[ویکی فقه] شجاعت از
فضایل اخلاقی است که فرد دارای این فضیلت دارای قوت قلب در مصاف با دشمن و تحمل دشواری ها می باشد. از این عنوان در باب
صلات و
جهاد سخن گفته اند.
شجاعت به عنوان یکی از فضائل نفسانی و صفات و اخلاق پسندیده، عبارت است از قوّت قلب در مصاف با دشمن و تحمل دشواری های آن که از آن به دلیری و دلاوری نیز تعبیر می شود. عالمان علم اخلاق، شجاعت را به
استقامت و اعتدال
قوه غضبیه تعریف کرده و استقامت و اعتدال آن را به این دانسته اند که با سهولت تحت فرمان عقل درآید و از انحراف به دو سوی افراط؛ یعنی تهور و بی باکی و تفریط، یعنی ترس، مصون باشد. معنای شجاعت، همانا قوت قلب است که معنای آن طیف گسترده ای را شامل می شود. هر چه شدت آن بیشتر شود، ارزش و اهمیت آن بیشتر می شود. در واقع هیچ مرتبه ای از آن، اعم از ضعیف یا شدید، نامطلوب نیست و مقوله ای است که افراط و تفریط در آن راه ندارد.
افراط و تفریط در شجاعت
پس اینکه گفته می شود «تفریط در شجاعت همان جبن و افراط در آن، همان تهور است که در شمار صفات ناپسند است» سخنی نادرست است. زیرا تهور از
مقوله فعل است و نه صفات، و لذا افراط در شجاعت نمی تواند به شمار آید. همچنین جبن به معنای عدم قوت قلب است، که آن هم تفریط در شجاعت نیست، بلکه
نسبت جبن و شجاعت مصداق باب
عدم و ملکه است. توضیح آنکه تهور به معنای سقوط است. پس بنّایی که بر زمین سست، ساختمانی را بنا می کند، آن ساختمان در معرض سقوط و درهم ریختن است و عمل بنّا، تهور نامیده می شود. خدای متعال می فرماید: «اَ فَمَنْ اَسَّسَ بُنْیانَهُ عَلی تَقْوی مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٍ خَیْرٌ اَمْ مَنْ اَسَّسَ بُنْیانَهُ عَلی شَفا جُرُفٍ هارٍ فَانْهارَ بِهِ فِی نارِ جَهَنَّمَ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ؛ آیا کسی که مسجدی را به غرض
تقوی و
خداپرستی تاسیس کرده و رضای حق را طالب است، مانند کسی است که بنایی سازد و برپایه سستی، در کنار سیل که زود به ویرانی کشد و عاقبت آن بنا از پایه به آتش دوزخ افکند؟ و خدا هرگز ستمکاران را
هدایت نخواهد فرمود.» پس کسی که قوت قلبش را به طور نابجا و در موردی غیر عقلایی به کار برد، به او متهور گفته می شود، همچون کسی که خود را در معرض
هلاکت قرار می دهد یا بدون
سلاح به طرف شیر می رود، یا بدون سلاح و انگیزه عقلایی و شرعی با دشمن درگیر می شود و...
خداوند متعال می فرماید: «... وَ لا تُلْقُوا بِاَیْدِیکُمْ اِلَی التَّهْلُکَةِ...؛ و خود را به دست خویش به مهلکه و خطر درنیفکنید....» پس چنانکه می بینید تهور از افعال ناپسند است، نه صفات ناپسند. به علاوه تهور از نظر عقل و شرع محکوم و مطرود است. همچنین جبن به معنای ضعف قلب است. پس به کسی که از شجاعت و قوت قلب بی بهره است، جبان و بزدل گفته می شود. در واقع جبن امری وجودی نیست تا گفته شود که از جمله افعال است یا صفات، یا آنکه مرحله تفریط شجاعت است. فرد جبان و بزدل از بسیاری از نعمات محروم و در معرض بسیاری از ناملایمات است. پس اگر برای او هیچ محرومیتی جز محروم ماندن از جهاد،
امر به معروف و نهی از منکر و... نباشد، برای او کافی است تا از سعادت های ابدی محروم گردد. همچنین اگر برای او هیچ مصیبتی جز تنبلی، خواری، سستی، بی ثباتی و بی عاری نباشد، او را بس است که تیره روز و بدبخت شمرده شود. این همه ناشی از عدم قوت قلب است و بی بهره بودن از شجاعت موجب محرومیت از نعمات فراوان و مواجه شدن با ناملایمات بسیار می گردد. از سوی دیگر تهور علاوه بر آنکه به معنی کفران نعمت شجاعت و کاربرد نابجای آن است، موجب به خطر انداختن خود و دیگران و مفاسد بسیار دیگر می شود. چنانکه بعضی از
اصحاب ائمه (علیهم السّلام) تهور پیشه ساخته، اسرار را فاش می کردند و ناخواسته موجب به خطر افتادن شیعیان می شدند و به همین دلیل مورد اعتراض آن پیشوایان گرامی، که درود خدا بر آنان باد، قرار می گرفتند.
شجاعت در قرآن
آیاتی از
قرآن کریم به بیان جایگاه شجاعت پرداخته است.
← فضیلت مهم
...
wikifeqh: فضائل اخلاقی به معنای دلیری و دلاوری است که در علم اخلاق آن را حد وسط بی باکی و ترس قرار داده اند. شجاعت به عنوان یکی از چهار فضیلت اخلاقی برتر در آیات و
روایات از شرایط نبوت،
امامت و فرماندهی در جنگ و از صفات امامان معصوم دانسته شده است.
شجاعت در میدان نبرد، شجاعت در مبارزه با نفس اماره، شجاعت در غلبه بر مشکلات زندگی، شجاعت در مبارزه با
رذائل اخلاقی و شجاعت عقلی از مراتبی است که برای شجاعت نام برده شده است.
از آثار و نشانه های شجاعت در زندگی انسان می توان به صداقت، بردباری، غیرت، مدارا با دوستان و استحکام در دین اشاره کرد. آفت شجاعت را خروج از حد اعتدال و کشیده شدن به افراط و تفریط دانسته اند.
شجاعت (شُ، شِ، شَ) از فضائل اخلاقی به معنای دلیری و دلاوری، حالتی در انسان دانسته شده که شخص از اقدام به کارهای دشوار ترسی به خود راه ندهد و در مصاف با دشمن و تحمل دشواری ها، از قوت قلب برخودار باشد.
شجاعت را به «استقامت و اعتدال در قوه غضبیه» تعریف کرده اند؛ به این معنا که انسان تحت فرمان عقل از انحراف به دو سوی افراط یعنی تهور و تفریط یعنی ترس مصون باشد. انسان شجاع را نیز کسی می دانند که در عین داشتن قدرت روحی و قوّت دل، خشم و غضب خود را با نیروی عقل مهار می سازد.
شجاعت در علم اخلاق حد وسط بی باکی (تَهَوُّر) و ترس (جُبن) قرار داده شده است.شجاعت در حالت افراطی و متهورانه به معنای انجام اموری است که جسم و جان انسان را به نابودی می کشاند و از نظر شرع و عقل باید از آن احتراز کرد؛ مطلبی که در قرآن صریحا از آن پرهیز داده شده است و در حالت تفریط، جبن یا ترس معرفی شده و آن اجتناب از انجام کارهایی است که از نظر عقل و شرع نباید در انجام آن کوتاهی کرد.
شجاعت به عنوان یکی از چهار فضیلت اخلاقی برتر (حکمت، عدالت، شجاعت و عفت) نزد علمای اخلاق مورد توجه آیات و روایات قرار گرفته است؛ فضیلتی که به نقل از امام علی(ع) پیروزی در دسترس و آشکار است.
در آیه ۲۹
سوره فتح یکی از ویژگی های پیامبر اسلام(ص) و همراهان او را شجاعت معرفی کرده و در آیه ۳۹
سوره احزاب از شرایط رسیدن به مقام نبوت را عدم ترس از غیرخدا و شهامت در دعوت مردم به سوی خدا دانسته است. بر اساس آیه ۲۴۷
سوره بقره شجاعت یکی از شرایط لازم در کسب فرمانروایی و حاکمیت بر جامعه است و در دیگر آیات مؤمنان را در مقابل کافران به داشتن دلیری ترغیب کرده است. شجاعت همچنین به عنوان یکی از رموز موفقیت و پیروزی
مسلمانان معرفی شده است.
در روایات شجاعت به عنوان یکی از
مکارم اخلاق که خداوند به
پیامبران اختصاص داده و از صفات امامان معصوم معرفی شده است.
فقهای شیعه نیز شجاعت را از معیارهای افضلیت در کسب مقام امامت، از شرایط امام جمعه، و از صفات فرمانده جنگ معرفی و استفاده از آلات
موسیقی برای ایجاد شجاعت و تقویت روحیه سپاهیان را جایز دانسته اند.
wikishia: حکمت و عفت طبق نظر مرحوم نراقی و یا اصول چهارگانه با افزودن عدالت طبق نظر مشهور) است که تنها یک صفت متعالی محدود به خود نیست بلکه ریشه ی اوصافی والا و منشأ آثار و صفات مثبت فراوان است.
این صفت عبارت است از اعتدال در قوه ی غضبیه به این معنی که غضب قوی باشد و با وجود قوّتْ فرمانبردار عقل باشد که دارای دو کرانه ی افراطی و تفریطی است که آن ها نیز منشأ رذایل زیادی هستند. طرف افراط آن همان بی باکی بی جهت است که در اصطلاح اخلاق اسلامی «تهوّر» نام دارد و عبارت است از اقدام بی باکانه در اموری که نابود کننده ی جسم و یا جان و روان انسان است و از نظر شرع و عقل باید از آنها پرهیز کرد و طرف تفریط آن همان ترس مفرَط است که در اصطلاح اخلاق اسلامی «جُبن» نام دارد و آن ترس و اجتناب از کارهائی است که باید به آنها اقدام کرد.یعنی از نظر عقل یا شرع باید در انجام آن ها هراس نداشته و خود را به انجام آن کارها وادار نمود.
برخی از پیروان ادیان تحریف یافته معتقدند غضب باید از بین برود و انسان از هر گونه غضب عاری شود و حال آن که دین اسلام این نظر را نمی پذیرد. زیرا اگر غضب نابود شود جهاد با کفار ممکن نخواهد بود. همچنین اگر هدف ریشهکن ساختن خشم است پس چگونه پیامبران از آن جدا نبودند؟! زیرا به عنوان مثال سرور پیامبران
رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلّم وقتی در برابر او سخن ناگوار می گفتند به طوری خشمگین می شد که دو طرف صورتش سرخ می شد ولی جز سخن حق چیزی نمی فرمود و خشم آن حضرت را از حق خارج نمی ساخت. بنابراین همانطور که گفته شد، آن چه ستودنی است اعتدال در قوه ی غضبیه است که شجاعت نام دارد نه نفی مطلق آن.
شجاعت در همه ی انسان های شایسته وجود داشته است؛ همانطور که
امام علی علیه السّلام فرمودند: هرگاه جنگ بر ما سخت می شد، به رسول خدا پناه می بردیم و او خود در صف اول جنگ بود. حضرت
امام رضا علیه السّلام فرمودند: از صفات امام معصوم این است که شجاع ترین مردم باشد.
خدای تعالی در وصف نیکان اصحاب پیغمبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله و سلم می فرماید: بر دشمنان سخت گیر و بر مومنان مهربان و نرم خو هستند و این همان حالت اعتدال در قوه ی غضبی است که اشرف صفات کمالیه و افضل ملکات نفسانیه است و به این سبب است که امیرمؤمنان علیه السّلام در وصف مؤمن فرمودند: «دل مؤمن از سنگ محکم تر است».
از امام جعفرصادق علیه السّلام مروی است که: «مؤمن از کوه محکم تر است، زیرا که سنگ از کوه می ریزد و از دین مؤمن هیچ فرو نمی ریزد». پس این نیروی غضب است که چنین تصعید و والایش می یابد تا از توانمندی دفع و قدرت دافعه ی آن در دفع آفات دین و دنیای مومن بکار رود و به همین علت، علمای اخلاق در تمثیلی لطیف و زیبا این قوه را به سگ شکاری تشبیه کرده اند که نیازمند تأدیب است تا حرکات و سکناتش با اشاره صاحبش صورت گیرد نه با میل خودش.
امام عسکری علیه السّلام فرمودند: شجاعت دارای اندازه ای است که اگر بر آن افزوده شود، تهور است. تهور از عوامل نابود کننده ی موجودیت دنیوی و اخروی انسان و جان و مال و آبروی او است و حال آن که آیات و اخبار در وجوب محافظت خود از حد و حصر متجاوز است در حالی که خدای متعال می فرماید: خود را با دست خود به هلاکت نیندازید و به راستی هر کس خود را از آنچه عقل حکم به لزوم محافظت از آن می کند نگاه ندارد و بیباکانه خود را در هلاکت افکند، به نوعی دارای جنون و دیوانگی است و چگونه چنین کسی را می توان عاقل نامید که خود را بی باکانه به خطر می اندازد مثلاً از کوه های بلند به زیر می افکند و از شمشیرهای آخته و برکشیده پروا نمی کند، یا در گرداب ها و رودهای غرق کننده فرو می رود یا از درندگان احتراز نمی کند؟! چنین شخصی اگر بمیرد قاتل خود به شمار می رود و خودکشی موجب
شقاوت همیشگی است.