شیخیه نام گروهی از مسلمانان است که از احمد بن زین الدین احسائی پیروی می کنند که بنیان گذار مکتب شیخیه یا المدرسة الشیخیة است. پس از احمد احسائی مؤسس این مکتب، شاگرد او سید کاظم رشتی جانشین او شد.
به اعتقاد شیخیه، رکن چهارم دین عبارت است از شناختن پیشوایان شیعه و اخوت و مسئله ولایت و برائت و دوستی و دشمنی که همه اینها یک موضوع واحد بوده و اصل بودن آن بسیار واضح و مستند است و در وقتی که به امثال ما وحی نازل نمی شود و پیغمبر هم در میان نیست و ما هم غایب است و ناچار باید به بزرگان شیعه و علما رجوع کنیم و در میان علما هم مع الأسف صادق و کاذب و علمای نیک و علمای سوء هر دو هستند، چطور می شود که شناختن آن ها اصل نباشد و چشم بسته و بدون شناخت و اطمینان به آنها رجوع کنیم، پس شناختن آن بزرگان که در عالم اخوت برادران بزرگ ما محسوب می شوند اصل است و باید صادق و کاذب را بشناسیم و راستگویان را دوست بداریم و از دروغگویان برحذر باشیم و در این موضوع هم شیخیه کتب متعدد دارند که معروفترین همه آن ها همان کتاب ارشاد است که جلد چهارم آن مخصوص به همین اصل چهارم یا به اصطلاح شیخیه رکن رابع است.
شیخیه معاد و عدل را از اصول دین می دانند ولی معتقدند اعتقاد به خدا و رسول ضرورتاً مستلزم اعتقاد به قرآن و از جمله تعلیمات آن عدل و معاد است. عدل یکی از صفات ثبوتی خداوند است، اگر آن را اصل اصیل بشماریم چرا سایر صفات ثبوتی از قبیل علم، قدرت، حکمت و غیره را از اصول دین نشماریم و اصلادرشمردن اصول دین بین علما اختلاف بوده چون هیچ تقسیم بندی صریحی از ائمه در این باره نرسیده است و همه اینها تقیسمات علما در زمان های مختلف بر حسب وضعیت هر زمان است و اختصاصی به شیخیه ندارد.
شیخیه می گویند
معاد جسمانی وجود دارد اما بعد از انحلال جسم، عنصری که باقی می ماند جسم لطیفی است که به اصطلاح ایشان جسم هورقلیایی است. هورقلیا که ظاهراً کلمه سریانی است، همان قالب مثالی می باشد که از اصطلاحات فلسفی احمد احسایی است. وی می گوید: آدمی را دو جسم است، یکی مرکب از عناصر زمانی که به منزله ی اعراض جسم حقیقی است و آن مانند جامه ای است که انسان آن را می پوشد و از تن بیرون می آورد و آنچه پس از مرگ می پوشد و از میان می رود همین جسم است. دیگر سرشتی است که آدمی از آن آفریده شده و زمانی نیست و از عالم هورقلیا است و در گور او باقی خواهد ماند و آنچه آدمی در روز رستاخیز به هیئت آن زنده خواهد شد همین جسم مثالی است و ثواب و عقاب اخروی مربوط به همین جسم می باشد. بازگشت ارواح مردم در کالبد لطیفی است که از جسم دنیوی آن ها لطیف تر است؛ گرچه در مقایسه با عالم برزخ و قیامت، جسم محسوب می شود.
شیخیه
معراج جسمانی پیامبر را می پذیرند ولی می گویند که معراج اگر چه جسمانی است ولی با جسم عرضی نیست و این تصور که پیغمبر مثل سفینه ها و موشک ها از زمین به طرف همین آسمان ظاهر رفته باشد تصوری عامیانه است .چون رفتن بسوی این آسمانها لاجرم در جهتی از جهات است و معراج پیغمبر برای تقرب به خداست و خدا در یک طرف آسمان منزل ندارد که با سیری در این جهات معروفهٔ عرضی بشود به او نزدیک شد و این تصورات لازمه اش این است که خدا را محدود و در جهتی خاص بدانیم و جهت دیگر را خالی از او فرض کنیم و این خلاف صریح
توحید است.
یکی از اختلافات شیخیه با دیگر
شیعیان نحوه نماز خواندن در حرم ائمه است. شیخیه در هنگام نماز در حرم پیغمبر و امامان از لحاظ ادب و احترام طوری می ایستند که قبر میان ایشان و
قبله واقع شود؛ و استدلال به حدیث (الامام لا یتقدم و لا یساوی) بر این طریقه خود می کنند و در احترام به ائمه زنده و مرده ایشان بسیار اهتمام می ورزند.
پس از سید کاظم رشتی اشخاص مختلفی ادعای جانشینی وی را داشتند، اما از بزرگترین آن ها که اجازه های مختلفی از سید کاظم رشتی داشتمحمدکریم خان کرمانی بود که به مقبولیت اکثر شیخیه رسید و پس از او نیز شیخیه به دو دسته عمده کرمانیه و باقریه تقسیم شدند که شرح آن را در زیر خواهید خواند.
علی محمد
باب در هنگام حضور در کربلا از شاگردان سید کاظم رشتی بود اما پس از ادعاهایی که کرد، شیخیه بیشترین مبارزه را با وی کرد
معروف ترین کتب شیخیه عبارتند از: شرح الزیارة الجامعة الکبیرة - شرح العرشیة -ابواب و الایمان - عالم ذر- در جواب باب - ارشاد العوام- دقائق العلاج-شرح المشاعر - شرح آیة الکرسی - دلیل المتحیرین -ارشاد العوام - الفطرة السلیمة - طریق النجاة - فصل الخطاب - الکتاب المبین - کفایة المسائل - مصباح السالکین - ینابیع الحکمة - صواعق البرهان - زینبیة - اسرار الشهادة - اجتهاد و تقلید - فهرست - اجتناب - التقلید - دوستی دوستان و کتاب مکتب شیخیه نوشته پروفسور هانری کوربن فرانسوی.