بالس
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
بالس . [ ل ِ ] (اِخ ) ناحیتی است (از حدود خراسان ) اندر میان بیابان ، جایی بسیار کشت و برز و کم نعمت است و اندر وی شهرهاست چون سفنجایی ، کوشک ، سیوی . ومستقر امیر شهر کوشک است . (حدود العالم ). رخج اقلیمی است بین زمین داور و بین بالس . (اصطخری ص 244، نقل از حاشیه ٔ تاریخ سیستان ص 31). از شرح اخیر پیداست که این موضع در مغرب افغانستان کنونی واقع بوده است .
بالس . [ ] (اِخ ) شهرکی از تبت که در قدیم از چین بود. (حدود العالم ).
بالس. [ ل ِ ] ( اِخ ) ناحیتی است ( از حدود خراسان ) اندر میان بیابان ، جایی بسیار کشت و برز و کم نعمت است و اندر وی شهرهاست چون سفنجایی ، کوشک ، سیوی. ومستقر امیر شهر کوشک است. ( حدود العالم ). رخج اقلیمی است بین زمین داور و بین بالس. ( اصطخری ص 244، نقل از حاشیه تاریخ سیستان ص 31 ). از شرح اخیر پیداست که این موضع در مغرب افغانستان کنونی واقع بوده است.
بالس. [ ] ( اِخ ) شهرکی از تبت که در قدیم از چین بود. ( حدود العالم ).
بالس . [ ل ِ ] (اِخ ) شهری است بر شط فرات . (آنندراج ). شهری است از شام ، بر کران فرات نهاده . (حدود العالم ). شهری است در شام بین حلب و رقه و بفاصله ٔ کمی از طرف مغرب در سواحل فرات است ، و در پایین صفین واقع شده است . (از مراصد الاطلاع ). فرات کم کم از این شهر انحراف حاصل کرده و دور شده است تا امروز در حدود چهارمیل تا شهرفاصله دارد. (آثار البلاد قزوینی ص 306). قلعه ای نیز موسوم به قلعه ٔ بالس در این شهر هست . (از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1208). از اقلیم رابع است . (مجمل التواریخ والقصص ص 480). شهری از شام بین حلب و رقه ، گویا به بالس بن الروم بن الیقن بن سام بن نوح منسوب است ، در ساحل غربی فرات است . طول آن 65 درجه و عرض آن 36 درجه و در اقلیم رابع است . بلاذری گوید که ابوعبیده به بالس لشکر کشید و آن وقت بالس در دست دو برادر از اشراف روم بود، مردم آن با قبول جزیه صلح کردند، ابوعبیده از آنجا به فلسطین بازگشت ، بعدها که مسلمةبن عبدالملک به روم لشکر کشید در بالس اردو زد. مردم دهات اطراف به اردو روی آورده از او خواستند که برای آبادانی آن حدود نهری از فرات جدا کند، و او نهر معروف به مسلمة را جدا کرد. بعد از مرگ مسلمه ، بالس به ورثه ٔ او داده شد و تا زمان عباسیان چنین بود و چون عبداﷲبن علی اموال بنی امیه را گرفت سفاح آنجا را بصورت اقطاع به علی بن عبداﷲبن عباس داد. (از معجم البلدان ).
دانشنامه آزاد فارسی
شهر و بندری قدیمی در شمال سوریه، در حاشیۀ غربی رود فرات. همچنین منزلگاهی مهم در ۱۰۰ کیلومتری شهر حلب و در دروازۀ جزیره، بر سر راه انطاکیه و مدیترانه به رقّه و شهر بغداد است. بالس از این نظر که در تلاقی راه های آبی و خاکی قرار دارد اهمیت فراوانی دارد. احداث دریاچۀ سد حافظ اسد سبب رونق فعالیت های کشاورزی و باغات در اطراف این شهر شده است. در اواسط قرن چهارم میلادی بالس به ایالت بزرگ فرات تعلق یافت و تا عصر امپراتوری روم شرقی منزلت شهر مرزی داشت. در دورۀ انوشیروان ساسانی این شهر کاملاً ویران شد اما بنای آن به همت یوستی نیانوس تجدید شد. در زمان خلافت هارون الرشید به سرزمین عواصم منضم شد و مدت مدیدی اهمیت سوق الجیشی خود را به سبب نزدیکی مرزهای روم شرقی حفظ کرد. بالس در ۲۴۵ق درپی زلزله ای که رخ داد به شدت آسیب دید. شواهد مختلف حاکی از آن است که ظاهراً بیشتر ساکنان آن شیعی مذهب بوده اند. ویرانه های شهر بالس در حال حاضر در ۵کیلومتری روستای جدید مسکنه در دشت مرتفعی مشرف به رود فرات قرار دارد.
دانشنامه اسلامی
منزلگاه مهمی در صد کیلومتری حلب و در دروازه جزیره، واقع بر سر راه انطاکیه و مدیترانه به رَقّه و بغداد است. این موضع در محل تلاقی راه های آبی و خاکی و در درّه ای گرم با امکانات آبیاری فراوان برای توسعه کشاورزی البتّه باعث رونق تجاری و زراعی شهر شد.
بالس در دوران باستان
بالس در دوران باستان به ترتیب به نام های آرامی و یونانی بیت بلس و باربالیسوس معروف بوده و ذکر آن هم در نقشه پوتنژه و هم در فهرست مناصب آمده است.
بالس در قرن چهارم میلادی
در اواسط قرن چهارم میلادی، چون تقسیم بندی اداری ایالت سوریه انجام شد، بالس به «ایالت بزرگ فرات» تعلّق یافت و تا عصر امپراتوری روم شرقی منزلت شهر مرزی داشت.
غارت بالس توسط ایرانیان
...