بابیه . [ بی ی َ / ی ِ ] (ص نسبی ) منسوب به باب سید علیمحمد. رجوع به باب شود. (ضحی الاسلام ج 3 ص 224). || (اِخ ) گروه و طایفه ٔ پیرو سیدعلی محمد باب . رجوع به باب ، و فهرست تاریخ ادبیات برون ج 1و2و3 شود.
بابیه
لغت نامه دهخدا
بابیه . [بی ی َ ] (ع اِ) اعجوبة. (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
بابیه. [بی ی َ ] ( ع اِ ) اعجوبة. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
بابیه. [ بی ی َ / ی ِ ] ( ص نسبی ) منسوب به باب سید علیمحمد. رجوع به باب شود. ( ضحی الاسلام ج 3 ص 224 ). || ( اِخ ) گروه و طایفه پیرو سیدعلی محمد باب. رجوع به باب ، و فهرست تاریخ ادبیات برون ج 1و2و3 شود.
بابیه. [ بی ی َ / ی ِ ] ( ص نسبی ) منسوب به باب سید علیمحمد. رجوع به باب شود. ( ضحی الاسلام ج 3 ص 224 ). || ( اِخ ) گروه و طایفه پیرو سیدعلی محمد باب. رجوع به باب ، و فهرست تاریخ ادبیات برون ج 1و2و3 شود.
دانشنامه آزاد فارسی
فرقه ای متأخر، نشأت گرفته از شیخیگری، بنیاد نهاده شده به دست سید علی محمد شیرازی، مشهور به باب. دعوی بابیت، که پیش از این شیخ احمد احسایی و شاگردش سید کاظم رشتی آن را پنهانی طرح کرده بودند، با دعویِ باب، که خود را باب ِامام زمان (عج) خواند، علنی شد (۱۲۶۰ق) و در اندک زمانی هجده تن از علمای شیخیه، معروف به حروف حیّ (به حساب ابجد ح=۸، ی=۱۰)، به باب گرویدند که ملاحسین بشرویه ملقب به باب الباب، قُرّة العین متخلص به طاهره، ملا محمدعلی بارفروش ملقب به قدوس، سید یحیی دارابی و ملا محمدعلی زنجانی از آن شمار بودند. عقاید باب و بابیگری به کوشش جماعت حروفِ حی در شهرها و نقاط مختلف ترویج و منتشر می شد. در دوره ای که باب زندانی شد، هر یک از اینان در مناطق مختلفی چون مازندران، نیریز و زنجان خروج کردند و رشته قیام هایی راه انداختند که هربار به دست قوای حکومتی فرو نشانده شد. پس از کشته شدن باب، که در اواخر عمر گامی فراتر نهاده و خود را مهدی موعود و نقطۀ اولی و مظهر الهی خوانده بود، بابیان به سبب خشونت بسیار دولت در دفع آن ها همواره درصدد شورش و قیام بودند، اما سوء قصد نافرجام آنان به ناصرالدین شاه قاجار سبب دستگیری و قتل عام آنان شد و بابی کُشی به سراسر ایران سرایت کرد و با شمع آجین کردن چند تن از معاریف بابیه و گرداندنِ آن ها در بازار تهران، بابیگری حکم الحاد یافت و گرویدن به آن موقوف شد. بعد از آن بزرگان بابیه چون میرزا یحیی صبح ازل و برادرش حسینعلی نوری ملقب بهبهاء الله به عراق تبعید شدند، حسینعلیخود را موعود باب و «من یُظْهِرُهُ الله» خواند (۱۲۸۰ق)، هرچند برادرش، میرزا یحیی، ادعای او را به شدت تکذیب کرد. به این ترتیب، بابیه به دو فرقۀ بهائیه و ازلیه منشعب شد. ظهور آیین باب و بابیگری را باید در اوضاع آشفتۀ سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آن روزگار ایران و اعتقاد مردم شیعی مذهب به ظهور امام زمان (عج) برای سامان دادن به این اوضاع، جست وجو کرد و به لحاظ تحول تاریخی آن را ادامۀ اخباریگری و شیخیگری دانست. نیز← بهائیت؛ باب، سیدعلی محمد
wikijoo: بابیه
دانشنامه اسلامی
[ویکی شیعه] بابیه یا آیین بابی، فرقه ای مذهبی است که در نیمه دوم سده ۱۳ق /۱۹م به دست سیدعلی محمد شیرازی (محرم ۱۲۳۵ - شعبان ۱۲۶۶/نوامبر ۱۸۱۹- ژوئیه ۱۸۵۰) از پیروان سید کاظم رشتی، (رهبر شیخیه)، در ایران پدید آمد. شیعیان این فرقه را انحرافی و بیرون از دین اسلام می دانند.
سیدعلی محمد شیرازی کار خویش را با ادعای بابیت از طرف امام مهدی(عج) آغاز کرد و تا ادعای مقام الوهیت پیش رفت. او، پس از ادعای نبوت، از نسخ و پایان یافتن زمان دین اسلام و ظهور انبیای دیگر بعد از پیامبر اسلام(ص) سخن گفت و احکام و قوانین جدیدی را بر پیروان خود واجب کرد.
باب با اینکه چند بار در حضور علمای شیعه از عقاید خود توبه کرد اما باز هم به ترویج عقاید خود ادامه داد. پس از اعدام وی سران این فرقه به کشور عثمانی (ترکیه کنونی) تبعید شدند. در آنجا برخی از پیروان باب به آیین او باقی ماندند و برخی دیگر به دنبال دعوی بهاء به آیین بهاییت گرویدند. بخشی از بابی ها که به آئین بهاییت نگرویدند، جانشینی صبح ازل برای باب را پذیرفتند. این گروه از بابیان خود را ازلی یا بیانی می دانند.
سیدعلی محمد شیرازی کار خویش را با ادعای بابیت از طرف امام مهدی(عج) آغاز کرد و تا ادعای مقام الوهیت پیش رفت. او، پس از ادعای نبوت، از نسخ و پایان یافتن زمان دین اسلام و ظهور انبیای دیگر بعد از پیامبر اسلام(ص) سخن گفت و احکام و قوانین جدیدی را بر پیروان خود واجب کرد.
باب با اینکه چند بار در حضور علمای شیعه از عقاید خود توبه کرد اما باز هم به ترویج عقاید خود ادامه داد. پس از اعدام وی سران این فرقه به کشور عثمانی (ترکیه کنونی) تبعید شدند. در آنجا برخی از پیروان باب به آیین او باقی ماندند و برخی دیگر به دنبال دعوی بهاء به آیین بهاییت گرویدند. بخشی از بابی ها که به آئین بهاییت نگرویدند، جانشینی صبح ازل برای باب را پذیرفتند. این گروه از بابیان خود را ازلی یا بیانی می دانند.
wikishia: سید علی محمد شیرازی است. از آنجا که او در ابتدای دعوتش مدعی بابیت امام دوازدهم شیعه بود و خود را طریق ارتباط با امام زمان علیه السلام می دانست، ملقب به «باب» گردید و پیروانش «بابیه» نامیده شدند. سید علی محمد در سال 1235 ق. در شیراز به دنیا آمد. در کودکی به مکتب شیخ عباد رفت و خواندن و نوشتن آموخت. شیخ عابد از شاگردان شیخ احمد احسائی (بنیانگذار شیخیه) و شاگردش سید کاظم رشتی بود ولذا سید علی محمد از همان دوران با شیخیه آشنا شد، به طوری که چون سید علی محمد در سن حدود نوزده سالگی به کربلا رفت در درس سید کاظم رشتی حاضر شد.
در همین درس بود که با مسائل عرفانی و تفسیر و تأویل آیات و احادیث و مسائل فقهی به روش شیخیه آشنا گردید. قبل از رفتن به کربلا، مدتی در بوشهر اقامت کرد و در آنجا به «ریاضت کشی» پرداخت. نقل شده است که در هوای گرم بوشهر بر بام خانه رو به خورشید اورادی می خواند. پس از درگذشت سید کاظم رشتی تا مریدان و شاگردان وی جانشینی برای او می جستند که مصداق «شیعه کامل» یا «رکن رابع» شیخیه باشد؛ میان چند تن از شاگردان رقابت افتاد و سید علی محمد نیز در این رقابت شرکت کرد، بلکه پای از جانشینی سید رشتی فراتر نهاد و خود را باب امام دوازدهم شیعیان یا «ذکر» او، یعنی واسطه میان امام و مردم شمرد. هجده تن از شاگردان سید کاظم رشتی که همگی شیخی مذهب بودند، از او پیروی کردند.
علی محمد در آغاز امر بخش هایی از قرآن را با روشی که از مکتب شیخیه آموخته بود، تأویل کرد و تصریح کرد که از سوی امام زمان علیه السلام، مأمور به ارشاد مردم است. سپس مسافرت هایی به مکه و بوشهر کرد و دعوت خود را آشکارا تبلیغ نمود. یارانش نیز در نقاط دیگر به تبلیغ ادعاهای علی محمد پرداختند. پس از مدتی که گروه هایی به او گرویدند، ادعای خود را تغییر داد و از مهدویت سخن گفت و خود را مهدی موعود معرفی کرد و پس از آن ادعای نبوت و رسالت خویش را مطرح کرد و مدعی شد که دین اسلام فسخ شده و خداوند دین جدیدی همراه با کتاب آسمانی تازه به نام «بیان» بر او نازل کرده است. علی محمد در کتاب «بیان»، خود را برتر از همه پیامبران دانسته و خود را مظهر نفس پروردگار پنداشته است.
در زمانی که علی محمد هنوز از ادعای بابیت امام زمان علیه السلام فراتر نرفته بود، به دستور والی فارس در سال 1261ق دستگیر و به شیراز فرستاده شد و پس از آن که در مناظره با علمای شیعه شکست خورد، اظهار ندامت کرد و در حضور مردم گفت: «لعنت خدا بر کسی که مرا وکیل امام غایب بداند. لعنت خدا بر کسی که مرا باب امام بداند». پس از این واقعه شش ماه در خانه پدری خود تحت نظر بود و از آنجا به اصفهان و سپس به قلعه ماکو تبعید شد. در همین قلعه با مریدانش مکاتبه داشت و از این که می شنید آنان در کار تبلیغ دعاوی او می کوشند به شوق افتاد و کتاب «بیان» را در همان قلعه نوشت. دولت محمدشاه قاجار برای آن که پیوند او را با مریدانش قطع کند در سال 1264ق وی را از قلعه ماکو به قلعه چهریق در نزدیکی ارومیه منتقل کرد. پس از چندی او را به تبریز بردند و در حضور چند تن از علما محاکمه شد. علی محمد در آن مجلس آشکارا از مهدویت خود سخن گفت و «بابیت امام زمان» را که پیش از آن ادعا کرده بود به «بابیت علم خداوند» تأویل کرد. علی محمد در مجالس علما نتوانست ادعای خود را اثبات کند و چون از او درباره برخی مسائل دینی پرسیدند، از پاسخ فرو ماند و جملات ساده عربی را غلط خواند. در نتیجه وی را چوب زده تنبیه نمودند و او از دعاوی خویش تبری جست و توبه نامه نوشت. اما این توبه نیز مانند توبه قبلی او واقعی نبود، از این رو پس از مدتی ادعای پیامبری کرد. پس از مرگ محمدشاه قاجار در سال 1264ق. مریدان علی محمد، آشوب هایی در کشور پدید آوردند و در مناطقی به قتل و غارت مردم پرداختند. در این زمان میرزا تقی خان امیرکبیر صدر اعظم ناصرالدین شاه تصمیم به قتل علی محمد و فرو نشاندن فتنه بابیه گرفت. برای این کار از علما فتوا خواست. برخی علما به دلیل دعاوی مختلف و متضاد او و رفتار جنون آمیزش شبهه خبط دماغ را مطرح و از صدور حکم اعدام او خودداری کردند. اما برخی دیگر علی محمد را مردی دروغگو و ریاست طلب می شمردند و از این رو حکم به قتل او دادند. علی محمد همراه یکی از پیروانش در 27 شعبان 1266 در تبریز تیرباران شد.
همان طور که گذشت، سید علی محمد آراء و عقاید متناقضی ابراز داشته است. از کتاب «بیان» که آن را کتاب آسمانی خویش می دانست، بر می آید که خود را برتر از همه انبیای الهی و مظهر نفس پروردگار می دانسته و عقیده داشت که با ظهورش آیین اسلام منسوخ و قیامت موعود در قرآن، به پا شده است. علی محمد خود را مبشر ظهور بعدی شمرده و او را «من یظهره الله» (کسی که خدا او را آشکار می کند) خوانده است و در ایمان پیروانش بدو تأکید فراوان کرد. او نسبت به کسانی که آیین او را نپذیرفتند خشونت بسیاری را سفارش کرده است. وی از جمله وظایف فرمانروای بابی را این می داند که نباید جز بابی ها کسی را بر روی زمین باقی بگذارد. باز دستور می دهد غیر از کتاب های با بیان، همه کتاب های دیگر باید محو و نابود شوند و پیروانش نباید جز کتاب بیان و کتاب های دیگر بابیان، کتاب دیگری را بیاموزند.
در همین درس بود که با مسائل عرفانی و تفسیر و تأویل آیات و احادیث و مسائل فقهی به روش شیخیه آشنا گردید. قبل از رفتن به کربلا، مدتی در بوشهر اقامت کرد و در آنجا به «ریاضت کشی» پرداخت. نقل شده است که در هوای گرم بوشهر بر بام خانه رو به خورشید اورادی می خواند. پس از درگذشت سید کاظم رشتی تا مریدان و شاگردان وی جانشینی برای او می جستند که مصداق «شیعه کامل» یا «رکن رابع» شیخیه باشد؛ میان چند تن از شاگردان رقابت افتاد و سید علی محمد نیز در این رقابت شرکت کرد، بلکه پای از جانشینی سید رشتی فراتر نهاد و خود را باب امام دوازدهم شیعیان یا «ذکر» او، یعنی واسطه میان امام و مردم شمرد. هجده تن از شاگردان سید کاظم رشتی که همگی شیخی مذهب بودند، از او پیروی کردند.
علی محمد در آغاز امر بخش هایی از قرآن را با روشی که از مکتب شیخیه آموخته بود، تأویل کرد و تصریح کرد که از سوی امام زمان علیه السلام، مأمور به ارشاد مردم است. سپس مسافرت هایی به مکه و بوشهر کرد و دعوت خود را آشکارا تبلیغ نمود. یارانش نیز در نقاط دیگر به تبلیغ ادعاهای علی محمد پرداختند. پس از مدتی که گروه هایی به او گرویدند، ادعای خود را تغییر داد و از مهدویت سخن گفت و خود را مهدی موعود معرفی کرد و پس از آن ادعای نبوت و رسالت خویش را مطرح کرد و مدعی شد که دین اسلام فسخ شده و خداوند دین جدیدی همراه با کتاب آسمانی تازه به نام «بیان» بر او نازل کرده است. علی محمد در کتاب «بیان»، خود را برتر از همه پیامبران دانسته و خود را مظهر نفس پروردگار پنداشته است.
در زمانی که علی محمد هنوز از ادعای بابیت امام زمان علیه السلام فراتر نرفته بود، به دستور والی فارس در سال 1261ق دستگیر و به شیراز فرستاده شد و پس از آن که در مناظره با علمای شیعه شکست خورد، اظهار ندامت کرد و در حضور مردم گفت: «لعنت خدا بر کسی که مرا وکیل امام غایب بداند. لعنت خدا بر کسی که مرا باب امام بداند». پس از این واقعه شش ماه در خانه پدری خود تحت نظر بود و از آنجا به اصفهان و سپس به قلعه ماکو تبعید شد. در همین قلعه با مریدانش مکاتبه داشت و از این که می شنید آنان در کار تبلیغ دعاوی او می کوشند به شوق افتاد و کتاب «بیان» را در همان قلعه نوشت. دولت محمدشاه قاجار برای آن که پیوند او را با مریدانش قطع کند در سال 1264ق وی را از قلعه ماکو به قلعه چهریق در نزدیکی ارومیه منتقل کرد. پس از چندی او را به تبریز بردند و در حضور چند تن از علما محاکمه شد. علی محمد در آن مجلس آشکارا از مهدویت خود سخن گفت و «بابیت امام زمان» را که پیش از آن ادعا کرده بود به «بابیت علم خداوند» تأویل کرد. علی محمد در مجالس علما نتوانست ادعای خود را اثبات کند و چون از او درباره برخی مسائل دینی پرسیدند، از پاسخ فرو ماند و جملات ساده عربی را غلط خواند. در نتیجه وی را چوب زده تنبیه نمودند و او از دعاوی خویش تبری جست و توبه نامه نوشت. اما این توبه نیز مانند توبه قبلی او واقعی نبود، از این رو پس از مدتی ادعای پیامبری کرد. پس از مرگ محمدشاه قاجار در سال 1264ق. مریدان علی محمد، آشوب هایی در کشور پدید آوردند و در مناطقی به قتل و غارت مردم پرداختند. در این زمان میرزا تقی خان امیرکبیر صدر اعظم ناصرالدین شاه تصمیم به قتل علی محمد و فرو نشاندن فتنه بابیه گرفت. برای این کار از علما فتوا خواست. برخی علما به دلیل دعاوی مختلف و متضاد او و رفتار جنون آمیزش شبهه خبط دماغ را مطرح و از صدور حکم اعدام او خودداری کردند. اما برخی دیگر علی محمد را مردی دروغگو و ریاست طلب می شمردند و از این رو حکم به قتل او دادند. علی محمد همراه یکی از پیروانش در 27 شعبان 1266 در تبریز تیرباران شد.
همان طور که گذشت، سید علی محمد آراء و عقاید متناقضی ابراز داشته است. از کتاب «بیان» که آن را کتاب آسمانی خویش می دانست، بر می آید که خود را برتر از همه انبیای الهی و مظهر نفس پروردگار می دانسته و عقیده داشت که با ظهورش آیین اسلام منسوخ و قیامت موعود در قرآن، به پا شده است. علی محمد خود را مبشر ظهور بعدی شمرده و او را «من یظهره الله» (کسی که خدا او را آشکار می کند) خوانده است و در ایمان پیروانش بدو تأکید فراوان کرد. او نسبت به کسانی که آیین او را نپذیرفتند خشونت بسیاری را سفارش کرده است. وی از جمله وظایف فرمانروای بابی را این می داند که نباید جز بابی ها کسی را بر روی زمین باقی بگذارد. باز دستور می دهد غیر از کتاب های با بیان، همه کتاب های دیگر باید محو و نابود شوند و پیروانش نباید جز کتاب بیان و کتاب های دیگر بابیان، کتاب دیگری را بیاموزند.
wikiahlb: بابیه
کلمات دیگر: