احمد بن عمر بن محمد خوفی خوارزمی مکنی به ابوالجناب و ملقب به نجم الدین و طامه الکبری و معروف به شیخ نجم الدین کبری موسس سلسله کبرویه
نجم الدین کبری
فرهنگ فارسی
احمد بن عمر بن محمد خوفی خوارزمی مکنی به ابوالجناب و ملقب به نجم الدین و طامه الکبری و معروف به شیخ نجم الدین کبری موسس سلسله کبرویه
لغت نامه دهخدا
نجم الدین کبری . [ ن َ مُدْ دی ن ِ ک ُ را ] (اِخ ) احمدبن عمربن محمد خیوقی خوارزمی ، مکنی به ابوالجناب و ملقب به نجم الدین و طامةالکبری و معروف به شیخ نجم الدین کبری . مؤسس سلسله ٔ کبرویه . از مشاهیر عرفا و اکابر صوفیان قرن ششم و هفتم هجری است نجم الدین رازی و مجدالدین بغدادی و سعدالدین حموی و سیف الدین باخرزی و بهاءالدین ولد از مریدان و شاگردان ویند. کبری گفتن او به جهت آن است که از کثرت فطانت و ذکاوت ، تمامی مشکلاتی را که از وی سؤال نمودند، حل نموده و بر هر کسی که با وی جدل و مناظره کردی غالب آمدی . او را طامةالکبری [ بلای بزرگ ] گفتند اما ابوالجَنّاب گفتن او به جهت کثرت اجتناب او از دنیا بوده است . او را ولی تراش گفته اند که در مدت عمر دوازده کس را به مریدی قبول کرد و همه از مشایخ و اولیا شدند، چون شیخ مجدالدین بغدادی و شیخ سعدالدین حموی و... چنگیزخان پیش شیخ نجم الدین کبری فرستاد که فرموده ام که در خوارزم قتل عام کنند، باید از آنجا بیرون آئی تا کشته نشوی ، شیخ جواب داد که هشتاد سال در زمان خوشی با خوارزمیان بودم ، در وقت ناخوشی از ایشان تخلف کردن بی مروتی باشد... در فترت مغول در خوارزم شهید شد در سنه ٔ ثمان و عشر و ستمائه [ 618 هَ .ق . ]. مزارش ناپیداست . (تاریخ گزیده ص 789). قزوینی آرد: وفات وی به قول مشهور در سنه ٔ 618 بوده است در موقع فتح خوارزم به دست لشکر مغول که وی در آن واقعه به شهادت رسیده است ، اولین کسی که به این فقره اشاره نموده تا آنجا که اطلاع داریم رشیدالدین فضل اﷲ وزیر است در جامع التواریخ که در حدود 710 هَ .ق . تألیف شده و عین عبارت او از قرار ذیل است : «چنگیزخان چون آوازه ٔ شیخ نجم الدین شنیده بود به وی کس فرستاد که من خوارزم را قتل خواهم کرد و آن بزرگ باید که از میان ایشان بیرون رود و به ما بپیوندد، شیخ رحمةاﷲعلیه در جواب گفت که هفتاد سال با تلخ و شیرین روزگار در خوارزم با این طایفه به سر برده ام ، اکنون که هنگام نزول بلاست ، اگربگریزم از مروت دور باشد، بعد از آن او را از میان کشتگان بازنیافتند، والسلام ». پس از آن در تاریخ گزیده و تاریخ یافعی و نفحات و روضةالصفا و حبیب السیر و سایر کتب تواریخ و تذکره ها این فقره را متدرجاً با شاخ وبرگهای بسیار تکرار کرده اند و هرچه از اصل واقعه دورتر می شویم زواید و تفاصیل افسانه مانند بسیاری می بینیم که بر این حکایت سهل و ساده ٔ طبیعی جامعالتواریخ علاوه شده است ، ولی عجیب است که در تاریخ جهانگشای جوینی که قریب پنجاه سال قبل از جامعالتواریخ تألیف شده و صاحب آن علاءالدین عطاملک جوینی از همه کس بیشتر از وقایع اوایل خروج مغول و نیز از اوضاع و احوال خوارزم باخبر بود و یک جلد تمام از تاریخ او منحصراً مخصوص تاریخ خوارزمشاهیان است ، مطلقاً و اصلاً ذکری و اشاره ای به این فقره یعنی قتل شیخ نجم الدین کبری در وقعه ٔ خوارزم یافت نمی شود، و همچنین زکریابن محمدقزوینی در آثارالبلاد که آن نیز قریب چهل سال قبل ازجامعالتواریخ تألیف شده در ذیل «خیوق » ترجمه ٔ احوال ممتعی از نجم الدین کبری نگاشته ولی مطلقاً و اصلاً از حکایت شهادت او در وقعه ٔ خوارزم ذکری در میان نیاورده ، سهل است ، تاریخ وفات او را هم در حدود ششصدوده ضبط کرده یعنی هشت سال قبل از واقعه ٔ خوارزم . درخصوص مرقد شیخ نجم الدین کبری نیز مابین بعضی مورخین تناقض عجیبی مشاهده می شود، در تاریخ گزیده که در سنه ٔ 730 تألیف شده پس از ذکر شهادت او گوید «مزارش ناپیداست » و حال آنکه در سنه ٔ 733 یعنی فقط سه سال بعد ازتاریخ تألیف گزیده که ابن بطوطه در آن سال به خوارزم رسیده بود مرقد او را به عبارت ذیل وصف می کند: «و بخارج خوارزم زاویة مبنیة علی تربة الشیخ نجم الدین الکبری و کان من کبار الصالحین و فیها الطعام للوارد و الصادر»، و مرحوم رضاقلی خان هدایت در سفر خوارزم خود در سنه ٔ 1267 هَ .ق . نیز مرقد او را در گرگانج مشهور به اورگنج زیارت کرده است . (حاشیه ٔ قزوینی و عباس اقبال بر ص 68 و 69 شدالازار). از تصانیف اوست : 1- رسالة الخائف الهائم عن لومة اللائم 2- فواتح الجمال ، به فارسی . رباعیاتی چند هم بدو منسوب است ، حمداﷲ مستوفی در تاریخ گزیده این رباعی را از او آورده است :
دیوی است درون من که پنهانی نیست
برداشتن سرش به آسانی نیست
ایمانْش هزار بار تلقین کردم
آن کافر را سرمسلمانی نیست .
و نیز مؤلف ریحانةالادب آرد:
در کوی تو میدهند جانی به جوی
جان را چه محل که کاروانی به جوی
از تو صنما جوی جهانی ارزد
زین جنس که مائیم جهانی به جوی .
و نیز در تذکره های دیگر است :
گر طاعت خود نقش کنم برنانی
وآن نان بنهم پیش سگی بر خوانی
وآن سگ باشد گرسنه در زندانی
از ننگ بر آن نان ننهد دندانی .
یک موی تو را هزار صاحب هوس است
تا خود به تو زین جمله که را دسترس است
آنکس که بیافت دولتی یافت عظیم
وآنکس که نیافت درد نایافت بس است .
رجوع به شدالازار ص 68 و 352 و آثارالبلاد ص 355 و جامعالتواریخ باب خوارزم و تاریخ گزیده ص 789 و روضات الجنات ص 81 و حبیب السیر ج 3 ص 31 و دول الاسلام ص 93 و مجمل فصیحی ذیل حوادث سال 617 و 618 و نفحات الانس ص 480 و روضةالصفا ص 33 و طرایق الحقایق ص 48 و 149 وریاض العارفین ص 143 و مجمعالفصحا ج 1 ص 633 و ریحانةالادب ج 4 ص 172 و مجالس العشاق ص 84 و مجالس النفایس ص 319و تاریخ تصوف در اسلام تألیف غنی ص 495 و 514 و 546 و مجله ٔ یادگار سال 4 شماره های 1 و 2 و 9 و 10 شود.
دانشنامه عمومی
شاگردان و خلفای شیخ نجم الدین کبری از قبیل، شیخ فریدالدین عطار، باباکمال جندی، شیخ رضی الدین علی لالا، شیخ سعدالدین محمد حمویی، شیخ نجم الدین رازی، مجدالدین بغدادی و بهاء ولد از اعاظم طریقه کبراویه و بزرگان دیگر همه از شاگردان و مریدان این شیخ می باشند. نجم الدین در طول مدت عمر ۱۲ نفر را به مریدی پذیرفت که همگی از جمله مشایخ و اولیا شدند.
شیخ نجم الدین در ۱۲۲۱ میلادی در حمله مغول به خوارزم به قتل رسیده و آرامگاه او در منطقه تاریخی «کهنه اورگنج» در استان «داش اغوز» در شمال ترکمنستان موجود است و یکی از مهم ترین محل زیارت زائران محلی و خارجی ترکمنستان به شمار می آید.
مرقد نجم الدین کبری و شاگردان نزدیک او در سده ۱۴ میلادی بنیان گذاری شده و معماران آن دوران مهارت خود را در تزئین منحصر به فرد سنگ قبر نجم الدین کبری به کار برده بودند.
نقل قول ها
•
دانشنامه اسلامی
خوارزمی در سال ۵۴۰ هجری قمری در یکی از اصیل ترین طوایف خیوه که دارای عنوان علمی و اجتماعی بودند دیده به دنیا گشود. ایام طفولیت را در دامن مادری عارفه گذرانید و پس از دوران کودکی علم آموزی را از حوزه علمی زادگاهش آغاز نمود. در همان ایام درد طلب دامن گیرش شد. به تهذیب و تزکیه نفس به شیوه عارفان نزد پدر بزرگوارش که از اجله مشایخ عارف نامی شیخ ابویعقوب یوسف همدانی بود پرداخت.با گذشت زمانی کوتاه شخصیت علمی او در همان ایام جوانی مورد توجه خاص اساتید حوزه علمی خوارزم قرار گرفت به اصلاح دید پدر و استادان خویش به سیر و سیاحت پرداخت. اتفاقا به مصر رسید. پس از مدتی اقامت و تدریس سعادت رفیق شفیق او گشت به صحبت شیخ الشیوخ روزبهان وزان مصری (ایشان با روزبهان بقلی شیرازی فرق دارند.) که از اجله خلفای عارف نامی شیخ ابونجیب عبدالقاهر سهروردی بود رسید که درباره آن بزرگوار، می فرماید:«اکثر اوقات مستغرق تجلی حق و حیران مشاهده جمال مطلق بود. چون به صحبت او رسیدم به ریاضت اشتغال نمودم و مدتی در خلوت بودم تا ابواب فتوحات غیبی بر من گشادن گرفت و سعادت انس با عالم قدس دست داد و خلوات متعاقب به سر بردم تا آتش قدس مستور که: من عرف اللّه کل لسانه (از مولی الموالی علی امیرالمؤمنین وارد است من عرف اللّه سبحانه کل لسانه) عبارت از آن است و کشف مشهور که: من عرف اللّه طال لسانه اشارت بدان است حاصل شد حالات من در نظر شیخ پسندیده آمد و مرا به فرزندی قبول کرد و سرپوشیده خویش به من داد و مرا از آن دختر دو پسر حاصل شد.
تلمذ در حضور بزرگان
نجم الدین از محضر چهار تن از بزرگان تلمذ کرده است.
← در محضر ابومنصور
نجم الدین از روزی که خوارزم وطن و زادگاهش را ترک نمود، بهترین و عزیزترین ایام عمرش را در بیابان ها، دره ها، کوه ها، به جستجو گذرانید، هرجا آوازه ای از مردی دانشمند بلند عازم آن دیار می شد و از محضر او استفاده می نمود. بهمین جهت نجم الدین کبری فقط عارفی از خویش رسته و به مولا پیوسته نبود بلکه مفسری عظیم الشان، حدیث شناسی زبردست، هیئت شناسی متبحر، محققی عالیقدر، حکیم و فیلسوفی عالی مقام، لغت شناسی بی نظیر، رجال شناسی عالی رتبه بشمار می رفت. زیرا در شهرها استادان زیادی را در تمامی علوم اسلامی درک نموده تا آنجا که امکان داشت از حضورشان استفاده علمی می کرد.در بررسی و پژوهشی که در این زمینه داشتیم با نام چند تن از استادان نجم الدین کبری در علوم مختلف اسلامی برخورد نمودیم که فهرست وار به آن ها اشاره می کنیم:۱- شیخ حسن جامی۲- شیخ ابراهیم۳- شیخ اسماعیل حلبی۴- شیخ اسماعیل کوفی۵- شیخ اسماعیل رومی۶- شیخ اسماعیل بغدادی ۷- ابوالمعالی عبدالمنعم نیشابوری ۸- ابوالعلاء حسن بن احمد همدانی ، ۹- ابوطاهر احمد اصفهانی ، ۱۰- محمد بن اسعد عطاری ، ۱۱- امام ابوجعفر حفده ، ۱۲- امام ابونصر حفده
پیران نجم الدین
...
نجم الدین کبری، ابوالجناب احمد
عارف، صوفی، محدث و شاعر. ملقب به کبری و شیخ ولی تراش. کنیه ی او را ابوالجناب و ابوالخباب نیز ذکر کرده اند. او مؤسس سلسله کبرویه بود. روایات مختلفی در زمینه لقب وی در بین مؤلفان وجود دارد. بعضی معتقدند به سبب زیرکی اش، او را طامةالکبری (بلای بزرگ) نامیده اند و بنابر قولی دیگر چون در جوانی قدرت فوق العاده ای در بحث و احتجاج داشت، به این لقب معروف گشت.
بعضی از پیروانش از باب تکریم، وی را آیةالکبری خوانده اند که کم کم با حذف کلمه اول او را کبری نامیدند. اما از آن جهت به او شیخ ولی تراش می گفتند که بسیاری از بزرگان مشایخ صوفیه از تربیت یافتگان وی بودند.
نجم الدین در خوارزم در شهر خیوه به دنیا آمد. از جوانی برای کسب علم حدیث به مسافرت در بلاد پرداخت. از جمله در نیشابور از ابوالمعالی فراوی (م 587 ق) در همدان از حافظ ابوالعلاء عطار (م 568 ق) در تبریز از ابومنصور حفده (م 571 ق)، در مکه از ابومحمد طباخ و در اسکندریه از ابوطاهر سلفی (م 576) استماع حدیث کرد.
درباره ی گرایش وی به تصوف و انصرافش از اشتغال به حدیث اختلاف بسیاری در روایات است و ملاقاتش با مشایخ صوفیه هرگز منجر به قطع علاقه ی وی از اشتغال به علم نشد. وی بعد از خروج از خوارزم مدتی در نیشابور، اصفهان و همدان به استماع حدیث نزد مشایخ وقت اشتغال داشت.
در نیشابور با شیخ عطار ملاقات کرد و ظاهراً تبحر او در طب به خاطر توجه عطار به او بوده است. اصول طریقت و تصوف را در تبریز نزد بابا فرج تبریزی و سپس در دزفول نزد شیخ اسماعیل قصری و شیخ شطاح (روزبهان بقلی شیرازی) و دیگر مشایخ عصر فراگرفت و شیخ روزبهان دختر خود را به وی داد. دکتر زرین کوب در «دنباله ی جستجو در تصوف» آورده که سید محمدباقر خوانساری، مؤلف «روضات الجنات»، خط وی را بر پشت نسخه ای از «رساله ی قشیریه» دیده است که وی این رساله را در 568 ق در همدان از ابوالفضل محمد ابن یوسف همدانی استماع نموده است.
نجم الدین کبری در راه عزیمت به عراق و مصر از محضر عماریاسر بدلیسی (م 582 ق) کسب فیض کرد و مشهور است که نجم الدین از شیخ اسماعیل قصری و عمار یاسر خرقه پوشید. او به پیشنهاد عمار یاسر برای نشر طریقت و ارشاد طالبان به خوارزم رفت. قبل از عزیمت به خوارزم سفری به مکه کرد و مدتی در حلب بسر برد.