کلمه جو
صفحه اصلی

تقسیط


مترادف تقسیط : قسطبندی، قسطقسط

برابر پارسی : پرداخت بندی

فارسی به انگلیسی

arrangement for payment by instalments

مترادف و متضاد

قسطبندی، قسطقسط


فرهنگ فارسی

جداکردن، قسطقسطکردن، وام خودرامعین کردن
( مصدر ) ۱ - قسط قسط کردن جدا کردن . ۲ - دین خود را بقسطهایی معین ادا کردن . جمع : تقسیطات .

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) قسط قسط کردن ، قسط بندی .

لغت نامه دهخدا

تقسیط. [ ت َ ] ( ع مص ) کم کردن نفقه بر عیال. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || بخل نمودن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج )( ناظم الاطباء ). || قسطبندی کردن بدهی را به قسمتها و مهلت های معین. ( از اقرب الموارد ): فلان بدهی خود را تقسیط کرد که هر ماهی پانصد تومان بپردازد. || در فواصل معین غرس کردن نهال را. || پراکنده کردن چیزی را، یقال : قسط الخراج علیهم و المال بینهم ؛ ای فرقه. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ عمید

وام خود را به قسط های معیّن ادا کردن، پولی را به چند قسط پرداختن.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] قسط بندی کردن بدهی را و همچنین توزیع را تَقسیط گویند. مراد از تقسیط به معنای نخست، آن است که بدهی در محدوده زمانی تعیین شده به اقساط برابر یا نابرابر قسط بندی شود. از آن در بابهای تجارت، اجاره، مکاتبه و دیات سخن رفته است. از تقسیط به معنای دوم در بسیاری از ابواب نظیر صوم، تجارت، رهن، اجاره، وصیّت، نکاح، غصب و دیات سخن رفته است.
خرید و فروش کالا به اقساط، صحیح است و از مصادیق بیع نسیه به شمار می‏رود و احکام آن را دارد.
از این‏رو، هنگام معامله باید مقدار هر قسط و نیز زمان پرداخت آن مشخّص باشد؛ خواه مقدار اقساط و زمان پرداخت آن یکسان باشد یا متفاوت.

حکم فروش کالای قسطی به بیشتر از قیمت
فروش کالای قسطی به بیشتر از قیمت نقدی آن صحیح است؛ لیکن اگر فروشنده بدون تعیین نقدی یا قسطی بودن، به‏گونه تخییری بفروشد ـ مثلا بگوید: این کالا را نقد به دو هزار تومان و قسطی، شش ماهه به سه هزار تومان فروختم و خریدار همین گونه قبول کند ـ بنابر قول منسوب به مشهور معامله باطل است.

حکم اخذ مولا مال الکتابه را از برده
مولایی که با برده خود عقد کتابت بسته است می‏تواند مال الکتابه را به اقساط بگیرد، به شرط آنکه مبلغ هر قسط و نیز زمان پرداخت آن معلوم باشد.

عهده دار دیه قتل خطایی
...


کلمات دیگر: