مترادف بختک : بخت، عبدالجنه، کابوس
بختک
مترادف بختک : بخت، عبدالجنه، کابوس
فارسی به انگلیسی
nightmare
incubus
فارسی به عربی
فرس , کابوس
مترادف و متضاد
بخت، عبدالجنه، کابوس
دریا، تاریکی، کابوس، بختک، مادیان
ظالم، کابوس، بختک
کابوس، بختک، خفتک، خواب ناراحت کننده و غم افزا
فرهنگ فارسی
ده از دهستان حرجند بخش مرکزی شهرستان کرمان .
فرهنگ معین
(بَ تَ ) ( اِ. ) ۱ - کابوس . ۲ - موجودی خیالی .
لغت نامه دهخدا
بختک. [ ب َ ت َ ] ( اِ مصغر ) مصغر بخت. ( ناظم الاطباء ). || کابوس. خانق. نیدلان. جاثوم.سکاچه. ضاغوط. مندد. عبدالجنه. فرنجک. کرنجو. باروک. برک. نیدل. جثا. درفنجک. ( ناظم الاطباء ). برخفج. ( یادداشت مؤلف ). سنگینی که در خواب بر کسی پیدا شود. || ( اِخ ) نام وزیر انوشیروان است. ( ناظم الاطباء ). اما این استوار نیست. رجوع به بختگان شود.
بختک. [ ب َ ت َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان حرجند بخش مرکزی شهرستان کرمان. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).
بختک. [ ب َ ت َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان حرجند بخش مرکزی شهرستان کرمان. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).
بختک . [ ب َ ت َ ] (اِ مصغر) مصغر بخت . (ناظم الاطباء). || کابوس . خانق . نیدلان . جاثوم .سکاچه . ضاغوط. مندد. عبدالجنه . فرنجک . کرنجو. باروک . برک . نیدل . جثا. درفنجک . (ناظم الاطباء). برخفج . (یادداشت مؤلف ). سنگینی که در خواب بر کسی پیدا شود. || (اِخ ) نام وزیر انوشیروان است . (ناظم الاطباء). اما این استوار نیست . رجوع به بختگان شود.
بختک . [ ب َ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان حرجند بخش مرکزی شهرستان کرمان . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
فرهنگ عمید
۱. حالت خفگی و سنگینی که گاهی در خواب به انسان دست می دهد.
۲. رؤیای وحشتناک توٲم با احساس خفگی و سنگینی بدن که انسان را از خواب می پراند، کابوس، خفتک، خفتو، برفنجک، درفنجک، فرنجک، فدرنجک، برغفج، برخفج، خفج، فرهانج، کرنجو، سکاچه.
۲. رؤیای وحشتناک توٲم با احساس خفگی و سنگینی بدن که انسان را از خواب می پراند، کابوس، خفتک، خفتو، برفنجک، درفنجک، فرنجک، فدرنجک، برغفج، برخفج، خفج، فرهانج، کرنجو، سکاچه.
دانشنامه عمومی
بَختَک (به انگلیسی: Night hag) حالت اختناق و سنگینی است که گاهی در خواب به انسان دست می دهد، رؤیای وحشتناک توأم با احساس خفقان و سنگینی بدن که انسان را از خواب می پراند. خفتک، خفتو، برفنجک، درفنجک و فرنجک و فدرنجک و برغفج و برخفج و خفج و فرهانج و کرنجو، سکاچه و تپتپو هم گفته شده به عربی کابوس می گویند.
Mahr – Schrätel – Alb – Alf
عوام احساس سنگینی که گاهی اوقات به شخصی که خوابیده دست می دهد را به وسیله آن توجیه می کنند. پدیده پزشکی فلج خواب در واقع همان بختک است.
بَختَک در افسانه ها و باور عامیانه ایرانی نام موجودی تخیلی است که شبها قصد خفه کردن افراد در خواب را دارد. برخی منابع نیز بختک را با کابوس هم معنی دانسته اند. البته بختک با کابوس هم معنا نیست، بختک موجودی نامریی است که شب هنگام بر بدن انسان چیره می شود و تمام بدن را در اختیار گرفته و قفل می کند، درین حالت انسان فقط نظاره گر ناتوانی خود است. ترسی بدون دلیل وجود انسان را در بر می گیرد و انسان توان کوچک ترین واکنشی نسبت به این ترس ندارد. در برخی باورهای قدیمی معتقدند که بختک روی سینه افراد می نشیند و تمام وجود آن ها را فلج می کند. شاید ترس انسان گرفتار از این موجود نیز به دلیل این است که حضور آن را بر روی خود احساس می کند ولی نمی تواند آن را ببیند. برخی دیگر بر این باورند که بختک در درون انسان رخنه می کند و بدن را در اختیار می گیرد. اصطلاح «بختک روی زندگیش افتاده» نیز ازین جا وارد ادبیات فارسی شده است.
بختک یا فرنجک، به عقیده عوام، کنیز اسکندر بود. هنگامی که کلاغ به مشک محتوی آب حیات که اسکندر با خود از ظلمات آورده بود منقار زد و آن را درید و آب حیات بر زمین ریخت، این کنیز بی درنگ مشتی از آن آب را برداشته نوشید و اسکندر که سخت خشمگین شده بود به ضرب شمشیر بینی او را بینداخت، و فرنجک از گِل، و به قولی از خمیر، بینی ئی برای خود ساخت. فرنجک که به سبب نوشیدن آن آب عمر جاودانه یافته است چون کسی را به پشت خفته ببیند بر سینه او می جهد. اگر در آن حال خفته بیدار شده چنگ در بینی او اندازد فرنجک از بیم آن که بینیش کنده شود گنجی از گنجهای اسکندر را که می شناسد رشوت خواهد داد تا دست از بینیش بردارد. بختک که به سبب همین افسانه بینی گلی، دماغ گلی و خمیری نیز خوانده می شود به عقیده عوام در تاریکی و بخصوص زیر درخت ها و در جنگل ها و باغ ها می گردد. ظاهراً این اعتقاد از ناآگاهی عوام به گاز کربنیکی که شب ها از گیاهان متصاعد می شود و کسی را که در جنگل یا در زیر درخت خفته باشد به خفقان می افکند ناشی شده است. برخی افراد معتقدند، در صورتی که بتوان گلو یا دماغ بختک را گرفت، می توان هر آرزویی کرد تا بختک آن را برآورده کند.
Mahr – Schrätel – Alb – Alf
عوام احساس سنگینی که گاهی اوقات به شخصی که خوابیده دست می دهد را به وسیله آن توجیه می کنند. پدیده پزشکی فلج خواب در واقع همان بختک است.
بَختَک در افسانه ها و باور عامیانه ایرانی نام موجودی تخیلی است که شبها قصد خفه کردن افراد در خواب را دارد. برخی منابع نیز بختک را با کابوس هم معنی دانسته اند. البته بختک با کابوس هم معنا نیست، بختک موجودی نامریی است که شب هنگام بر بدن انسان چیره می شود و تمام بدن را در اختیار گرفته و قفل می کند، درین حالت انسان فقط نظاره گر ناتوانی خود است. ترسی بدون دلیل وجود انسان را در بر می گیرد و انسان توان کوچک ترین واکنشی نسبت به این ترس ندارد. در برخی باورهای قدیمی معتقدند که بختک روی سینه افراد می نشیند و تمام وجود آن ها را فلج می کند. شاید ترس انسان گرفتار از این موجود نیز به دلیل این است که حضور آن را بر روی خود احساس می کند ولی نمی تواند آن را ببیند. برخی دیگر بر این باورند که بختک در درون انسان رخنه می کند و بدن را در اختیار می گیرد. اصطلاح «بختک روی زندگیش افتاده» نیز ازین جا وارد ادبیات فارسی شده است.
بختک یا فرنجک، به عقیده عوام، کنیز اسکندر بود. هنگامی که کلاغ به مشک محتوی آب حیات که اسکندر با خود از ظلمات آورده بود منقار زد و آن را درید و آب حیات بر زمین ریخت، این کنیز بی درنگ مشتی از آن آب را برداشته نوشید و اسکندر که سخت خشمگین شده بود به ضرب شمشیر بینی او را بینداخت، و فرنجک از گِل، و به قولی از خمیر، بینی ئی برای خود ساخت. فرنجک که به سبب نوشیدن آن آب عمر جاودانه یافته است چون کسی را به پشت خفته ببیند بر سینه او می جهد. اگر در آن حال خفته بیدار شده چنگ در بینی او اندازد فرنجک از بیم آن که بینیش کنده شود گنجی از گنجهای اسکندر را که می شناسد رشوت خواهد داد تا دست از بینیش بردارد. بختک که به سبب همین افسانه بینی گلی، دماغ گلی و خمیری نیز خوانده می شود به عقیده عوام در تاریکی و بخصوص زیر درخت ها و در جنگل ها و باغ ها می گردد. ظاهراً این اعتقاد از ناآگاهی عوام به گاز کربنیکی که شب ها از گیاهان متصاعد می شود و کسی را که در جنگل یا در زیر درخت خفته باشد به خفقان می افکند ناشی شده است. برخی افراد معتقدند، در صورتی که بتوان گلو یا دماغ بختک را گرفت، می توان هر آرزویی کرد تا بختک آن را برآورده کند.
wiki: بختک
دانشنامه آزاد فارسی
بَختَک
(یا: فَرَنْجَک) در باورهای ایرانی، موجودی افسانه ای که، به هنگام خواب، بر تنِ آدمی فرود می آید و به خفته حالت خفگی دست می دهد. بختک، به باور عوام، از کنیزان اسکندر بود که با نوشیدن آب حیات، زندگی جاودان یافت. راهِ دورکردن بختک، چنگ انداختن به بینی اوست؛ با این تدبیر، بختک گنجی از گنج های اسکندر را، به رشوه، نشان می دهد و خفته را رها می کند. برخی بختک را با آل یکی دانسته اند یا به غول بیابانی مانند کرده اند که درست نیست؛ بختک در باورهای عامیانۀ قرون وسطای اروپا دیو نری است که با زنان در خواب می آمیزد. حاصل این آمیزش فرزندانی دیوصورت و جادوگر است. همتای مادۀ بختک، سوکوبوس نام دارد.
(یا: فَرَنْجَک) در باورهای ایرانی، موجودی افسانه ای که، به هنگام خواب، بر تنِ آدمی فرود می آید و به خفته حالت خفگی دست می دهد. بختک، به باور عوام، از کنیزان اسکندر بود که با نوشیدن آب حیات، زندگی جاودان یافت. راهِ دورکردن بختک، چنگ انداختن به بینی اوست؛ با این تدبیر، بختک گنجی از گنج های اسکندر را، به رشوه، نشان می دهد و خفته را رها می کند. برخی بختک را با آل یکی دانسته اند یا به غول بیابانی مانند کرده اند که درست نیست؛ بختک در باورهای عامیانۀ قرون وسطای اروپا دیو نری است که با زنان در خواب می آمیزد. حاصل این آمیزش فرزندانی دیوصورت و جادوگر است. همتای مادۀ بختک، سوکوبوس نام دارد.
wikijoo: بختک
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] بَختَک (یا بَختو)، موجودی مادینه موهوم و مهیب که شبها بر برخی خفتگان سنگینی می کند.
بَختَک (یا بَختو)، موجودی مادینه موهوم و مهیب که شبها بر برخی خفتگان سنگینی می کند.
عوام بختک را که تجسم کابوس است، عفریته یا ماده دیوی ناپیدا یا جنی سهمناک می پندارند که پیکرش از قیر و بینی اش از گل است.
این موجود نامرئی، در تاریکی شب همچون «سیاهی» بر خفتگان، بویژه جوانان، نمایان می شود و آنان را چندان می فشارد که نفسشان می گیرد و از حرکت باز می مانند و زبانشان بند می آید.
بختک بنابر افسانه ها بختک
بنابر افسانه ها، بختک کنیز اسکندر و همسفر او در جستجوی آب حیات بود.
اسکندر پس از دست یافتن به آب حیات، مشکی از آن برداشت و از شاخه درختی آویخت، اما کلاغی با منقارش مشک را سوراخ کرد و آب بر زمین ریخت.
بختک بیدرنگ مشتی از آب حیات را پنهان از چشم اسکندر نوشید.
وقتی اسکندر آگاه شد، بربختک خشم گرفت و فرمان داد تا بینی او را ببرند و دماغی گلین از خاک آغشته به آب زندگانی، به جای آن بگذارند.
از آن پس کلاغ (عمر طولانی) و بختک زندگی جاودانه یافت.
داستان بختک و اسکندر ـ به شرحی که گذشت ـ در هیچ یک از آثار معتبر چون شاهنامه فردوسی، اسکندرنامه نظامی و خردنامه اسکندری جامی و کتابهای قصص انبیا نیامده است.
بیماری کابوس
بختک مترادف کابوس نیز به کار رفته است.
مطابق طب قدیم، کابوس نوعی بیماری است که بر خفتگان عارض می شود.
خفته کابوس زده بدنش به ناتوانی و سستی می گراید و دچار خفگی می شود و زبانش بند می آید و پس از بیداری نیز تا مدتی نمی تواند حرکت کند و سخن بگوید.
اطبای قدیم، علت کابوس زدگی را بخار مواد غلیظِ خونی یا بلغمی یا سودایی دانسته اند که به هنگام خواب و سکون اندام، ناگهان به سوی دماغ یا مغز بالا می رود و شخص خفته را فرو می گیرد.
همچنین کابوس زدگی را مقدمه صرع، سکته و مانیا دانسته اند.
برخی نیز می گویند کودکان و نوجوانانی که بر اثر جست وخیز بسیار، جسم و روحشان سخت تحریک می شود، به هنگام خواب دچار کابوس می شوند.
بختک به زبانهای مختلف
...
بَختَک (یا بَختو)، موجودی مادینه موهوم و مهیب که شبها بر برخی خفتگان سنگینی می کند.
عوام بختک را که تجسم کابوس است، عفریته یا ماده دیوی ناپیدا یا جنی سهمناک می پندارند که پیکرش از قیر و بینی اش از گل است.
این موجود نامرئی، در تاریکی شب همچون «سیاهی» بر خفتگان، بویژه جوانان، نمایان می شود و آنان را چندان می فشارد که نفسشان می گیرد و از حرکت باز می مانند و زبانشان بند می آید.
بختک بنابر افسانه ها بختک
بنابر افسانه ها، بختک کنیز اسکندر و همسفر او در جستجوی آب حیات بود.
اسکندر پس از دست یافتن به آب حیات، مشکی از آن برداشت و از شاخه درختی آویخت، اما کلاغی با منقارش مشک را سوراخ کرد و آب بر زمین ریخت.
بختک بیدرنگ مشتی از آب حیات را پنهان از چشم اسکندر نوشید.
وقتی اسکندر آگاه شد، بربختک خشم گرفت و فرمان داد تا بینی او را ببرند و دماغی گلین از خاک آغشته به آب زندگانی، به جای آن بگذارند.
از آن پس کلاغ (عمر طولانی) و بختک زندگی جاودانه یافت.
داستان بختک و اسکندر ـ به شرحی که گذشت ـ در هیچ یک از آثار معتبر چون شاهنامه فردوسی، اسکندرنامه نظامی و خردنامه اسکندری جامی و کتابهای قصص انبیا نیامده است.
بیماری کابوس
بختک مترادف کابوس نیز به کار رفته است.
مطابق طب قدیم، کابوس نوعی بیماری است که بر خفتگان عارض می شود.
خفته کابوس زده بدنش به ناتوانی و سستی می گراید و دچار خفگی می شود و زبانش بند می آید و پس از بیداری نیز تا مدتی نمی تواند حرکت کند و سخن بگوید.
اطبای قدیم، علت کابوس زدگی را بخار مواد غلیظِ خونی یا بلغمی یا سودایی دانسته اند که به هنگام خواب و سکون اندام، ناگهان به سوی دماغ یا مغز بالا می رود و شخص خفته را فرو می گیرد.
همچنین کابوس زدگی را مقدمه صرع، سکته و مانیا دانسته اند.
برخی نیز می گویند کودکان و نوجوانانی که بر اثر جست وخیز بسیار، جسم و روحشان سخت تحریک می شود، به هنگام خواب دچار کابوس می شوند.
بختک به زبانهای مختلف
...
wikifeqh: بختک
گویش مازنی
۱بختک ۲مترسک
/baKhtek/ بختک - مترسک
واژه نامه بختیاریکا
تَپ تَپو
کلمات دیگر: