[ویکی فقه] زهد، یکی از بارزترین محسنات اخلاقی است و هرکس این صفت را دارا باشد زاهد می گویند.
از نظر ارباب لغت زهد ورزیدن نسبت به یک چیز به مفهوم اعراض از آن شی و به مقدار اندکی از آن
رضایت دادن است. در فرهنگ عالمان اخلاق «زهد» عبارت است از اعراض قلبی و عملی از دنیا، مگر به مقداری که آدمی بدان نیاز ضروری دارد.به عبارت دیگر زهد یعنی روی گردانیدن از دنیا برای آخرت و از غیر خداوند دل بریدن. از این تعریف برمی آید که اولاً، زهد نسبت به کسی صادق است که امکان تحصیل دنیا و برخورداری از آن را داشته باشد. ثانیاً، روی برتافتن او از دنیا به دلیل
پستی و حقارت دنیا نسبت به آخرت باشد. هرگاه ترک دنیا به دلیل عدم امکان تحصیل آن و یا به هدفی غیر از
رضایت خداوند و تحصیل آخرت باشد ـ مانند جلب رضایت و محبت مردم و یا به علت
فرار از سختی و مشقت تحصیل آن ـ به آن «زهد» گفته نمی شود. مقابل آن «رغبت» قرار دارد که به معنای میل به چیزی است.
معنای اصطلاحی زهد
البته زهد در ترک دنیا خلاصه نمی شود. زهد کامل و تام عبارت است از روی گردانی دل، از آنچه انسان را از خدا غافل کرده، از توجه به او باز می دارد. از این رو، طبق روایتی،
جبرئیل در پاسخ پیامبر (صلّی الله علیه وآله) که تفسیر زهد را از او پرسیده بود، گفت: «زاهد، آنچه را آفریدگارش دوست دارد، دوست می دارد و آنچه را آفریدگارش ناخوش دارد، ناخوش می دارد و در حلال دنیا بر خود سخت می گیرد (و از آن در حدّ ضرورت استفاده می کند) و به حرام آن توجه نمی کند؛ زیرا حلال آن حساب دارد و حرامش کیفر». در روایات بسیاری به زهد در دنیا ترغیب و تشویق شده و آثار بزرگ و ارزشمندی برای آن بیان گشته است؛ از جمله: امام صادق (علیه السّلام) می فرماید: هر کس در دنیا زهد پیشه کند، خداوند قلب او را کانون
حکمت قرار می دهد و زبانش را بدان گویا می سازد و او را به عیوب دنیا؛ هم درد و هم
درمان آن بینا می گرداند و وی را با سلامت از دنیا به بهشت می برد». در حدیثی دیگر از آن حضرت آمده است: «همه خیر در خانه ای نهاده، و کلید آن، دل کندن از دنیا قرار داده شده است»؛ سپس افزود: رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) فرمود: «مرد، شیرینی
ایمان را نمی چشد تا اینکه برایش اهمیتی نداشته باشد که چه کسی از دنیا بهره می برد». آنگاه امام فرمود: «قلب های شما از چشیدن شیرینی ایمان محروم است تا آنکه در دنیا زهد بورزد». مراد از زهد در اصطلاح، روی گردانی قلب از دنیا و توجه به آخرت است.
ارزش زهد
نگاهی گذرا به تعابیری که نسبت به زهدورزی در
آیات و روایات وارد شده است و آثاری که برای این صفت نفسانی بیان گردیده همگی بیان گر جایگاهی رفیع برای وارستگی و زهدورزی نسبت به دنیا در نظام اخلاقی
اسلام است.از جمله پیامبر خدا (صلّی الله علیه وآله) فرمود: «زهدورزی در دنیا موجب راحتی دل و بدن است.» و فرمود: «کسی که نسبت به دنیا زهد ورزد مصیبت ها بر او آسان گردد». امام صادق (علیه السّلام) نیز فرمود: «بی رغبتی به دنیا باعث فراغت قلب جهت پرداختن به آخرت می گردد». و سرانجام آن که پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله) اعلام می دارد: «بدون بی رغبتی به دنیا، چشیدن شیرینی ایمان بر دل های شما حرام خواهد بود».
درجات زهد
...
wikifeqh: امام صادق(ع) فرمود: کسی که بدنیا زاهد و بی رغبت باشد، خدا حکمت را در قلبش بر جا دارد و زبانش را به آن گویا سازد، و او را به عیب های دنیا و درد و دوایش بینا گرداند، و او را از دنیا سالم بیرون کند و به بهشت دار السلام در آورد.)
زهد، از فضایل اخلاقی به معنای بی رغبتی به دنیا. زهد حالتی نفسانی است که موجب توجه به آخرت، بریدن از غیر خدا و روی آوری به خداوند می شود. در قرآن آراسته ترین افراد زاهدان معرفی شده و در روایات شیعه، برای زهد آثاری چون نورانیّت قلب، گشایش زبان به حکمت، متوجه شدن به عیوب دنیا و عزیمت سالم از دنیا به آخرت ذکر شده است.
زهد در لغت ضد رغبت و
حرص به دنیاست، ولی در اصطلاح به معنای پشت کردن به دنیا و توجه به آخرت و بلکه بریدن و قطع نظر کردن از غیر خدا و روی آوری به خداوند است. در قرآن از آن تعبیر به فرار به سوی خداوند شده است (فَفرّوا الی الله).
wikishia:
زمین گیر میسازد».
«زهد غبار روبی دل است. صحنه دل، چون آیینه، مایل به سوی حق است و هر علاقهای به غیر خدا غباری است بر آیینه دل و چنان غبارآلوده و گرد گرفته، راهی به حریم خدا ندارد و غبار روبی ضریح دل و گردگیری رواق جان، شرط لازم تابش نور حق در آیینه دل است».
با مطالعه فرازهایی از حکمت های گهرنشان اولیای اسلام و پیشوایان معصوم دین بیش از پیش نسبت به ارزش زهد و فضیلت پارسایی آگاه خواهیم شد و چراغ راهمان خواهد شد تا به مقصود نائل شویم.
امام صادق علیه السلام میفرمایند: «همه خوبیها در خانهای استقرار یافته و کلیدش زهد و بیرغبتی به دنیا قرار داده شده است»
[ویکی الکتاب] معنی
زَّاهِدِینَ: بی رغبتان (زهد به معنای روگردانی و بی رغبتی از هر چیز است )
تکرار در قرآن: ۱(بار)
بی اعتنائی (اقرب) . در «بخس» کذشت که در نقص کمّی و کیفی هر دو به کار میرود شاید مراد از ان در آیه نقص کبفی باشد در این صورت «دَراهِمَ مَعْدُودَةٍ» نقص کمّی آن را میرساند. و ایضاً به نظر میآید ضمیر «فیه» به یوسف بر گردد نه به «ثمن» یعنی: او را به قیمت معیوب و درمی چند فروختند و درباره وی بی اعتنا بودند همین قدر میخواستند که پولی به کف آرند و اگر بی اعتنا نبودند به قیمت ارزان نمیفروختند. این کلمه فقط یک دفعه در قرآن مجید آمده است و زهد که این همه تعریف دارد همان بی اعتنائی به دنیا است که فرموده . زاهد کسی است که به امدن و رفتن دنیا بی اعتنا باشد. کار کند، تلاش نماید، استفاده کند ولی در عین حال به دنیا بی اعتنا باشد.