کلمه جو
صفحه اصلی

بهائیت

فارسی به انگلیسی

bahaism

فرهنگ عمید

فرقه ای که پایه گذار آن میرزا حسین علی نوری به بهاءالله است و مهم ترین کتاب این فرقه کتاب اقدس است.

دانشنامه آزاد فارسی

بَهائیّت
فرقه ای متأخر، منشعب از بابیه، بنیاد نهاده به دست میرزا حسینعلی نوری مشهور به بهاء الله. بعد از مرگ باب، بهاء الله ادعا کرد که موعود باب و «من یُظهِرُهُ الله» (کسی که خداوند او را آشکار خواهد ساخت) است و با این دعوی، بابیه به دو دستۀ بهائیه و ازلیه تقسیم شد. به عقیدۀ بهائیان بعد از رسول خدا (ص) باب و پس از او بهاء الله مظهر الهی است و درپی بهاء الله تا هزار سال دیگر در عالم کسی با عنوان مظهر الهی نخواهد آمد. بعد از مرگ بهاء الله، عباس افندی (عبدالبهاء) و سپس شوقی افندی (شوقی ربانی) پیشوایی بهائیانِ سراسر دنیا را در دست داشتند. اگرچه بهائیان آیین بهاء را دینی مستقل و تشریع شده به دست بهاء الله می دانند، اما به لحاظ تحولات تاریخی و فلسفۀ پیدایش، بهائیت دنبالۀ آیین باب است. بهائی گری و قواعد و احکام و حدود آن نیز با اندکی اصلاح و تغییر و تجدید نظر در اصول و فروع، صورت جدید آیین باب و بابی گری است. بهائیان معابد و مراکزی با نام «مشرق الاذکار» بنا کرده اند و در سرزمین های مختلف مراکز و محافلی با نام های «حظیرةالقدس» و «بیت العدل»، که اعضای آن انتخابی است، جهت اجتماعات رسمی و رتق و فتق امور دینی خود دارند. از احکام و حدود بهائیت می توان به رفع حجاب زنان، معاشرت زنان و مردان به شیوۀ کشورهای غربی، حلال بودن همۀ مأکولات، طاهربودن همه چیز به جز کثافات و مُتعفّنات، حلال بودن ربا و موسیقی، استفاده از طلا و نقره، تراشیدن ریش، حرام شمردن مسکرات، تریاک، توتون، آدم کشی و دزدی، تقدیس عدد نوزده (جماعت حروف حیّ به اضافۀ خود باب) و جز آن اشاره کرد. فرقه بهائیت در ایران در ابتدا از حمایت روسیه و سپس انگلیس و امریکا برخوردار بود و به همین دلیل نفوذ گسترده ای در رژیم پهلوی داشت و به صورت منسجم به تبلیغ علیه اسلام می پرداخت. مرکز اصلی این فرقه در فلسطین اشغالی و تحت الحمایۀ رژیم صهیونیستی است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بهائیت فرقه ای دینی منشعب از آیین بابی است، که در سدۀ ۱۳ق/۱۹م به دست حسینعلی نوری ملقب به بهاءالله، از پیروان سید علی محمد شیرازی، مؤسس بابیه پدید آمد.
حسینعلی در ۲ محرم ۱۲۳۳ ق/۱۲نوامبر۱۸۱۷م در تهران متولد شد. پدرش میرزا عباس نوری، ملقب به میرزا بزرگ، از منشیان و مستوفیان خوش نویس عصر محمد شاه قاجار، و در کرمان، تهران و قزوین، وزیر، پیشکار و معلم برخی از شاه زادگان و مورد توجه و علاقۀ قائم مقام بود. و چند نامه از او به میرزا بزرگ در دست است. اینکه منابع بهایی او را از وزیران دستگاه قاجار شمرده اند. اطلاق واقعی نیست زیرا دستیاران و اتابکان شاه زادگان وگاه مستوفیان آن عهد را مجازاً در زمرۀ وزرا می شمرده اند.
← تحصیلات حسینعلی
به هر حال میرزا یحیی صبح ازل در برابر ادعای برادرش، میرزا حسینعلی به مقاومت برخاست و میان طرفداران هر دو نزاع های سخت رخ داد و چند تن از دو طرف کشته شدند. این حوادث و برخی مسائل دیگر، کارگزاران دولت عثمانی را واداشت تا میرزا یحیی را به قبرس، و میرزا حسینعلی را به عکا تبعید کنند. آن گاه به هر یک از این دو عده ای از یاران طرف مخالف را همراه کرد تا اخبار فعالیت و دیدارهای آن ها را به دولت گزارش کنند. به بهائیان همراه میرزا یحیی تعرضی نشد، اما گفته اند که هر ۷ تن ازلیان (پیروان صبح ازل) همراه میرزا حسینعلی به دست بهائیان، ظاهراً بدون اطلاع و دستور میرزا حسینعلی، به قتل رسیدند. شیخ ابراهیم بهائی که این داستان را برای براون نقل کرده، و همۀ این ازلیان و قاتلان آن ها را دیده، و می شناخته، اضافه کرده است که پس از این واقعه، دولت عثمانی میرزا حسینعلی را با خانواده اش توقیف کرد، اما چون قاتلان، خود را معرفی کردند و گفتند رهبرشان از این کار بی اطلاع بوده است، او را آزاد کردند.
← تبعید میرزایحیی و حسینعلی
دریافت بخش مهمی از عقاید بهائیه منوط به اطلاع دقیق از عقاید فرق اسلامی در باب امامت و مهدویت است. تاریخ این گونه دعوی ها، آثار و عقاید سیدعلی محمد شیرازی و برخی اصطلاحات و بیانات صوفیان و فیلسوفان، خاصه در باب «بساطت و وحدت و سریان وجود»، و مسألۀ «فیض» و تداوم آن است که خود از دلایل اثبات نبوت و امامت به شمار می رود. در حقیقت اگر دعوی های بهاء نسبت به نبوت و ربوبیت در میان نبود، دیگر عقاید و سخنان سیدعلی محمد شیرازی و میرزا حسینعلی، پیش از ادعای نبوت و ربوبیت، با دیدگاه های تأویل گرایان و سخنان برخی طریقه های صوفیانه قابل تطبیق بود؛ چنان که برخی از بابیه و ازلیه هم آیین خود را به تشیع منسوب می کنند و این معنی به خصوص از نوشتۀ عزیۀ نوری و نیز استنادهای بی شمار بهائیه و شخص میرزا حسینعلی به آیات قرآن و روایات و احوال پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و امامان شیعه (علیه السلام)، پیش و پس از دعوی های جدیدتر، پیداست. اما دعوی های اخیر بهاء موجب شد که این آیین را نه فقط از تشیع، بلکه از دایرۀ اسلام نیز خارج کند. با این همه، برخی نویسندگان معاصر، لابد به سبب استنادهای بهائیه به آیات و روایات قرآنی و اسلامی و تأویل های عرفانی، بهائیت را مبتنی بر اسلام یا شاخه ای از بابیه شمرده اند. سیدعلی محمد شیرازی که مانند شیخیه، فیض الاهی در هدایت خلق را مستمر می دانست، قائل به استمرار دوره های «نبوت» بود و «خاتمیت» پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) با خاتمیت دورۀ سابقه، و خود را مؤسس دورۀ جدید نبوت می خواند. وی معتقد بود که هر «ظهور» ی قیامت ظهور قبل است. مراد از معرفت به حق، معرفت به مظهر اوست. آنچه در مظاهر ظاهر می گردد، «مشیت» اوست که خالق هر چیزی و نقطۀ ظهور است و در هر دوری و کوری برحسب دور ظاهر می گردد.پس ظهورات را نه ابتدایی است و نه انتهایی. وی آن گاه به ظهور کسی، اشرف و اعظم از خود که او را «من یظهره الله» خوانده، بشارت داده، و قیامت آیین خود، یعنی «بیان» را در ظهور او دانسته است. ه د، بابیه) از این رو، بابیان در انتظار به سر می بردند. بیانات میرزا حسینعلی در ایقان که خود تکملۀ بیان باب است، برای اثبات همین معنی است که به خصوص به طور گسترده با تأویلات و تعبیرات صوفیانه آمیخته شده، و بیانگر انس و هم نشینی او با جماعت صوفیه و تأثر از افکار آن هاست. افزون بر ایقان، این معنی از برخی آثار دیگر او هم برمی آید و پیش تر نیز اشاره شد که برخی از معتقدانش او را از اقطاب صوفیه می دانستند. به هر حال، مضمون اصلی کتاب ایقان اثبات همان معانی از راه تأویل اصولی چون «نبوت»، «امامت»، «خاتمیت» و «قیامت»، و مسائلی چون «اسماء و صفات»، «تداوم فیض حق»، «لقاءالله»، «مراتب و سریان وجود» و مانند آن است. چنان که آورده است، جمیع اشیاء حاکی از اسماء و صفات الاهیه اند و هر کدام به قدر استعداد خود برمعرفت او دلالت دارند. به گونه ای که همۀ غیب و شهود را ظهورات اسماء و صفا احاطه کرده است. همۀ انبیا و اصفیا، موصوف به صفات و اسماء الاهی اند، خواه بعضی از این صفات و اسماء در آن «هیاکل نوریه» برحسب ظاهر، ظاهر شود و خواه نشود؛ نهایت، بعضی در بعضی مراتب «اشدظهوراً و اعظم نوراً» ظاهر می شوند. نه این است که اگر صفتی برحسب ظاهر از آن ارواح مجرده ظاهر نشود، نفی آن صفت از آن شود. پس برهمۀ این «وجودات منیره و طلعات بدیعه»، حکم جمیع صفات الله جاری است. چنان که روایات صحیح بسیاری دربارۀ تسلط و سلطنت «قائم» آمده، ولی آن نه سلطنتی است که هر نفسی ادراک نماید. مقصود از سلطنت، احاطه وقدرت آن حضرت است برهمۀ «ممکنات»، خواه از عالم ظاهر به استیلای ظاهری ظاهر شود، یا نشود... میرزا حسینعلی آن گاه برای اثبات مدعای خود به رد این معنی که «ابواب رحمت الاهی مسدود گشته است و دیگر از مشارق قدس معنوی شمسی طالع نمی شود...» پرداخته، و آورده است که مقصود قرآن از لقاءالله در قیامت، تجلی خدا در قیامت نیست، بلکه معنای آن تجلی عام است، زیرا «همۀ اشیاء محل و مظهر تجلی سلطان حقیقی اند و آثار اشراق شمس مجلّی در مرایای موجودات، موجود و لایح است... چنان که همۀ ممکنات و مخلوقات حاکی اند از ظهور...». وی پس از بحثی عرفانی و اشراقی دربارۀ تجلی خاص و تجلی ثانی، یعنی فیض اقدس و فیض مقدس، تأکید کرده که مراد از قیامت، قیام نفس الله است به مظهر کلیۀ خود؛ و سپس نتیجه گرفته که ظهور پیامبران، هریک یک قیامت است و ظهور «نقطه» (باب) نیز یک قیامت. پس از آن به توجیه و تأویل مفهوم «خاتمیت» پرداخته، و دربارۀ «اولیت و آخریت» سخن رانده است و پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) را جامع جمیع انبیا دانسته، و به استناد حدیثی، او را «آدم اول و آدم آخر» خوانده و آورده است که به همین قیاس، خاتمیت انبیا به آن جمال الاهی نسبت داده می شود، «پس مقصود از اولیت و آخریت، اولیت و آخریت ملکی نیست، زیرا هنوز اسباب ملکی به آخر نرسیده... بلکه در این رتبه، اولیت، نفسِ آخریت، نفس اولیت باشد... پس مظهر اولیت و ظاهریت و باطنیت و بدئیت و ختمیت برای این ذوات مقدسه و ارواح مجرده نفس الاهیه است» ( برای بیان دیگر همو دربارۀ خاتمیت و «غیبت»، نک : )
خروج بهائیت از اسلام
...


کلمات دیگر: