مترادف صرفه : بهره، سود، فایده، نفع، افزونی، برتری
متضاد صرفه : زیان
برابر پارسی : سود، بهره، سودبری، بازدهی
۱. بهره، سود، فایده، نفع
۲. افزونی، برتری ≠ زیان
بهره، سود، فایده، نفع ≠ زیان
افزونی، برتری
صرفه . [ ] (اِخ ) (خانه ٔ فال گری ) و آن شهری فینیقی می باشد که در ساحل دریا در نزدیکی صرفند حالیه که هفت میل از صیدا و چهارده میل از صور دور است و ایلیا درآنجا پناه برده با آن بیوه زن مادامی که در اراضی اسرائیل قحطی بود بسر برد. (اول پادشاه 17:8 - 24). و مسیح آن را مذکور داشته است . (لوقا 4:26). فعلاً از آن بجز خرابه هائی چند که تخمیناً به قدر یک میل به کنار دریا امتداد دارد و دارای چند قطعه ستون می باشد چیزی باقی نیست در آنجا محلی هست که آن را قدس نامند و دور نیست که همان زیارت گاهی است که صلیبیون آن را به خیال خانه ٔ بیوه زن بنا کردند و این زیارت گاه را قبری نیست ، زیرا بعضی بر آنند که ایلیا زنده است و دردنیا گردش همی کند و افسانه بر آن است که ... عیسی وقتی که بدین موضع رسید استراحت فرمود و در آنجا قدری ماند اما ده صرفند حالیه بر جانب رأس صرفند بمسافت یک میل بساحل مانده واقع است . (قاموس کتاب مقدس ).
مسعودسعد.
خاقانی .
صرفه . [ ص َ ف ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان گروه بخش ساردوئیه ٔ شهرستان جیرفت . 18هزارگزی شمال ساردوئیه به 12 هزارگزی باختر راه مالرو ساردوئیه به راین . سکنه 18 تن . (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
صرفة. [ ص َ رَ ف َ ] (اِخ ) قریه ای است از نواحی مآب نزدیک به لقاء. گویند قبر یوشعبن نون بدان جا است . (معجم البلدان ).
خاقانی .
نظامی .
سعدی .
حافظ.
صائب .
۱. (نجوم) ستارهای روشن از قدر اول بر ذنب اسد که منزل دوازدهم ماه است: ◻︎ بیصرفه در تنور کن آن زر صرف را / کاو شعلهها به «صرفه» و عوا برافکند (خاقانی: ۱۳۴).
۲. سود؛ بهره؛ فایده.
۳. [قدیمی] مهرهای که زنان با آن مردان را افسون میکنند.
〈 صرفه بردن: (مصدر لازم) [قدیمی] سود بردن؛ بهره بردن: ◻︎ ترسم که صرفهای نبرد روز بازخواست / نان حلال شیخ ز آب حرام ما (حافظ: ۳۸).
سود