کلمه جو
صفحه اصلی

جوان


مترادف جوان : برنا، شاب، غلام، کودک، نوباوه، نوجوان، نوچه، نورسته

متضاد جوان : پیر

فارسی به انگلیسی

young, young person, youth, spring chicken, [adj.] young, [n.] young person, blood, juvenile, junior, youngling, youngster, youthful

young, [n.] young person, youth


blood, juvenile, junior, young, youngling, youngster, youth, youthful


فارسی به عربی

شاب , صغار السمک , صغیر , مراهق

فرهنگ اسم ها

اسم: جوان (پسر) (فارسی) (تلفظ: javān) (فارسی: جوان) (انگلیسی: javan)
معنی: شاداب و با طراوت، آن که زمان زیادی از عمرش نگذشته است، کم سن و سال

(تلفظ: javān) آن که زمان زیادی از عمرش نگذشته است ، کم سن و سال ؛ (به مجاز) شاداب و با طراوت.


مترادف و متضاد

adolescent (صفت)
جوان، بالغ، رشید

young (صفت)
جوان، تازه، بچگانه، نوین، نورسته، برنا

youthful (صفت)
جوان، دارای نیروی شباب

boyish (صفت)
جوان، پسر مانند

برنا، شاب، غلام، کودک، نوباوه، نوجوان، نوچه، نورسته ≠ پیر


فرهنگ فارسی

انسان یاحیوان یادرخت که به میانه عمررسیده است
( صفت اسم ) ۱- هر چیز که از عمر او چندان نگذشته باشد خواه انسان باشد خواه حیوان و خواه نبات شاب مقابل پیر شیخ .

فرهنگ معین

(جَ ) [ په . ] (ص . اِ. ) هر چیز کم سن . مق پیر.

لغت نامه دهخدا

جوان. [ ج َ ] ( ص ، اِ ) برنا. هر چیز که از عمر آن چندان نگذشته باشد. ( آنندراج ). شاب . مقابل پیر. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) :
شدم پیر بدین سان تو هم خود نه جوانی
مرا سینه پرانجوخ و تو چون خفته کمانی.
رودکی.
پیر فرتوت گشته بودم سخت
دولت تو مرا بکرد جوان.
رودکی.
از او بستد آن جوهر آنگه جوان
بدو گفت کای بانوی بانوان.
فردوسی.
جوانی بکردار تابنده ماه
بنزدیک رستم ورا دستگاه.
فردوسی.
که رامشگری دارم آنجا جوان
نوازنده رود و آرام جان.
فردوسی.
زبان برگشاد اردشیر جوان
چنین گفت کای کارکرده گوان.
فردوسی.
تعلقم بحیاتست وقت پیری بیش
که مفت باخته ام موسم جوانی را.
کلیم ( از آنندراج ).
گردد اگر از شادی وصل تو جوان پیر
اندوه فراق تو کند پیر جوان را.
یغما ( از آنندراج ).
|| مجازاً، تازه و نو: ملک جوان ، دولت جوان ، بخت جوان ، شهر جوان ، بلاهای جوان ، باده جوان و غیر آن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ).
- جوان پسند ؛ موافق طبع جوان. آنچه جوان آنرا پسندد.
- || هر کار که بعلت صعوبت آن یا بعلت مخالف حفظالصحه بودن آن زود کارمند خود را کشد، مانند طبق کشی ، کناسی ، زه تابی و غیره. بعضی مشاغل جوان پسند است ، یعنی عامل آن پیر نشود و در جوانی میرد. ( یادداشت بخطمرحوم دهخدا ).
- جوان خاطر ؛ دارای اندیشه و فکر جوان. دارای خاطر روشن. جوان طبع :
بار دیگر ره جوان خاطر شد این مداح پیر
از ره مدح جوانبخت و جوان دولت وزیر.
سوزنی.
- جوان دولت ؛ تازه دولت. تازه بدولت رسیده :
جوان دولت و تیز و گردنکش است
گه خشم سوزنده چون آتش است.
فردوسی.
که ازجمله تاجداران روم
جوان دولتی بود از آن مرز و بوم.
نظامی.
چو دیرینه روزی سر آورد عهد
جوان دولتی سر برآرد ز مهد.
سعدی.
- جوان رنگی ؛ که رنگ جوان دارد. که بظاهر جوان است :
پیری عالم نگر و تنگیش
تا نفریبی بجوان رنگیش.
نظامی.
- جوان رویی ؛ جوان روی بودن :
از جوانی بود سیه مویی
وز سیاهی بود جوان رویی.
نظامی.
- جوان سال ؛ جوان. که در سالهای جوانی است :

جوان . [ ج َ نِن ْ ] (ع اِ) جوانی . ج ِ جانیة. (اقرب الموارد). رجوع به جانیة و جَوانی (ع اِ) شود.


جوان . [ ج َ ] (ص ، اِ) برنا. هر چیز که از عمر آن چندان نگذشته باشد. (آنندراج ). شاب ّ. مقابل پیر. (آنندراج ) (غیاث اللغات ) :
شدم پیر بدین سان تو هم خود نه جوانی
مرا سینه پرانجوخ و تو چون خفته کمانی .

رودکی .


پیر فرتوت گشته بودم سخت
دولت تو مرا بکرد جوان .

رودکی .


از او بستد آن جوهر آنگه جوان
بدو گفت کای بانوی بانوان .

فردوسی .


جوانی بکردار تابنده ماه
بنزدیک رستم ورا دستگاه .

فردوسی .


که رامشگری دارم آنجا جوان
نوازنده ٔ رود و آرام جان .

فردوسی .


زبان برگشاد اردشیر جوان
چنین گفت کای کارکرده گوان .

فردوسی .


تعلقم بحیاتست وقت پیری بیش
که مفت باخته ام موسم جوانی را.

کلیم (از آنندراج ).


گردد اگر از شادی وصل تو جوان پیر
اندوه فراق تو کند پیر جوان را.

یغما (از آنندراج ).


|| مجازاً، تازه و نو: ملک جوان ، دولت جوان ، بخت جوان ، شهر جوان ، بلاهای جوان ، باده ٔ جوان و غیر آن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
- جوان پسند ؛ موافق طبع جوان . آنچه جوان آنرا پسندد.
- || هر کار که بعلت صعوبت آن یا بعلت مخالف حفظالصحه بودن آن زود کارمند خود را کشد، مانند طبق کشی ، کناسی ، زه تابی و غیره . بعضی مشاغل جوان پسند است ، یعنی عامل آن پیر نشود و در جوانی میرد. (یادداشت بخطمرحوم دهخدا).
- جوان خاطر ؛ دارای اندیشه و فکر جوان . دارای خاطر روشن . جوان طبع :
بار دیگر ره جوان خاطر شد این مداح پیر
از ره مدح جوانبخت و جوان دولت وزیر.

سوزنی .


- جوان دولت ؛ تازه دولت . تازه بدولت رسیده :
جوان دولت و تیز و گردنکش است
گه خشم سوزنده چون آتش است .

فردوسی .


که ازجمله ٔ تاجداران روم
جوان دولتی بود از آن مرز و بوم .

نظامی .


چو دیرینه روزی سر آورد عهد
جوان دولتی سر برآرد ز مهد.

سعدی .


- جوان رنگی ؛ که رنگ جوان دارد. که بظاهر جوان است :
پیری عالم نگر و تنگیش
تا نفریبی بجوان رنگیش .

نظامی .


- جوان رویی ؛ جوان روی بودن :
از جوانی بود سیه مویی
وز سیاهی بود جوان رویی .

نظامی .


- جوان سال ؛ جوان . که در سالهای جوانی است :
هزار اشتر سیه چشم و جوانسال
سراسر سرخ موی و زردخلخال .

نظامی .


- جوان سیما ؛ جوانرو. بصورت و سیمای جوان :
تا جهان پیر جوان سیماست باد اندر جهان
رای پیرش را مدد بخت جوان انگیخته .

خاقانی .


- جوان شیر ؛ شیر جوان :
جوان شیری برآمد تشنه از راه
بدان چشمه دهان تر کرد ناگاه .

نظامی .


ز بیم سکه و نیروی شمشیر
هراسان شد کهن گرگ از جوان شیر.

نظامی .


- جوان طبع ؛ دارای طبع جوان :
نشسته خسروِ پرویز بر تخت
جوانفرّ و جوان طبع و جوانبخت .

نظامی .


- جوان عمر ؛ جوانسال . که در سالهای جوانی است :
خاصه کز گردش جهان ز جهان
آن جوان عمر رادمرد گذشت .

خاقانی .


- جوانفر ؛ دارای فرّ جوانی :
نشسته خسروِ پرویز بر تخت
جوان فرّ و جوان طبع و جوانبخت .

نظامی .


- جوان وش ؛ بسان جوان . بمانند جوان :
پیک جهان رو چو چرخ پیر جوان وش چو صبح
یافته پیرانه سر رونق فصل شباب .

خاقانی .



فرهنگ عمید

۱. آن که یا آنچه به حد میانۀ عمر طبیعی خود رسیده باشد، بُرنا.
۲. [مجاز] کم تجربه.
۳. [قدیمی، مجاز] مساعد و موافق: بخت جوان.

دانشنامه عمومی

جوآن. «جوآن» (به انگلیسی: Joanne) پنجمین آلبوم استودیویی از هنرمند آمریکایی لیدی گاگا است که در ۲۱ اکتبر ۲۰۱۶ توسط اینتراسکوپ رکوردز منتشر شد.این آلبوم با همکاری چند موسیقی دان از جمله مارک رانسون، تهیه کننده و آهنگ ساز بریتانیایی ساخته شده است. خواننده انگلیسی، فلورنس ولچ به عنوان هنرمند مهمان در آهنگ hey girl حضور دارد. توهم کامل بعنوان اولین تک آهنگ آلبوم در ۹ سپتامبر ۲۰۱۶ منتشر شد، و رتبه اول را در فرانسه و اسپانیا کسب کرد. تور کنسرت جهانی جوآن به پشتیبانی از آلبوم در ۱ اوت ۲۰۱۷ آغاز شد و در ۱ فوریه ۲۰۱۸ پایان یافت.
سافت راک
دنس پاپ
آلبوم جوآن در شصتمین مراسم جایزه گرمی نامزد دریافت جایزه گرمی برای بهترین آلبوم آواز پاپ شده بود.
جوآن نام عمه لیدی گاگا است که در ۱۹ سالگی بر اثر بیماری لوپوس درگذشته است. لیدی گاگا درباره آلبوم جوآن می گوید: «می خواستم این آلبوم و موسیقی آن با کسانی حرف بزند که فکر می کنند هیچ وقت با کسی مانند من ارتباط برقرار نمی کنند. آن چیزی که در زندگی بیش از همه کمبود آن را حس می کنم، ارتباط انسانی است. آلبوم درباره جوآن و زندگی او، اهمیت او برای خانواده من و نیروی موسیقی برای ادامه دادن راه است.»
«جوآن» تلفیقی از سبک های مختلف موسیقی از کانتری و فانک تا پاپ، راک و موزیک رقصی است.

جوآن (دوره). جوآن (به ژاپنی: 承安 Jōan) نام یک عصر تاریخی ژاپنی (نِنگُو) بود. این عصر بعد از کائو (دوره) و قبل از آنگن قرار داشت و از آوریل ۱۱۷۱ تا ژوئیه ۱۱۷۵ میلادی به طول انجامید. در طی این عصر امپراتور تاکاکورا، امپراتور ژاپن بود.
فهرست عصرهای ژاپن

جوان می تواند اشاره به یکی از افراد زیر باشد:
رامبد جوان، بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون، کارگردان و مجری تلویزیون.
علی جوان، فیزیکدان و مخترع ایرانی.

جوان (دهانه). جوان (دهانه) یک دهانه برخوردی در ماه است.
این دهانه ۷ دهانه اقماری دارد.

جوان (روزنامه). روزنامه جوان رسانه ای اصولگرا در ایران است. برخی منابع، این روزنامه را وابسته به سپاه پاسداران دانسته اند.این روزنامه در تیرماه ۱۳۸۲ مدتی توقیف شد.
وبگاه رسمی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] شخصی که زمان زیادی از عمرش نگذشته است را جوان گویند. جوان مقابل پیر است و از احکام آن در بابهای صلات، زکات، صوم، عتق و حدود سخن رفته است.واژه ی «جوانی» اشاره به مرحله ای از زندگی انسان ها دارد که در آن قوای جسمی و روحی بشر در بالا ترین درجه و استعداد خود قرار دارد و به عبارت دیگر، تمامی و استعداد درونی و بیرونی انسان در اوج شکوفائی و ثمردهی است.به کسی که در چنین دوران از زندگی بسر می برد در فارسی «جوان» و در عربی «شاب» می گویند. آدمی با همه ی ابعاد وجودی و استعداد های جسمی، روحی و عاطفی و عقلی خود که علم و تمدن و تکنولوژی پیشرفته ی امروزی، تنها نمودی از آن است، امکان تکمیل تدریجی این استعدادها را در جوانی به دست می آورد.
روان شناسان در تقسیم بندی مراحل زندگی دوره ی پیش از زمان چهل سالگی را زمان جوانی دانسته اند. این هنگام از زندگی در دنیا و آخرت فرخنده و مبارک شمرده شده است. انسان در زندگی همواره آرزوی جوانی دارد و خدای متعال در وصف بهشتیان که در نعمت های بی پایان إلهی غرق هستند و از نتیجه ی عبودیت و بندگی خود بهره مند می شوند می فرماید:«شباب لایهرمون» «بهشتیان جوان هستند و پیر نمی شوند.»پیامبر گرامی اسلام، امام دوم و امام سوم شیعیان را سرور جوانان بهشت نامیده است:«انّ الحسن و الحسین سیدا الشباب أهل الجنة:همانا امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) سرور و آقای جوانان بهشت اند»
اهمیت جوانی در اسلام
دین مبین اسلام که داعیه ی انسان سازی و شکوفاگری همه ی ظرفیت ها و استعدادهای بشری را دارد، جوانی را برترین و شایسته ترین مرحله ی زندگی می داند و بر نقش محوری آن در سازندگی انسان تأکید می کند. با نگاهی گذرا به احادیث امامان معصوم (علیهم السلام) با حقیقت جوان و اهمیت دوره ی جوانی بیشتر آشنا خواهیم شد.
← حدیث اول
بر اهل بصیرت روشن است که آن چه در باب اهمیت جوانی مطرح است، تنها سپری کردن روزگار نوزادی و نوجوانی و رسیدن به مرحله ای جدید که همه ی انسان ها به طور طبیعی در دوران عمر، آن را پشت سر می گذارند، نیست؛ بلکه منظور آن است که در این برهه از زمان که تمامی قوا و استعداد های آدمی به حد کمال خود می رسد، انسان در مسیر صحیح و در جهت کمال و کسب فضیلت و دانش حرکت کند و از این فرصت ارزشمند و تکرار ناشدنی بهره ی کافی ببرد چرا که در غیر این صورت اگر جوانی انسان در مسیر شهوات و نفسانیات باشد، ارزشی ندارد و چه بسا خذلان و خسران همیشگی را به دنبال داشته باشد.
شکل گیری شخصیت
...

گویش اصفهانی

تکیه ای: ǰevun
طاری: ǰevun
طامه ای: ǰavun
طرقی: ǰevun
کشه ای: ǰavun
نطنزی: ǰevun


واژه نامه بختیاریکا

تَر؛ جقله جبار؛ توپَرِه
جاهل

جدول کلمات

شباب

پیشنهاد کاربران

در زبان کردی سورانی به معنای �زیبا� است.

برنا - نوجو

شاب، شباب

فتی


فتا

جوان به ترکی: گَنج ، جاوان ،
" بیرو بیرو " وقتیدیر. = زمان " برو برو " اش است. کنایه از دوران جوانی می باشد. ( در میان مردم ترک زبان کاربرد دارد. )

جوان: در پهلوی یوان yuwān بوده است.
( ( جوانی بیامد گشاده زبان ؛
سخن گفتنی خوب و طبعی روان ؛ ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 215. )
به نظر می رسد واژه جوان امروزی که در پهلوی یوان yuwān بوده است با واژه های Young انگلیسی. Jung در آلمانی. Joven اسپانیایی . Jeune فرانسوی yuva در هندی قابل مقایسه باشد ( نگارنده )


برنا، شاب، غلام، کودک، نوباوه، نوجوان، نوچه، نورسته

جَوان ( javān ) به معنی جَونده ( Chewing ) است. از جَویدن. ولی،
جُوان ( jovān ) به معنای بُرنا ( young ) است.

جوان با تلفظ:jwan
در کوردی دو معنای "زیبا" و "جوان" را داره

دو برادر بودند: یک پیرمرد و یکی جاهل؛ آن جوان که به او نایب غلامحسین می گفتند، او بیشتر می آمد.
بازپرسی پیر میرزا رضای کرمانی

ریشه ی واژه ی #جان و #جوان ✅

این پست بسیار سطح بالایی دارد و فقط کسانی که درک اتیمولوژی دارند بخوانند.

متن های زیر را بخوانیم ( نقل قول ها ) :
دهخدا
/جان . ( اِ ) بقول هوبشمان از کلمه ٔ سانسکریت ذیانه ( فکر کردن ) است . و بقول مولر و یوستی جان با کلمه ٔ اوستائی گیه ( زندگی کردن ) از یک ریشه است ولی هوبشمان آنرا صحیح نمیداند. در پهلوی گیان شکل قدیمتر و جان شکل تازه تلفظ جنوب غربی است

10. yy ) ve Orta Fars�a ( Pehlevice ve Part�a ">Fa/OFa cān جان yaşam = Sogd jwān a. a. = EFa/Ave jīva - , jvan yaşamak, yaşam << HAvr *gʷeiə - a. a. /

حال بگذریم از ذیانه که از ساقینماق یا سانماق به معنی فکر کردن است

همانطور که میبینید جووان در سوغدی گیه اوستایی به معنای زندگی و فعل زندگی کردن است. ♦️

و حال ریشه یابی های واژه ی Young یا j�n در فرانسوی و یا جوان در فارسی ببینید ( نقل قول است )
/young ( adj. )

Old English geong "youthful, young; recent, new, fresh, " from Proto - Germanic *junga - ( source also of Old Saxon and Old Frisian jung, Old Norse ungr, Middle Dutch jonc, Dutch jong, Old High German and German jung, Gothic juggs ) , from PIE *yuwn - ko - , suffixed form of root *yeu - "vital force, youthful vigor" ( source also of Sanskrit yuvan - "young; young man; " Avestan yuuanem, yunam "youth, " yoista - "youngest; " Latin juvenis "young, " iunior "younger, more young; " Lithuanian jaunas, Old Church Slavonic junu, Russian junyj "young, " Old Irish oac, Welsh ieuanc "young" ) . /

یانگ ( young ) در انگلیسی یا همان یئنی به معنی جدید در ترکی از یاخماق یا یایماق است
همان واژه ی یاخین ، یایین است یاخین در واقع از گذر عمر است یایماق پیر شدن ( کردن ) ، بزرگ شدن ( از تفسیر گسترده شدن به بزرگ شدن ) در قزاقی ژانا ( جانا ) از تبدیل های ئ به ج است در انگلیسی و منابع قدیمی هم تبدیل ی و ج دیده شده است.
جووان ( یاخین ) فرانسوی j�n

از همین تفسیر به معنی زندگی استفاده شده است واژه ی یاشاماق هم در ترکی از بن یا است واژه های یاشاماق و یاش قابل تامل است که بن شروع کننده از یا دارند. ♦️

یاش و یاشاماق هم از این بن ها هستند که اشاره گر به بزرگ شدن هستند ( یاییش - یاییشماق - بزرگ شدن )

جوان ( یانگ ) به معنی کسی است که عمر دراز دارد به صورت یئنی در ترکی وجود دارد

متن زیر را بخوانیم ( نقل قول است )
/">Fa cavān/cuvān جوان/جُوان gen�, delikanlı << OFa yavān/yuvān a. a. = Ave yvan - a. a. << HAvr *yuwen - a. a. < HAvr *yeu - gen� olma, canlılık/

همانطور که میبینید یووان - یاوان در معنی دادن به جوان آن را جانلیلیق نوشته است یعنی جان داری ، کسی که حیات بسیار دارد. ♦️

جان شکل سابق آن جایان بوده است از تفسیر یایماق به معنی گستردگی بوده است پسوند دیگر از آن یاش یا جاش بوده است ( یاییش ) به تفسیر زندگی و عمر است.
یایان - جایان ( گستردگی )
یایان - جایان ( عمر )
یایان - جایان ( زندگی )
و در آخر به شکل جان


_______
یایان یا جا ( ق ) ان به تفسیر داشتن عمر طولانی بر جوان گفته شده است.

شکل دیگر آن به صورت ژانا در قزاقی و قرقیزی به معنی جوان است در ترکی اوغوزی به صورت yeni وجود دارد
در فرانسوی j�n در فارسی جوان در انگلیسی young وجود دارد.

واژه ی جان یک واژه ی ترکی از یایماق است که و جز واژگان بن زبان های هند و اروپایی و ترکی است.

جوانسال

جوان:
《واژه ای پارسی است》

جوان را در زبان پارسی پهلوی �یووان� می گفتند که از ریشه �گِی� است به معنی �زنده� و با واژه های زیر هم خانواده است:

حی: زنده
حیات: زندگی
حیوان: موجود زنده، جانور
جاوید ( در پهلوی یاویت ) : همیشه زنده
جو ( در پهلوی یَو ) : دانه
جَو: هواکره، جای زیست
جیوه: فلز زنده، فلز روان
جاوه/ جاوا: جزیره ای در اندونزی
ساوه: جای سرسبز و آباد
سبا: نام دیگر سرزمین یمن
یَومان ( یمن ) : سرزمین آباد
یونان: سرزمین جوان
اریَوان ( ارغوان ) : روییدنی کوهی

در بسیاری از زبان ها نیز واژه جوان را از واژه پارسی �یووان� گرفته اند:

تورکی:javan. yeni
روسی: yunyy
لاتین: iuvenis
ایتالیایی: giovane
فرانسوی: Jeune
اسپانیایی: joven
انگلیسی: juvenile, young, viva

نام باشگاه فوتبال �یونتوس� ایتالیا نیز به معنی �ایزد جوانی� است.
🚫این واژه از فارسی به ترکی راه یافته. 🚫
حتی واژه ی یاشا در ترکی هم از این واژه ی فارسی گرفته شده.

جوان
جوان = جاه، وان
جاه = جاه
وان = نگهدار
جوان = نگهدار جاه

بگوان = نگهدار بزرگ
پارسیوان = نگهدار دیوان و دفتر ( پارسی دری ) .
دری = دیوان و دفتر
جوان = نگهدار جاه
باغوان = نگهدار باغ
آسیاوان = نگهدار آسیا

برادر
برادر = به، راه ، در
به = به
راه = راه
در = در
برادر = پهره دار، پاسدار خانه ( ارتش ) .
برادر = دستیار مادر که در پیش دروازه استاد میباشد که از خانه نگهداری کند وگر مادرش چیز کار داشت برود وز بازار بیآرد.
با این کار آن پسر بزرگ شده و زندگی و نیازمندی هایی خانه و خانواده میداند و رسم و راه زندگی خانه و بیرون را یاد گرفته میآموزد.
برادر = نخستین ارتش
پسر = په/پا ، سر
په/پا = پاک
سر = سر
پسر = پاک سر و سر پاک که به پرورش و آموزش پاک نیاز دارد.

این واژه گان از نگاه ( کاری ) به هم پیوند دارند.
پسر = پاک سر
برادر = پاسبان خانه ( به راه و در ) .
جوان = نگهدار جاه ( سرباز ) .

برنا. . . . . شاب. . . . . . نورسته. . . . . .

جمع جوان چیه

نیو . . .

این واژه فارسی و ساده است - juvenile وام گرفته شده از واژه ی فارسی است!
در قدیم به کسی می گفتند که دنبال پژوهش و جستجوگر بود.
ساختار قدیم:
جو ( بن فعل جُستن ) : تجسس، پژوهیدن، جست و جو کردن، تفحص کردن، تفتیش کردن، کند و کاو کردن -
طلب کردن، خواستن، پرسیدن، جویا شدن - یافتن، پیدا شدن
ان: متناسب با نوع واژه که در کجا بکار رود، می تواند پسوند حالت ( تأکیدی ) ، فاعلی، زمان، مکان و. . . باشد.
نکته: نشانه های جمع، اگر معنی جمع ندهند و با واژه ای بکار روند که ردپای اون واژه در واژه کُل دیده شود؛پسوند به حساب می آیند. مثل:نگران، ادبیات، آهنین و. . .

ولی امروزه: واژه ای ساده - چون ردپا واژه تجزیه شده در آن دیده نمی شود.
معنی: بُرنا، باوه، شاب، رسیده، نُونَوار، تازه -
زنده دل، قِبراق، چُست و چابک، چالاک، شاطر، فرز، سرزنده، سردِماغ، سرحال،
شاداب و با نشاط ( شَنگول و مَنگول ) ، دلخوش، سرخوش،
مشعوف، شادمان، خوشحال، خرسند، خشنود، بَشاش -
زبر و زرنگ، زبردست، تَردست، زیرک، باهوش - بازیگوش، شیطون، ناقُلا، سر به هوا، خوش گذرون، خوش خوشونگر!



کلمات دیگر: