ، یا هزینه دادرسی غیرتجارتی. در عرف حقوق دانان اگر بازرگانی از پرداخت و انجام تعهدات خوددر موعد مقرر برنیامد و اسناد وی واخواست شد او را متوقف یا مفلس و ورشکسته گویند. و اگر افراد غیربازرگان بواسطه عدم کفایت دارایی یا عدم دسترسی بمال خود از پرداخت بدهی یا تأدیه هزینه دادرسی برنیایندآنان را معسر و آن حالت را اعسار گویند. چنانکه ماده 1 قانون اعسار مقرر میدارد: معسر کسی است که بواسطه عدم کفایت دارایی یا عدم دسترسی بمال خود قادر بتأدیه مخارج محاکمه یا دیون خود نباشد. و در اصطلاح فقیهان ، کسی را که دارایی به اندازه بدهی او نباشدمعسر خوانند و آن حالت را اعسار گویند و اگر حاکم شرع حکم بدین حالت داد آن شخص را مفلس گویند و خود حالت مذکور را افلاس نامند، بعبارت دیگر کسی که دارایی او به اندازه بدهی او نباشد دو حالت دارد یکی حالت پیش از ثبوت آن حالت نزد حاکم شرع که آنرا اعسار گویند و دیگر حالت وی پس از ثبوت که آنرا افلاس گویند.

فرهنگ عمید

۱. (حقوق ) عاجز بودن از ادای دین به واسطۀ فقر و تهیدستی.
۲. [قدیمی] تنگدست شدن، نیازمند شدن، به سختی افتادن.

دانشنامه عمومی

اِعسار در حقوق ایران به وضعیت شخص غیر تاجری گفته می شود که به دلیل عدم دسترسی به مال خود یا کافی نبودن دارایی، قدرت پرداخت دیون (بدهی ها) یا هزینه دادرسی خود را نداشته باشد. اعسار معادل کلمه فقهی افلاس است. اعسار بدهکار معمولاً با اعتراف تمامی یا برخی طلب کاران به اعسار وی و نیز شهادت دو مرد عادل ثابت می شود.بر خلاف ورشکستگی تجاری، مُعسر محجور محسوب نمی شود و می تواند در اموال خود تصرف کند.
جعفری لنگرودی، محمد جعفر (۱۳۹۰). ترمینولوژی حقوق. تهران: کتابخانه گنج دانش. شابک ۹۶۴-۵۹۸۶-۰۷-۹. پارامتر |تاریخ بازیابی= نیاز به وارد کردن |پیوند= دارد (کمک)
قانون اعسار مصوب ۲۰ آذر ۱۳۳۳.
«اعسار». ویکی فقه. دریافت شده در ۱۵ فوریه ۲۰۱۳.

دانشنامه آزاد فارسی

اِعْسار
تنگدستی و ناتوانی شخص در پرداخت هزینه دادرسی یا دین، به نحوی که در اثر عدم کفایت دارایی یا عدم دسترسی به اموالش، به طور موقت، قادر به پرداخت هزینه دادرسی یا دیون خود نباشد. (ماده ۵۰۴ آئین دادرسی مدنی) چنین شخصی را مُعسِر گویند، کسی که مدعی اعسار است باید مراتب را به دادگاه اعلام و ادله و مدارک و شهود خود را اقامه کند و اگر دادگاه آن ها را مکفی بداند حکم به اعسار او صادر می نماید. از تاجر دادخواست اعسار پذیرفته نمی شود. تاجری که مدعی اعسار است، باید برابر مقررات قانون تجارت دادخواست ورشکستگی بدهد. (← ورشکستگی) اگر شخص مُعسر، بعداً از اعسار خارج شود و متمکن گردد، هزینه دادرسی از او وصول می شود (ماده ۵۰۴ـ ۵۱۱ـ ۵۱۴ آئین دادرسی مدنی؛ نیز قانون اعسار مصوب ۱۳۱۳).

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ناتوانی در پرداخت بدهی به دلیل تنگ دستی و فقر را اِعسار می گویند و فقها از آن در بابهای تفلیس، قضاء و شهادات بحث کرده اند.
واژه اعسار از ریشه «ع ـ س ـ ر» به معنای دشواری، شدت و تنگ دستی و در اصطلاح فقهی، ناتوان شدن مدیون از ادای دین خود بر اثر تنگ دستی است.
معنای افلاس
واژه «اِفلاس» نیز به اعسار نزدیک و بدین معناست که شخص، مال قابل توجهی نداشته باشد.
معسر
به فرد مبتلا به اعسار «مُعْسِر» می گویند.
مفلِس و مفلَّس
...
[ویکی فقه] اعسار (فقه). ناتوانی در پرداخت بدهی به دلیل تنگ دستی و فقر را اِعسار می گویند و فقها از آن در بابهای تفلیس، قضاء و شهادات بحث کرده اند.
واژه اعسار از ریشه «ع ـ س ـ ر» به معنای دشواری، شدت و تنگ دستی
لسان العرب، ج۹، ص۲۰۲.
واژه «اِفلاس» نیز به اعسار نزدیک و بدین معناست که شخص، مال قابل توجهی نداشته باشد.
معسر
به فرد مبتلا به اعسار «مُعْسِر» می گویند.
مفلِس و مفلَّس
...

پیشنهاد کاربران

تنگدستی


کلمات دیگر: