کلمه جو
صفحه اصلی

باوندیان

دانشنامه عمومی

باوندیان خاندانی ایرانی از پادشاهان طبرستان بودند که در حدود ۷۰۰ سال، بیشتر در مناطق کوهستانی آن ناحیه، فرمان راندند. در طول این زمان، باوندیان سه بار فروپاشیدند. قلمرو آنان طبرستان، در جنوب دریای طبرستان (دریای کاسپین)، باختر گیلان و در خاور استرآباد، شامل شهرهای آمل، سارویه (ساری)، مهروان و آبسکون بوده ولی این تقسیم بندی در طول تاریخ دگرگون شده است.
کیوسیه: که منسوب به کیوس برادر انوشیروان بودند. او که مردی با صلابت، شجاع و بسیار بخشنده بود اهل ولایات با او آرام گرفتند و کیوس، به پشتیبانی ایشان، جمله خراسان از ترکان خالی کرد. سلطنت و حکومت کیوس و فرزندان او از سال ۴۵ هجری تا ۳۹۷ طول کشید.
اسپهبدیه: که فرمانروایان آنان در طبرستان و گیلان و ری و قومس حکومت داشتند و شهر ساری پایتخت ایشان بود. پیدایی این سلسله مربوط به سال هایی است که خاندان علویان طبرستان منقرض شده بود. اسپهبدان این خاندان میان ۴۶۶ تا ۶۰۶ حکومت داشتند و با حمله مغول به افول گراییدند. مشهورترین حاکم این شاخه شاه غازی رستم بوده است.
کینخواریه: بدون حکومت ماندن طبرستان پس از حمله مغولان، موجب شد مردم حسام الدوله اردشیر ملقب به کینخوار را به عنوان حاکم بخشی از طبرستان برگزینند. پایتخت کینخواریه به شهر آمل منتقل شد و این شاخه از باوندیان از سال ۶۳۵ تا ۷۵۰ هجری قمری بر طبرستان حکومت داشتند. ابتدا مغولان در حکومتشان دخالت می کردند. آنان پس از سلطنت حسن دوم، توسط کیا افراسیاب چلاوی منقرض شدند.
شاهان باوندی با نام های «اسپهبد» و «ملک الجبال» شناخته می شدند. نام این خاندان برگرفته از لقب مؤسس این دودمان، باو، است که در خدمت پادشاهان ساسانیان بود. باوندیان اغلب حکومتی مستقل بودند ولی بعضاً تحت انقیاد خلفا و سلاطین معاصرشان نیز قرار گرفتند.
سلسلهٔ آل باوند از آغاز تا زوال به سه شاخه تقسیم می شود:
پس از مرگ پیروز، که از شاهنشاهان ساسانیان بود، سه پسر وی با اسامی: بلاش، جاماسب و قباد بر سر تخت پدر به اختلاف رسیدند.ابتدا پسر نخست که بلاش نام داشت حکومت را به دست گرفت ولی نتوانست بیش از چهار سال توان بیاورد. سپس قباد با ارتش هیتالیان پایتخت را تصرف کرد و حکومت را بدست گرفت؛ ولی پس از مدتی بزرگترین مؤبد آن زمان را، که سوخرا نام داشت، به قتل رساند. بدین ترتیب عده ای از بزرگان دربار با کمک جاماسب (پسر دوم پیروز) قباد را زندانی کردند و بر اریکه قدرت نشستند.قباد نیز کمی بعد به کمک دوستانش آزاد شد و به نزد هیتالیان گریخت. سپس با ارتش هیتالیان به ایران هجوم آورد. جاماسب که تاب مقاومت نداشت، در برابر برادر کوچکش تسلیم شد و پس از برتخت نشستن قباد به سوی گیلان و ارمنستان گریخت و پسرانش در آنجا حکومت گاوباریان و پادوسبانیان را ساختند.در زمان پادشاهی قباد شخصی به نام مزدک ادعای پیامبری کرد و اکثر بزرگان به کیش وی درآمدند. با توجه به این احوال قباد نیز اعلام کرد که مزدک را پذیرفته است، ولی در قلب هنوز هم به زرتشت عشق می ورزید و این را از دیگران مخفی می کرد؛ ولی این واقعیت مدتی بعد فاش شد بدین گونه که؛ قباد سه فرزند داشت که بدین ترتیب بودند:

دانشنامه آزاد فارسی

باوَندیان
(یا: آل باوند) سلسله ای از امرای محلی ایرانی (حک: ۴۵ـ۷۵۰ق)، در مازندران (طبرستان ). باوندیان خود را از تبار باوند بن شاپور، اصفهبد طبرستان و از اعقاب کیوس برادر خسرو انوشیروان، می دانستند و نسب خویش را به قباد، پادشاه ساسانی، می رساندند. این سلسله دارای سه شاخۀ کیوسیه در پریم ، اصفهبدان در ساری، و کینه خواریه در آمل بود. پایه گذار سلسلۀ باوندیان، کاوس یا کیوس، فرزند قباد ساسانی، بود که به دستور پدر به حکومت ناحیه طبرستان منصوب شد. پس از دوره ای فترت ، یکی از نوادگان کیوس به نام باوند در زمان خسرو پرویز مجدداً حکومت طبرستان را با حمایت خسرو به دست آورد. اما در زمان حکومت شیرویه از حکومت خلع و به استخر تبعید شد تا این که بعد از مرگ یزدگرد سوم برای سومین بار به حکومت طبرستان برگزیده شد. بعد از او فرزندش سرخاب به حکومت رسید. بعد از سرخاب، از سرنوشت بازماندگان او، مهر مردان و سرخاب دوم، تا زمان شروین اول اطلاع زیادی در دست نیست . آن بخش از تاریخ این سلسله که کاملاً مستند است از زمان حملۀ اعراب به طبرستان در سال های آغازین خلافت عباسی شروع می شود. در این زمان آن ها با آل قارن برای دست یافتن به منطقه به رقابت پرداختند و این رقابت در ۲۲۴ق به برافتادن مازیار بن قارن منجر شد. در این زمان اصفهبدان باوندی اسلام را پذیرفتند. پس از آن و طی قرن چهارم هجری درگیر ستیز با امامان زیدی ، آل بویه و زیادیان بر سر استیلا بر سرزمین های شمال ایران شدند. باوندیان در دوره ای دست نشانده آل بویه بودند و به مذهب اثنا عشری گرویدند. پس از کیوسیه ، اصفهبدان به امارت رسیدند و جز طبرستان، بر گیلان و ری و قومس نیز فرمان می راندند. آنان کاملاً دوازده امامی و عموماً دست نشاندگان سلجوقیان بودند، اما تحت همین عنوان توانستند اقتدار محلی خود را حفظ نمایند و در طی قرن ۶ق مخالفان سلجوقی را پناه دهند. با زوال قدرت سلجوقیان ، رستم بن علی ، رجل مشهوری در نواحی شمال ایران شد و سیاست مستقلی در پیش گرفت که هدف آن توسعه بخشیدن به امیرنشین خود بود. وی بارها برضد اسماعیلیان الموت لشکر کشید. سرانجام در پادشاهی رستم بن اردشیر، اسماعیلیان قلمرو باوندیان را در طبرستان مورد تهاجم و غارت قرار دادند. با قتل رستم در ۶۰۶ق و تصرف ولایات ساحلی دریای خزر به دست سلطان محمد خوارزمشاه شاخۀ اصفهبدان دودمان باوندی نیز انقراض یافت . پس از یک فاصلۀ چند دَه ساله ، باوندیان به صورت یک شاخه فرعی که کینه خواریه نامیده می شد، بار دیگر بر سر کار آمدند و به عنوان دست نشاندگان ایلخانان مغول به حکومت پرداختند. این دوره با قتل هشتمین امیر کینه خواریان به دست افراسیابان مازندران به پایان رسید و سلسلۀ باوندیان برای همیشه منقرض گردید.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] باوندیان (ابهام زدایی). باوندیان ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • خاندان باوندیان، خاندانی ایرانی از امیران طبرستان• باوندیان دوره نخست، دوره اول (دوره ملک الجبال)• باوندیان دوره دوم، دوره دوم (دوره اسپهبدیه)• باوندیان دوره سوم، دوره سوم خاندان باوندیان یا دوره کینه خواریه
...

گویش مازنی

سلسله ای بومی که به زور و غلبه بر پادوسبانان مدت بیست سال ...


/baavaandiyan/ سلسله ای بومی که به زور و غلبه بر پادوسبانان مدت بیست سال حکومت را از اولاد پادوسبانی غصب نموده و در رویان و رستمدار فرمانروایی کردنداول کس از سلسله ی باوندیان که در تاریخ از او نام برده اند شروین بن سرخاب است و جبال شورین در سر حد قومس ماخوذ از نام اوستآل باوند مدت چهارصد سال از سال ۴۵ تا ۴۵۰ هجری در تبرستان فرمانروایی کردندفرمانروایان این سلسله نیز نخست مانند قارنیان لقب ملک الجبال و عنوان اسپهبد داشتندپس از سقوط ایران به دست عرب، مردم تبرستان(باو) را که فرزند شاهپور و نواده ی کیوس بود در سال چهلم هجری به اسپهبدی تبرستان برداشتند و او جد خاندان آل باوند استخاندان مبارک باوند مأمن خائف، ملاذ ملهوف و ملجا سلاطین و ملوک روی زمین بوداز اقصی نقاط عالم و آفاق گیتی به هرکس ملالی روی می داد سوی بارگاه ایشان می شتافتحمایت ایشان از پناهندگان به غایتی قرار نمی گرفتنداولیا الله آملی گوید: از عهد اکاسره الی یومناهذا هرگز مازندران از ملوک باوند خالی نبود و اگرچه کسان خلفا و سادات علویه و آل طاهر و آل سامان و ملوک دیالم و اتراک خوارزمشاهی و آل بویه و غیرهم را درین ولایت مدخل بود و تردد می کردند اما این ملوک پیوسته ثابت بوده اند رابینو می گوید: سلطنت آن ها در مازندران دیر زمانی شکوه و جلال بسیار داشت و با آنکه قسمت جلگه را از دست داده بودند، اقتدار ایشان همواره کم و بیش در قسمت کوهستانی برقرار بود

پیشنهاد کاربران

باوندیان شاخه ای از دودمان ساسانی بودندکه نام خود را از باو برادرزاده انوشیروان دادگر فرزند کوات ( قباد ) فرزند پیروز یکم ساسانی گرفته اند و با پادوسپانیان پیوند خویشاوندی داشتند و بیش از 200 سال با تازی های بیگانه و ایران ستیز رزمیدند و نام نیک از خود به یادگار گذاشتند . فرمانروایان این خاندان چنیند : شروین رستم، پور شاپور، پور شهریار ، پور شروین ، پور باو ، پور کیانوش ( کیوس ) پور کوات ، پور پیروز یکم ساسانی.


کلمات دیگر: