کلمه جو
صفحه اصلی

مهدویت

فرهنگ فارسی

مهدی ( امام منتظر ) بودن : [ گروه بسیاری در طی ادوار اسلامی ادعای مهدویت کرده اند . ]

فرهنگ معین

(مَ دَ یَ ) [ ع . مهدویة ] (مص جع . ) وضع یا کیفیت مهدی (امام منتظر ) بودن .

لغت نامه دهخدا

مهدویت. [ م َ دَ وی ی َ ] ( ع مص جعلی ، اِمص ) مهدی ( امام منتظر ) بودن. طبق معتقدات مذهب شیعه امامی و نیز برطبق روایات بسیاری که در کتابهای اهل سنت و جماعت آمده است ، در آخرالزمان مهدی از آل محمد ظهور خواهد کرد. در میان احادیث نبوی ، این حدیث دیده می شود که «اگر فقط یک روز از عمر دنیا باقی بماند، خداوندتعالی آن روز را به درازا خواهد کشاند تا اینکه از من یا خاندان من مردی پیدا شود که جهان را پر از داد کند، همچنانکه از جور پر بود». برابر روایات شیعی و نیز برطبق روایت هائی از اهل تسنن ، این مهدی از نسل علی بن ابی طالب است و در آخرالزمان ظهور خواهد کرد ( رجوع شود به مهدی موعود ). بر همین اساس در طول تاریخ اسلام کسان بسیاری ادعای مهدویت کرده و خود را امام منتظر دانسته اند. از نخستین کسانی که به نام او ادعای مهدویت کردند محمد حنفیه پسر علی ( ع ) بود. مختاربن ابی عبیده ثقفی به نام او قیام کرد و از قاتلان حسین ( ع ) انتقام گرفت که شرح آن در تواریخ مسطور است. پس از کشته شدن مختار و فوت محمد حنفیه پیروان محمد مرگ او را باورنکردند و به رجعت او معتقد شدند. چنانکه آنان گفته اند وی در کوه رضوی به سر میبرد و نزد او آب و عسل نهاده است. چندی بعد، زیدبن علی بن حسین ( ع ) علیه امویان خروج کرد و پیروان او وی را مهدی خواندند. و رجوع به زید و زیدیه شود. محمدبن الحسن معروف به نفس زکیه را که در آغاز دولت عباسیان خروج کرد، نیز مهدی دانسته اند. در طول دولت عباسیان نیز چند تن ادعای مهدویت کرده اند که از جمله آنان مهدیان افریقا شهرتی یافتند. در شمال آفریقا و مغرب دو تن از متمهدیان ( ادعای مهدویت کنندگان ) بیش از دیگران شهرت دارند. مهدی نخستین ( عبیداﷲ ) همان کسی است که سلسله عبیدیان یا فاطمیان را بنیان نهاد. دومین مهدی ، سلسله الموحدین را تأسیس کرد که بر اسپانیا استیلا یافت. مؤسس سلسله فاطمیان عبیداﷲ مهدی بود ( او را از فرزندان عبداﷲبن میمون قداح شمرده اند ). یکی از داعیان وی شخصی بود به اسم ابوعبداﷲ شیعی که با توفیقی بی نظیر به وسیله کلام و شمشیر به تبلیغ پرداخته تونس و افریقیة را گرفته بود. ابوعبداﷲ بشارت می داد که ظهور مهدی نزدیک است و مهدی جهان را تسخیر و مردگان را احیا خواهد کرد و آفتاب را از مغرب طالع خواهد ساخت. اما هنگامی که مهدی به دعوت مبلغ خویش به سوی او می رفت در طرابلس دستگیر و زندانی شد. پس از چندی ابوعبداﷲ او را نجات داد و بر اسب نشاند و با رؤسای قبایل پیشاپیش او حرکت می کرد و در حالی که سرشک شادی از دیدگانش جاری بودبه قوم خود می گفت : «این است مولای شما». و روز جمعه ٔبعد اسم او را در خطبه به لقب «مهدی امیرالمؤمنین »آوردند. اما مهدی مؤسس سلسله الموحدین محمدبن تومرت نام داشت و از قبیله مصامده بود که در جبال اطلس مراکش مسکن دارند. وی در ابتدا مردمان را به ظهور مهدی بشارت می داد لیکن به زودی ادعا کرد که مهدی خود اوست. گروهی از اقوام بربر گرد او جمع شدند و چون فوت کرد ( سال 524 هَ. ق. ) جانشین و پیرو او عبدالمؤمن موقع را غنیمت شمرد و اقوام بربر را سیل وار متوجه مراکش ساخت. پس از مراکش به اسپانیا تاخت و آن را تحت استیلا آورد و سلسله الموحدین را تأسیس کرد. با اینکه در سرزمینهای حکومت عثمانی ، طرفداران آل علی بسیار کم بودند و از آن گذشته سلاطین عثمانی با مهدویت مبارزه می کردند ، معهذا در آن دیار نیز کسانی ادعای مهدویت کرده اند که مشهورترین آنان شیخ زاده ای بود از اهالی کردستان که به سال 1666 م. خود را مهدی نامید ولی چون او را دستگیر کردند و به حضور سلطان آوردند از ادعای خود منصرف شد و در پاسخ سلطان چنان به شیوائی سخن گفت که سلطان شیفته او گردید و او را در ردیف ندیمان خود درآورد. از متمهدیان معروف در قرون اخیر، مهدی سودانی است. نام اصلی وی محمد احمد، نام پدرش عبداﷲ و نام مادرش امینه بود. وی نزد دو تن از علمای حوالی خرطوم به تحصیل پرداخت و پس از آن به جزیره ابا رفت و پانزده سال در آن جزیره در انزوا به سر برد. وی در این مدت در زیر زمین در ته چاهی می زیست و پیوسته بر فساد مردمان گریه می کرد و از شدت ریاضت و روزه گیری لاغر می شد. قبیله بگارا که در آن ناحیه از همه مقتدرتر بودند او را تقدیس می کردند و چون در سن چهل سالگی خود را مهدی نامید و مأموریت خود را اعلام کرد قبیله مزبور به آسانی دعوت او را پذیرفتند و حتی به پرستش او پرداختند. وی به سال 1300 هَ. ق. داعیانی به همه جوانب به نزد شیوخ قبایل روانه ساخت تا خبر دهند که او مهدی منتظر است و محمد( ص ) از جانب خدا مهدویت او را بشارت داده است. گروهی بر او گرد آمدند و او بر کوه جدیر رفت و در آن مقام کرد. یاران اوسپاهیان حکومت مصر را بارها شکستند و شهرها را گشودند. در این موقع حکومت مصر از انگلستان یاری خواست ( حکومت مصر دست نشانده انگلیس بود ) و یکی از سرداران انگلستان به نام ژنرال گوردون با اختیارات تمام به خرطوم اعزام گردید و به وی مأموریت داده شد که سودان را از متمهدی و عوامل او تخلیه کند، اما او نیز نتوانست کاری از پیش ببرد و به قتل رسید. پس خرطوم نیز به دست متمهدی افتاد و سودان برای او پاک گشت و پیروان او یقین کردند که وی از روی وحی کردگار رفتار می کند و به زودی سراسر سودان را خواهد گرفت و جهان در تصرف او خواهد آمد و پادشاهان روی زمین خاضع او خواهندشد، اما زمان درازی نگذشت که متمهدی در 21 ژانویه 1885 م. در اثر تبی شدید درگذشت و مسأله مهدویت که در آفریقا با مبارزه علیه امپراطوری انگلستان و استعمار درهم آمیخته شده بود از میان رفت. اما اعتقاد مسلمانان به خصوص شیعیان بر این است که سرانجام مهدی حقیقی ظهور خواهد کرد و حکومت حق را مستقر خواهد ساخت و عالم تشیع در انتظار آن مهدی است. از جمله کسانی که در ایران دعوی مهدویت کردند، یکی سیدعلی محمد شیرازی است که پیروان او به نام بابیه معروف گردیدند. رجوع به باب و صبح ازل و متمهدی و فاطمیان و نیز رجوع به مهدی اثر دارمستتر ترجمه محسن جهانسوز چ تهران 1317 و کتاب المهدیة فی الاسلام تألیف سعد محمد حسن چ مصر 1953 و مروج الذهب جزء دوم و ابن الاثیر ج 3 و 4 و 5و 8 و ابن خلکان و درباره مهدویت در ایران به همان کتاب المهدیة فی الاسلام و نیز ابن تومرت مراجعه شود.

دانشنامه عمومی

مَهدَویّت در مذهب شیعه دوازده امامی از دین اسلام، برگرفته از باور به ظهور امام دوازدهم شیعه، حجت بن حسن به عنوان منجی آخرالزمان است. مهدویت گونه ای از موعودباوری است.
نظریهٔ ولایت مطلقهٔ فقیه:نظریه ولایت مطلقه فقیه که با دموکراسی سازگار و قابل جمع نیست فرزند مهدویت سیاسی است. مهدویت سیاسی توجیه گر امتیازات ویژه فقها برای حکومت در نظریه ولایت فقیه است. مهدویت سیاسی بر اساس نظریه ولایت مطلقه فقیه، ولی فقیه را نائب حجت بن الحسن فرض می کند و همان اختیاراتی را به ولی فقیه در قدرت و تصرف در نفوس و اعراض و اموال مسلمین می دهد که امام غائب داراست.
نظریه سلطنت به نیابت از امام زمان پادشاهان صفوی: شکل دیگر مهدویت سیاسی در طول تاریخ که سروش به آن اشاره می کند نظریه «سلطنت به نیابت از امام زمان پادشاهان صفوی» بوده است. این تز در واقع نظریه سیاسی صفویان بود. این تز هم با دموکراسی آشکارا در تعارض است.
نظریه بی عملی سیاسی حجتیه: شکل دیگر مهدویت سیاسی مورد اشاره سروش، نظریه بی عملی سیاسی در زمان غیبت و غاصب شمردن حکومت های پیش از ظهور «امام زمان» است. در طول تاریخ بسیاری از فقهای شیعه مدافع این نظریه بودند و قبل از انقلاب اسلامی هم این نظر توسط انجمن حجتیه تبلیغ می شد.
نظریه اسلام انقلابی یا ‍انتظار مذهب اعتراض شریعتی: از دید سروش یکی دیگر از اَشکال مهدویت که با دموکراسی چندان همخوانی ندارد نظریه «انتظار مذهب اعتراض» دکتر علی شریعتی است. شریعتی در مقاله انتظار مذهب اعتراض در قامت یک اتوپیاگرا و تاریخ گرای معتقد به جبر تاریخ ظاهر می شود که رویکردی پراگماتیستی به انتظار و مهدویت برای تغییر وضع موجود و دست یابی به اتوپیای مورد نظر خود دارد.
بسیاری از آیات قرآن مرتبط با مهدویت دانسته شده است مانند آیه ۱۰۵ سوره انبیاء «وَ لَقَدْ کَتَبْنَا فیِ الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُون» «و همانا ما پس از تورات در زبور نوشتیم که: زمین را بندگان شایسته ما به میراث می برند». مفسرین تحقق وعده مذکور در آیه را در زمان ظهور امام عصر دانسته اند. همچنین آیه ۵ سوره قصص « «وَ نُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلیَ الَّذِینَ اسْتُضْعِفُواْ فیِ الْأَرْضِ وَ نجَعَلَهُمْ أَئمَّةً وَ نجَعَلَهُمُ الْوَارِثِین» «ما در برابر او خواستیم بر آنان که در زمین ضعیف شمرده شدند منت نهاده ایشان را پیشوایان خلق کنیم و وارث دیگران قرار دهیم» برخی تفاسیر این آیه را مرتبط با صاحب الزمان دانسته و برخی دیگر آن را مرتبط با رجعت ائمه و بازگشت حکومت به ایشان دانسته اندآیه ۵۵ سوره نور «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ ءَامَنُواْ مِنکمُ وَ عَمِلُواْ الصَّلِحَتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فیِ الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لهُمْ دِینهَمُ الَّذِی ارْتَضیَ لهَمْ وَ لَیُبَدِّلَنهُّم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یَعْبُدُونَنیِ لَا یُشْرِکُونَ بیِ شَیْا وَ مَن کَفَرَ بَعْدَ ذَالِکَ فَأُوْلَئکَ هُمُ الْفَاسِقُون»» نیز مرتبط با مباحث مهدوی دانسته شده است. برخی تحقق وعده مذکور در آیه را در زمان ظهور امام زمان دانسته اند و برخی جامعه مورد اشاره در آیه را تنها در وقت ظهور امام زمان قابل تحقق دانسته اند.
شیعیان دوازده امامی معتقدند بنابه وعده الهی فردی از نسل پیامبر اسلام و هم نام وی، نهمین فرزند از نسل حسین بن علی، با لقب «مهدی» ظهور می کند و زمین را سراسر عدل و داد می کند.
بنابه این اعتقاد، مهدی فرزند حسن عسکری (امام یازدهم شیعه) در سال ۲۵۵–۲۵۶ (قمری) به دنیا آمده است و پس از دوره ای به نام غیبت صغری که به وسیلهٔ نائبان (جانشینان) خاص او با مردم بخصوص شیعیان در ارتباط بوده، غیبت طولانی (غیبت کبری) شروع شد که تا زمان ظهور ادامه خواهد داشت. در این دوران کسی وی را به اختیار خود نمی تواند ببیند.

دانشنامه آزاد فارسی

مَهدویّت
در اسلام، به ویژه در تشیع، اعتقاد به ظهور حضرت مهدی (عج) در آخرالزمان (← امام مهدی). اعتقاد به مهدویت اختصاص به تشیع ندارد بلکه سایر فرق اسلامی نیز براساس روایات منقول از پیامبر اکرم (ص) به ظهور مهدی موعود عقیده دارند، هرچند دربارۀ جزئیات امر اختلافاتی با شیعیان اثنی عشری دارند. براساس آموزه های اسلامی، مهدی موعود (عج) در نهضت جهانی خود به بسط و گسترش عدل کلّی در همۀ اقطار عالم می پردازد. در طول تاریخ اسلام بسیاری ادعای مهدویت کرده اند. مدعیان مهدویت معمولاً نخست خود را مبشر مهدی موعود می دانستند، اما بعداً پس از آن که پیروانی می یافتند، خود را مهدی موعود می خواندند. این مدعیان از صدر اسلام تاکنون وجود داشته اند که ازجمله برجسته ترین آن ها در دوران ما سید علی محمد باب در ایران، غلام احمد قادیانی در شبه قاره و مهدی سودانی، در سودان بوده اند. این مدعیانِ مهدویت را مُتَمَهدی می نامند. ظهور منجی موعود، یا موعودگرایی، در ادیان و آیین های معتبر سراسر جهان کمابیش به شکل های گوناگون مطرح شده است. نیز ← آخرالزمان؛ امام مهدی (عج)؛ هزاره باوری

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] مهدویت به معنای اعتقاد به امام مهدی (علیه السلام) می باشد.
مهدویت، عنوان عمومی شامل مهدی (علیه السلام) و موضوعات مرتبط با آن حضرت است.
معنای لغوی مهدویت
مهدویت از لحاظ لغوی، مصدر جعلی یا ساختگی است که پس از افزودن تای تأنیث به اسمی که یای نسبت به آن اضافه شده است، ساخته می شود. اسم اصلی که می تواند اسم فاعل، اسم مفعول یا هر اسم دیگری باشد، در معنای مصدر ساختگی، اثرگذار است و معنای مصدری آن را به سوی خود معطوف می کند؛ بنابراین مهدویت از لحاظ لغوی، به معنای مهدی بودن است و چون مهدی اسم مفعول است و معنای هدایت شده را می دهد، مهدویت به معنای ره یافته بودن خواهد بود.
کاربرد اصطلاح مهدویت
امروزه اصطلاح مهدویت - با توجه به کاربردهای آن در سخن رانی ها، مقاله ها، کتاب ها، نشریه ها و مانند آن - برای اشاره به آموزه ها و بحث هایی در نظر گرفته می شود که به گونه ای با حضرت مهدی (علیه السلام) ارتباط دارد.
اعتقاد همه ادیان به منجی
...

پیشنهاد کاربران

از ریشه ه دی مصدر صناعی بوده به معنای مهدی بودن است و چون در باره امام اخر زمان استعمال میشود به معنای اعتقاد به ظهور منجی اخرالزمان داشتن است

پرورش وهدایت شده

انسان همیشه در طول تاریخ آرزوی رهایی و رستگاری را دل و سر خود داشته و خواهد داشت. اما تصورات روشنی از این مفاهیم را نتوانسته است ارائه دهد. گاهی اوقات برای برآورده شدن این آرزوها دست به دامن نیروهای ماوراء طبیعت شده است و گاهی اوقات در انتظار ظهور ناجی ، شفا دهنده، هدایت گر نشسته است. گاهی اوقات سعی کرده است که برای وجود خویش دوگانگی قائل شود و از این طریق به کشف یا خلق مفاهیمی از قبیل ماده و روان و روح و نفس و جان شده است. بهر حال انسان تا تصاویر روشنی از مفاهیم بینهایت، بیکرانی، نامتناهی ، غیر متناهی ، خداوند و طرح خلقت و آفرینش و هدف خلقت و معنا و مفهوم زندگی و حیات نداشته باشد، نمیتواند فلسفه انتظار و امکان یا عدم امکان ظهور ناجی و شفا بخش و هادی و مهدی و ولایت و امامت و فلسفه عدل جهانی و عدل الهی را به روشنی و حقیقی و مطابق با واقعیت تبیین نماید و توضیح دهد. داستان های دینی در مورد خداوند و خلقت جهان و انسان و موجودات زنده و غیر زنده و داستان غیبت و ظهور مجدد مسیح و مهدی در ادیان مسیحیت و اسلام با احترام کامل به پیروان موئمن و صدیق و نیکوکار آنان ، طبق باور این حقیر چیزی غیر از افسانه های خوش و شیرین و دل نشین نیستند. نزول و صعود دینی پدیده های کلی اند و به معنای پایین آمدن و بالا رفتن از نرده بان و پله کان نیستند بلکه تغییر و تحول حالات و مراتب ملکوتی از حالت و مرتبه ای به حالت و مرتبه ای ناقص تر یا برتر و کامل تر. در این روند اجزاء هیچگاه قادر نخواهند بود که بطور جداگانه و مستقل از کل، نزول و صعود یابند، بلکه همیشه بهمراه کل. خداوند متعال وجود بیکران و بینهایت خویش را به واحد های محدود و متناهی کیهانی بیشمار تقسیم نموده است و عمل این تقسیم به سمت بینهایت دور دست ها هرگز به پایان نخواهد رسید. لذا عمل تقسیم به خواست و تصمیم اولیه خداوند ، به خودی خود بطور جاودانه ادامه خواهد یافت و جهان های نو در اطراف جهان های قدیمی لایه به لایه به ظهور خواهند رسید. وجود های محدود و متناهی، هرکدام در چهار چوب ثابت و پایدار جهانی خویش و بر طبق مفاد طرح مطلق خلقت و آفرینش، در فواصل زمانی معین و از پیش تعیین شده، بسته و باز یا منقبض و منبسط می شوند و از این طریق لایه های بیشمار عالم غیب و ملکوتی در قالب عوالم بیشمار شهودی به ظهور عینی و واقعی می رسند. البته بیشمار از دیدگاه محدود انسانی و نه از دیدگاه نامحدود الهی. انسان در حالت ملکوتی و یا لاهوتی اولیه یعنی قبل از آغاز نیم سفر نزولی از حیات در سطح کمال زیبایی ، خوبی ، دانش ، سلامتی ، صلح ، هوش و استعداد ، توانایی ، عدالت ، خیر سعادت برخوردار بوده است و هر فرد انسانی از یک خانواده خودی ده عضویی مشتمل بر پنج مرد و پنج زن بر خوردار بوده است. دو عضو از آن خانواده یک مرد و یک زن با بدن مادی در سطح کمال میزیسته اند و دارای زوجیت و حیات مشترک همسری خودی بوده اند و دو عضو دیگر ، یک مرد و یک زن با بدن های روحی در سطح کمال میزیسته و از زوجیت و حیات مشترک همسری برخوردار بوده اند و شش عضو دیگر به صورت دوقلو های مطلقا مساوی خودی با بدن های روحی در سطح کمال میزیسته اند و از زوجیت و حیات مشترک همسری به سه گونه برخوردار بوده اند ؛ دوبار به صورت همجنس خودی و یک بار به شکل غیر هم جنس خودی. آن ده نفر در یک محیط و منزل مشترک ملکوتی در کنار هم و در جامعه اجداد و پیشینیان و نبیره ها و نتیجه ها و آیندگان دنیوی خود در کمال صلح و صفا می زیسته اند. در آن سطح ملکوتی اولیه کلیه افراد جوامع دنیوی انسانی از طریق زاد و ولد و آمیزش جنسی والدین تولد نیافته اند بلکه هرکدام به امر خداوند و در مکان ویژه خویش و از وجود خداوند و در وجود خداوند. هدف آغاز سفر این بوده است که آن موجودات کامل و بی نقص در طول سفر بی پایان نزولی و صعودی ( البته بی پایان از دیدگاه محدود انسانی ) و در منازل و وادی ها و ایستگاه ، هرکدام جداگانه و مستقل از خانواده ملکوتی حیات های محدود و نیمه ناقص و ناقص همراه با لذت و شادی ها و درد و رنج های محدود و موقت و گذرا و تولد و مرگ های بیشمار ( از دیدگاه خداوند با شمار ) آشنا شوند و مزه های شیرین و تلخ سعادت ها و شقاوت ها و خیر و شرهای محدود و گذرا را بچشند. انسان فقط در حالت اولیه ملکوتی در سرحد کمال می زیسته است و در طول سفر و طی منازل بیشمار آن هیچ انسانی به سرحد کمال نخواهد رسید، الا در پایان سفر. انبیاء و اولیا و معصومین شریف و بزرگوار هم از این قانون کلی الهی مستثنا نبوده و نخواهند بود. در عدل الهی کلیه افراد انسانی به سان نقاط هندسی مطلقا همسان و هم ارزش اند و هیچ انسانی حتا به اندازه یک کوارک بر انسان های دیگر ارجحیت و امتیاز خاصی نداشته و نخواهد داشت. هیچ انسانی در عدل الهی به شفاعت و وساطت و میانجیگری انسان های دیگر حتا به اندازه یک ذره نور یا به اندازه کوتاه ترین موج نوری، نیازمند نخواهد بود. برپایی قیامت دینی و دادگاه عدل الهی هرگز بر پا نخواند گردید. باور دینی به فرا رسیدن روز آخرت و برپایی قیامت و دادگاه عدل الهی، منافی با صفت بیکرانی و بینهایت بودن صبر الهی میباشد. جدا نمودن خداوند از عالم مادی و قرار دادن وی در خارج از جهان مادی توسط ادیان ابراهیمی ، منافی صفت واقعی و عینی بینهایت بودن و بیکرانی و غیر متناهی بودن وجود خداوند متعال می باشد. باور های دینی در طول تاریخ نه تنها نتوانسته اند که اندیشه انسان را به سمت روشنایی هدایت کنند بلکه اندیشه انسان را غرق در ظلمت رهایی ناپذیر نموده اند. دین و شریعت تنها ابزار و اسباب اند و نه اهداف و در مقایسه با ابزار و اسباب علمی ، انسان را به هدف که سعادت دنیوی باشد، نرسانده اند بلکه مانع حرکت طبیعی انسان از رسیدن به هدف بوده اند. عبارت دینی " خدایی غیر از خدا وجود ندارد " یک عبارت ناقص و غیر حقیقی می باشد و عبارت صحیح و حقیقی آن این است که" غیر از خداوند هیچ چیز دیگری وجود ندارد " .
دو انسان شریف و بزرگوار یعنی مسیح و مهدی هم مثل بقیه افراد انسانی بار ها و بار ها از مادر متولد خواهند شد و پا در عرصه عوالم بیشمار شهودی خواهند گذاشت و هربار رسالت خودرا در سطحی دیگر و با کیفیتی دیگر دنبال خواهند کرد و در پایان سفر کلیه افراد انسانی با این حقیقت بطور کامل آشنا خواهند گردید که آیا این دو داستان حقیقی بوده اند یا افسانه در طول سفر. در هردو حالت یعنی باور داشتن و یا نداشتن به این رسالت ها هیچ گونه تاثیر مثبت و منفی در سعادت نهائی افراد بشری نخواهند داشت. اما در طول سفر و در منازل بیشمار آن درسیر صعودی سنگینی یوغ های سنگین شرایع موسا و محمد را بر دوش پیروان آنان سبک تر خواهند نمود.


کلمات دیگر: