کلمه جو
صفحه اصلی

امین


مترادف امین : استوار، امانت دار، ثقه، درستکار، درست، درست کردار، صالح، موتمن، معتمد، موثق

برابر پارسی : ( آمین ) ایدون باد، چنین باد | درستکار، رازدار، راستین، گرودار

فارسی به انگلیسی

amen, amen!, agent, caretaker, fiduciary, honest, honorable, regent, single-hearted, square, straightforward, truehearted, trustee, trustworthy, trusty, upstanding

agent, caretaker, fiduciary, honest, honorable, regent, single-hearted, square, straightforward, truehearted, trustee, trustworthy, trusty, upstanding


trustee


honest


فارسی به عربی

آمین , جدیر بالثقة , مستقیم

فرهنگ اسم ها

اسم: آمین (پسر، دختر) (عربی، عبری) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: āmin) (فارسی: آمين) (انگلیسی: amin)
معنی: برآور، بپذیر، اجابت کن، از نام های خداوند، از نامهای خداوند جل شأنه، [معمولاً پس از دعا بر زبان می آورند]، ( در عبری ) محکم، امین، حقیقی، قبول کن، چنین باشد

اسم: امین (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: amin) (فارسی: امين) (انگلیسی: amin)
معنی: امانتدار، معتمد، درستکار، از القاب پیامبر اسلام ( ص ) و لقب جبرئیل، زنهاردار، طرف اعتماد، ( اَعلام ) ) از القاب پیامبر اسلام ( ص ) پیش از بعثت، ) لقب جبرئیل، ) لقب ابو عبدالله محمّد: ششمین خلیفه ی عباسی [، قمری] که برادرش مأمون به تحریک ایرانیان بر او شورید و او به دست طاهر سردار ایرانی کشته شد، ( در اعلام ) از القاب حضرت محمد ( ص ) پیش از بعثت، مورد اطمینان، لقب پیامبر ( ص )، به صورت پسوند و پیشوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند محمد امین، امین عباس، و امین همایون

(تلفظ: amin) (عربی) امانتدار ، زنهاردار ؛ طرف اعتماد ، معتمد ؛ (در اعلام) از القاب حضرت محمد (ص) پیش از بعثت ؛ ‌لقب جبرئیل .


مترادف و متضاد

trustworthy (صفت)
درست، موثق، قابل اعتماد، قابل اطمینان، مورد اعتماد، امین

loyal (صفت)
وفادار، صادق، ثابت، پا بر جا، وظیفه شناس، با وفا، امین، مشروع

honest (صفت)
صادق، بامروت، راد، امین، راستکار، درست کار، بی غل و غش

single-minded (صفت)
بی تزویر، امین، با اراده

trusty (صفت)
معتبر، قابل اعتماد، امین، اطمینان بخش

single-hearted (صفت)
وفادار، بی ریا، امین، یکدل

verily (قید)
واقعا، براستی، امین، حقیقتا، هر اینه

استوار، امانت‌دار، ثقه، درستکار، درست، درست‌کردار، صالح، موتمن، معتمد، معتمد، موثق


فرهنگ فارسی

( آمین ) کلمه ایست که پس از دعا گویند بمعنی بر آور . بپذیر . اجابت کن .
قصد کنندگان
اسم فعل به معنی(اجابت کن )(بپذیر )یا(چنین باد )، کلمهای است که بعدازدعامیگویند، امانتدار، طرف اعتماد، درستکار، کسی که
( صفت ) ۱ - امانت دار زنهاردار. ۲ - کسی که بتوان باو اعتماد کرد طرف اعتماد معتمداستوار ثقه درستکار. ۳- وکیل مباشر. ۴ - مدیر. ۵ - مرشد مرد کامل . جمع : امنائ . یا امین تذکره . مائ مور صدور تذکره (گذرنامه ) (قاجاریان ) جمع امنای تذکره . یا امین حضرت . ( اسم ) جبرئیل. یا امین مخزن افلاک . ۱ - ( اسم ) جبرئیل . ۲ - مرد کامل ولی مرشد . یا امین معادن . (ادا ) منصبی در وزارت معارف عهد قاجاریه که پس از وزیر قرار داشت . یا امین وحی .( اسم ) جبرئیل .
ده از بخش قاین شهرستان بیرجند

فرهنگ معین

( آمین ) [ ع . ] (شب جم . ) کلمه ای است که پس از دعا گویند، به معنی برآور! بپذیر! اجابت کن !
( اَ ) [ ع . ] (ص . ) ۱ - امانتدار، معتمد. ۲ - وکیل ، مباشر. ۳ - مدیر. ۴ - مرشد، مرد کامل .

( اَ ) [ ع . ] (ص .) 1 - امانتدار، معتمد. 2 - وکیل ، مباشر. 3 - مدیر. 4 - مرشد، مرد کامل .


لغت نامه دهخدا

( آمین ) آمین. [ آم ْ می / آ می ] ( ع صوت ) ( ازآمُن ، نام خدای مصریان ) برآور! بپذیر! چنین باد! مستجاب کن ! استجابت ، اجابت فرما! قبول کن دعای مرا! درگیر فرمای ! باجابت مقرون باد! تراج ( ؟ ) :
گر در نماز شعرش برخوانی
روح الامین کند ز پَسَت آمین.
ناصرخسرو.
تهنیت کرد شاه را قدسی
کرد روح الامین ، براو آمین.
مسعودسعد.
سخن بلند کنم تا برآسمان گویند
دعای دولت او را فرشتگان آمین.
سعدی.
- آمین ثم آمین ؛ چنین باد و چنین تر باد. همچنین باد، همچنین تر باد.

آمین. [ آم ْ می ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ آم . قصدکنندگان.
امین. [ اَ ] ( ع ص ) امانت دار. ( منتهی الارب ) ( غیاث اللغات ) ( مؤید الفضلاء ). زنهاردار. ( فرهنگ فارسی معین ). قفان. ( منتهی الارب ، ذیل ق ف ن ). قبان. ( منتهی الارب ، ذیل ق ب ن ). مقابل خائن ، زنهارخوار. ( یادداشت مؤلف ) : طالب و صابر و بر سر دل خویش امین. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 389 ).
برین گنج گوهر یکی نیک بنگر
کرا بینی امروز امین محمد؟
ناصرخسرو.
کیسه عُمْر سپردیم بدهر
دهر غدار امین بایستی.
خاقانی.
هست امین چار حرف و تاج سه حرف
بسم بین هم سه حرف و اﷲ چار.
خاقانی.
خداترس باید امانت گزار
امین کز تو ترسد امینش مدار
امین باید از داور اندیشه ناک
نه از رفع دیوان و زجر هلاک.
( بوستان ).
امین خدا مهبط جبرئیل.
( بوستان ).
|| کسی که بر وی اعتماد کنند و از او ایمن باشند. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). اعتمادکرده شده.( مؤید الفضلاء ). معتمدعلیه. ( آنندراج ). استوار. ( مهذب الاسماء ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). طرف اعتماد. معتمد. ثقه. درستکار. ( فرهنگ فارسی معین ). موثوق به. مؤتمن. ( یادداشت مؤلف ). دیندار. ( ناظم الاطباء ) :
حاسدم گوید چرا در پیشگاه مهتران
ما ذلیلیم و حقیر و تو امینی و مهین.
منوچهری.
این ابوالقاسم مرد پیر و بخرد و امین و سخنگوی بود. ( تاریخ بیهقی ). بدانکه منزلت تو نزد امیرالمؤمنین منزلت راستگوی امین است. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 313 ). و آنرا بر همه مردم خود عرض کن در حضور امین امیرالمؤمنین محمدبن محمد السلیمانی. ( تاریخ بیهقی ص 313 ). بر اهل بازار و محترفه محتسبی امین گماشت. ( ترجمه تاریخ یمینی ).

امین . [ اَ ی َ ] (ع ن تف ) دروغتر. اکذب : احسن الشعر امینه و اعذبه اکذبه . (یادداشت مؤلف ).


امین . [ اُ م َ ] (اِخ ) نام چند تن از روات حدیث است . رجوع به منتهی الارب و الاصابة فی تمییز الصحابة شود.


امین . [ اُم ْ م َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ ام . دو مادر.
- ورم امین ؛ بیماریی که از آماس ام الغلیظ و ام الرقیق پدید آید. (از یادداشت مؤلف ) .


امین . [ اَ ] (اِخ ) دهی است از بخش قاین شهرستان بیرجند با 655 تن سکنه . محصول آن غلات ، زعفران و زرشک است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).


امین . [ اَ ] (اِخ ) محمدبن هارون الرشید دارای کنیه ٔ ابوموسی و ابوعبداﷲ،ششمین خلیفه ٔ عباسی بود (193 - 198 هَ .ق ./ 808 - 813 م .). او را محمد زبیده نیز گویند . امین در زمان پدر به ولیعهدی تعیین گردید و پسر دیگر هارون ، عبداﷲ ملقب به مأمون که مادرش ایرانی بود جانشین دیگر اعلام و مقرر گردید تا بعد از امین خلافت با او باشد، و حکومت قلمرو خلافت مشرق همدان به وی واگذار گردید. بعد از مرگ هارون (193 هَ .ق .) در بغداد با امین بیعت شد و بین امین و مأمون اختلاف پدید آمد و مأمون تحت تعلیمات فضل بن سهل موقعخود را تحکیم کرد و با سرداری هرثمه و طاهر و به پشتیبانی ایرانیان در طی چند جنگ بر امین غالب آمد و امین که در بغداد محاصره شده بود سرانجام تسلیم گردیدو بدست سربازان خراسانی بقتل رسید. (از تاریخ ایران سر پرسی سایکس ترجمه ٔ فخر داعی گیلانی ج 2 ص 7). و رجوع به تاریخ بیهقی (فهرست اعلام ) و اعلام زرکلی شود.


امین . [ اَ ] (اِخ ) مولانا احمد، معروف به شاه ولی اﷲ محدث ، پسر عبدالرحیم . از خانواده ٔ علم وادب و عارف و صاحب تصانیفی است و در نظم و نثر عربی و فارسی استاد بود.1176 هَ .ق . درگذشت . از اوست :
نخستین باده کاندر جام کردند
مزاجش عکس آن گلفام کردند
ز دریای قدم موجی برآمد
مر اورا بحر امکان نام کردند
شراب وحدت از خمخانه ٔ غیب
مرا صبح ازل در کام کردند.
(از تذکره ٔ روز روشن چ تهران صص 83 - 85). و رجوع به همین کتاب شود.


امین . [ اَ ] (ع ص ) امانت دار. (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (مؤید الفضلاء). زنهاردار. (فرهنگ فارسی معین ). قفان . (منتهی الارب ، ذیل ق ف ن ). قبان . (منتهی الارب ، ذیل ق ب ن ). مقابل خائن ، زنهارخوار. (یادداشت مؤلف ) : طالب و صابر و بر سر دل خویش امین . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 389).
برین گنج گوهر یکی نیک بنگر
کرا بینی امروز امین محمد؟

ناصرخسرو.


کیسه ٔ عُمْر سپردیم بدهر
دهر غدار امین بایستی .

خاقانی .


هست امین چار حرف و تاج سه حرف
بسم بین هم سه حرف و اﷲ چار.

خاقانی .


خداترس باید امانت گزار
امین کز تو ترسد امینش مدار
امین باید از داور اندیشه ناک
نه از رفع دیوان و زجر هلاک .

(بوستان ).


امین خدا مهبط جبرئیل .

(بوستان ).


|| کسی که بر وی اعتماد کنند و از او ایمن باشند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اعتمادکرده شده .(مؤید الفضلاء). معتمدعلیه . (آنندراج ). استوار. (مهذب الاسماء) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). طرف اعتماد. معتمد. ثقه . درستکار. (فرهنگ فارسی معین ). موثوق به . مؤتمن . (یادداشت مؤلف ). دیندار. (ناظم الاطباء) :
حاسدم گوید چرا در پیشگاه مهتران
ما ذلیلیم و حقیر و تو امینی ّ و مهین .

منوچهری .


این ابوالقاسم مرد پیر و بخرد و امین و سخنگوی بود. (تاریخ بیهقی ). بدانکه منزلت تو نزد امیرالمؤمنین منزلت راستگوی امین است . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 313). و آنرا بر همه ٔ مردم خود عرض کن در حضور امین امیرالمؤمنین محمدبن محمد السلیمانی . (تاریخ بیهقی ص 313). بر اهل بازار و محترفه محتسبی امین گماشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
آنچه نپْسندی بخود ای شیخ دین
چون پسندی با برادر ای امین ؟

مولوی .


وزیر مشرق و مغرب امین مکه و یثرب
که هیچ ملک ندارد چو او حفیظ و امین را
جهان فضل و مروت امین دست وزارت
که زیر دست نشاند مقربان مهین را.

سعدی .


گواهی امین است بر درد من
سرشک روان بر رخ زرد من .

سعدی .


امین مشرق و مغرب علاء دولت و دین
که بارگاه رفیعش بآسمان ماند.

سعدی .


- امین تذکره ؛ در اصطلاح سیاسی دوره ٔ قاجاریان ، مأمور صدور تذکره (گذرنامه ). ج ، امنای تذکره . (از فرهنگ فارسی معین ).
- امین حضرت ؛ جبرئیل . (فرهنگ فارسی معین ).
- امین مخزن افلاک ؛ جبرئیل . (فرهنگ فارسی معین ).
- || مرد کامل . ولی . مرشد. (فرهنگ فارسی معین ).
- امین معاون ؛ در اصطلاح اداری دوره ٔ قاجاریان ،منصبی در وزارت معارف آن دوره که پس از وزیر قرار داشت . (از فرهنگ فارسی معین ).
- چهارامین ؛ کنایه از چهار یار رسول اکرم است :
داده قرار هفت زمین را ببازگشت
کرده خبر چهارامین را ز ماجرا
بی مهر چاریار در این پنج روزه عمر
نتوان خلاص یافت از این ششدر فنا.

خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 17).


|| بی بیم دارنده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
- ناامین ؛ ناایمن . بیم دارنده .
|| وکیل .مباشر. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). || مدیر. (فرهنگ فارسی معین ). || (اصطلاح تصوف ) مرشد. مرد کامل . (از فرهنگ فارسی معین ). || قوی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || درست قول . باوفا. (ناظم الاطباء). ج ، امناء. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || مراد از این کلمه در کتاب مقدس ایمان است ، و گفته اند امین گفتاریست که احتمال کذب در آن نباشد. (از قاموس کتاب مقدس ).و رجوع به همین کتاب شود. || اسمی از اسمای حق تعالی . (آنندراج ). صفتی از صفات باری تعالی . (ناظم الاطباء). || بلد امین در آیه ٔ هذا البلد الامین ، مکه است . (از ناظم الاطباء) (از مراصدالاطلاع ). || (اِخ ) لقب پیغمبر اسلام که پیش از بعثت بدان مشهور بود. (از ناظم الاطباء). || (اِخ ) لقب جبرئیل است . (یادداشت مؤلف ).
- امین وحی ؛ جبرئیل . (انجمن آرا) (فرهنگ فارسی معین ).
|| در بیت زیر کنایه از رسول اکرم است :
سریر عرش را نعلین او تاج
امین وحی و صاحب سرّ معراج .
نظامی (خسرو و شیرین چ وحید دستگردی ص 11).

امین . [ اَ ] (ع ، اسم فعل ) ای خدا مستجاب کن . چنین بادا. چنین کن . (منتهی الارب ). آمین . و رجوع به آمین شود.


فرهنگ عمید

( آمین ) اجابت کن، بپذیر، چنین باد. &delta، معمولاً بعد از دعا می گویند.
۱. امانت دار.
۲. کسی که مردم به او اعتماد کنند، طرف اعتماد.
۳. درستکار.

۱. امانت‌دار.
۲. کسی که مردم به او اعتماد کنند؛ طرف اعتماد.
۳. درستکار.


دانشنامه عمومی

omian آمدن


آمین. آمین، که در انگلیسی آمن تلفط می شود، واژه ای است به معنی «بدرستی، چنین باشد» که در ادیان یهودیت ، مسیحیت و اسلام در پایان نیایش و دعا از آن بهره گرفته می شود.
ریشه این لغت باید عبری باشد، زیرا قدیمی ترین کاربرد این لغت در قسمت قدیمی تورات (عهد قدیم) بوده است.در زبان عبری این کلمه مورد استفاده ای مانند (تقاضای ورود به حوضه امنیت) باید داشته باشد.زیرا که موجودی حقیر و ناچیز از لحاظ توانایی در برابر منبع عظمت و قدرت بیکرانی مانند خدا عرض نیاز می کند. با توجه به طرز فکر روزگاران ذکر شده باید چنین استنباطی باشد که پس از دعا از خداوند مورد نظر خواسته شود تا براورده شدن دعا پس از عرض خواسته در محدوده ای از امنیت قرار گیرد.یا با ورود کلمه "آمین" به مسیحیت این کلمه با حفظ ظاهر و باطن دچار تغییر اندکی از لحاظ فلسفی شده و به صورت "ایمان بدانچه گفته شد دارم" گشته است.در اسلام نیز با توجه به رابطه مسلمانان عرب با مسیحیان عرب و همچنین شنیده شدن واژه به صورت روزمره در فرهنگ یهودی این لغت به آسانی پذیرفته شد تا اینکه در تفکر اسلامی "آمین" به صورت "به آنچه گفته شد ایمان دارم - تائید می گردد" مورد استفاده قرار گرفت.
فرضیه های مختلف در مورد اصل این کلمه وجود دارد. یکی این است که آن را از آمین (آمون) رادیوم، خدای خورشید مصر مشتق شده است. دیگر این است که از حروف اختصاری عبری ال Melech Neeman، که به معنی وفاداری به شاه (در مفهوم خدا). ریشه عبری م ن به معنی حمایت از امن و قابل اعتماد می باشد .

آمین (ابهام زدایی). آمین یک کلمه مذهبی و یک دعاست اما نباید با موارد زیر اشتباه شود:
آمین (شیمی)- یک گروه عاملی
اسید آمینه- یک اسید با گروه عاملی آمین که در بدن نقش حیاتی دارد
آمین الکل- نوعی ترکیب

آمین (شیمی). ترکیب های نیتروژن دار برای زندگی ضروری هستند و منبع اولیه برای تهیه آن ها، نیتروژن موجود در جو می باشد که توسط یک فرایند بنام تثبیت نیتروژن، مولکول نیتروژن (](N2، به آمونیاک کاهیده می شود. آمونیاک حاصل سپس به ترکیب های نیتروژن دار آلی تبدیل می گردد. آمین ها، مشتق های آمونیاک هستند و دسته وسیعی از مواد آلی نیتروژندار را تشکیل می دهند که در آن ها، اتم نیتروژن به یک یا دو یا سه گروه آلکیل یا آریل متصل می باشد (هیدروژن به وسیلهٔ گروه های آلکیل یا آریل جانشین شده است) که به ترتیب آمین نوع اول، آمین نوع دوم یا آمین نوع سوم ایجاد می گردد. از اینرو به همان طریقی که اترها و الکل ها با آب رابطه دارند، آمین ها به آمونیاک وابسته می باشند. در آلکیل آمین ها نیتروژن به اتم کربن با هیبریداسیون sp3 متصل است، آریل آمین ها دارای نیتروژنی هستند که به یک کربن sp2 بنزن یا حلقه شبیه بنزن متصل است. آمین ها معمولاً از آمونیاک استخراج می شوند که جای هیدروژن ها گروه آلکیلی قرار می گیرند. خاصیت بازی آمین نوع دوم از بقیه بیشتر بوده و این گروه با تأثیر روی سیستم عصبی انسان کاربردهای گسترده ای پیدا کرده اند. بعضی از پیک های عصبی انسان مانند آدرنالین آمین اند، بعضی از جلوگیری کننده ها مانند مرفین نیز در گروه آمین ها قرار می گیرند. از دیگر ترکیب های آمین می توان به کُدیین و آمینو اسیدها اشاره کرد. آمین ها به عنوان اجزاء آمینواسیدها، پپتیدها و آلکالوئیدها، در بیوشیمی حائز اهمیت هستند. بسیاری از ترکیب های فعال بیولوژیکی حاوی نیتروژن هستند. همچنین ترکیب های دیگری از آن ها به عنوان ضدتورم، بیهوش کننده، آرام بخش و محرک، کاربرد دارویی دارند. برای مثال آدرنالین (محرک)، پروپیل هگزدرین (ضدتورم بینی)، هگزامتیلن تترآمین (ماده ضدباکتری) اَمفتامین (ضد افسردگی) از جمله آن ها هستند. همه آمین ها خصلت بازی دارند (آمین های نوع اول و دوم می توانند به عنوان اسید هم عمل کنند)، پیوند هیدروژنی تشکیل می دهند، و در واکنش های جانشینی به عنوان هسته دوست عمل کنند. پس در بسیاری از جنبه ها شیمی آمین ها با شیمی الکل ها و اترها شباهت دارد؛ ولی تفاوت هایی هم در فعالیت دارند، زیرا الکترونگاتیوتیه نیتروژن کمتر از اکسیژن است. از این رو آمین های نوع اول ودوم کمتر اسیدی می باشند وپیوندهای هیدروژنی ضعیفتر از الکل ها و تشکیل می دهند اما بازی ترو نوکلئوفیل تر می باشند.
سنتز آمین نوع یک از organic-reaction.com
آمین ها(به انگلیسی: Amines) ترکیبات آلی هستند که جزو بازها به شمار رفته و یک اتم نیتروژن مرکزی و یک یا دو یا سه گروه آلکیل متصل به آن هستند که به ترتیب آمین نوع یک، آمین نوع دو و آمین نوع سه نامگذاری می شوند آمین ها معمولاً از آمونیاک استخراج می شوند که جای هیدروژن ها گروه آلکیلی قرار می گیرند. خاصیت بازی آمین نوع دوم از بقیه بیشتر بوده و این گروه با تأثیر روی سیستم عصبی انسان کاربردهای گسترده ای پیدا کرده اند و بعضی از پیک های عصبی انسان مانند آدرنالین آمین اند و بعضی از جلوگیری کننده ها مانند مرفین نیز در گروه آمین ها قرار می گیرند. از دیگر ترکیبات آمین می توان به کدیین، افندرین، اشاره کرد. از دیگر آمین های مهم آمینواسیدها نیز هستند.
دو خاصیت ویژه آمین ها، خاصیت بازی و خاصیت هسته دوستی آن هاست. خاصیت بازی و خاصیت هسته دوستی آمین ها هر دو از جفت الکترون غیرپیوندی ازت ناشی می شود. گاهی آمین به عنوان یک باز عمل کرده و این جفت الکترون یک پروتون از اسید برونستد جذب می کنند. گاهی نیز این جفت الکترون غیرپیوندی به کربن قطبی شده بر روی یک مولکول (مولکول الکترون دوست) حمله کرده و آمین به عنوان هسته دوست وارد واکنش می شود.
آلکیل دار کردن آمین ها

آمین (مجموعه تلویزیونی). آمین مجموعهٔ تلویزیونی پلیسی-جنایی ایرانی، فیلمی به سفارش مؤسسه ناجی هنر محصول سال ۱۳۹۴ است که اولین بار در هفته نیروی انتظامی از شبکه یک تلویزیون ایران پخش شد. این مجموعه به تهیه کنندگی جواد نوروزبیگی و نویسندگی زامیاد سعدوندیان ساخته شده است.
داریوش فرهنگ در نقش «سرهنگ سعید سلیم»
امین حیایی در نقش حامد 《بردیا خانی》
کاظم بلوچی در نقش «همایون تمدن»
هادی ساعی در نقش «سرگرد فرهاد آریا»
بهناز جعفری در نقش تارا فرهمند 《مریم نوین》
آشا محرابی در نقش «سروان سارا سلیم»
روزبه معینی در نقش «سروان روزبهانی»
سودابه بیضایی در نقش «نیروانا امانی»
شاهرخ استخری در نقش «یاشا تمدن»
خاطره حاتمی در نقش «شیوا»
محمد رضا داوودنژاد
شهرزاد کمال زاده در نقش «مدیر داخلی هتل»
مجید واشقانی در نقش «دیه گو لوئیس»
نیما رییسی در نقش «الکس گنزا»
کوروش تهامی در نقش طهماسب
افسانه ناصری در نقش مادر سارا
مهدی محرابی در نقش «سروان مانی غفاری»
مهرناز مهر آراء
کریم قربانی
مهرداد فلاحتگر
حشمت آرمیده
غلامرضا صادقی
علی اصغر طبسی
هدایت الله سجادی در نقش «سرهنگ احمد سلیم»
این مجموعه در دو فاز تولید شده است. فاز اول این مجموعه توسط منوچهر هادی کارگردانی شد و به دلایل مشکلات مالی پروژه متوقف شد. پس از وقفه ای سه ماهه و از آنجایی که منوچهر هادی مشغول ساخت فیلم سینمایی شده بود، با تغییر کارگردان و تصویربرداری فاز دوم به کارگردانی بهرنگ توفیقی، ساخت مجموعه به پایان رسید.
در عنوان بندی ابتدایی و پایانی، نام بهرنگ توفیقی به عنوان کارگردان این مجموعه ذکر شده است.
سرهنگ سلیم (داریوش فرهنگ)، فرمانده تیم ویژه آمین مسئول رسیدگی به پروژه مجرم و خلافکار فراری، همایون تمدن (کاظم بلوچی )که سال گذشته طی عملیات گروگان گیری برادر سرهنگ را به شهادت رسانده، است. پلیس با کشف کانتینری حامل مواد مخدر به ردی از همایون می رسد. همزمان فرزند همایون، یاشا تمدن (شاهرخ استخری) برای مراسم سالگرد مرگ همسرش مریم نوین وارد ایران شده و مأمورین علاوه بر بررسی سر نخ کانتینر، وی را نیز جهت رسیدن به همایون تحت نظر می گیرند اما…

امین، یک واژهٔ عربی به معنای امانتدار و درستکار است.
محمد امین، لقب پیامبر اسلام است.
ابوعبدالله محمد امین، نام خلیفهٔ عباسی است.
امین نامی پسرانه است.
امین مرکز ایالت پیکاردی در فرانسه است.

امین (خلیفه). ابوعبدالله محمد امین (نام کامل: محمد بن هارون بن محمد بن عبد الله بن محمد بن علی ابن عبد الله بن العباس) ششمین خلیفه عباسی بود. دوره خلافت وی از ۱۹۳ تا ۱۹۸ هجری بود.
اکبری، امیر (۱۳۸۴). تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام. تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی.
التون، دانیل (۱۳۸۹). تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان در آغاز حکومت عباسیان. ترجمهٔ مسعود رجب نیا. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
باسورث، ک. ا (۱۳۶۳). تاریخ ایران کمبریج. تهران: انتشارات امیرکبیر.
خضری، احمدرضا (۱۳۸۴). تاریخ خلافت عباسی. تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی.
زرین کوب، عبدالحسین (۱۳۶۳). تاریخ ایران بعد از اسلام. تهران: انتشارات امیرکبیر.
زرین کوب، عبدالحسین (۱۳۸۹). دو قرن سکوت. تهران: انتشارات سخن. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۵۹۸۳-۳۳-۶.
فرای، ریچارد نلسون (۱۳۶۳). عصر زرین فرهنگ ایران. تهران: انتشارات سروش.
مفتخری، حسین؛ زمانی، حسین (۱۳۹۵). تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا برآمدن طاهریان. تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی.
نفیسی، سعید (۱۳۳۵). تاریخ خاندان طاهری. تهران: شرکت نسبی اقبال و شرکاء.
امین در شوال سال ۱۷۰ هجری، در رصافه دیده به جهان گشود، تولد او شش ماه بعد از برادرش مأمون بود. وی به دو کنیهٔ أبو عبدالله و أبوموسی معروف گشته، مادرش زبیده دختر جعفر بن منصور بود. از خصوصیات نسبی امین، هاشمی بودن پدر و مادرش است، که در هیچ یک از خلفای بنی عباسی دیده نشده است.
امام سیوطی او را وصف کرده و می گوید: از نظر چهره او یکی از زیباترین جوانان به شمار می رفت. او سفیدچهره و قدبلند و دارای قدرت و شجاعت بود، و گفته شده یک بار با دست خویش شیری را کشته است، وی فردی فصیح و بلیغ و ادیب بود. ولی با وجود این اوصاف، فردی اسراف کار، سست رای و بداندیشه بود و شایسته امارت و حکومت داری نبود.
وی در جایی دیگر از اسحاق موصلی نقل می کند، و می گوید: خصلت هایی در امین جمع شده، که در هیچ کس دیگر جمع نشده بود؛ او زیباترین چهره را داشت، و سخی ترین مردم بود، و از نظر پدری و مادری دارای شریف ترین نسب بود، ادبیاتش خوب بوده، و آگاه به شعر بود، ولی خوشگذرانی بر او غلبه کرد.

امین (سرایان). امین روستایی در دهستان مصعبی بخش آیسک شهرستان سرایان استان خراسان جنوبی ایران است. بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۰ جمعیت این روستا ۱۱ نفر (در ۴ خانوار) بوده است.

امین (فیلم). امین (فرانسوی: Amin) فیلمی به کارگردانی فیلیپ فوکون است که در سال ۲۰۱۸ اکران شد.
۱۵ مه ۲۰۱۸ (۲۰۱۸-05-۱۵) (جشنواره فیلم کن)
امین جوانی سنگالی است که خانواده خود را در سنگال رها کرده و به امید کسب درآمد به فرانسه رفته است.

دانشنامه آزاد فارسی

آمین. آمین (amen)
از واژگان ایجابی عبری و عربی به معنی «چنین باد» یا «ایدون باد» که معمولاً در پایان دعاها یا نیایش های یهودی، مسیحی و اسلامی برای اجابت و پذیرش به کار می رود.

آمین (شیمی). آمین (شیمی)(amine)
هر عضو از دسته ای از ترکیب های آلی شیمیایی، که در آن یک یا چند اتم هیدروژن آمونیاک (NH۳) با گروه های دیگر اتم ها جایگزین شده باشد. متیل آمین ها بوی نامطبوع آمونیاک دارند و در ماهی گندیده ایجاد می شوند. در دمای متعارف همۀ آن ها به شکل گازند. آنیلین ازجمله ترکیب های آمین۲ آروماتیک است و در رنگ سازی کاربرد دارد.

اَمین (لقب پیامبر اسلام)
رجوع شود به:محمد (ص) (مکه ۵۳پیش از هجرت ـ مدینه ۱۱ق)

فرهنگ فارسی ساره

درستکار، راستین، گرودار


نقل قول ها

امین (خلیفه). ابوعبدالله محمد امین مشهور به امین، فرزند هارون الرشید و ششمین خلیفهٔ عباسی.
• «خدا هر دو دسته را لعنت کند که یک دسته جانم را می خواهنند بگیرند و دستهٔ دیگر مالم را.»از «لطائف الظرفاء من طبقات الفضلاء» نوشته ابومنصور عبدالملک ثعالبی، به اهتمام قاسم السامرائی، چاپ لیدن، ۱۹۷۸، بارگذاری شده در ویکی نبشتهٔ عربی• «نزدیکانِ آدمی مثل موهای او هستند که بعضی را باید آراست و ارج نهاد و حرمت نمود و برخی را باید نهفته داشت یا سترد و بدور افکند.»از «لطائف الظرفاء من طبقات الفضلاء» نوشته ابومنصور عبدالملک ثعالبی، به اهتمام قاسم السامرائی، چاپ لیدن، ۱۹۷۸، بارگذاری شده در ویکی نبشتهٔ عربی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] آمین. آمین از اقسام ادعیه و به معنای «پروردگارا اجابت فرما» می باشد.
آمین (= چنین باد، راست است)، واژه ای از ریشۀ «ا ـ م ـ ن» که در زبان های سامی کهن به معنی استوار و ثابت به کار می رفته است، اما انتشار آن در جهان از زبان عبری آغاز شده است.
زبان عبری
لفظ آمن نخست در قالب وصفی و به معنی درست و راست به کار می رفته است ولی در سفر اشعیاء (۶۵: ۱۶) به صورت اسم به کار رفته است. در ترجمه های فارسی و عربی موجود به ترتیب واژه های «حق»، «الحق» را در برابر آن گذاشته اند.این واژه سپس یکی از ادوات نامتغیر (مبنی) زبان عبری گردیده (به معنی «حقیقتاً»، «البته») و به این صورت، ۳۰ بار در متن مَسوره ایِ عهد عتیق و ۳۳ بار در ترجمۀ یونانی معروف به «هفتادی» آن (سده ۳ق م) آمده است. شاید وجود آن در کتاب اول تواریخ ایام (۱۶: ۳۶) و کتاب اول پادشاهان (۱: ۳۶) دلالت بر آن داشته باشد که این کلمه حتی پیش از سدۀ ۴ق م در ادعیه و شعائر دینی یهود به کار می رفته است. در سنت کهن یهود، بیش تر آن را در آغاز نیایش و گاه نیز در پایان آن می آورده اند. تکرار آن در پایان دعا و نماز و سرود دینی، هم تأکید و تأیید آن گفتار یا دعا بوده، و هم به امید این که همگی، با ذکر آمین، در برکات نیایشی که به جا آورده می شد، شریک شوند. در دورۀ تلمودی و سنن بعدی یهود چگونگی ادای این کلمه در موارد مختلف اهمیت خاص پیدا کرد و اعتقاد بر این بود که خداوند به ادعیه ای که خطاب به اوست، «آمین» می گوید.
مسیحیت
سنت یهود به کلیسای مسیحی راه یافت و کلمه آمین ۱۱۹ بار در عهد جدید تکرار شد که در ۵۲ مورد نحوه استعمال آن با آمین یهود اندکی متفاوت است. این واژه سپس از طریق کتاب مقدس تقریباً در تمام زبان های عمدۀ جهان منتشر شد. از بررسی موارد استعمال این کلمه در کتاب مقدس، ۴ معنی استنباط می شود: ۱. اقرار و اعلان قبول، موافقت یا مشارکت در دعا و بیان عهد و سوگند؛ ۲. طلب اجابت و قبول الهی، به معنی خدایا بپذیر، اجابت کن؛ ۳. تأیید و تأکید دعا یا سوگند، به معنی این چنین باد (امروز استعمال آن در آخر دعا، به همین دو معنای اخیر است)؛ ۴. صفت یا نامی برای عیسی مسیح (ع) (مکاشفۀ یوحنا، ۳: ۴).
زبان عربی
...

گویش مازنی

/omoen/ آمدن

آمدن


پیشنهاد کاربران

امانت دار

امین به معنای دعا کردن وتوسل باخدا


لقب پیامبر . راستگو . امانت دار

امین یعنی 'مورد اطمینان'
یه اسم کوچولو و خاص♡"


ایدون باد

فوق العاده زیبا 👌🏻👌🏻👌🏻👌🏻

بادا

درست کار
مهربان
عاشق❤❤❤

امانت دار راست گو با ایمان قابل اعتماد

امانت کار، درست کار، یکی از القاب پیامبر ( ع )

بیشتر به دختر میاد این اسم تا پسر.

راست گو و پاکدامن

مورد اعتماد

بیشتر برای دختر قشنگه ، آمین که تلفظ میکنی آدم به دختر فکر میکنه

امین به معنای امانت دار

ما یه همسایه داریم اسمش امین هست. خیلی پسر خوبیه و مثل معنی اسمش درست کار و امانت داره واقعا. خوشبخت بشه انشالله

استوار، امانت دار، ثقه، درستکار، درست، درست کردار، صالح، موتمن، معتمد، موثق


هم پسرانه ست هم دخترانه
کلا اسم قشنگیه

آمین ؛در اصل ( همین ) فارسی و از ترکیب دو کلمه ( هم ؛ این ) درست شده که شنوندگان بر خواسته گوینده ؛ هر چه که باشد تاکید و آ نرا تایید میکنند

درست کار

امانت دار پاک و. . .

بنا به نقل ابن شهر آشوب
یکی از القاب امام حسن مجتبی میباشد.

بنا به نقل ابن شهر آشوب در کتاب مناقب
یکی از القاب امام حسن مجتبی ع میباشد.

این واژه ی عبری مورد استفاده در فارسی است و amen برگرفته شده از این واژه است!
معنی: خدا کند، خدا بخواد، انشالله، ایدون باد، چنین باد و. . .


یکی از القاب پیامبر اکرم

( آمن_را ) از خدایان باستانی مصر است، بعدها این کلمه بین یونانیان و رومیها رواج یافت.
شما�دعاهایتان را با گفتن آمین به پایان می رسانید که برگرفته از همان اسم " آمون - را " می باشد.

امانت دار . مورد اعتماد . راستگو

آمین ی اسم اصیل ایرانی است به معنای ایمن، محاظ، در امان خدا. . . اسم پسرانه است. اسم پسرمن آمین است

امین

معنی امین: استوار، امانت دار، ثقه، درستکار، درست، درست کردار، صالح، موتمن، معتمد، موثق .



آمین هم اسم دخترونه هست کهم پسرونه
اسم دختر من آمین است

درستکار - رازدار

راستگو، امانت دار، درست کار، مرد کار

در واقع معانی بسیار زیادی دارد که همه این معانی با همدیگر ارتباط دارد فقط بستگی به جمله ویا مطلب موضو ع میباشد که مفهوم و معنی را برساند. پس فقط خود تک کلمه آمیین فقط دارای یک معنی میباشد :بر آورده کردن. به حقیقت رساندن. در حال دعا و نیایش کردن با خدای خود که ان را در آخر دعای خود استفاده میکنی حالا یا به صورت جمعا وکلا در پایان ارتباط بین خود و خدای خود میگویی آمیین. و یا در پایان هر یک از دعاهای خود آمیین میگویی. که گفتن آن الزامی نمیباشد. و گفتن آن صحیح و نادرست میباشد این است که میگویی آن را بر آورده کن که بصورت امری میباشد امر میکنی یا به خدای خود فرمان میدهی. پس صحیح نمیباشد. خدا آن قدر بزرگ وقدرتمند فهمیده میباشد که زمانی که بنده با او ارتباط برقرار میکند بنده نیازمند میباشد و اوست بی نیاز و دست رد به نیازمند نمی زند پس گفتن آمیین برای چه!!!!!؟؟؟؟؟امیدوارم که مطلب را درک کرده باشید دوستان . و اما کلمه آمیین یکی از نامها و صفات خدا میباشد که در تمام ادیان استفاده شده که مهم دانستن و استفاده صحیح کلمه به این بزرگی و پر معنی میباشد . بله اسم دختر و اسم پسر هم میباشد که هم در نوشتن و هم خواندن بسیار متفاوت میباشد برای پسر یکی از حروف تکراری ( ی ) که به تژدید تبدیل شده برداشته شده و برای اسم دختر به همین صورت و حرف ( ه ) در آخر کلمه اضافه شده . و هر کسی که مایل به دانستن معانی این کلمه میباشد در فرصت بعدی آنها را برای شما میفرستم. و یا خودتان به فرهنگ لغت که اتفاقا خیلی جالب و مهیب به همین نام میباشد ( فرهنک لغت امین ) مراجعه نمایید.

آمین : /āmin/ آمین ( معرب از عبری )
1 - ( در حالت شبه جمله ) برآور، بپذیر، اجابت کن.
2 - از نامهای خداوند جل شأنه. [معمولاً پس از دعا بر زبان می آورند].
3 - ( در عبری ) محکم، امین، حقیقی.

اسم آمین مورد تایید ثبت احوال ایران برای نامگذاری پسر است .

اسم آمین معانی متعددی دارد که همه آنها زیباست
اسم پسر من آمین هست که عاشق این اسم هستم

امانت دار، درستکار

مامن، مکان امن، محل امن، محدوده امن، شهر ایمن، وادی ایمن، محدوده بی گزند، محدوده درامان، اجابت کننده، آمین گو، گشاده، محافظ همه، صوت حق، صوت هستی بخش، هستی ساز، آمین، مرغ حق


کلمات دیگر: