[ویکی فقه] میرزا مهدی اصفهانی خراسانی در اوایل سال ۱۳۰۳ هـ . ق، در اصفهان به دنیا آمد. پدرش میرزا اسماعیل اصفهانی از نیکان اصفهان بود.
وی در ۹ سالگی سایه پرمهر پدر را از دست داد، ولی همچنان به تحصیل
علم ادامه داد و مقدمات، ادبیات، فقه و اصول را در
حوزه علمیه اصفهان آموخت و در ۱۲ سالگی، برای ادامه تحصیل عازم نجف اشرف شد. وی بنا به سفارش آیة الله حاج آقا رحیم ارباب، نزد آیة الله العظمی سید اسماعیل صدر (متوفا: ۱۳۳۸ هـ . ق.) رفت و زانوی شاگردی به زمین زد.
میرزا در محضر عالمی پارسا
آن
فقیه پارسا علاوه بر تحصیل علوم متعارف حوزه، مبانی
سیر و سلوک را فرا گرفت.
وی علوم اصول را نزد
میرزای نائینی و فقه را نزد سید محمد کاظم یزدی آموخت.
او پس از آشنایی با مبانی سیر و سلوک، راه های سیر و سلوک را از محضر سید احمد کربلایی (متوفا: ۱۳۳۲ هـ . ق.)، شیخ
محمد بهاری همدانی،
سید علی قاضی و
سید جمال الدین گلپایگانی بهره مند شد.
میرزا مهدی پس از تکمیل دروس متعارف حوزوی، همراه آیة الله سید محمود شاهرودی، آیة الله سید جمال الدین گلپایگانی و چند نفر دیگر که جمعاً بیش از هفت نفر نبودند، در اولین دوره
درس خارج میرزای نائینی ـ که درباره
اصول فقه بود ـ شرکت می کنند.
در این درس، دیدگاههای اصولی و فقهی
شیخ انصاری نقد می شود. این درس که گاهی سه ساعت طول می کشید. نزدیک به ۵ سال ادامه یافت. میرزای اصفهانی در آن ایام، به موازات تلاشهای علمی، به بعد عملی و اخلاقی خود نیز ادامه می دهد و درجات سیر و سلوک را نزد استادانی مانند آقا سید احمد کربلایی به خوبی می گذراند و مراحلی چون «معرفت نفس» و «خلع بدن»
. میرزا مهدی اصفهانی می توانست
روح خود و دیگران را از بدن
خارج سازد. علامه محمد رضا حکیمی به نقل از آمیرزا علی اکبر معلم دامغانی فرمود: میرزای اصفهانی سفری به دامغان آمد و چند روزی در منزل ما بود. روزی صحبت از
خلع بدن شد، درخواست کردیم نمونه ای را به ما ارائه دهد. برادرم در مجلس حاضر بود. قرار شد ایشان را خلع بدن کند و چنین کرد، و به حالت مرده در آمد. بعد روحش را برگرداند. پرسیدم: چگونه بود؟ گفت: خودم را روی رف می دیدم و بدنم را افتاده کف اطاق. من خواستم تقاضا کنم مرا هم خلع بدن کند که مهمانانی رسیدند و نشد.
کم کم پژوهش در «فلسفه» وی را به سوی «عرفان» کشانده و در باب عرفان هم به بالاترین مرحله آن دست یافت، امّا با همه اینها، دلش آرام نگرفت و اضطراب درونی اش روز به روز بیشتر می شد؛ زیرا می دید که مفاهیم و مصطلحات فلسفی و عرفانی (مثل وحدت وجود، چگونگی علم و اراده، خلق از
عدم محض،
حدوث زمانی عالم، خلقت ارواح قبل از ابدان،
معاد کامل جسمانی عنصری، حقیقت خلود، حقیقت نفس،
بداء و
سعادت و شقاوت) با محکمات اسلامی و مبانی قرآنی و معارف معصومین ـ علیهم السلام ـ ـ چنان که
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان ج ۵، ۳۰۵ و ۳۰۶، تصریح کرده اند ـ تطابق تامّ ندارد. نگرانی روحی، او را به وادی دیگری می کشاند؛ راه
مسجد سهله را پیش می گیرد و اشک های خود را بر ریگهای مسجد سهله گسیل می دارد. او با زمزمه «دست از طلب ندارم تا کام دل برآید»، به حضرت مهدی (عج) توسل کامل می جوید و سرانجام کام دل برمی آید و دیدار معشوق نصیبش می شود. با ارائه لوحی روشن به این عبارت: «طلب المعارف من غیر طریقنا اهل البیت مساوق لانکارنا
. این مضمون در روایات بسیاری نیز رسیده است.
...
wikifeqh: نجف و از شاگردان میرزای نایینی بود. پس از مهاجرت در مشهد، فقه، اصول و دروس معارف را تدریس کرد و به ضدیت با فلسفه پرداخت و مکتب معارفی خراسان یا مکتب تفکیک را بنا نهاد. ابواب الهدی، اعجاز القرآن، تقریرات از آثار به جای مانده از اوست. محمود حلبی، میرزا جواد تهرانی، میرزا هاشم قزوینی، شیخ مجتبی قزوینی از شاگردان مکتب اصفهانی اند.
اصفهانی در مکتب خود میان معارف الهی و معارف بشری فرق می گذارد و به بطلان معارف بشری قائل است و فلاسفه و عارفان را گمراه می شمارد.
میرزا محمد مهدی ابن میرزا اسماعیل اصفهانی غروی در سال ۱۳۰۳ق در اصفهان متولد شد. پدرش را که از ملاک اصفهان بود در نُه سالگی از دست داد. او پس از فوت پدر تحت سرپرستی حاج آقا رحیم ارباب قرار گرفت. اصفهانی تحصیلات مقدماتی و اندکی از اصول و فقه را نزد استادان محلی آموخت.
میرزا مهدی اصفهانی در سال ۱۳۱۵ق، به سفارش رحیم ارباب به
عتبات عالیات رفت و به نزد سید اسماعیل صدر رفت. سید اسماعیل صدر پس از وفات
میرزای شیرازی به
کربلا رفته بود و تا آخر عمر آنجا ماند. مدت توقف وی در کربلا معلوم نیست.
wikishia: سید محمدکاظم یزدی آموخت. او پس از آشنایی با مبانی سیر و سلوک، راه های سیر و سلوک را از محضر سید احمد کربلایی (متوفا: 1332 ه.ق)، شیخ محمد بهاری همدانی، سید علی قاضی و سید جمال الدین گلپایگانی بهره مند شد.
میرزا مهدی پس از تکمیل دروس متعارف حوزوی، همراه آیت الله سید محمود شاهرودی، آیت الله سید جمال الدین گلپایگانی و چند نفر دیگر که جمعاً بیش از هفت نفر نبودند، در اولین دوره درس خارج میرزای نائینی ـ که درباره اصول فقه بود ـ شرکت می کنند.
در این درس، دیدگاه های اصولی و فقهی شیخ انصاری نقد می شود. این درس که گاهی سه ساعت طول می کشید. نزدیک به 5 سال ادامه یافت. میرزای اصفهانی در آن ایام، به موازات تلاش های علمی، به بعد عملی و اخلاقی خود نیز ادامه می دهد و درجات سیر و سلوک را نزد استادانی مانند آقا سید احمد کربلایی به خوبی می گذراند و مراحلی چون «معرفت نفس» و «خلع بدن» (تجرید) را پشت سر می گذارد.
کم کم پژوهش در «فلسفه» وی را به سوی «عرفان» کشانده و در باب عرفان هم به بالاترین مرحله آن دست یافت، اما با همه این ها، دلش آرام نگرفت و اضطراب درونی اش روز به روز بیشتر می شد؛ زیرا می دید که مفاهیم و مصطلحات فلسفی و عرفانی (مثل وحدت وجود، چگونگی علم و اراده، خلق از عدم محض، حدوث زمانی عالم، خلقت ارواح قبل از ابدان، معاد کامل جسمانی عنصری، حقیقت خلود، حقیقت نفس، بداء و سعادت و شقاوت) با محکمات اسلامی و مبانی قرآنی و معارف معصومین علیهم السلام ـ چنان که علامه طباطبایی در «تفسیر المیزان» جلد 5، صفحه 305 و 306، تصریح کرده اند ـ تطابق تامّ ندارد.
نگرانی روحی، او را به وادی دیگری می کشاند؛ راه مسجد سهله را پیش می گیرد و اشک های خود را بر ریگ های مسجد سهله گسیل می دارد. او با زمزمه «دست از طلب ندارم تا کام دل برآید»، به حضرت
امام مهدی عجل الله تعالی فرجه شریف توسل کامل می جوید و سرانجام کام دل برمی آید و دیدار معشوق نصیبش می شود.
با ارائه لوحی روشن به این عبارت: «طلب المعارف من غیر طریقنا اهل البیت مساوق لانکارنا و قد اقامنی الله و انا الحجه بن الحسن»، تشویق و نگرانی از او زدوده می شود، و به او القاء می شود که حقیقت
معرفت را از کجا و چگونه باید طلب کرد. او به سختی معتقد می شود که علمی که به برکت قرآن کریم، در
شب قدر نازل گشته، همان حقیقت «علم مصبوب» است که باید آن را برتر از آن دانست که در سطح انطباق با تأویل علوم بشری قرار گیرد.