کلمه جو
صفحه اصلی

پیشینه تفسیر فلسفی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تفسیر فلسفی یعنی تفسیر قرآن مطابق با آرا و اندیشه های فلسفی است.
شاید یعقوب بن اسحاق کندی (م. ۲۴۶ق.) نخستین فیلسوف مسلمانی باشد که با نوشتن رساله الابانة عن سجود الجرم الاقصی و طاعته لله تعالی روش فلسفی را در تبیین کیفیت سجود افلاک بر خداوند متعالی به کار گرفته است. وی در این اثر خود آیه «والنَّجمُ والشَّجَرُ یَسجُدان» را تفسیر کرده، سجود را به معنای تسلیم و اطاعت از امر الهی می داند. پس از وی، ابونصر فارابی (م. ۳۳۹ق.) در فصوص الحکم منسوب به او «لا اُحِبُّ الاَفِلین» را به ممکنات و موجودات باطل الذات تفسیر کرده و آیه کریمه «کلُّ شَیء هالِک اِلاّ وجهَهُ» را چنین تفسیر کرده است که ماهیات باطل الذات اند، چون معلول بوده، در ذات خود نسبت به وجود و عدم یکسان اند؛ ولی این ماهیات از جهت انتساب به مبدأ و علت خود وجوب وجود بالغیر داشته، از این جهت مصداق «وجهه» هستند. ذهبی در اثر خود به تبیین روش فارابی پرداخته است.
تفسیر اخوان الصفا
جمعیت سری فیلسوفان اسماعیلی قرن چهارم معروف به اخوان الصفا نیز در رسائل خود روش فلسفی را در تفسیر و تأویل قرآن مجید به کار گرفته اند. اخوان الصفا که از طریق ترجمه آثار فلاسفه یونان، ایران و هند از جمله آثار افلاطون، ارسطو و نوافلاطونیان با فلسفه یونانی، ایرانی و هندی آشنا شده بودند با همین نگرش و اندیشه به تفسیر قرآن روی آورده، درصدد هماهنگ نشان دادن مبانی دینی با آرای فلسفی بودند. آنان می کوشیدند معارف اسلامی را در قالب فلسفه یونان یا هند بریزند. اخوان الصفا از نظر مذهبی گرایش اسماعیلی داشتند و بر این باور بودند که قرآن به ظاهرش نیست، بلکه رموزی برای عارفان است؛ همچنین به اعتقاد آنان کتاب های آسمانی تنزلات ظاهری حقایق اند؛ اما در شکل الفاظ قابل ادا و استماع و دارای تأویلات باطنی که همان مفاهیم و معانی عقلی اند. تأویلات اخوان الصفا شباهت زیادی به تأویلات باطنیان دارند؛ اما به باور بعضی، اخوان الصفا در مقایسه با باطنیان صورت علمی تر و عقلی تری به تأویلات خود داده اند. نمونه ای از تفسیر فلسفی اخوان الصفا یا به عبارت دقیق تر تأویل و تطبیق آرا و اصطلاحات فلسفی آن ها بر آیات قرآن این است که معتقدند آدم از بهشت عالم ارواح به عالم ماده هبوط کرد و به او و فرزندانش گفته شد: «انطَلِقوا اِلی ظِلّ ذی ثَلثِ شُعَب» یعنی به عالم اجسام که دارای سه بعد طول و عرض و عمق است بروید ؛ همچنین «زوجین» در «و مِن کلِّ شَیء خَلَقنا زَوجَین» را به مربعات موسیقی تفسیر کرده اند. آیه «اَو تَقولوا اِنَّما اَشرَک ءاباؤُنا مِن قَبلُ و کنّا...» را نیز این گونه تفسیر کرده اند که مقصود از پدران، عالم اجساد و ماده است و به آنان گفته می شود به یاد عالم مجردات باشید و به سوی پدر و مادر روحانی خود و به سوی آنان حرکت کنید که از عالم ماده پاک و مبرّایند.
تفسیر ابوعلی سینا
ابوعلی سینا (م. ۴۲۸ق.) تفسیر سوره اعلی، اخلاص، فلق و ناس را نگاشته و برخی از آیات شریف را نیز ضمن آثار فلسفی خود شرح و تفسیر کرده است. وی در تفسیر فلسفی خود متأثر از فارابی و اخوان الصفا بوده و بر فیلسوفان متأخر از خود اثر فراوان گذاشته است. در توضیح روش ابن سینا باید به این نکته توجه داشت که چون فیلسوف در مقام شناخت خدای متعالی و کل هستی است و معرفت نفس انسانی نیز برای او اهمیت فراوانی دارد این گونه مباحث با اهداف قرآن کریم سازگارتر بوده، از موارد روشن تطبیق و اثبات مدعیات قرآنی و دینی با براهین عقلی است.ابن سینا در تفسیر سوره اعلی می گوید: این سوره برای اثبات توحید و نبوت و معاد نازل شده است. وی اشاره ای کوتاه به براهین عقلی اثبات واجب و اوصاف پیامبران (علیهم السلام) و موضعگیری های مردم در برابر انبیا و تقریر معاد و بیان لذت های دنیوی و اخروی داشته، آیات شریفه این سوره را بر آن تطبیق می کند؛ مثلا وی «النارُالکبری» در آیه شریفه «اَلَّذی یَصلَی النّارَ الکبری» را همان آتش شوق و حزن و مفارقت محبوب می داند که دامنگیر رویگردانان از آخرت می شود. در تفسیر سوره اخلاص بیشترین بحث او بر محور توضیح کلمه «هو» است که آن را اشاره به هویت مطلقه و مستقلی می داند که هیچ اسم و نشانی نداشته، هر هویتی به او وابسته است و چون آن هویت امر بسیط است و بسائط را باید با لوازم قریب شناخت به همین جهت لوازم آن ذات مقدس که الوهیت و احدیت است ذکر شده است. وی از مبحث تشکیک فلسفی و ترکیب و بساطت بهره گرفته و با تحلیل معنای وجود به اثبات وجود آن هویت غیبیه پرداخته است؛ آن گاه برخی از اسرار فلسفی در تعبیر به «تولد» و «کفؤ» را ذکر کرده است. وی آفل در آیه شریفه «لا اُحِبُّ الاَفِلین» را به ممکن الوجود فرو رفته در امکان و عرش در «و یَحمِلُ عَرشَ رَبِّک فَوقَهُم یَومَئِذ ثَمنِیَة» را به فلک اطلس تفسیر کرده که بر ۸ فلک دیگر محیط است و معتقد است که افلاک دارای نفس فلکی بوده، حیات و حرکت ارادی دارند و مقصود از حمل در این آیه این است که آن گونه که آتش بر هوا و هوا بر آب و آب بر خاک احاطه دارند، فلک نهم بر سایر افلاک محیط است. او همچنین درباره آیه شریفه «عَلَیها تِسعَةَ عَشَر» می گوید: نفسِ حیوانی که همواره در آتش جهنم است به قوای ادراکی و عملی تقسیم می پذیرد، قوای شوقیه و غضبیه از قوای بخش عملی اند و قوای ادراکی مجموعه تصورات خیالی محسوسات ما به وسیله حواس ظاهری اند که به اقسام شانزده گانه تقسیم پذیراند. قوه وهمیه هم حاکم بر آن است و در مجموع ۱۹ قوه را تشکیل می دهند و ۷ درِ جهنم را که در آیه ۴۴ حجر آمده به حواس پنج گانه ظاهری و وهم و خیال تفسیر کرده که این ۷ حس، انسان را به آتش دعوت می کنند؛ ولی اگر عقل به آن ها افزوده شود دعوت کننده به خیر گردیده، آن ها ابواب بهشت می گردند. تفسیر آیه ۳۵ نور به مراتب نفس و تطبیق اشارات موجود در تمثیل آیه به ترتیب بر مراتب عقل نظری از دیگر تفاسیر فلسفی شیخ رئیس است. وی با شبیه دانستن «مشکاة» به «عقل هیولانی»، «زجاجه» به «عقل بالملکه»، «شجره زیتونه» به «فکر»، «زیت» به «حدس»، «الذی یکاد زیتها یضییء ولو لم تمسسه نار» به «قوه قدسیّه»، «نورٌ علی نور» به «عقل مستفاد»، «مصباح» به «عقل بالفعل» و «نار» به «عقل فعال» تفسیری فلسفی از این آیه ارائه کرده است.
تفسیر شیخ اشراق
...


کلمات دیگر: