کلمه جو
صفحه اصلی

اهل حق

فرهنگ فارسی

فره ای از غلات که آیین آنان اختلاطی است از اسلام ادیان ایران باستان ( زردشتی و مانوی ) یهودیت و مسیحیت . گروهی از کردان [ گوران ] و ایلهای مجاور آنان ( سنجابیها اهالی صحنه کرمانشاه دیه های اطراف هشتگرد قزوین بومهن و ورامین ) ازین فرقه اند
نامی است که نصیریان یعنی علی اللهیان بخود دهند .

لغت نامه دهخدا

اهل حق. [ اَ ل ِ ح َق ق ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب )آن که پیرو حق است. || قومی که با حجت و برهان خود را بدانچه در پیش خدایشان حق است نسبت کنند. و آن اهل سنت و جماعت اند. ( از تعریفات جرجانی ).

اهل حق. [ اَ ل ِ ح َق ق ] ( اِخ ) نامی است که نُصَیریان یعنی علی اللهیان بخود دهند. نصیری. علی اللهی. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).

اهل حق . [ اَ ل ِ ح َق ق ] (اِخ ) نامی است که نُصَیریان یعنی علی اللهیان بخود دهند. نصیری . علی اللهی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).


اهل حق . [ اَ ل ِ ح َق ق ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )آن که پیرو حق است . || قومی که با حجت و برهان خود را بدانچه در پیش خدایشان حق است نسبت کنند. و آن اهل سنت و جماعت اند. (از تعریفات جرجانی ).


دانشنامه عمومی

اهل حق یا یارسان آیینی است با مناسک عرفانی که به طور عمده در کردستان ایران و عراق پیرو دارد. تاریخ دقیق شکل گیری این آیین مشخص نیست، ولی پیروان آن به ازلی و ابدی بودن آیین خود باور دارند. این دین در دوره های مختلف تاریخی مراحل مختلفی را پشت سر گذاشته است. اگرچه قدمت قدیمی ترین متون مذهبی اهل حق تا سدهٔ دوم هجری و قدمت برخی از نیایشگاه های آن به پیش از اسلام نیز می رسد، اما ساختار کنونی آن از سدهٔ هفتم هجری و توسط سلطان سهاک بنیان نهاده شده است که در اعتقادات پیروان یارسان بالاترین جایگاه را دارد.
در مرحلهٔ نخست که شریعت است، مؤمن به دین آدم صفی الله بوده و از ملت ابراهیم خلیل الله و امت محمد رسول الله و مذهب امامان شیعه باشد.
در مرحلهٔ دوم که طریقت است، مؤمن به ولایت علی ابن ابیطالب ولی الله باشد. یعنی با طی طریق شارع مقدس نبوی و پیوند زنجیره وار به امامان شیعه و تولا به ولای علی، تحت لوای ولایت به مسلک اهل حق درآید. اهل حق علی اللهی نیستند، مشرک هم نمی باشند. فقط علی را به مقام مظهریت و مشیت الله می شناسند.
در مرحلهٔ سوم که معرفت است، با فرمان برداری از اولوالامر، مقام معرفت را درک نماید تا به پایهٔ من عرف نفسه فقد عرف ربه نائل شود؛ و اولوالامر از نظر اهل حق، امامان هستند. سپس هر کس در هر زمان با پیوند رشتهٔ ایمان به آن خاندان به مقام مظهریت و مشیت رسید، یعنی انسان کامل و مظهر جلوهٔ ذات حق گردید، چنان که اراده اش عین مشیت الله شد، اولوالامر است.
آن گاه در مرحلهٔ چهارم، حق و حقیقت را دریابد تا کمال را در وصال و بقا را در فنا بیند، چنان باشد قطرهٔ نم وجودش را به دریای بی پایان الهی نابود و محو سازد؛ یعنی فنا فی الله محض گردد.
اگرچه مجموعه ای از اعتقادات خاص در میان پیروان اهل حق مشترک است، اما بسته به اینکه سرسپردهٔ کدام یک از خاندان های ۱۱ گانه باشند، آداب و رسوم و باورهای متفاوتی در میان آن ها وجود دارد. اهل حق آمیخته ای از آموزه های ادیان مختلف دارد و آثاری از مذاهب مانوی و یهود و مسیحیت در مذهب آن ها به چشم می خورد.
پیروان مسلک اهل حق با نام های مختلفی شناخته می شوند. اگرچه در متون دینی بیش از هر نامی از نام یارسان و یاری استفاده شده و پیروان این دین نیز خود را با نام یار می شناسند، اما در مناطق مختلف نام های مختلفی مانند اهل حق، کاکه ای، صارلی، طایفه، طایفه سان، گوران، قلخانی، قزلباش، نیازی، اهل نیاز، اهل سر، سرطالبی، شاملو، خواجه وند، غلات، علی الهی و ... از جانب غیریارسانیان بر روی آن ها گذاشته شده است. بیشتر این نام ها نه به خود دین، بلکه به پیروان آن اشاره دارد و برخی از آن ها مانند شیطان پرست، خروس کشان یا چراغ سیندرن نام هایی مغرضانه و حتی توهین آمیز محسوب می شوند.
در آذربایجان ایران پیروان یارسان را گاه گوران و گاه شاملو می نامند. شاملوها مردمی بودند که توسط امیرتیمور از شام به آذربایجان کوچانده شدند و در زمان صفویه به دین یارسان گرویدند. در آذربایجان همچنین مردم یارسان را قره قویونلو، گورنلر (به معنای بینندگان) و در ارومیه ابدال بنی نیز می نامند. همچنین در افغانستان و نیز در ترکیه به پیروان یارسان قزلباش گفته می شود، چرا که پیروان یارسان در آن منطقه در جنبش قزلباش ها شرکت کردند. در قزوین پیروان یارسان را کاکاوند و در مازندران خواجه وند می نامند که هر دو نام ایل است و نه نام دین. در زنجان پیروان یارسان را سر طالبی به معنای طالب اسرار می نامند.

دانشنامه آزاد فارسی

اَهلِ حَق
(در تداول عامه: علی اللهیان) پیروان فرقه و آیینی با تمایلات خاص عرفانی، قائل به الوهیت امام علی (ع)، در شمار غُلات شیعه. این آیین به «مذهب حقیقت» نیز مشهور است و به همین دلیل پیروان آن «اهل حق» نامیده می شوند. نام دیگر پیرو این آیین «یار» است و از این رو اهل حق را «یارستان» یا با تخفیف، «یارسان» نیز گفته اند. آنان دوازده امام شیعه را می پذیرند و اصولاً شرایع گذشته و به ویژه اسلام را بر حق می دانند، اما حاصل و حقیقت آن ها را در مذهب خود جمع می بینند. در میان پیشوایان اهل حق همواره کسانی بوده اند که می کوشیده اند تا آداب عملی و اصول اعتقادی گروه را با آداب و عقاید شیعه سازگار و یکسان نمایند. این حرکت امروز قوّت و حرکت بیشتری گرفته، و در آثاری که از آنان منتشر می شود، بازتاب بیشتری یافته است. معتقدان این آیین که اغلب در غرب ایران و مناطق کردنشین عراق و ترکیه سکونت دارند، عقاید و آدابی خاص دارند. اعتقاد به حلول و تناسخ و تجسّد، سنگ بنای عقاید آن هاست. محققین را عقیده بر این است که عقاید مذهبی اهل حق آمیزه ای از آرای اسلامی و اندیشه های ایران باستان (زردشتی، مانوی و مهرپرستی) و نیز مسیحیت، اسماعیلیه، هندو و نحله های گنوسی است و احتمالاً این فرقه بازمانده ای از یک مکتب یا مذهب عرفانی ایرانی است که از عصر باستان تاکنون دوام داشته و با اندیشه های اسلامی درآمیخته است. یارسان محل اجتماع خود را جمع خانه (در تداول: جمخانه) می نامند که محور آداب دینی آن ها و از اهمیتی بسیار برخوردار است. برگزاری آیین سرسپردگی با آداب خاص آن در حضور یک «پیر» و یک «دلیل»، نام گذاری کودک، ازدواج، قربانی و شکرانه و نذر در آن صورت می پذیرد. آنان نماز نمی خوانند و حضور در جمخانه را جایگزین آن کرده اند. آنان روزۀ سه (یا شش) روزۀ مخصوص خود را دارند و روزۀ ماه صیام را حرام و ممنوع می دانند. سازمان دهی اهل حق و تعیین سلسله مراتب پیروان آن از سلطان اسحاق (قرن ۷ و ۸ق) برجای مانده و وی نقش بسیار مهمی در این فرقه دارد. وی محلّی به نام «پِردیوَر» را در قریۀ شیخان در اورامان کردستان بنا کرد و خود نیز در همان روستا درگذشت (احتمالاً ۷۹۸ق)، و در همان جا مدفون است. پِردیوَر حکم کعبه را بر یارسان دارد و مرکز روحانی اهل حق است تا آن جا که گفته شده است الهیت در آن حلول کرده است. سلطان اسحاق بعد از بناکردن آن اعلام کرد که حق در جامعۀ بشر ظهور کرده و آن، خود اوست و هرکه شایستگی دارد به زیارت او برود. در نظر اهل حق، به جز سلطان اسحاق، مهم ترین مظهر خداوند بر روی زمین حضرت علی (ع) است و در آثار اهل حق بر الوهیت آن حضرت تأکید بسیار شده است. اهل حق قائل به تناسخ اند و معتقدند که هرکس باید هزار یا هزار و یک «دون» در جهان بپیماید تا پاک شود. اهل حق شارب را معرّف مسلک خود می دانند و به دلیل قداستی که بر آن قائلند تراشیدن آن را گناهی بزرگ می پندارند تا آن جا که تارهای جداشدۀ آن را نیز نگهداری می کنند. مصرف مسکرات را حرام می دانند و به چله نشینی و عزلت گزینی اعتقاد ندارند بلکه آن را گناه می شمارند. به چهار رکن اخلاقی: پاکی، راستی، نیستی، و ردا (بخشش یا بردباری) اعتقاد دارند و آن ها را «ارکان» یا «چار رکن» می خوانند. کسانی را که در نظر آنان اهلیت نداشته باشند به جمخانه راه نمی دهند و اسرار فرقه را از دیگران مکتوم می دارند. آثار تأویل و باطنی گری در این فرقه به روشنی مشهود است و شاید به همین دلیل برخی بر تأثیر و اختلاط اسماعیلیه با آن تأکید کرده اند. کتاب مقدس یارسان، سرانجام، به گویش کردی گورانی است. اهل حق معمولاً خود را به دوازده خاندان یا «دوده» پیوند می دهند و گاه در اعتقادات و روش آنان تفاوت هایی دیده می شود. مرکز اصلی طوایف اهل حق تا قرن ۷ق در نواحی لرستان بود و از آن پس به مناطق کردستان و کرمانشاه منتقل شد و از زمان سلطان اسحاق عنصر کردی بر آن غلبه کرد. هم اکنون بعضی از طوایف کرد گوران و ایلات لک در منطقه قصر شیرین، سر پل ذهاب، کِرِند، صحنه، و دلفان و پشت کوه در لرستان و ترکمانان و عشایر غرب ایران از پیروان اهل حق اند. نیز در شهرهای هشتگرد (ساوجبلاغ)، منطقه رودهن و جاجرود و قسمت هایی از آذربایجان (در منطقۀ ایلخچی) پیروانی از این فرقه و آیین حضور دارند. موسیقی نزد اهل حق از اهمیت خاصی برخوردار است و دو کتاب موسیقی و عرفان در سنّت اهل حق و روح نغمات: موسیقی استاد الهی نوشتۀ ژان دورینگ ایران شناس فرانسوی در همین زمینه است. مسند ارشادی یکی از خاندان های اهل حق (خاندان شاه هیاسی) در این زمان با خانوادۀ «الهی» است و نورعلی الهی (۱۲۷۴ـ۱۳۵۳ش) که آرامگاهش در هشتگرد است و بنای یادبودی نیز بر آن ساخته شده است، دارای آثار و تألیفاتی است. نیز ← الهی، نورعلی؛ علوی ها

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] فرقه های التقاطی معمولا اعتقاداتی از فرق منقرض شده را در خود جا داده اند. در برخی فرق شناخت اعتقادات فرقه التقاطی به علل مختلف مشکل می باشد؛ زیرا آراء و عقائد متضاد و مختلف در آن ارائه شده و یا بین سردمداران آن فرقه اختلاف است و یا ابهام در بیان عقائد وجود دارد. یکی از این فرق انحرافی و التقاطی فرقه ای به نام اهل حق است. به توضیحاتی در مورد این فرقه می پردازیم.
به هر حال آثار و افراد باقی مانده از غالیان و گزافه گویان قرن سوم اعتقادات نزدیکی با عقائد فرقه اهل حق داشته زیرا اعتقادات غلو آمیز در این دو قرن به شدت رواج می یابد. بنابراین باید پیشینه فرقه اهل حق را در قرن دوم و سوم جستجو کرد. قرن دوم و سوم برخی از ایرانیان و غالیان که در برابر دستگاه حکومت اموی و عباسی قیام می کردند و منطقه ای را زیر نفوذ خود قرار می دادند و معمولا اعتقادات کلی آنها شبیه به اهل حق و آیین یاری است، مانند فرقه مقنعیه و دروزیه و نصیریه و فرق صوفیه.
پیدایش فرقه اهل حق
جیحون آبادی از سران فرقه اهل حق خود تاریخچه این فرقه را به دوران امیرالمومنین علی ((علیه السّلام)) می رساند و معتقدند که از شخصی به نام نصیر که غلام حضرت امیرالمومنین علی ((علیه السّلام)) بوده متابعت می کنند. در کتابی از اهل حق در این باره گفته شده: ای والله به دین نصیر باشد در این راه راست صد خیر برای شما باشد در منابع معتبر شیعه فردی به نام نصیر از غلامان امیرالمومنین علی ((علیه السّلام)) ذکر نشده بلکه ابن حجر عسقلانی در کتاب الاصابه نصیر را غلام معاویه خوانده است. حسن بن علی طبری از عالمان تشیع در کتاب اسرار الامامه به فرقه نصیریه اشاره کرده و ایشان را تابع نصیر غلام امیرالمومنین (علیه السّلام) و محدوده زندگی این فرقه را در روستاهای بصره معرفی نموده و علت این عقیده را عدم تحمل نصیر از یکی از معجزات امیرالمومنین علی (علیه السّلام) عنوان کرده. جبرئیل بن شاذان (در کتاب فضائل) مطلبی شبیه مطلب اسرارالامامه بیان کرده ولی به جای نصیر نام قنبر غلام آن حضرت ضبط شده است بدون اینکه غلو کند و به عقیده باطل بگراید. به هر حال این حکایات هیچ ربطی به داستانی که جیحون آبادی نقل کرده ندارد و به همین دلیل پیشینه سازی فرقه اهل حق تا عصر امیرالمومنین علی (علیه السّلام) افسانه ای بیش نیست بلکه می توان گفت که تحریف و جعل ناشیانه ای برای فرقه سازی صورت گرفته است. در برخی کتب نیز فرقه نصیریه منسوب شخصی به نام نصیر شده و او فردی از اهالی زط است که قائل به الوهیت علی (علیه السّلام) شدند. امیرالمومنین علی (علیه السّلام) آنها را بعد از عدم پذیرش توبه نابود کرده ولی نصیر فرار کرد و این فرقه را تشکیل داد. این مطلب همانند داستان عبدالله بن سبا می باشد که قائل به الوهیت علی (علیه السّلام) شد و آن حضرت دستور قتل او را صادر کرد ولی با وساطت ابن عباس نجات پیدا کرد و در بصره تبعید شد و یا اینکه فرار کرد و بعد از شهادت امیرالمومنین علی (علیه السّلام) افکار باطل خود را ترویج داد. احتمال دارد مراد از نصیر، محمد بن نصیر نمیری از غالیان عصر امام هادی (علیه السّلام) و امام حسن عسگری (علیه السّلام) باشد. چنانکه برخی از نویسندگان معتقدند نصیریه پیروان محمد بن نصیر نمیری است. اعتقادات گزاف و اعمال وی متناسب با عقائد و اعمال فرقه اهل حق است چنانکه عده ای از بزرگان نیز بر این باورند که اهل حق از پیروان محمد بن نصیر می باشند.
گفتار دانشمندان
دانشمندان مختلفی در مورد این فرقه تحقیق نموده و اظهار نظر کرده اند. پطروشفسکی از نویسندگان روسی معتقد است که این فرقه برخی از تعالیم اسماعیلیه را حفظ کرده اند. باید توجه داشت که در برخی فرق اسماعیلیه نیز افرادی قائل به غلو و مبانی غیر منطقی در مورد خلقت و جهان آفرینش بودند که در فرقه اهل حق نیز از آن بحث به میان آمده. لازم است بدانیم که یکی از فرق اسماعیلیه نیز نصیریه نام دارد. برخی این اهل حق را فرقه خاصی از صوفیه می دانند و البته ریشه عقاید ایشان به عقاید ادیان ساختگی چون آئین زردشت و مزدک و مانی و بودا نزدیک است. عده ای نیز این فرقه را از غلات شیعه خوانده اند. ارنست رنان نصیریه را مصغر نصاری (مسیحیت کوچک) می داند. برخی از سران اهل حق نیز به این مطلب اعتراف کرده و خود را از بقایای مسیحیانی می دانند که پس از فتح ایران بر دین خود باقی ماندند وی این مطلب را به خانم لیدی شل وزیر مختار حکومت انگلیس در دوران ناصرالدین شاه گفته است.
اهل حق نزد سران و پیروان
...


کلمات دیگر: