کلمه جو
صفحه اصلی

وشمگیر

فرهنگ اسم ها

اسم: وشمگیر (پسر) (فارسی) (تلفظ: vošmgir) (فارسی: وشمگير) (انگلیسی: voshmgir)
معنی: صیدکننده بلدرچین، نام پسر زیار از امرای آل زیار، وشم ( بلدرچین ) گیرنده، صید کننده ی وشم ( بلدرچین )، صیاد کرک ( بلدرچین )، ( اَعلام ) امیر ایرانی [، قمری] سلسله ی زیاریان، که بر اثر حمله ی دیلمیان ری و گرگان را از دست داد و به سامانیان پناه برد، بر اثر زخم گراز درگذشت، وُشم ( بلدرچین ) گیرنده، صید کننده ی وُشم ( بلدرچین ) صیاد کرک ( بلدرچین )، ( در اعلام ) ظهیرالدوله ابومنصور وشمگیر بن زیار که از جانب مرداویج حاکم ری شد [قرن چهارم ( هـق ) ]

(تلفظ: vošmgir) وُشم (بلدرچین) گیرنده ، صید کننده‌ی وُشم (بلدرچین) صیاد کرک (بلدرچین) ؛ (در اعلام) ظهیرالدوله ابومنصور وشمگیر بن زیار که از جانب مرداویج حاکم ری شد . [قرن چهارم (هـ.ق)].


فرهنگ فارسی

ظهیر الدوله ابومنصور وشمگیربن زیار که از جانب مرداویج حاکم ری شد پس از کشته شدن مرداویج بدست غلامانش در ۳۲۳ ه . بسلطنت رسید ولی گرفتار زد و خورد با آل بویه و آل سامان گشت و ری و گرگان و اصفهان و شیراز و طبرستان از دست او بیرون رفت . آنگاه از سامانیان کمک خواست تا با آل بویه بجنگد اما کاری از پیش نبرد و در سال ۳۵۶ در گذشت و پسرش بیستون جانشین او شد . بیستون نیز پس از ۱۱ سال حکومت در گذشت و پس از مرگش برادرش قابوس بن وشمگیر ملقب به شمس المعالی بحکومت رسید .
(صفت ) صیدکنند. وشم صیادکرک ( بلدرچین ).
پس از قتل مرداویج سپاهیان گیل و دیلم با او بیعت کردند نصر بن احمد چون خبر قتل مرداویج را شنید به ماکان بن کاکی و محمد بن محمد بن مظفر چغانی دستور داد که به قومس وری و جرجان حمله برند

فرهنگ معین

(وُ یا وُ شُ ) (ص فا. ) صیدکنندة وشم ، صیاد بلدرچین .

لغت نامه دهخدا

وشمگیر. [ وُ ] (نف مرکب ) وشم گیرنده . صیدکننده ٔ وشم . صیاد کرک (بلدرچین ) . (فرهنگ فارسی معین ).


وشمگیر. [ وُ ] ( نف مرکب ) وشم گیرنده. صیدکننده وشم. صیاد کرک ( بلدرچین ). ( فرهنگ فارسی معین ).

وشمگیر. [ وُ ] ( اِخ ) ابن زیار ( 323-357 هَ. ق. ). از ملوک دیالمه آل زیار. پس از قتل مرداویج سپاهیان گیل و دیلم با او بیعت کردند. نصربن احمد چون خبر قتل مرداویج را شنید به ماکان بن کاکی و محمدبن محمدبن مظفر چغانی دستور داد که به قومس و ری و جرجان حمله برند. ماکان به تسخیر دامغان شتافت اما عامل وشمگیر او را شکستی سخت داد و ماکان به نیشابور برگشت و از طرف امیر نصر به حکومت آنجا برقرار ماند.
علی پسر بویه که به خاطر مصلحت وقت در آخر عهد مرداویج با او ساخته و به انتظار فرصتی بهتردر فارس سر میکرد پس از کشته شدن او لشکری به برادرخود حسن داد و او را مأمور تسخیر اصفهان کرد. حسن اصفهان را فتح کرد و به گشودن همدان و ری و قزوین و قم و کاشان عازم شد. وشمگیر از اضطرار ماکان را که در حسرت تصرف گرگان بود از نیشابور به خدمت خواند و این ولایات را به او واگذاشت. علی بن بویه هم در این اثنا بر خوزستان دست یافت و وزیر خلیفه را مجبور کرد که سپاهیان مقیم بصره را برای جنگ با وشمگیر و فرستادن به اصفهان به کمک برادرش حسن در اختیار او بگذارد.
وشمگیر در سال 327 اصفهان رااز دست حسن بن بویه گرفت و حسن به استخر گریخت ، پس امیر زیاری قلعه الموت را نیز فتح کرد و قدرت و شوکتش بالا گرفت.
در هنگامی که وشمگیر گرفتار گرگان بود حسن بن بویه و برادرش علی محرمانه با ابوعلی چغانی ساختند و بار دیگر اصفهان را به تصرف خود درآوردند و جمعی از سران سپاهی وشمگیر را دستگیر ساختند. ابوعلی چغانی پس از تسخیر گرگان حکومت آنجا را به ابراهیم سیمجور واگذاشت و خود به سال 329 به ری آمد و غرض او و پسران بویه این بود که وشمگیر را در میان بگیرند و ولایاتی را که مرداویج در ظرف ده سال فتح کرده بود از چنگ او بیرون بیاورند.
وشمگیر از دو طرف در خطر بزرگی افتاد، ناچار به کمک ماکان به ری شتافت در حالی که پسران بویه هم به یاری ابوعلی چغانی از اصفهان به حدود ری وارد شده بودند. جنگ در 21 ربیعالاول 329 در ری اتفاق افتاد و با وجود نهایت رشادت ماکان ، ظفر نصیب یاران ابوعلی چغانی و حسن بن بویه شد و ماکان به قتل رسید و وشمگیر به طبرستان گریخت. ابوعلی ری را گرفت و سر ماکان را با اسرای بسیار از دیالمه به بخارا به خدمت امیر نصر سامانی فرستاد، سپس بر زنجان ، ابهر، قزوین و قم و کرج و همدان و نهاوندو دینور مسلط آمده سرحد دولت سامانی را تا حدود حلوان رساند.

وشمگیر. [ وُ ] (اِخ ) ابن زیار (323-357 هَ . ق .). از ملوک دیالمه ٔ آل زیار. پس از قتل مرداویج سپاهیان گیل و دیلم با او بیعت کردند. نصربن احمد چون خبر قتل مرداویج را شنید به ماکان بن کاکی و محمدبن محمدبن مظفر چغانی دستور داد که به قومس و ری و جرجان حمله برند. ماکان به تسخیر دامغان شتافت اما عامل وشمگیر او را شکستی سخت داد و ماکان به نیشابور برگشت و از طرف امیر نصر به حکومت آنجا برقرار ماند.
علی پسر بویه که به خاطر مصلحت وقت در آخر عهد مرداویج با او ساخته و به انتظار فرصتی بهتردر فارس سر میکرد پس از کشته شدن او لشکری به برادرخود حسن داد و او را مأمور تسخیر اصفهان کرد. حسن اصفهان را فتح کرد و به گشودن همدان و ری و قزوین و قم و کاشان عازم شد. وشمگیر از اضطرار ماکان را که در حسرت تصرف گرگان بود از نیشابور به خدمت خواند و این ولایات را به او واگذاشت . علی بن بویه هم در این اثنا بر خوزستان دست یافت و وزیر خلیفه را مجبور کرد که سپاهیان مقیم بصره را برای جنگ با وشمگیر و فرستادن به اصفهان به کمک برادرش حسن در اختیار او بگذارد.
وشمگیر در سال 327 اصفهان رااز دست حسن بن بویه گرفت و حسن به استخر گریخت ، پس امیر زیاری قلعه ٔ الموت را نیز فتح کرد و قدرت و شوکتش بالا گرفت .
در هنگامی که وشمگیر گرفتار گرگان بود حسن بن بویه و برادرش علی محرمانه با ابوعلی چغانی ساختند و بار دیگر اصفهان را به تصرف خود درآوردند و جمعی از سران سپاهی وشمگیر را دستگیر ساختند. ابوعلی چغانی پس از تسخیر گرگان حکومت آنجا را به ابراهیم سیمجور واگذاشت و خود به سال 329 به ری آمد و غرض او و پسران بویه این بود که وشمگیر را در میان بگیرند و ولایاتی را که مرداویج در ظرف ده سال فتح کرده بود از چنگ او بیرون بیاورند.
وشمگیر از دو طرف در خطر بزرگی افتاد، ناچار به کمک ماکان به ری شتافت در حالی که پسران بویه هم به یاری ابوعلی چغانی از اصفهان به حدود ری وارد شده بودند. جنگ در 21 ربیعالاول 329 در ری اتفاق افتاد و با وجود نهایت رشادت ماکان ، ظفر نصیب یاران ابوعلی چغانی و حسن بن بویه شد و ماکان به قتل رسید و وشمگیر به طبرستان گریخت . ابوعلی ری را گرفت و سر ماکان را با اسرای بسیار از دیالمه به بخارا به خدمت امیر نصر سامانی فرستاد، سپس بر زنجان ، ابهر، قزوین و قم و کرج و همدان و نهاوندو دینور مسلط آمده سرحد دولت سامانی را تا حدود حلوان رساند.
بر اثر رسیدن خبر قتل ماکان به ساری ، حسن بن فیروزان پسرعم او به این بهانه که وشمگیر عمداً ماکان را در جنگ ری به کشتن داده بر امیر زیاری شورید اما به دست شیرج بن لیلی مغلوب شده به پناه ابوعلی چغانی به عراق آمد و ابوعلی را به گرفتن طبرستان تحریک نمود. ابوعلی به محاصره ٔ ساری پرداخت اما به علت سختی زمستان و مقاومت وشمگیر به گرفتن آنجا نایل نیامد عاقبت وشمگیر امان خواست و حاضرشد که از این تاریخ به بعد به نام امیر نصر سامانی خطبه بخواند، ابوعلی هم در آخر سال 330 با وشمگیر صلح کرد و به بخارا روانه گردید و سالار پسر وشمگیر را به عنوان گروگان با خود همراه برد و هنوز به خراسان نرسیده بود که خبر مرگ امیر نصر به او رسید. در حرکت ابوعلی چغانی به جانب بخارا حسن بن فیروزان هم با اوبود اما او در راه بخارا به اردوی ابوعلی دستبرد نموده با مقداری غنیمت و سالار پسر وشمگیر به خراسان برگشت و بر گرگان ، دامغان و سمنان تسلط پیدا کرد. ابراهیم بن سیمجور عامل سامانیان جز صلح با او چاره ٔ دیگری ندید. وشمگیر هم فرصت را مناسب یافته بار دیگر ری را به تصرف خود درآورد. در این موقع حسن بن فیروزان سالار پسر وشمگیر را به خدمت او فرستاد و قبول نمود که در تحت اطاعت پسر مرداویج خدمت کند.
حسن بن بویه متحد ابوعلی چغانی برای بیرون آوردن ری از چنگ وشمگیر به آنجا شتافت ،وشمگیر از جلوِ او منهزم شده به طبرستان و از آنجا به خراسان گریخت . حسن بن بویه به زودی بر طبرستان دست یافت و حسن بن فیروزان در اطاعت او درآمد و دختر خود را به زوجیت به او داد. این دختر مادر فخرالدوله ٔ دیلمی پسر حسن رکن الدوله است . فرار وشمگیر به خراسان برای استمداد از امیر نوح بن نصر و سردار معروف او ابوعلی چغانی بود. امیر سامانی ابوعلی و منصوربن قراتکین را به یاری وشمگیر به فتح ری فرستاد لیکن ایشان حریف حسن بن بویه نشدند، فقط وشمگیر در صفر 333 جرجان را از دست حسن بن فیروزان بیرون آورد اما به نگه داشتن آنجا قادر نیامد و ناچار به خراسان به پناه منصوربن قراتکین فرار کرد. امیر نوح عازم جرجان و جنگ با حسن بن بویه شد اما چون حکمران طوس ابومنصور محمدبن عبدالرزاق طوسی که اولین شاهنامه ٔ نثر را به نام او جمعکرده اند و به همین جهت در تاریخ ادبیات فارسی ذکری به خیر دارد بر نوح شوریده و با آل بویه همدست شده بود اول به سرکوبی او رفت و ابومنصور به حمایت آل بویه به ری گریخت . حسن بن بویه او را اکرام کرد و به جنگ یکی از خاندان آل مسافر به آذربایجان مأمورش نمود. منصوربن قراتکین در 336 طوس و نیشابور را از دست کسان ابومنصور طوسی بیرون آورد و مادر و کسان او را اسیر گرفته و به بخارا فرستاد، در همین سال رکن الدوله حسن بن بویه و پدرزنش حسن بن فیروزان بار دیگر وشمگیر را از طبرستان و جرجان راندند و امیر زیاری این نوبت هم برای استمداد از آل سامان به خراسان پناه جست . از این تاریخ تا فتح دوم طبرستان به دست رکن الدوله در 342چند نوبت بین آل بویه و سرداران سامانی که به یاری وشمگیر می آمدند زدوخورد شد و هر طرف گاهی غالب و گاهی مغلوب میشد تا آنکه بالاخره ابوعلی چغانی در ری با رکن الدوله صلح کرد و حسن مجال آن را یافت که وشمگیر را به کلی از طبرستان و گرگان براند. وشمگیر باز به خراسان گریخت و ابوعلی چغانی را پیش امیر نوح به سازش با آل بویه متهم ساخت . امیر سامانی هم ابوعلی چغانی را از حکومت خراسان معزول کرد و چون ابوعلی قدم در راه عصیان گذاشت و خود را در نیشابور امیر خواند نوح وشمگیر را به دفع او فرستاد و ابوعلی اضطراراً به رکن الدوله متوسل شد، رکن الدوله و ابوعلی به جرجان رفتند، وشمگیر را باز از آنجا طرد کردند اما این حال دوامی نکرد، چه به محض مراجعت رکن الدوله وشمگیر به یاری خراسانیان بر آنجا مستولی شد تا آنکه بالاخره رکن الدوله در 351 وشمگیر را به گیلان متواری ساخت و از نو طبرستان و گرگان را تحت فرمان خود درآورد. در اثنای این کشمکشها آل بویه ولایت کرمان را هم از دست امیر آن ابوعلی بن الیاس بیرون آورده بودند. ابوعلی به بخارا پیش امیر منصوربن نوح آمد و او را به گرفتن ممالک آل بویه تشویق کرد و محرک حرکت سپاهی فراوان به سمت ری شد. فرماندهی این سپاه با وشمگیر و ابوالحسن سیمجوری بود. رکن الدوله از سایر افراد خاندان بویه یاری خواست ، پسرش پناه خسرو یعنی عضدالدوله و برادرزاده اش بختیار که بعدها عزالدوله لقب یافت به کمک او رسیدند اما چند روز پیش از آنکه دو اردو روبه رو شوند وشمگیر به تاریخ اول محرم 357 در شکار گرازی از اسب به زیر افتاد و مغزش پریشان شد، رشته ٔ سپاه او از هم گسیخت وحسن بن بویه از خطر بزرگی رهائی یافت . (از تاریخ مفصل ایران تألیف عباس اقبال ).


دانشنامه عمومی

تاریخ عمومی دسته ای از این منابع هستند که به شرح وقایع و حوادث سرزمین های اسلامی و خلافت عباسی می پردازند. در این میان تعدادی از تاریخ نگاران معاصر با زیاریان به موجب حضور ایشان در اوضاع سیاسی زمانه، به آن نیز پرداخته اند. مروج الذهب، تجارب الامم، زین الاخبار، الکامل، العبر، تاریخ یمینی و حبیب السیر نمونه هایی از تاریخ عمومی مذکور هستند. برخی از این کتب متناسب با جهت گیری امیری که مورخ برایش می نوشته، هستند و عدم بی طرفی شان مشهود است؛ به طور مثال برخی از مورخان خلافت عباسی چهره ای زشت از زیاریان را نمایش داده اند.
وُشمگیر پسر زیار ملقب به ظهیرالدوله ابومنصور وشمگیر (درگذشتهٔ ۱ محرم ۳۵۷ هجری قمری در گرگان) دومین فرمانروای زیاریان است که پس از کشته شدن برادرش مرداویج، در سال ۳۲۳ هجری قمری، به حکومت رسید.در خصوص مذهب وشمگیر هرچند ابهام و اختلاف نظر وجود دارد. اما، عمدتاً وی را یک شیعه زیدی می دانند.
وی پیش از مرگ مرداویج، از جانب او فرمانروای ری بود. وشمگیر در ابتدای حکومت علاوه بر گرگان، طبرستان و گیلان بر نواحی مرکزی ایران شامل ناحیه جبال و نیز خوزستان حکومت می کرد و برای مدتی بر آذربایجان نیز سلطه یافت. با این حال، وی دچار درگیری با سامانیان و بوییان شد. سامانیان که بر خراسان بزرگ و شرق ایران حکمرانی می کردند درصدد بودند نواحی طبرستان، گرگان و ری را به قلمرو خود ملحق کنند. از سوی دیگر بوییان نیز که در فارس مستقر بودند می خواستند ناحیه جبال و غرب ایران را تصرف کنند. وشمگیر جنگ های بسیاری خصوصاً با بوییان داشت که بیشتر حالت دفاعی و حفظ حدود طبرستان و گرگان را داشتند. بوییان نیز با سماجت برای تسخیر سرزمین های اندک وشمگیر می جنگیدند. وشمگیر تا پیش از شکست در نبرد ری در سال ۳۲۹ قمری استقلال داشت. اما، با این شکست سرزمین های ری و اصفهان را از دست داد و تنها منطقهٔ گرگان و طبرستان در قلمرو او باقی ماند. البته در همین مناطق نیز با شورش های مکرر امرای محلی و رهبران علویان طبرستان مواجه بود.
وشمگیر سپس مجبور شد تبعیت از سامانیان را بپذیرد. بدین ترتیب آل زیار بدل به یک دولت محلی تابع سامانیان شد. دلیل تغییر موضع سامانیان در برابر وشمگیر ترس از قدرت یافتن بوییان بود. سامانیان سعی می کردند بوییان را سرگرم مبارزه با وشمگیر کنند، تا از دست اندازی به مرزهای خراسان فارغ باشند. به عبارتی دولت زیاری دیوار حایلی بین دو دودمان دیگر بود. بدین جهت وشمگیر تا پایان زندگیش با پشتیبانی سامانیان در حال دفاع در برابر بوییان بود و طبرستان و گرگان بارها بین این دو دست به دست شد. وشمگیر برای در امان ماندن از این جنگ ها حتی حاضر شد با خلیفه عباسی رابطه برقرار کند. او به واسطهٔ سامانیان از خلیفه خواست که وساطت کند و از بوییان بخواهد که از تعرض به سرزمین هایش دست بردارند. وی سرانجام در روز اول محرم ۳۵۷ هجری در حالی که مشغول آماده شدن برای یکی دیگر از این گونه نبردها بود، توسط یک گراز کشته شد و پسرش بیستون به جای او نشست.

نقل قول ها

وشمگیر (؟، دیلمستان - دسامبر ۹۶۷، گرگان) دومین امیر زیاری بود.
• البرکوه، منوچهر ستوده، ص۲۲۸–۲۲۹

گویش مازنی

/voshmgir/ روستایی در سه کیلومتری باختری شهرستان کتول - صیاد بلدرچین & از فرمانروایان زیاری که از ۳ - ۴ تا ۳۵۷ هـق به مدت سی و سه سال درگرگان و بخشی از تبرستان حکومت راندوشمگیر در تاریخ گاه به دشمن گیر نیز شهره است

۱روستایی در سه کیلومتری باختری شهرستان کتول ۲صیاد بلدرچین ...


از فرمانروایان زیاری که از ۳۲۴ تا ۳۵۷ هـق به مدت سی و سه سال ...



کلمات دیگر: