برابر پارسی : بخت، پیشامد، سرنوشت
قضا و قدر
برابر پارسی : بخت، پیشامد، سرنوشت
فارسی به انگلیسی
destiny, fate, kismet, necessity, predestination
فارسی به عربی
مصیر
مترادف و متضاد
تقدیر، بخش، بخت، سرنوشت، فلک، نصیب و قسمت، قضا و قدر
تصادف، حادثه، اتفاق، شانس، قضا و قدر، اقبال
فرهنگ فارسی
اندازه چیزی که مقدر باشد
لغت نامه دهخدا
قضا و قدر. [ ق َ وُ ق َ دَ ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) اندازه چیزی که مقدر باشد :
چه گر موافق طبع است و ناموافق جسم
موافق است به یک جای از قضا و قدر.چه قدر دارد نزد قضا بنی آدم
چه قیمت آرد نزد قدر تن جانْور؟
چه گر موافق طبع است و ناموافق جسم
موافق است به یک جای از قضا و قدر.چه قدر دارد نزد قضا بنی آدم
چه قیمت آرد نزد قدر تن جانْور؟
ناصرخسرو.
رجوع به قضاء شود.دانشنامه عمومی
قضا و قدر در الهیات بحث این است که حوادث جهان تا چه اندازه به خواست و قانون ثابت خدا هستند و تا چه اندازه به اختیار موجودات به ویژه اختیار انسان.
سرنوشت (تقدیر)
اختیار
برهان اختیار
تقدیرگرایی
لیبرترینیسم (متافیزیک) (اختیارگرایی)
کالونیسم
شکست پذیری
سیکاتاگانایی
البته در قران کریم به این مطلب اشاره شده است که سرنوشت مردم و قضای الهی با اعمال بد و خوب مردم ارتباط دارد چنان که می گوید «برای انسان مأمورانی است که پی درپی، از پیش رو، و از پشت سرش او را از فرمان خد حفظ می کنند؛ و خداوند سرنوشت هیچ قومی (و ملّتی) را تغییر نمی دهد مگر آنکه آنان آنچه را در (وجود) خودشان است تغییر دهند؛ و هنگامی که خدا برای قومی (به خاطر اعمالشان) بدی (و عذاب) بخواهد، هیچ چیز مانع آن نخواهد شد؛ و جز خدا، (نجات دهنده و) سرپرستی نخواهند داشت.» یا می فرماید: «و اگر اهل شهرها و آبادی ها، ایمان می آوردند و تقوا پیشه می کردند، برکات آسمان و زمین را بر آن ها می گشودیم؛ ولی (آنها حق را) تکذیب کردند؛ ما هم آنان را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم.»
سید محمد جواد غروی در کتاب چند گفتار به بررسی موضوع قضاء و قدر می پردازد. او می گوید:قضاء به معنای حکم ازلی ثابت در قانون عالم است و معلولات و اسباب و مسبباتی است که تغییر نمی پذیرد؛ و قدر تعین قضاء ازلی در اندازه ای معین است که در اختیار انسان می باشد بناءبراین قضاء حتمی است و قدر به اختیار انسان موکول شده است. پس قضاء و قدر دو امر متلازم هم و از یکدیگر منفک نمی شوند زیرا قدر به منزلهٔ اساس، و قضاء به منزلهٔ بناء است. به عنوان مثال خداوند قضاء نموده که آتش هر چیز قابل سوختنی را بسوزاند، حال اگر این حکم در معرض ظهور واقع شد قدر است و در اختیار انسان قرار گرفته و هرگاه بخواهد آن را به کار گیرد مکان و زمان و سایر شروطش را به حکم عقل و شرع معین می سازد.قضاء در لغت به چند وجه آمده که بازگشتش به انقطاع شی و تمام شدن آن است و هر چیزی که عملش به اتمام رسد یا حتمی شود قضاء شده است همچنین مراد از قدر تقدیر و تعیین اندازه کردن است و مقصود از قضاء خلق است چنان که خداوند در آیهٔ دوازدهم سورهٔ فصلت اشاره می کنند.مسئله اختیار در سنت کلامی اسلامی، همواره مسئله ای بحث انگیز بوده است. صاحبنظران در این حوزه، به دو فرقه «جبریه» و «قدریه» تقسیم می شوند. در فرقه جبریه، تأکید بر قضا و قدر است و در فرقه «قدریه»، تأکید بر اختیار انسان.
از نظر عرفان تقدیر از طرف حق، هدایت است و کسی که ترک تدبیر کند، به تقدیر راضی شود و کسی که مشاهده مقدور کند خود را بی اختیار داند.
سرنوشت (تقدیر)
اختیار
برهان اختیار
تقدیرگرایی
لیبرترینیسم (متافیزیک) (اختیارگرایی)
کالونیسم
شکست پذیری
سیکاتاگانایی
البته در قران کریم به این مطلب اشاره شده است که سرنوشت مردم و قضای الهی با اعمال بد و خوب مردم ارتباط دارد چنان که می گوید «برای انسان مأمورانی است که پی درپی، از پیش رو، و از پشت سرش او را از فرمان خد حفظ می کنند؛ و خداوند سرنوشت هیچ قومی (و ملّتی) را تغییر نمی دهد مگر آنکه آنان آنچه را در (وجود) خودشان است تغییر دهند؛ و هنگامی که خدا برای قومی (به خاطر اعمالشان) بدی (و عذاب) بخواهد، هیچ چیز مانع آن نخواهد شد؛ و جز خدا، (نجات دهنده و) سرپرستی نخواهند داشت.» یا می فرماید: «و اگر اهل شهرها و آبادی ها، ایمان می آوردند و تقوا پیشه می کردند، برکات آسمان و زمین را بر آن ها می گشودیم؛ ولی (آنها حق را) تکذیب کردند؛ ما هم آنان را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم.»
سید محمد جواد غروی در کتاب چند گفتار به بررسی موضوع قضاء و قدر می پردازد. او می گوید:قضاء به معنای حکم ازلی ثابت در قانون عالم است و معلولات و اسباب و مسبباتی است که تغییر نمی پذیرد؛ و قدر تعین قضاء ازلی در اندازه ای معین است که در اختیار انسان می باشد بناءبراین قضاء حتمی است و قدر به اختیار انسان موکول شده است. پس قضاء و قدر دو امر متلازم هم و از یکدیگر منفک نمی شوند زیرا قدر به منزلهٔ اساس، و قضاء به منزلهٔ بناء است. به عنوان مثال خداوند قضاء نموده که آتش هر چیز قابل سوختنی را بسوزاند، حال اگر این حکم در معرض ظهور واقع شد قدر است و در اختیار انسان قرار گرفته و هرگاه بخواهد آن را به کار گیرد مکان و زمان و سایر شروطش را به حکم عقل و شرع معین می سازد.قضاء در لغت به چند وجه آمده که بازگشتش به انقطاع شی و تمام شدن آن است و هر چیزی که عملش به اتمام رسد یا حتمی شود قضاء شده است همچنین مراد از قدر تقدیر و تعیین اندازه کردن است و مقصود از قضاء خلق است چنان که خداوند در آیهٔ دوازدهم سورهٔ فصلت اشاره می کنند.مسئله اختیار در سنت کلامی اسلامی، همواره مسئله ای بحث انگیز بوده است. صاحبنظران در این حوزه، به دو فرقه «جبریه» و «قدریه» تقسیم می شوند. در فرقه جبریه، تأکید بر قضا و قدر است و در فرقه «قدریه»، تأکید بر اختیار انسان.
از نظر عرفان تقدیر از طرف حق، هدایت است و کسی که ترک تدبیر کند، به تقدیر راضی شود و کسی که مشاهده مقدور کند خود را بی اختیار داند.
wiki: قضا و قدر
دانشنامه آزاد فارسی
قَضا و قَدَر
قَضا در لغت به معنی حکم کردن و فیصله دادن، و قَدَر به معنی اندازه و تعیین است و مراد از قضا و قدر الهی عبارت است از نظام علّی و معلولی که متکی و منتهی به علم و ارادۀ خداوند و مظهر خواست و مشیت اوست و هیچ یک از حوادث جهان خارج از آن نیست. حکمای اسلامی در توضیح آن گفته اند که طبق قانون عمومی علت و معلول هر پدیده ای در جهان قطعیت (قضا) و شکل و خصوصیت زمانی و مکانی و سایر خصوصیات وجودی خود (قدر) را از علّت یا علّت های خود کسب می کند و پیوندی ناگسستنی میان گذشته و حال و آینده میان هر موجودی و علل آن وجود دارد. به بیان دیگر، نسبت هر پدیده ای به علّت تامۀ خود همان «قضا» و نسبت آن به هریک از علل ناقصه خود «قدر» است. نسبت اولی رابطه ضرورت و نسبت دومی رابطۀ امکان است. از سوی دیگر، سلسله علّت ها (علل طولی) در بُعدی غیر از بعدهای زمان و مکان، به علّت العلل یا موجود قائم به ذات (خداوند) منتهی می شود که در واقع منشأ و مبدأ و سرچشمۀ همه علت هاست و خود وابسته به چیز دیگری نیست. نظام اسباب و مسبَّبات و هر عاملی که در جهان خودنمایی می کند تجلی علم و ارادۀ او و آلت اجرای قضا و قدر اوست. پس قضا و قدر عاملی در جنب سایر عوامل جهان نیست تا برخی امور به اقتضای آن و برخی دیگر از راه های دیگر تحقق یابد بلکه سرچشمۀ همۀ عامل های جهان است و تمام عوامل هستی ناشی از آن است. هر جریانی که در جهان واقع می شود و صورت می گیرد، به قضا و قدر الهی است و هر جریانی هم که متوقف می شود، به قضا و قدر الهی است.
