کلمه جو
صفحه اصلی

کودکی پیامبر اسلام

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله وسلّم) در دوران کودکی، والدین خود را از دست داده و تحت کفالت پدر بزرگ خویش عبدالمطلب و در پناه الهی قرار گرفتند؛ قرآن نیز به مسئله یتیم شدن ایشان در کودکی اشاره نموده است.
نخستین چیزی که در دوران کودکی پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) جلب توجه مـی کند و قرآن کریم بر آن تاکید دارد، یتیم بودن آن حـضرت اسـت. هنگامی که مادرش آمنه بنت وهب به او حامله بود ، پدرش عبداللّه بن عبدالمطلب از دنیا رفت و مادرش نیز در سن ۵ یا ۶ سالگی آن حـضرت در مـحلی بـه نام ابواء، نزدیکی مدینه از دنیا رفت و بدین گونه هـم از طـرف پدر و هم از طرف مادر یتیم شد. در قرآن مجید در دو آیه به دوران کودکی و یتیم شدن پیامبر اشاره شده است.• «اَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیماً فَآوَی؛ آیا او تو را یتیم نیافت و پناه داد؟!»• «وَوَجَدَکَ ضَالاًّ فَهَدَی؛ و تو را گمشده یافت و هدایت کرد.»در آیه نخست اشاره به یتیمی پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) شده که چون آن حضرت در شکم مادر بود، پدرش عبدالله را از دست داد و ۶ ساله بود که مادرش نیز از دنیا رفت و خداوند او را در آغوش جدش عبدالمطلب و در ۸ سالگی که جدش از دنیا رفت، در دامان عمویش ابوطالب پناه داد که او را همچون جان شیرین در بر می گرفت و محافظت می کرد. در آیه دوم می فرماید: «تو را گمشده یافت و هدایت کرد.» مفسّران و تاریخ نگاران گفته اند: وقتی حضرت محمد (صلی الله علیه و آله وسلّم) با «حلیمه سعدیه» نزد عبدالمطلّب می آمدند، در راه گم شدند. برخی گفته اند: ایشان در راه شام از راه دور افتادند و بعضی گفته اند: ایشان در درّه های مکّه راه را گم کردند و خداوند هدایت شان کرد و به راه بازگرداند. طبرسی (رحمة الله علیه) این اقوال را در مجمع البیان آورده است؛ لیکن علامه طباطبایی (رحمة الله علیه) ایـن سخن را فـراتر از راه گم کردن های جغرافیایی گرفته اند و فرموده اند: «مراد از ضلال در اینجا گمراهی نیست بلکه مراد عدم هدایت است، و منظور از هدایت نداشتن رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم)، حال خود آن جناب است، صرف نظر از هدایت الهی می خواهد بفرماید اگر هدایت خدا نباشد تو و هیچ انسانی دیگر از پیش خود هدایت ندارید مگر به وسیله خدای سبحان، پس رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم)، با قطع نظر از هدایت خدا ضاله و بی راه بود.»
سیمای ظاهری پیامبر
از انس بن مالک روایت شده که پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) نه خیلی بلند قد بود و نه کوتاه، نه سپید رنگ پریده بود و نه گندمگون سیه چرده. مویش نه بسیار مجعد و پر چین و شکن بـود و نـه کـاملا صاف و بی چین. براء بن عـاذب نـیز گـفته است: گیسوی آن بزرگوار تا دوش می رسید. شانه و کتفی گشاده داشت و اندامش نه کوتاه بود و نه بلند. از مولا، امیرالمومنین (علیه السّلام) روایت شـده کـه پیـامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) دست و پایی ضخیم و مردانه داشت. بزرگ سر و درشت استخوان بـود یـک رشته باریک مو، از سینه تا ناف آن گرامی رسته بود و چون راه می رفت، متمایل به جلو حرکت می کرد. چنانکه گویی در سراشیب قدم بـر مـی دارد. امیر المـومنین (علیه السّلام) همچنین افزوده است: پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) چاق و پر گوشت نبود و صورتش نیز تا اندازه ای مدور بود. چهره ای آمیخته به سرخی و چشمانی کاملا سیاه و مژگانی بلند و کشیده داشت. حضرت امام رضا (علیه السّلام) از پدران گرامی خود نقل فرموده است: پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) چهره ای سپید و آمیخته به سرخی داشت. چشمانش کـاملا سـیاه و مـویش صاف و بدون چین و شکن بود. محاسنی انبوه داشت و گیسویش تا بنا گوش مـی رسید. گردنش بـه تـنگی از نقره شباهت داشت و ترقوه هایش چون طلا می درخشید. دست و پایش ضخیم و مردانه و استخوان قوزک پایش درشـت بـود. یکی از ویژگی های پیـامبر اکـرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) که در منابع تاریخی و حدیثی به آن اشاره شده، مهر نبوت است. حـضرت عـلی (علیه السّلام) که نزدیک ترین فرد به آن بزرگوار بود، گفته است: در میان در کتف آن حضرت مهر نبوت وجـود داشت.
وفات جناب عبدالله
از آن جا که شغل اصلی قریش به دلیل لم یزرع بودن سرزمین مکه، بازرگانی بود و پدر بزرگ عبدالله یعنی هاشم بن عبد مناف نخستین کسی بود که سفرهای تابستانی و زمستانی را برای تجارت پایه گذاری نمود؛ جناب عبدالله به منظور تجارت، همراه کاروان قریش رهسپار شام شد، در حالی که همسرش آمنه به محمد (صلی الله علیه و آله وسلّم) باردار بود. وی هنگام بازگشت از سفر تجاری شام در حالی که ۲۵ سال از عمر شریفش می گذشت، بیمار شد و در میان «بنی عدی بن نجار» که دایی های وی بودند توقف کرد؛ ولی بیماری او طولانی شده و پس از یک ماه، در همان جا از دنیا رفت. درباره وفات عبدالله بن عبدالمطلب دو نقل وجود دارد:۱. یک قول آن است که عبدالله بن عبدالمطلب قبل از این که فرزند بزرگوارش حضرت محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) به دنیا بیاید، در شهر یثرب (مدینه) از دنیا رفت و در همان جا او را دفن کردند. ابن اثیر در کتاب «اسد الغابة» این قول را ثابت تر و محکم تر می داند. ۲. نقل دیگری می گوید که حضرت محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) متولد شده بود که عبدالله از دنیا رفت. یعقوبی و برخی دیگر معتقدند که وفات عبدالله پس از ولادت پیامبر مورد قبول بیش تر علما و دانشمندان بوده و اجماعی است. و از اشعار عبد المطلب که هنگام مرگ خطاب به ابوطالب؛ در مورد سفارش رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) گفته است نیز همین قول تایید می شود. در تعیین زمان دقیق وفات عبدالله بن عبدالمطلب، پس از ولادت فرزند عزیزش حضرت محمد (صلی الله علیه و آله وسلّم)، اقوال مختلفی در صفحات تاریخ آمده است. بعضی از منابع وفات عبدالله را ۲ ماه پس از ولادت دانسته اند؛ این قول در روایتی از امام صادق (علیه السّلام) روایت شده و مرحوم کلینی هم آنرا اختیار فرموده است. برخی دیگر وفات عبدالله را ۷ ماه پس از ولادت نقل کرده اند؛ و برخی هم از وفات عبدالله، یک سال پس از ولادت خبر داده اند. اما آن چه مسلم است این است که پدر گرامی پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) در مدینه از دنیا رفت و ایشان را در همان شهر، در مکانی به نام «دارالنابغه» دفن کردند. بلکه طبری در تاریخ خود از واقدی روایت کرده که گفته است درباره این که عبدالله در مدینه از دنیا رفت و همانجا به خاک سپرده شد میان اصحاب ما اختلافی نیست. قبر جناب عبدالله در مدینه روبه روی باب السّلام، قسمت سوق اللیل که قبلا «دارالنابغه» نام داشت، قرار دارد و در حکومت عثمانی دارای گنبد و بارگاه با شکوهی بود؛ اما اکنون همه آن آثار ویران شده و قبر در پی توسعه مسجد در ضلع غربی، درون مسجد قرار گرفته است؛ لیکن جای آن مشخص نیست.
دوران شیرخوارگی
...


کلمات دیگر: