نام فرقه ای از غلاه شیعه که پیروان نصیر نمری اند و گویند خدا در وجود علی حلول کرده است ٠ فرقه ای ز غلاه شیعه که تابعان محمد بن نصیر نمیری اند که (( امام علی النقی را رب دانسته و خودش را نیز مرسل از طرف آن حضرت پنداشته و لواط و نکاح محارم را تجویز می کرده ) )
نصیریه
فرهنگ فارسی
نام فرقه ای از غلاه شیعه که پیروان نصیر نمری اند و گویند خدا در وجود علی حلول کرده است ٠ فرقه ای ز غلاه شیعه که تابعان محمد بن نصیر نمیری اند که (( امام علی النقی را رب دانسته و خودش را نیز مرسل از طرف آن حضرت پنداشته و لواط و نکاح محارم را تجویز می کرده ) )
لغت نامه دهخدا
نصیریة. [ ن َ ری ْ ی َ ] (اِخ ) فرقه ای از غلاة شیعه . (از اقرب الموارد). طایفه ای از غلاة شیعه که منسوبند به ابن نصیر وکیل امام یازدهم ، به نام علویون نیز معروفند، جمعیت ایشان در حدود 250000 نفر است . (از اعلام المنجد). رجوع به نُصَیَّریة شود.
نصیریة. [ ن ُ ص َی ْ ی َ ] (اِخ ) نام فرقه ای از غلاة شیعه که پیروان نصیر نمری اند و گویند خدا در وجود علی حلول کرده است . (از اقرب الموارد). قالوا: ان اﷲ حل فی علی رضی اﷲ عنه . (تعریفات ). فرقه ای از غلاة شیعه و معتقدند که حق تعالی در ذات امیرالمؤمنین علی علیه الصلوة و السلام حلول کرده ، و حجت آورند که ظهورروحانی در جسمانی از مطالبی است که قابل انکار نمی باشد مانند ظهور جبرئیل در صورت بشر، برای امور خیر وظهور شیطان در صورت بشر در امور شر. و چون علی و اولادش بر سایر معاصران برتر و به تأییدات وابسته ٔ به اسرار باطنیه مؤید بوده اند از این رو حق به صورت آنان ظهور کرد و به زبان آنها گویا شد و آنان را دستگیری کرد و از این رو خدائی را در ذات امامان از نسل علی منحصر دانند. (از شرح المواقف ). فرقه ای از غلاة شیعه که تابعان محمدبن نصیر نمیری اند که «امام علی النقی را رب دانسته و خودش را نیز مرسل از طرف آن حضرت پنداشته و لواط و نکاح محارم را تجویز میکرده » - به روایتی دیگر نصیریة نام فرقه ای است که «به نبوت محمدبن نصیر فهری نمیری قائل هستند» و به روایت دیگر «ایشان از شعب سبائیه و معتقد به ربوبیت حضرت امیرالمؤمنین و اتباع شخصی نصیر [ بر وزن کمیل ] و یا محمدبن نصیر هستند» و گویند که «آن حضرت رئیس ایشان یا جمعی از ایشان را کشته بلکه از آن عقیده ٔ فاسد منصرف باشند که مثمر واقع نشد». (ریحانة الادب ج 4 ص 206). گروهی از مردم که در قسمت شمال سوریه سکونت دارند و معتقدات خود را از دیگران مخفی می دارند و فلاحین نامیده می شوند، نُصَیّری یک تن از ایشان . (از اقرب الموارد).
نصیریة. [ ن ُ ص َی ْ ی َ ] ( اِخ ) نام فرقه ای از غلاة شیعه که پیروان نصیر نمری اند و گویند خدا در وجود علی حلول کرده است. ( از اقرب الموارد ). قالوا: ان اﷲ حل فی علی رضی اﷲ عنه. ( تعریفات ). فرقه ای از غلاة شیعه و معتقدند که حق تعالی در ذات امیرالمؤمنین علی علیه الصلوة و السلام حلول کرده ، و حجت آورند که ظهورروحانی در جسمانی از مطالبی است که قابل انکار نمی باشد مانند ظهور جبرئیل در صورت بشر، برای امور خیر وظهور شیطان در صورت بشر در امور شر. و چون علی و اولادش بر سایر معاصران برتر و به تأییدات وابسته به اسرار باطنیه مؤید بوده اند از این رو حق به صورت آنان ظهور کرد و به زبان آنها گویا شد و آنان را دستگیری کرد و از این رو خدائی را در ذات امامان از نسل علی منحصر دانند. ( از شرح المواقف ). فرقه ای از غلاة شیعه که تابعان محمدبن نصیر نمیری اند که «امام علی النقی را رب دانسته و خودش را نیز مرسل از طرف آن حضرت پنداشته و لواط و نکاح محارم را تجویز میکرده » - به روایتی دیگر نصیریة نام فرقه ای است که «به نبوت محمدبن نصیر فهری نمیری قائل هستند» و به روایت دیگر «ایشان از شعب سبائیه و معتقد به ربوبیت حضرت امیرالمؤمنین و اتباع شخصی نصیر [ بر وزن کمیل ] و یا محمدبن نصیر هستند» و گویند که «آن حضرت رئیس ایشان یا جمعی از ایشان را کشته بلکه از آن عقیده فاسد منصرف باشند که مثمر واقع نشد». ( ریحانة الادب ج 4 ص 206 ). گروهی از مردم که در قسمت شمال سوریه سکونت دارند و معتقدات خود را از دیگران مخفی می دارند و فلاحین نامیده می شوند، نُصَیّری یک تن از ایشان. ( از اقرب الموارد ).
دانشنامه آزاد فارسی
(نیز انصاریه؛ عَلَویه) از فرقه های غالی شیعی. پیروان محمد بن نُصیر نَمیری، پدیدآمده در میانۀ قرن سوم در عراق. ابن نُصیر از اصحاب امام دهم، حضرت علی النقی (ع) بود که برای او مقام الوهی و برای خویش پیامبری قایل شد و به همین سبب از سوی امام مورد لعن قرار گرفت. در منابع قدیمی نام آیین او را نَمیریه ذکر کرده اند، امّا از قرن ۵ق به بعد عنوان نصیریه متداول شد. پیروان این فرقه امروزه خود را عَلَوی می نامند و در سوریه (به ویژه در جبال الانصاریه که امروزه جبال العَلَویین نامیده می شود)، لبنان (به ویژه در مناطق نزدیک به مرز جنوبی سوریه) و نیز در ترکیه (انطاکیه و اسکندرون) پراکنده اند. جمعیت آنان امروزه در سوریه و لبنان بالغ بر ۲میلیون نفر است. تاریخ نصیریه چندان روشن نیست. ظاهراً در قرن ۵ق همراه با قدرت گرفتن اسماعیلیه در شام آنان نیز به قدرت رسیدند. مخالف اصلی آنان نیز اسماعیلیه بودند. بعد از شکست اسماعیلیه، سلاطین ایوبی و ممالیک مصری نخست با آنان از در دوستی درآمدند، ولی بعداً به شدت به سرکوب نصیریه پرداختند. ابن تیمیه آنان را کافر می دانست. در دورۀ حکومت عثمانی، نصیریه آزادی بیشتری یافتند، و در شمال سوریه و شهر حلب حکومتی نیمه مستقل تشکیل دادند. بعد از سقوط امپراتوری عثمانی، با تأسیس منطقۀ خودمختار علوی در کنار دو منطقۀ خودمختار دمشق و حلب، کشور سوریه پدید آمد. نصیریان که از این پس خود را علوی می نامیدند در تاریخ جدید سوریه همواره نقشی مؤثر و فعال داشته اند. حافظ اسد و خاندان او از همین فرقه اند. عقاید نصیریه تلفیقی از عقاید شیعه، مسیحیت و آیین های ایران باستان است. آنان خدا را ذاتی یگانه، ولی مرکب از سه اصل لایتجزای «معنی»، «اسم» و «باب» می دانند. این سه اصل در وجود انبیاء و اولیاء متجلی شده ازجمله در هابیل، شیث، یوسف و سرانجام یکسره در پیامبر اسلام (ص)، علی (ع) و سلمان تجسم یافته است. این تثلیث نزد آنان به حروف «عمس» (ع=علی، م=محمد، س=سلمان) شهرت دارد. اعیاد مهم نصیریه عید غدیر، عید فراش (شبی که پیامبر (ص) از مکه به مدینه هجرت کرد و علی (ع) در بستر او خوابید)، عید یوم الکساء (روز نازل شدن حدیث کساء دربارۀ اهل بیت) و نوروز و مهرگان است. فقه نصیریه همان فقه جعفری است. نیز ← علویه؛ غُلات
دانشنامه اسلامی
غلو و گزافه گوئی در ادیان و مذاهب و فرق مختلفی روی داده است. در ادیان الهی معمولا اعتقاد به حلول و یا اتحاد شخصی از رهبران آن مکتب با خداوند مطرح شده است. عدم درک حقائق مذهبی و نیز اثرگذاری مکاتب بشری چون تصوف و بودیسم و القاء تفکرات عرفانی خاص چون وحدت وجود و اتحاد و حلول از عوامل مهم در پیدایش فرق غلو آمیز است بطوریکه چنین تفکراتی معمولا از کسانی سر می زند که یا با تصوف آشنائی دارند و یا روزگاری در هند مشغول کسب معارف ساخته ذهن بشری بوده اند. از این افراد می توان افرادی چون حسین بن منصور حلاج از فرقه صوفیه و بابا یادگار از فرقه اهل حق یاد کرد. البته عواملی دیگر در ابراز اعتقادات غلو آمیز چون ریاست طلبی وجود دارد که در عصر غیبت صغری به یک معضلی برای جامعه تبدیل شده بود. افرادی مانند شریعی و محمد بن نصیر و شلمغانی و علی محمد باب از این افراد بودند. شهرستانی فرقه نصیریه را یکی از فرق غالی شیعه معرفی می کند.
موسس فرقه نصیریه
وی محمد بن نصیر الفهری نمیری بصری است که در سال ۲۷۰ هـ ق بدرود حیات گفته است. وی از علماء اهل بصره معرفی شده و فرقه نمیریه یا نصیریه منتسب به اوست. او از اصحاب امام حسن عسگری(علیه السّلام) معرفی شده و بعد از شهادت ایشان مدعی وکالت و نیابت از امام زمان (عجّل الله فرجه الشریف) شد. ولی به دلیل ابراز عقاید الحادی چون تناسخ و غلوآمیز (با نامه امام حسن عسگری (علیه السّلام) و امام زمان (علیه السّلام)) رسوا شد. سپس ادعی نمود که او فرستاده خداوند است و از جانب امام هادی (علیه السّلام) فرستاده شده است و منکر امامت امام حسن (علیه السّلام) و امام زمان (عجّل الله فرجه الشریف) شد و بعد از این مدعی ربوبیت شد و به اباحه گری روی آورد. با اینکه وی در زمان امام هادی (علیه السّلام) و امام حسن عسگری (علیه السّلام) می زیسته اما نور معرفت ایشان قلب تاریک اورا روشن نکرد بلکه با ابراز عقاید کفرآمیزی موجبات طرد و لعنت خود را فراهم آورد. این فرد با صوفیگری و عقاید غلوآمیز قصدی جز سود جوئی نداشت. به همین دلیل امام هادی (علیه السّلام) و امام حسن عسگری (علیه السّلام) وی و حسن بن محمد بن بابای قمی را لعنت نمودند و به افشای سود جوئی ایشان از نام و مقام اهل بیت (علیه السّلام) پرداختند.. طرد و لعن دوم درباره ابن نصیر از ناحیه مقدسه (عجّل الله فرجه الشریف) به دست حسین بن روح نوبختی بود که در آن عده ای از غلات و متصوفه مورد طرد و لعن ظاهری و باطنی واقع شدند. امام با این بیان دروغ و افتراء غلات مبنی براینکه باطنا با امام در ارتباط هستند را افشاء می سازد. همچنین گفته شده است که محمد بن عثمان از نواب اربعه نیز از وی به دلیل ادعی نیابت از او، بیزاری جسته است. این عوامل سبب شکست این فرقه و مسلک در جامعه شیعه شد. در اواخر عمرش از وی پرسیدند که چه کسی جانشین تو است؟ گفت احمد اما معلوم نبود کدام احمد رامی گوید و به همین دلیل به چند فرقه تبدیل شدند. عده ای فرزندش احمد را جانشین او قرار دادند و عده ای احمد بن محمد بن موسی بن فرات و عده ای احمد بن ابی الحسین بن بشر را جانشین وی خواندند. البته برخی نصیریه را به شخصی به نام نصیر در زمان امیرالمومنین علی (علیه السّلام) منتسب می کنند که با عده ای در حق آن حضرت اظهار غلو کردند که امیرالمومنین نیز آنها را ارشاد به حق نمود و چون نپذیرفتند آن افراد را اعدام کرد اما نصیر از این حادثه فرار کرد و به انتشار این عقیده باطل پرداخت.
اهل سنت و تصوف علت گسترش نصیریه
با توجه به اینکه تصوف هم یکی از انحرافات جامعه مسلمین است که بیشتر نزد اهل تسنن بروز یافت، بین فرق غلوآمیز و تصوف می توان اشتراکات اعتقادی و بینشی و بلکه اتحاد فرقه غالی و تصوف را مشاهده کرد. این مطلب را می توان در فردی چون حسین بن منصور نیز مشاهده کرد. فرقه نصیریه نیز با توجه به اینکه در جامعه شیعه به دلیل افشاگری امام (علیه السّلام) علیه محمد بن نصیر نمی توانست رشد کند به جامعه تصوف اهل سنت کشیده شد و در واقع تصوف اهل سنت باعث رشد این فرقه شد. در این رابطه گفته شده که جانشین محمد بن نصیر، محمد بن جندب بود که مدت کوتاهی رئیس این فرقه شد بعد از او فردی به نام ابو محمد عبدالله بن محمد الجنان الجنبلانی عهده دار این فرقه شد. او بنیانگذار یکی از فرق صوفیه به نام جنبلانیه است و فعالیت وی محدود به حوزه شیعیان نبود بلکه بیشتر اهل سنت به او ملحق می شدند و چون هر کس که داخل این طریقه صوفیانه می شد بالتبع به خاطر متابعت از شیخ طریقه به عقاید فرقه نصیریه نیز معتقد می شدند و این خود عامل گسترش این فرقه شد. جنبلانی به مصر می رود و حسین بن حمدان خصیبی را به فرقه خود دعوت می کند وی بعد از جنبلانی به ریاست این طریقه و فرقه می رسد و پایگاه خود را به حلب انتقال می دهد و تا به امروز این فرقه با فراز و نشیب اعتقادی چون نصیریه و علی الهیه و اهل حق در ایران و عراق و سوریه با عقاید التقاطی از شیعه و سنی و تصوف و غلات به موجودیت خود ادامه می دهد. به این فرقه عقاید غلوآمیزی نسبت داده شده است. مانند اعتقاد به الوهیت و خالقیت و رازقیت حضرت علی (علیه السّلام) و ظهور خداوند در امیرالمومنین علی (علیه السّلام) موکل بودن اصحاب علی (علیه السّلام) بر تدبیر امور عالم و..
ظهور و تجلی ذات
...
مورخان، علویینِ موجود در جبال لاذقیه (سوریه) و برخی مناطق ترکیه (کیلیکیا) را «نصیریه» نامیده اند. بیش تر آنان وجه این نامگذاری را این دانسته اند که مؤسس آن محمدبن نصیرنمیری بوده است. البته برخی از محققان در انتساب نصیریه به وی تشکیک کرده اند؛ زیرا محمد بن نصیر در سال 259هـ وفات کرده است در حالی که اصطلاح نصیریه نخستین بار در اوایل قرن پنجم هجری در کلامی از حمزۀبن علی یکی از مؤسسان مذهب دروزی، در اثری از وی به نام «الرسالۀ الدامغۀ فی الرد علی الفاسق النصیری» و نیز در دو اثر «رسالۀ الغفران» و «للزومیات» از ابوالعلاء معرّی به کار رفته است.
برخی وجه تسمیه این فرقه به نصیریه را انتساب آن به نصیر غلام امیرالمؤمنین علی علیه السلام دانسته اند، ولی این سخن نادرست است، زیرا در کتاب های تاریخ از فردی با این نام به عنوان غلام حضرت علی علیه السلام یاد نشده است. دیدگاهی دیگر در این باره این است که نامگذاری این فرقه به نصیریه به دلیل سکونت آنان در جبال لاذقیه است که جبال نصیریه نیز نامیده می شود. البته این نیز نادرست است و در آثار پیشین چنین نامی یافت نمی شود. برخی از مورخان نیز گفته اند این فرقه در آغاز «نصیریه» و در دوران جدید توسط پیروان آن به «علویین» نامیده شده است.
در کتاب «ولایۀ بیروت» تألیف رفیق تمیمی و محمد بهجت (1336هـ.ق) نصیریه به چهار گروه: حیدریه، شمالیه یا شمسیه، کلازیه و غیبتیه تقسیم شده اند. در «دایرۀ المعارف» فرید وجدی و کتاب «سوریۀ و العهد العثمانی» نوشته یوسف حکیم و «مذاهب الإسلامیین» عبدالرحمن بدوی، ساکنان جبال «کلازیه» و ساکنان سواحل، «شمالیه» نامیده شده اند.
نویسندگان مختلفی در این که علویین دارای گروه های متعددی هستند اتفاق نظر دارند، ولی دیدگاه های آنان درباره تعداد و نام آن ها متفاوت است. اصولاً در این که گروه های یاد شده از نظر عقاید دینی متفاوت بوده و فرقه های مذهبی نصیریه باشند، جای تردید است، به نظر می رسد که این گروه ها به لحاظ قبایل یا مناطق زندگی علویان پدید آمده است.
هاشم عثمان در کتاب «هل العلویون شیعۀ»، دیدگاه های نویسندگان متقدم و معاصر را درباره نصیریه گزارش کرده است. در آثار مورخان پیشین، نصیریه فرقه ای غالی و معتقد به الوهیت علی علیه السلام و قائل به تناسخ معرفی شده اند. شهرستانی گفته است: «نصیریه به ظهور روحانی در جسمانی قائل اند و معتقدند خداوند به صورت علی علیه السلام و امامان دیگر ظاهر شده است.» همچنین ابن اثیر معتقد است که عقیده ی ابن ابی عذاقر معروف به شلمغانی همان عقیده ی نصیریه است. البته سخنان او از جهاتی قابل مناقشه است زیرا مورخان دیگر چون مسعودی، ابن ندیم ، بغدادی، ابن جوزی، اسفراینی، ابن خلکان ، ابی الفداء، یافعی، سیوطی و ... از این که عقیده شلمغانی مشابه عقیده نصیریه است سخنی نگفته اند. همچنین در کتب فرق آمده که فرقه ی «مخمّسه» یا شریعیه معتقدند خداوند در پنج شخص «محمد صلّی الله علیه وآله، علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام» حلول کرده است و هیچ یک از آنان نگفته اند که مخمّسه یا شریعیه همان نصیریه اند یا عقاید آن دو، همانند یکدیگر است.
شمس الدین محمدانصاری (شیخ الربوۀ) اعتقاد به تناسخ و حلول را از عقاید نصیریه دانسته است. وی آنان را با القاب رافضه، زنادقه، کفار، منافق و جاهل توصیف کرده است. البته با توجه به خصومت های حاکمان اموی با عموم شیعیان و خصومت حاکمان عباسی با شیعیان علوی که آنان را با نام هایی چون رافضه، حلولیه، باطنیه، غالیه و مانند آن متهم می کردند و آنان را به عنوان گروهی خارج از اسلام معرفی می نمودند این گونه گزارش ها و داوری ها درباره نصیریه یا علویین قابل اعتماد نخواهد بود. به ویژه آن که برخی از این نسبت ها در کتاب های ملل و نحلِ غیرشیعی به شیعه اثناعشریه داده شده است.
نویسندگان معاصر درباره نصیریه دیدگاه هایی را مطرح کرده اند که تا حدود زیادی با عقاید نویسندگان پیشین متفاوت است. برخی چون «علی سامی النشار» و «کامل مصطفی الشیبی» دیدگاه شهرستانی را برگزیده اند. عده ای مانند «کامل الغزی»، «فیلیپ حتی» و «عمر فروخ» نصیریه را شاخه ای از اسماعیلیه دانسته اند. برخی از آنان نیز میان نصیریه و اسماعیلیه را خلط کرده اند مانند «محمد ابوزهره». گروهی نیز نصیریه را از نسبت ناروایی چون اعتقاد به الوهیت علی علیه السلام به تناسخ و حلال شمردن شرب خمر، تبرئه کرده اند. عبدالحمید دجیلی، نصیریه را یک طریقه صوفیانه دانسته و نه یک فرقه مذهبی و آنان را با نام «خصیبیه» مطرح کرده است.