قضا و قدر حتمی و غیر حتمی. موجودات جهان بر دو نوع اند: برخی از آن ها امکان بیشتر از یک نوعِ خاص از وجود در آن ها نیست مانند مجرّدات عُلوی از قبیل ملائک. برخی دیگر امکان بیش از یک نوع خاص از وجود در آن ها هست مانند که محسوس و ملموس ما هستند. مادۀ طبیعی، نقش پذیر صورت های مختلف است. هریک از آن ها از دیگری اثر می پذیرد و بر دیگری اثر می گذارد و می تواند حالات گوناگون به خود گیرد و تکامل یا نقصان پذیرد. در مجردات که یک سرنوشت بیشتر ندارند، قضا و قدر حتمی است اما در غیر مجردات قضا و قدرهای غیر حتمی وجود دارد زیرا سرنوشت آن ها در دست علت است و این امور با علل مختلف سروکار دارند و امکان جانشینی علّت است و لذا سرنوشت های مختلف در انتظار آن هاست و امکان تغییر و تبدیل دربارۀ آن ها وجود دارد.
قضا و قدر و اختیار انسان. اعمال و افعال بشر از حوادثی است که سرنوشت حتمی و تخلف ناپذیر ندارد زیرا بستگی به علل و اسباب گوناگون و از آن جمله انواع اراده ها و انتخاب ها و اختیارها که از خود بشر ظهور می کند، دارد. تمام امکاناتی که در مورد جمادات و نباتات و حیوانات وجود دارد، دربارۀ انسان نیز وجود دارد به علاوۀ این که در انسان عقل و شعور و ارادۀ اخلاقی و قوۀ انتخاب و ترجیح آفریده شده است به گونه ای که انسان می تواند عملی را که کاملاً موافق غریزۀ طبیعی اوست و هیچ مانع خارجی وجود ندارد، به حکم تشخیص و مصلحت اندیشی ترک کند و برعکس. درهرحال، اعتقاد به قضا و قدر الهی هیچ گونه منافاتی با آزادی اراده در انسان ندارد. انسان به حکم قضا و قدر الهی مختار است و از میان هزاران سرنوشتی که می تواند پیدا کند، هر سرنوشتی که با اختیار و آزادی خود برای خویشتن رقم بزند، به قضا و قدر الهی است. به عبارت دیگر، او می تواند از میان انواع قضا و قدرهای ممکن، یکی را برگزیند. اما درهرحال خارج از حوزۀ قضا و قدر الهی نخواهد بود.
عوامل معنوی. از نظر جهان بینی الهی دنیای پدیده ها محدود به علل و عوامل مادی و انفعالات جسمانی نیست، بلکه علل و عوامل دیگری نیز همدوش عوامل مادی در کار حوادث مؤثرند. این عوامل، عوامل روحی و معنوی هستند که در سرنوشت انسان و سعادت و روزی و اجل او بسی تأثیر دارند، مانند تأثیر سوء ایذاء جاندار و ظلم و تعدّی به حقوق دیگران، اثر دعا، توکّل و اخلاص و غیره. مانند این که گناهان اجل را تغییر می دهند و نیکوکاری ها عمر را زیاد می کنند. این آثار و نتایج، خود قسمتی از مظاهر قضا و قدر است و بخشی از روابط علّی و معلولی را تشکیل می دهد. یعنی این امور عامل تغییر قضا و قدرند هرچند این تغییر هم به قضا و قدر الهی است.
قَضا در لغت به معنی حکم کردن و فیصله دادن، و قَدَر به معنی اندازه و تعیین است و مراد از قضا و قدر الهی عبارت است از نظام علّی و معلولی که متکی و منتهی به علم و ارادۀ خداوند و مظهر خواست و مشیت اوست و هیچ یک از حوادث جهان خارج از آن نیست. حکمای اسلامی در توضیح آن گفته اند که طبق قانون عمومی علت و معلول هر پدیده ای در جهان قطعیت (قضا) و شکل و خصوصیت زمانی و مکانی و سایر خصوصیات وجودی خود (قدر) را از علّت یا علّت های خود کسب می کند و پیوندی ناگسستنی میان گذشته و حال و آینده میان هر موجودی و علل آن وجود دارد. به بیان دیگر، نسبت هر پدیده ای به علّت تامۀ خود همان «قضا» و نسبت آن به هریک از علل ناقصه خود «قدر» است. نسبت اولی رابطه ضرورت و نسبت دومی رابطۀ امکان است. از سوی دیگر، سلسله علّت ها (علل طولی) در بُعدی غیر از بعدهای زمان و مکان، به علّت العلل یا موجود قائم به ذات (خداوند) منتهی می شود که در واقع منشأ و مبدأ و سرچشمۀ همه علت هاست و خود وابسته به چیز دیگری نیست. نظام اسباب و مسبَّبات و هر عاملی که در جهان خودنمایی می کند تجلی علم و ارادۀ او و آلت اجرای قضا و قدر اوست. پس قضا و قدر عاملی در جنب سایر عوامل جهان نیست تا برخی امور به اقتضای آن و برخی دیگر از راه های دیگر تحقق یابد بلکه سرچشمۀ همۀ عامل های جهان است و تمام عوامل هستی ناشی از آن است. هر جریانی که در جهان واقع می شود و صورت می گیرد، به قضا و قدر الهی است و هر جریانی هم که متوقف می شود، به قضا و قدر الهی است.
قضا و قدر حتمی و غیر حتمی. موجودات جهان بر دو نوع اند: برخی از آن ها امکان بیشتر از یک نوعِ خاص از وجود در آن ها نیست مانند مجرّدات عُلوی از قبیل ملائک. برخی دیگر امکان بیش از یک نوع خاص از وجود در آن ها هست مانند که محسوس و ملموس ما هستند. مادۀ طبیعی، نقش پذیر صورت های مختلف است. هریک از آن ها از دیگری اثر می پذیرد و بر دیگری اثر می گذارد و می تواند حالات گوناگون به خود گیرد و تکامل یا نقصان پذیرد. در مجردات که یک سرنوشت بیشتر ندارند، قضا و قدر حتمی است اما در غیر مجردات قضا و قدرهای غیر حتمی وجود دارد زیرا سرنوشت آن ها در دست علت است و این امور با علل مختلف سروکار دارند و امکان جانشینی علّت است و لذا سرنوشت های مختلف در انتظار آن هاست و امکان تغییر و تبدیل دربارۀ آن ها وجود دارد.
قضا و قدر و اختیار انسان. اعمال و افعال بشر از حوادثی است که سرنوشت حتمی و تخلف ناپذیر ندارد زیرا بستگی به علل و اسباب گوناگون و از آن جمله انواع اراده ها و انتخاب ها و اختیارها که از خود بشر ظهور می کند، دارد. تمام امکاناتی که در مورد جمادات و نباتات و حیوانات وجود دارد، دربارۀ انسان نیز وجود دارد به علاوۀ این که در انسان عقل و شعور و ارادۀ اخلاقی و قوۀ انتخاب و ترجیح آفریده شده است به گونه ای که انسان می تواند عملی را که کاملاً موافق غریزۀ طبیعی اوست و هیچ مانع خارجی وجود ندارد، به حکم تشخیص و مصلحت اندیشی ترک کند و برعکس. درهرحال، اعتقاد به قضا و قدر الهی هیچ گونه منافاتی با آزادی اراده در انسان ندارد. انسان به حکم قضا و قدر الهی مختار است و از میان هزاران سرنوشتی که می تواند پیدا کند، هر سرنوشتی که با اختیار و آزادی خود برای خویشتن رقم بزند، به قضا و قدر الهی است. به عبارت دیگر، او می تواند از میان انواع قضا و قدرهای ممکن، یکی را برگزیند. اما درهرحال خارج از حوزۀ قضا و قدر الهی نخواهد بود.
عوامل معنوی. از نظر جهان بینی الهی دنیای پدیده ها محدود به علل و عوامل مادی و انفعالات جسمانی نیست، بلکه علل و عوامل دیگری نیز همدوش عوامل مادی در کار حوادث مؤثرند. این عوامل، عوامل روحی و معنوی هستند که در سرنوشت انسان و سعادت و روزی و اجل او بسی تأثیر دارند، مانند تأثیر سوء ایذاء جاندار و ظلم و تعدّی به حقوق دیگران، اثر دعا، توکّل و اخلاص و غیره. مانند این که گناهان اجل را تغییر می دهند و نیکوکاری ها عمر را زیاد می کنند. این آثار و نتایج، خود قسمتی از مظاهر قضا و قدر است و بخشی از روابط علّی و معلولی را تشکیل می دهد. یعنی این امور عامل تغییر قضا و قدرند هرچند این تغییر هم به قضا و قدر الهی است.
wikijoo: قضا_و_قدر
فرهنگ فارسی ساره
سرنوشت
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] قضا و قدر از عقاید قطعی اسلامی است که در کتاب و سنت وارد شده و دلایل عقلی نیز آن را تأیید می کند.
آیات درباره قضا و قدر بسیار است که ذیلاً به برخی از آنها اشاره می کنیم.
قرآن درباره قدر می فرماید: (إِنّا کلَّ شَیء خَلَقْناهُ بِقَدَر)؛
ما هر چیزی را به اندازه آفریده ایم. همچنین می فرماید: (وَ إِنْ مِنْ شَیء إِلاّ عِنْدنا خَزائِنُهُ وَما نُنَزِّلُهُ إِلاّ بِقَدَر مَعلْوم)؛
چیزی نیست مگر اینکه گنجینه های آن نزد ما است، و ما جز به مقدار معلوم آن را فرو نمی فرستیم.
درباره قضا نیز می فرماید:(وَ إِذا قَضی أَمْراً فَإِنَّما یقُولُ لَهُ کنْ فَیکونُ)؛
هرگاه اراده قطعی خداوند به چیزی تعلق بگیرد، به او می گوید باش، پس آن چیز موجود می شود.
نیز می فرماید: (هُوَ الّذی خَلَقَکمْ مِنْ طین ثُمَّ قَضی أَجَلاً)؛
اوست که شما را از خاک آفرید، آنگاه اجلی را مقرر داشت.
با توجه به این آیات و نیز روایات متعددی که در این زمینه وجود دارد، هیچ مسلمانی نمی تواند قضا و قدر را انکار کند. هر چند معرفت تفصیلی به جزئیات مسئله لازم نیست، و اصولاً برای کسانی که آمادگی ذهنی برای فهم این گونه مسائل دقیق ندارند، ورود در آن شایسته نمی باشد، چون چه بسا ممکن است در عقیده خود دچار اشتباه یا تردید شوند و به گمراهی افتند. از این جهت امیر مؤمنان علی (علیه السلام)خطاب به این گروه می فرماید: «طریقٌ مُظلِمٌ فلا تَسْلُکوه، و بَحرٌ عَمِیقٌ فَلا تَلِجُوه، وسِرُّ اللّهِ فلا تَتَکلَّفُوه»؛
راهی است تاریک آن را نپیمایید، دریایی است ژرف در آن وارد نشوید، و راز الهی است خود را در کشف آن به تکلّف نیاندازید.
البته هشدار امام مربوط به کسانی است که توان فهم این گونه معارف دقیق را ندارند، وچه بسا بحث درباره آن مایه گمراهی آنان می شود. شاهد بر این مطلب آن است که آن حضرت خود در موارد دیگر به تبیین قضا و قدر پرداخته است. لذا ما نیز در حدود معرفت خود با استفاده از قرآن و روایات و با کمک عقل به شرح آن می پردازیم.
قضا و قدر در لغت
واژه "قدر" به معنای حد و اندازه و مقدار شی است. برای واژه "قضا" نیز معانی گوناگونی گفته شده است، که در این میان میتوان به حکم، قطعیت و فیصله دادن اشاره کرد.
قضا و قدر در اصطلاح
در اصطلاح قدر و تقدیر الهی این است که خداوند برای هر پدیده ای اندازه و حدود کمّی و کیفی و زمانی و مکانی خاصی قرار داده است که تحت تأثیر علل و عوامل تدریجی، تحقق می یابد و قبل از مرحله نهایی، دارای مراتب تدریجی است و شامل مقدمات بعید و متوسط و قریب می شود و با تغییر بعضی از اسباب و شرایط و سقوط آن در یکی از مراحل تغییر می یابد و این تغییر، تغییری در تقدیر بشمار می رود.
قضاء الهی اینست که پس از فراهم شدن مقدمات و اسباب و شرایط یک پدیده، آن را به مرحله نهایی و حتمی می رساند. این مرحله، دفعی و مربوط به فراهم شدن همه اسباب و شرایط و نیز حتمی و نهایی و غیر قابل تغییر است.
قضا و قدر تکوینی و تشریعی
...
آیات درباره قضا و قدر بسیار است که ذیلاً به برخی از آنها اشاره می کنیم.
قرآن درباره قدر می فرماید: (إِنّا کلَّ شَیء خَلَقْناهُ بِقَدَر)؛
ما هر چیزی را به اندازه آفریده ایم. همچنین می فرماید: (وَ إِنْ مِنْ شَیء إِلاّ عِنْدنا خَزائِنُهُ وَما نُنَزِّلُهُ إِلاّ بِقَدَر مَعلْوم)؛
چیزی نیست مگر اینکه گنجینه های آن نزد ما است، و ما جز به مقدار معلوم آن را فرو نمی فرستیم.
درباره قضا نیز می فرماید:(وَ إِذا قَضی أَمْراً فَإِنَّما یقُولُ لَهُ کنْ فَیکونُ)؛
هرگاه اراده قطعی خداوند به چیزی تعلق بگیرد، به او می گوید باش، پس آن چیز موجود می شود.
نیز می فرماید: (هُوَ الّذی خَلَقَکمْ مِنْ طین ثُمَّ قَضی أَجَلاً)؛
اوست که شما را از خاک آفرید، آنگاه اجلی را مقرر داشت.
با توجه به این آیات و نیز روایات متعددی که در این زمینه وجود دارد، هیچ مسلمانی نمی تواند قضا و قدر را انکار کند. هر چند معرفت تفصیلی به جزئیات مسئله لازم نیست، و اصولاً برای کسانی که آمادگی ذهنی برای فهم این گونه مسائل دقیق ندارند، ورود در آن شایسته نمی باشد، چون چه بسا ممکن است در عقیده خود دچار اشتباه یا تردید شوند و به گمراهی افتند. از این جهت امیر مؤمنان علی (علیه السلام)خطاب به این گروه می فرماید: «طریقٌ مُظلِمٌ فلا تَسْلُکوه، و بَحرٌ عَمِیقٌ فَلا تَلِجُوه، وسِرُّ اللّهِ فلا تَتَکلَّفُوه»؛
راهی است تاریک آن را نپیمایید، دریایی است ژرف در آن وارد نشوید، و راز الهی است خود را در کشف آن به تکلّف نیاندازید.
البته هشدار امام مربوط به کسانی است که توان فهم این گونه معارف دقیق را ندارند، وچه بسا بحث درباره آن مایه گمراهی آنان می شود. شاهد بر این مطلب آن است که آن حضرت خود در موارد دیگر به تبیین قضا و قدر پرداخته است. لذا ما نیز در حدود معرفت خود با استفاده از قرآن و روایات و با کمک عقل به شرح آن می پردازیم.
قضا و قدر در لغت
واژه "قدر" به معنای حد و اندازه و مقدار شی است. برای واژه "قضا" نیز معانی گوناگونی گفته شده است، که در این میان میتوان به حکم، قطعیت و فیصله دادن اشاره کرد.
قضا و قدر در اصطلاح
در اصطلاح قدر و تقدیر الهی این است که خداوند برای هر پدیده ای اندازه و حدود کمّی و کیفی و زمانی و مکانی خاصی قرار داده است که تحت تأثیر علل و عوامل تدریجی، تحقق می یابد و قبل از مرحله نهایی، دارای مراتب تدریجی است و شامل مقدمات بعید و متوسط و قریب می شود و با تغییر بعضی از اسباب و شرایط و سقوط آن در یکی از مراحل تغییر می یابد و این تغییر، تغییری در تقدیر بشمار می رود.
قضاء الهی اینست که پس از فراهم شدن مقدمات و اسباب و شرایط یک پدیده، آن را به مرحله نهایی و حتمی می رساند. این مرحله، دفعی و مربوط به فراهم شدن همه اسباب و شرایط و نیز حتمی و نهایی و غیر قابل تغییر است.
قضا و قدر تکوینی و تشریعی
...
wikifeqh: علت تامه خود است و قدر به معنای نسبتی است که حدود اشیاء به ذات باری تعالی دارند.
هر کدام از قضا و قدر، به علمی و عینی تقسیم می شود. قضای علمی عبارت است از علم الهی که منشأ ضرورت و حتمیت اشیاء و قضای عینی، همان ضرورت و حتمیت شیاء از جهت استناد به واجب الوجود است. همچنین، قدر علمی، علمی است که منشأ حدود و اندازه اشیاء است و قدر عینی همان تعین وجود و اندازه اشیاء است از این جهت که به واجب الوجود منتسب می شوند. به اعتبار جهات دیگر، تقسیم بندی های دیگری نیز در مورد قضا و قدر مطرح شده است، از جمله مهم ترین این تقسیم بندی ها، تقسیم قضا و قدر به قضا و قدر تکوینی و تشریعی است.
کلمۀ «قضا» به حسب اصل لغت، همان طور که راغب در مفردات القرآن می گوید به معنی فیصله دادن است، خواه فعلی باشد و خواه قولی، خواه به خداوند نسبت داده شود و یا به غیر خداوند.
هر کدام از قضا و قدر، به علمی و عینی تقسیم می شود. قضای علمی عبارت است از علم الهی که منشأ ضرورت و حتمیت اشیاء و قضای عینی، همان ضرورت و حتمیت شیاء از جهت استناد به واجب الوجود است. همچنین، قدر علمی، علمی است که منشأ حدود و اندازه اشیاء است و قدر عینی همان تعین وجود و اندازه اشیاء است از این جهت که به واجب الوجود منتسب می شوند. به اعتبار جهات دیگر، تقسیم بندی های دیگری نیز در مورد قضا و قدر مطرح شده است، از جمله مهم ترین این تقسیم بندی ها، تقسیم قضا و قدر به قضا و قدر تکوینی و تشریعی است.
کلمۀ «قضا» به حسب اصل لغت، همان طور که راغب در مفردات القرآن می گوید به معنی فیصله دادن است، خواه فعلی باشد و خواه قولی، خواه به خداوند نسبت داده شود و یا به غیر خداوند.
wikishia: انسان ها هیچ منافاتی ندارد .
یعنی حکم و قطع و حتمیت. در نظام آفرینش، موجودات مادی از چندین راه ممکن است به وجود بیایند، (مثلاً اگر به خانه شما از چند کوچه راه باشد، ورود به خانه شما از چند راه ممکن است) حال اگر از میان چندین راه ممکن، علل و اسباب پیدایش یکی از آن ها فراهم شد و تنها همان یکی تحقق یافت، این مرحله از تحقق را قضا می نامند.
یعنی اندازه و اندازه گیری و تعیین حدّ و حدود چیزی و در اصطلاح به این معنا است که خداوند برای هر چیزی اندازه ای قرار داده و آن را بر اساس اندازه گیری و محاسبه و سنجش آفریده است. خداوند در قرآن می فرماید : "إنّا کلّ شی خلقناه بقدر؛ ما هر چیزی را به اندازه خلق کردیم(برای هر چیز اندازه ای قرار دادیم)".
قضا و قدر هر کدام به دو نوع علمی و عینی تقسیم می شود:
1- قدر یا تقدیر علمی: آن است که خداوند پیش از آفرینش هر شیء به خصوصیات و حدود و اوصاف آن علم دارد. از قضای علمی آن است که خداوند از ضرورت وجود اشیا در ظرف تحقق علل آن ها آگاه است، یعنی خدا از ازل می داند که هر یک از اشیا در شرایط خاصی و تحت تاثیر اسباب و علل خاصی موجود می شوند، بنابراین می توان گفت که علم پیشین خداوند به خصوصیات اشیا و ضرورت وجود آن ها همان قدر و قضا علمی است.
2- اما قضا و قدر عینی: مقصود از قدر عینی، تعیین و تحدید خصوصیات و اوصاف ذاتی و عرضی موجودات از سوی خداوند است . مقصود از قضا عینی آن است که خداوند ضرورت وجود را به مخلوقات خویش اعطا می کند .از طریق اسباب و علل وجود آن ها را تعیین می بخشد.
خداوند برای هر چیزی علت ها و اسباب هایی قرار داده که هستی و مشخصات آن بستگی به آن ها دارد. این طور نیست که هر چه در جهان پدید می آید، بدون رابطه با قبل و بعد و صرفاً اتفاقی و بی حساب باشد. همان گونه که در بارش برف و باران و. . . عواملی دخالت دارد.
هرگز چنین کاری بی علل و اسباب انجام نمی پذیرد، همچنین کارهای بشر از روی تصادف و اتفاق از او سر نمی¬زند، بلکه نخست چیزی را تصور می کند، سپس به آن می اندیشد. پس از آن که فایدة واقعی یا پنداری آن را پذیرفت، به انجام آن می کوشد. پس انجام هر حادثه ای در جهان، علت و سببی دارد و این نظامی است تخلف ناپذیر و خداوند چنین مقرّر کرده است.
یعنی حکم و قطع و حتمیت. در نظام آفرینش، موجودات مادی از چندین راه ممکن است به وجود بیایند، (مثلاً اگر به خانه شما از چند کوچه راه باشد، ورود به خانه شما از چند راه ممکن است) حال اگر از میان چندین راه ممکن، علل و اسباب پیدایش یکی از آن ها فراهم شد و تنها همان یکی تحقق یافت، این مرحله از تحقق را قضا می نامند.
یعنی اندازه و اندازه گیری و تعیین حدّ و حدود چیزی و در اصطلاح به این معنا است که خداوند برای هر چیزی اندازه ای قرار داده و آن را بر اساس اندازه گیری و محاسبه و سنجش آفریده است. خداوند در قرآن می فرماید : "إنّا کلّ شی خلقناه بقدر؛ ما هر چیزی را به اندازه خلق کردیم(برای هر چیز اندازه ای قرار دادیم)".
قضا و قدر هر کدام به دو نوع علمی و عینی تقسیم می شود:
1- قدر یا تقدیر علمی: آن است که خداوند پیش از آفرینش هر شیء به خصوصیات و حدود و اوصاف آن علم دارد. از قضای علمی آن است که خداوند از ضرورت وجود اشیا در ظرف تحقق علل آن ها آگاه است، یعنی خدا از ازل می داند که هر یک از اشیا در شرایط خاصی و تحت تاثیر اسباب و علل خاصی موجود می شوند، بنابراین می توان گفت که علم پیشین خداوند به خصوصیات اشیا و ضرورت وجود آن ها همان قدر و قضا علمی است.
2- اما قضا و قدر عینی: مقصود از قدر عینی، تعیین و تحدید خصوصیات و اوصاف ذاتی و عرضی موجودات از سوی خداوند است . مقصود از قضا عینی آن است که خداوند ضرورت وجود را به مخلوقات خویش اعطا می کند .از طریق اسباب و علل وجود آن ها را تعیین می بخشد.
خداوند برای هر چیزی علت ها و اسباب هایی قرار داده که هستی و مشخصات آن بستگی به آن ها دارد. این طور نیست که هر چه در جهان پدید می آید، بدون رابطه با قبل و بعد و صرفاً اتفاقی و بی حساب باشد. همان گونه که در بارش برف و باران و. . . عواملی دخالت دارد.
هرگز چنین کاری بی علل و اسباب انجام نمی پذیرد، همچنین کارهای بشر از روی تصادف و اتفاق از او سر نمی¬زند، بلکه نخست چیزی را تصور می کند، سپس به آن می اندیشد. پس از آن که فایدة واقعی یا پنداری آن را پذیرفت، به انجام آن می کوشد. پس انجام هر حادثه ای در جهان، علت و سببی دارد و این نظامی است تخلف ناپذیر و خداوند چنین مقرّر کرده است.
wikiahlb: قضا_و_قدر
پیشنهاد کاربران
قضا و قدر عربی است و پارسی آن سرنوشت است
ترکان عثمانی ق را در صد سال گذشته برداشته و برابر ترکی ندارند میگویند کادر
ترکان عثمانی ق را در صد سال گذشته برداشته و برابر ترکی ندارند میگویند کادر
با سلام و درود فراوان خدمت گردانندگان و علاقه مندان به این سایت.
طوریکه می دانیم قضا به معنای از پیش تعیین شدن سرنوشت انسان و کل عالم توسط خداوند می باشد. به بیانی دیگر میتوان تصمیمات و خواست قاطعانه و بی چون چرای ازلی خداوند را قضا پنداشت که در قالب قوانین طبیعت و زنجیره علت و معلول به ظهور رسیده اند و به صورت احکام ثابت و مطلق حاکم بر طبیعتند. قدر هم شامل تغییر و تحولات و حرکات طبیعت و اجزای آن در چهار چوب قوانین و سلسله علت و معلول.
سوالی که برای بیشتر انسان ها مطرح است این است که آیا سرنوشت انسان دست خودش می باشد یا دست خداوند؟ انسان اندیشمند و آگاه دینی و غیر دینی بر این باورند که سرنوشت انسان در دست خودش می باشد. در این رابطه در اندیشه ها جمله ای به شکل ضرب المثل شکل گرفته است به شکل زیر:
انسان زر گر یا آهنگر بخت و اقبال خویش می باشد.
امروزه به این امر واقفیم که اختیار ؛ اراده و خواست آزاد انسان نمی تواند مطلق باشد بلکه در چهار چوب قوانین طبیعت و قوانین و مقررات حقوقی و اجتماعی و قوانین اکتسابی و فطری اخلاقی به حد و اندازه محدود می گردد. از طرف دیگر هم مطلع هستیم که انسان در طول زندگی خود راه های مختلفی را در پیش پای خود دارد که طبق سطح آگاهی و تجربه این یا آن راه را انتخاب می کند. طبق تعریف دینی مفهوم قضا ، فرد انسانی هر کدام از راه ها را انتخاب نماید ، تقریر و سرنوشتش همان بوده است و خداوند هم پیشاپیش به عواقب آن آشنا می باشد. اندیشمندان دینی بر این باورند که خداوند به انسان قوه فهم و عقل داده است که به کمک آن به تواند راه خوب و بد را از هم تشخیص دهد.
نتیجه گیری من این است که اگر بر این باور باشیم که انسان هر راهی را که انتخاب نماید ، تقدیر و سرنوشتش همان بوده است. از این نتیجه گیری به نتیجه دیگری می توان دست یافت که سرنوشت انسان در نهایت دست خودش نمی باشد بلکه مشمول حال قهر و جبر اللهی میگردد. نتیجه اینکه انسان در مقابل اعمال دنیوی خویش در پیشگاه خداوند از هر گونه تکلیفی مبرا می باشد. لذا انسان در عالم آخرت جهت اعمال دنیوی خویش توسط خداوند مورد مواخزه و باز خواست قرار نمی گیرد و بخاطر اعمال بدش مجازات نمی شود. طبق باور من یوغ تکلیف بر دوش و گردن انسان توسط خود انسان بر او نهاده شده و نه توسط خداوند. انسان صرف نظر از اعمال خوب و بدش بطور جاودانه تحت پوشش بی قید و شرط رحمت و عشق بی کران خداوند قرار دارد.
طوریکه می دانیم قضا به معنای از پیش تعیین شدن سرنوشت انسان و کل عالم توسط خداوند می باشد. به بیانی دیگر میتوان تصمیمات و خواست قاطعانه و بی چون چرای ازلی خداوند را قضا پنداشت که در قالب قوانین طبیعت و زنجیره علت و معلول به ظهور رسیده اند و به صورت احکام ثابت و مطلق حاکم بر طبیعتند. قدر هم شامل تغییر و تحولات و حرکات طبیعت و اجزای آن در چهار چوب قوانین و سلسله علت و معلول.
سوالی که برای بیشتر انسان ها مطرح است این است که آیا سرنوشت انسان دست خودش می باشد یا دست خداوند؟ انسان اندیشمند و آگاه دینی و غیر دینی بر این باورند که سرنوشت انسان در دست خودش می باشد. در این رابطه در اندیشه ها جمله ای به شکل ضرب المثل شکل گرفته است به شکل زیر:
انسان زر گر یا آهنگر بخت و اقبال خویش می باشد.
امروزه به این امر واقفیم که اختیار ؛ اراده و خواست آزاد انسان نمی تواند مطلق باشد بلکه در چهار چوب قوانین طبیعت و قوانین و مقررات حقوقی و اجتماعی و قوانین اکتسابی و فطری اخلاقی به حد و اندازه محدود می گردد. از طرف دیگر هم مطلع هستیم که انسان در طول زندگی خود راه های مختلفی را در پیش پای خود دارد که طبق سطح آگاهی و تجربه این یا آن راه را انتخاب می کند. طبق تعریف دینی مفهوم قضا ، فرد انسانی هر کدام از راه ها را انتخاب نماید ، تقریر و سرنوشتش همان بوده است و خداوند هم پیشاپیش به عواقب آن آشنا می باشد. اندیشمندان دینی بر این باورند که خداوند به انسان قوه فهم و عقل داده است که به کمک آن به تواند راه خوب و بد را از هم تشخیص دهد.
نتیجه گیری من این است که اگر بر این باور باشیم که انسان هر راهی را که انتخاب نماید ، تقدیر و سرنوشتش همان بوده است. از این نتیجه گیری به نتیجه دیگری می توان دست یافت که سرنوشت انسان در نهایت دست خودش نمی باشد بلکه مشمول حال قهر و جبر اللهی میگردد. نتیجه اینکه انسان در مقابل اعمال دنیوی خویش در پیشگاه خداوند از هر گونه تکلیفی مبرا می باشد. لذا انسان در عالم آخرت جهت اعمال دنیوی خویش توسط خداوند مورد مواخزه و باز خواست قرار نمی گیرد و بخاطر اعمال بدش مجازات نمی شود. طبق باور من یوغ تکلیف بر دوش و گردن انسان توسط خود انسان بر او نهاده شده و نه توسط خداوند. انسان صرف نظر از اعمال خوب و بدش بطور جاودانه تحت پوشش بی قید و شرط رحمت و عشق بی کران خداوند قرار دارد.
کلمات دیگر: