کلمه جو
صفحه اصلی

رابطه امامت و وحدت اسلامی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] نقش محوری امام در وحدت اسلامی مورد پذیرش بزرگان اهل سنت و امامیه می باشد و برای اثبات این مطلب می توان به آیات و کتب دو مذهب مراجعه کرد.
به نظر برخی، در عصر ما بحث از مذهب و امامت - که زمان بسیاری از صدر اسلام گذشته است - بی فایده بلکه زیان آفرین است، زیرا این بحث ها مربوط به قضیه ای است تاریخی که قرن ها از وقوعش گذشته است. بحث از این که خلیفه و جانشین بعد از پیامبر (صلّی الله علیه وآله) چه کسی بوده و هست؟ علی بن ابی طالب (علیه السّلام) یا ابوبکر؟ در این زمان خالی از فایده است و حتی چه بسا این مباحث در این زمان، جز ایجاد فتنه و نزاع و بر انگیختن کینه ها، اثر دیگر ندارد: به عبارت دیگر در این عصر که احتیاج مبرم به وحدت و تقریب بین مذاهب است، چرا این گونه مباحث که اختلاف زا است مطرح می گردد؟ما به لطف خداوند متعال در صددیم آثار و فواید بحثِ امامت را در این عصر طیّ مطالبی بیان کنیم.
حقیقت وحدت
از آنجا که اشکال کننده، به واژه «وحدت» اهمیت فراوانی می دهد، جا دارد ابتدا به مفهوم حقیقی آن بپردازیم:دو اصطلاح و عنوان مهمّ است که باید در کنار هم مورد توجه خاص قرار گیرد و هیچ کدام را نباید فدای دیگری کرد: یکی حفظ وحدت و یک پارچگی امّت اسلامی و دیگری حفظ اصل اسلام.شک نیست که همه مسلمانان وظیفه دارند این دین حنیف را حفظ کرده و در گسترش آن بکوشند و از این رو همگان در این راه مسئولیت سنگینی دارند، هم چنین از آنجا که مسلمانان دشمنان مشترکی دارند که در صددند اصل اسلام و مسلمانان را نابود کنند، باید متحد شده و در حفظ کیان اسلام و مسلمانان بکوشند. ولی این بدان معنا نیست که از وظیفه دیگر شانه خالی کرده و از بیان حقایق مسلّم اسلامی سرباز زنند. هرگز نباید مسئله وحدت یا اتحاد را اصل و هدف قرار داده و حقایق شریعت را فرع و فدای آن نماییم. بلکه بر عکس، اگر اسلام بر وحدت یا تحاد بین مسلمانان تاکید دارد، برای صیانت و نگه داری از دین است، حال چگونه ممکن است مسئله «وحدت» برای کسی بسیار مهمّ جلوه کند؛ به طوری که دست از برخی مسلّمات دین و مذهب بر دارد و یا آن که در صد توجیهات بی مورد آنها بر آید.
← سیره پیامبر
اسلام بر وحدت میان مسلمانان تاکید فراوانی دارد؛ قرآن کریم می فرماید:«اذکُرُوا نِعمَتَ اللهِ عَلَیکُم اِذ کُنتُم اعداءً فَاَلَّفَ بَینَ قُلوبِکُم فَاَصبَحتُم بِنِعمَتِهِ اِخواناً؛» «و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آن گاه که دشمنان (یکدیگر) بودید، پس میان دلهای شما الفت و مهربانی انداخت تا به لطف او برادران هم شدید. ».«وَ لا تَکُونُوا کَالَّذینَ تَفَرَّقُوا وَ اختَلَفُوا مِن بَعدِ ما جاءَهُمُ البَیِّناتُ وَ اولئِکَ لَهُم عَذابٌ عَظیمٌ»؛ «و چون کسانی مباشید که پس از آن که دلایل آشکار بر ایشان آمد، پراکنده شدند و با هم اختلاف پیدا کردند و برای آنان عذابی سنگین است. »«انَّمَا المُومِنُونَ اِخوَةٌ»؛ «در حقیقت مومنان با هم برادرند. »«اِنَّ الَّذینَ فَرَقُوا دینَهُم وَ کانُوا شِیَعاً لَستَ مِنهُم فی شَیءٍ»؛ «کسانی که دین را پراکنده ساختند و فرقه فرقه شدند، تو هیچ گونه مسئول ایشان نیستی.»«وَ اعتَصِمُوا بِحَبلِ اللهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا»؛ «و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید. »«وَ لا تَنازَعوُا فَتَفشَلُوا وَ تَذهَبَ ریحُکُم»؛ «و با هم نزاع مکنید که سست شوید و مهابت شما از بین برود. »«اِنَّ هذِهِ امَّتُکُم امَّةً واحِدَةً وَ اَنَا رَبُّکُم فَاعبُدُونِ»؛ «و این امت شما که امتی یگانه است و منم پروردگار شما، پس مرا بپرستید.»با این همه تاکید فراوان که قرآن بر مسئله وحدت اسلامی و اتّحاد دارد، لکن از این نکته نباید غافل بود که وحدت، محور می خواهد و به تعبیر دیگر کانالی برای رسیدن به وحدت و اتحاد لازم است. تاکید بر اصل وحدت، بدون آن که محور و کانال آن مشخّص شود، کاری لغو و بیهوده ای است.هرگز قرآن صامت به تنهایی نمی تواند محور وحدت باشد، زیرا به تعبیر امیرالمؤمنین (علیه السّلام): قرآن دارای وجوهی است که می توان لفظ آن را به هر یک از آن وجوه حمل کرد؛ از این رو می بینیم که قرآن کریم، با آن که از کتاب آسمانی به «امام» تعبیر می کند آن جا که می فرماید: «وَ مِن قَبلِهِ کِتابُ مُوسی اِماماً وَ رَحمَةً»؛ «و پیش از وی (نیز) کتاب موسی راهبر و مایه رحمت بوده است. » همچنین از صحف ابراهیم و موسی یاد کرده و می فرماید: «صُحُفِ اِبراهیمَ وَ مُوسی»؛ «صحیفه های ابراهیم و موسی» ولی در عین حال به آن اکتفا نکرده، ابراهیم (علیه السّلام) را به عنوان امام ناطق معرفی می کند و می فرماید: «وَ اِذِابتَلی اِبراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَاتَمُّهُنَّ قالَ انّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ اِماماً قالَ وَ مِن ذُرِّیَّتی قالَ لایَنالُ عَهدِی الظَّالِمینَ»؛ «و چون ابراهیم را پروردگارش با کلماتی بیازمود و وی آن همه را به انجام رسانید، (خدا به او) فرمود: «من تو را پیشوای مردم قرار دادم. » (ابراهیم) پرسید: «از دودمانم (چطور)؟» فرمود: پیمان من به بیدادگران نمی رسد. »از این جا به خوبی استفاده می شود که امام صامت که همان کتاب های آسمانی است، کافی نیست، بلکه نیاز به امام ناطقی است که در موارد اختلاف، بیانگر حقّ و حقیقت باشد. و به تعبیر دیگر او محور حقّ و وحدت اسلامی گردد.از آیه اعتصام نیز این نکته به خوبی روشن می شود؛ زیرا مسلمانان را امر می کند که به ریسمان الهی چنگ زنند؛ یعنی آن که شما را به طور قطع به خداوند می رساند، کسی جز امام بر حقّ و معصوم نیست، زیرا همان گونه که اشاره شد قرآن دارای ظاهر و باطن متعدّدی. ضابطه بسیار مهم در وحدت اسلامی این است که نتیجه آن باید اتحاد و وحدت بر حقیقتی باشد که پس از بحث و بررسی کارشناسانه خبرگان امر، کشف می شود. مراد و نتیجه وحدت، دست برداشتن از حقایق نیست، بلکه وحدت در مسیر حقیقت است. آیه اعتصام با تعیین معیار و میزان وحدت در امت اسلامی از این راز بسیار مهم پرده بر می دارد که این وحدت در امّت محقّق نمی شود مگر با اعتصام و تمسک به «حبل الله»؛ چنگ زدن به ریسمان الهی امّت را از تفرقه و فرو افتادن در وادی بدبختی ها و فتنه های تیره و تار نجات می دهد.نکته قابل توجه این است که از محور وحدت، به حبل تعبیر شده است. روشن است که این ریسمان دو طرف دارد: یک سوی آن امت و سوی دیگرش خداوند متعال است؛ واسطه ای است بین زمین و آسمان؛ بشر و غیب. پس باید این قطب دایره وحدت و اتحاد، متّصل به عالم غیب و ملکوت باشد تا بتواند حلقه ارتباط عالم شهود با عالم غیب گردد. از همین جا می توان نتیجه گرفت که کشتی وحدت باید در بندر حقّ و حقیقت پهلو گیرد و لنگر بیندازد، نه در اسکله هوا و هوس؛ اتحاد بر حقّ و حقیقت مدّ نظر است، نه اتفاق بر هوا و هوس.بنابراین، «حقیقت» واقعیتی است که هیچ گونه ربطی به وفاق یا عدم وفاق امّت ندارد. و این، وظیفه امّت است که حقیقت را بیابد و به آن صورت جمعی - چنگ بزند؛ یعنی پس از درک آن حقیقت، با تطبیق خود بر آن، متّحد گردد. پس «حقیقت»، مولود اتفاقِ امت نیست که هرگاه بر چیزی متفق شد، همان حق باشد و هرگاه از چیزی روی گرداند، باطل گردد. همان گونه که حضرت سید الشهداء (علیه السّلام)، شجاعانه اتحاد مسلمانان را بر هم زد و علیه یزید قیام کرده و فرمود: «انّما خرجت لطلب الاصلاح فی امّة جدّی ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر. » من به جهت اصلاح در امت جدّم قیام کردم و هدف من امر به معروف و نهی از منکر است. اگر نفس اتفاق امّت، ملاک و معیار حقّ و حقیقت است، دیگر احتیاج به اصلاح ندارد. اصلاح و امر به معروف و نهی از منکر قوی ترین برهان است که حقّ، حقّانیت خود را از اجماع مردم کسب نمی کند، بلکه این مردم اند که باید خود را بر حق عرضه کنند، و خویش را با آن هماهنگ سازند. با مراجعه به روایاتی که ذیل آیه «اعتصام» وارد شده نیز به این نتیجه می رسیم که ریسمان خدا همان امامان معصوم اند که انسان را به طور قطع و یقین به خداوند متعال می رسانند.
← نظر بزرگان اهل سنت در مورد آیه اعتصام
...


کلمات دیگر: