کلمه جو
صفحه اصلی

جنگ چالدران

دانشنامه عمومی

مختصات: ۳۹°۰۵′۱۹″ شمالی ۴۴°۱۹′۳۷″ شرقی / ۳۹٫۰۸۸۶۱°شمالی ۴۴٫۳۲۶۹۴°شرقی / 39.08861; 44.32694
جنگ چالدران، نخستین نبرد دولت صفوی با عثمانی بود، که در نزدیکی شهرستان چالدران در شمال غربی ایران در ۲ رجب ۹۲۰ ه. ق/۲۳ اوت ۱۵۱۴ میلادی برابر با اول شهریور سال 893 خورشیدی رخ داد. نتیجه این نبرد پیروزی سپاهیان عثمانی به فرماندهی سلطان سلیم اول (حکومت ۹۱۸–۹۲۶ ه. ق/ ۱۵۱۲–۱۵۲۰ میلادی) بر سپاه صفوی به فرماندهی شاه اسماعیل اول (حکومت ۹۰۷–۹۳۰ ه. ق/۱۵۰۱–۱۵۲۴) بود.
در این جنگ نیروهای قزلباش نزدیک به چهل هزار تن و سپاه عثمانی قریب به یکصد هزار نفر بودند که قزلباشان به علت شمار کمتر، نداشتن استراتژی مناسب و اسلحه های نوین آتشین از سپاه عثمانی شکست خوردند. در این جنگ سربازان صفوی با شمشیر، نیزه و تیر و کمان می جنگیدند در حالیکه ارتش عثمانی از توپ و تفنگ بهره می جست. البته صفویان پیش از این جنگ سلاح های آتشین در اختیار داشته و به روش استفاده از آن ها نیز آشنایی داشتند و شاه اسماعیل برای رسیدن به سلطنت از توپ و تفنگ استفاده کرده بود. دلیل استفاده نکردن از این سلاح ها در جنگ چالدران ناشی از سیاست های جنگی ایشان بود. چون توپ خانه تحرک سواره نظام را محدود می کرد، در جنگ های صحرایی از توپخانه استفاده نمی کردند و در مواردی هم که استفاده شد مؤثر واقع نگردید، سلاح های گرم ایرانیان از لحاظ تعداد انگشت شمار و از لحاظ کیفیت قابل قیاس با سلاح های ارتش عثمانی نبود بنابر این، از استفاده از توپخانه صرفنظر شد چون به لحاظ کم بودن تعداد ثمری نداشت. همچنین صفویان ذاتاً به سلاح آتشین بی علاقه بودند و استفاده از آن را ناجوانمردانه و ناشی از بزدلی می دانستند.
پس از این جنگ، کردستان باختری (مناطق کردستان ترکیه، کردستان عراق و کردستان سوریه کنونی)، از ایران جدا شد و به دست عثمانی افتاد. این مناطق تا پیش از زمان شاه عباس کبیر در دست عثمانی بود تا اینکه شاه عباس بخشی از مناطق کردستان را با جنگ پس گرفت. سپاه عثمانی شهر تبریز را نیز تصرف کرد اما به دلیل کمبود آذوقه مجبور به بازگشت شد و حکومت نوپای صفوی از نابودی حتمی نجات یافت.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] جنگ چالدُران ، نخستین جنگ دولتهای صفوی و عثمانی در ۹۲۰ در دشت چالدران انجام شد.
گسترش قلمرو عثمانی در مشرق ، سقوط بیگ نشینهای آناطولی ، حاکمیت عثمانی بر مغرب فرات که پس از جنگ اُتْلُق بلی در ۸۷۷ به شکست اوزون حسن و پیروزی سلطان محمد فاتح ختم شد، همچنین نفوذ روزافزون طریقت صفوی در آسیای صغیر و پا گرفتن جنبش قزلباشان (قزلباش ) که به تشکیل دولت صفوی (حک: ح ۹۰۶ـ ۱۱۳۵) و رواج تشیع انجامید، وقوع جنگ را بین ایران و عثمانی اجتناب ناپذیر کرده بود. بایزید دوم ، به دلیل گرفتاریهای داخلی و خارجی ، از جنگ با صفویان پرهیز داشت . اسماعیل صفوی (حک: ح ۹۰۶ـ۹۳۰) نیز که هنوز آمادگی لازم برای درگیری با عثمانیان را نداشت ، سیاست دوستی با بایزید را پیش گرفت، اما این مناسبات در ۹۱۶، هنگامی که شاه اسماعیل بر شیبک خان ازبک پیروز شد، به هم خورد، زیرا شاه اسماعیل پوست سر شیبک خان را که از کاه پر شده بود، همراه فتح نامه ای غرورآمیز برای سلطان عثمانی فرستاد. این کار موجب خشم بایزید شد و در مکتوبی به شاه اسماعیل ، او را به حمله به ایران تهدید کرد. بایزید نتوانست این تهدید را عملی سازد، چرا که از سلطنت بر کنار شد و سلیم اول جای او را گرفت . سلیم پس از آگاهی از تشدید فعالیتهای مذهبی ـ سیاسی قزلباشانِ وابسته به شاه اسماعیل در آناطولی ، درصدد حمله به ایران بر آمد. در این میان ، نورعلی خلیفه ، از مبلّغان اعزامی شاه اسماعیل به آناطولی مرکزی ، بسیاری از علویان و قزلباشان را در اطراف خود گرد آورد و نیروهای فرستاده شده برای سرکوبی اش را شکست داد. وی پس از تصرف شهر توقات ، به نام شاه اسماعیل خطبه خواند. از طرف دیگر، خان محمدخان استاجلو (حاکم دیار بکر) به دستور شاه اسماعیل نامه های توهین آمیزی به دربار عثمانی می فرستاد.
حمایت شاه اسماعیل
افزون بر این ، شاه اسماعیل به صورت آشکار و نهان از مدعیانِ سلطنت عثمانی حمایت می کرد، چنان که سلطان احمد را به مخالفت با برادرش ، سلطان سلیم اول ، ترغیب می کرد و چون سلطان احمد کشته شد، شاه اسماعیل پسر او، سلطان مراد، را در ایران پناه داد و حکومت قسمتی از فارس را به او واگذار کرد؛ از این رو، سلطان سلیم پس از قلع و قمع مدعیان سلطنت و سامان دادن به مرزهای عثمانی ، درصدد حمله به ایران بر آمد. وی بر آن بود که پیش از لشکرکشی، تکیه گاه شاه اسماعیل در آناطولی شرقی و مرکزی ، یعنی جامعه قزلباشان ، را از بین ببرد. سلطان سلیم با گرفتن فتوای علما، برای جهاد با قزلباشان و کفار ، پس از شناسایی قزلباشان در خاک عثمانی ــ که حدود چهل هزار تن می شدند ــ دستور قتل و حبس آنان را صادر کرد. وی از آن بیم داشت که پس از لشکرکشی به ایران ، این افراد در خاک عثمانی قیام کنند. پس از آن ، سلطان عثمانی در ۲۳ محرّم ۹۲۰، از اِدرنِه به سوی آذربایجان به راه افتاد و با ارسال نامه ای به عُبَیداللّه خان ازبک ، او را نیز به حمله به ایران ترغیب کرد. لشکریان عثمانی در ۱۹ جمادی الاولی ۹۲۰ به صوشهری ، ابتدای سرحد دولت صفویه ، رسیدند.
نامه نگاری طرفین جنگ
سلیم اول که از عقب نشینی شاه اسماعیل به اراضی داخلی ایران و پیامدهای آن بیمناک بود، در جریان پیشروی به سوی ایران و به منظور تحریک شاه اسماعیل به جنگ ، چهار نامه توهین آمیز برای او فرستاد. نخستین آنها به زبان فارسی بود که از ازمیر فرستاده شد. وی در آن شاه اسماعیل را با عناوینی چون «امیراسماعیل » و « فرمانده عجم» خطاب و او را به الحاد و فتنه انگیزی متهم کرد و از او خواست تا مردانه به میدان نبرد آید. نامه های سلیم به امرا و حکام در این زمان ، حاکی از آمادگی او برای جنگ با بنیانگذار سلسله صفوی است . سلطان سلیم پاسخ نامه سومش را در ۲۳ جمادی الاولی همان سال ، چهار روز پس از ورود به قلمرو صفوی ، در حوالی ارزنجان دریافت کرد. شاه اسماعیل ، بر خلاف سلطان سلیم ، او را با عنوان اسلام پناه خطاب کرد و مضامین نامناسب مکتوبات سلطان را حاکی از طرز نگارش منشیان تریاکی دربار تلقی کرد.سپس ، سلیم را از عاقبت لشکرکشی به قلمرو صفویان بیم داد. سلیم پس از دریافت این نامه ، از شدت خشم امر کرد قاصد را بکشند و چهارمین نامه را که به زبان ترکی نوشته شده بود و سرشار از عبارات توهین آمیز و تحریک کننده بود، همراه تسبیح و خرقه و کشکول (به نشانه اینکه پادشاهی کار تو نیست و مثل پدرانت درویشی کن )، برای وی فرستاد.
ورود عثمانیان به دشت چالدران
...


کلمات دیگر: