کلمه جو
صفحه اصلی

پیری


مترادف پیری : سالخوردگی، سالمندی، شیخوخیت، کبر، کهنسالی، هرم

متضاد پیری : شباب

فارسی به انگلیسی

old age, hoariness, oldness, second childhood, senescence

old age


age, hoariness, old age, oldness, second childhood, senescence


فارسی به عربی

عمر

مترادف و متضاد

age (اسم)
عصر، سن، عمر، پیری، دوره، سن بلوغ، عهد

old age (اسم)
پیری

senescence (اسم)
پیری، سالخوردگی

senility (اسم)
پیری، خمود، کهولت، سالخوردگی

سالخوردگی، سالمندی، شیخوخیت، کبر، کهنسالی، هرم ≠ شباب


فرهنگ فارسی

مکتشف آمریکایی در نواحی شمالی ( و. کرسون سپرینگ ۱۸۵۶ - ف. ۱۹۲٠ م . ) وی بقطب شمال بسال ۱۹٠۹ م.کاملا نزدیک شد.
سالخوردگی کهنسالی سیخوخت مقابل جوانی . یا روز پیری . هنگام سالخوردی زمان کهنسالی : بهشتاد شد سالیان قباد نبد روز پیری هم از مرگش شاد. ( شا. بخ ۲۳٠۸ : ۸ ) یا مقام پیری . شیخوخت . یا پیری است و فراموشی . ۱- پیران بهنگام فراموشی گویند. ۲- جوانان که چیزی را فراموش کرده بشوخی چنین گویند.یا پیری است و هزار عیب.پیری عیبهای بسیار همراه دارد.
دهی جزئ دهستان ایتیوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد

فرهنگ معین

(حامص . ) سالخوردگی ، کهنسالی .

لغت نامه دهخدا

پیری. ( حامص ) حالت و چگونی پیر. مقابل جوانی. سالخوردگی. کهنسالی. شیخوخیت. شیخوخت. شیب. ( دهار ). کبر. مشیب. ( منتهی الارب ). شیبة. ( دهار ). شعرة. مهرمة. معتصر. نذیر. ابومالک. ابن مالک. ابن ماء. ( مرصع ). وضح.هدّ. ذرءة. قتیر. سعسعه. ( منتهی الارب ) :
جوان تاش پیری نیاید بروی
جوانی بی آمرغ نزدیک اوی.
ابوشکور.
همه چیز پیری پذیرد بدان
مگر دوستی کان بود جاودان.
ابوشکور.
پیری آغوش باز کرده فراخ
تو همی کوش با شکافه غوش.
کسایی.
برآمد ابر پیریت از بناگوش
مکن پرواز گرد رود و بگماز.
کسایی.
پیری مرا بزرگری افکند ای شگفت
بی گاه و دود زردم و همواره سرف سرف
زرگر فروفشاند کرف سیه بسیم
من باز برفشاندم سیم زده بکرف.
کسائی.
ز ناگه بار پیری در من افتاد
چو بر خفته فتدناگه کرنجو.
فرالاوی.
جوانی که جانش بخواهد برید
کجا میتواند به پیری رسید.
فردوسی.
چو برشصت شد سالیان قباد
نبد روز پیری هم از مرگ شاد.
فردوسی.
ز جای پرستش به آوردگاه
بشد [ لهراسب ] برنهاد آن کیانی کلاه.
به پیری بغرید چون پیل مست
یکی گرزه گاوپیکر بدست.
فردوسی.
ز پیری و از تابش آفتاب
غمی گشت و بخت اندرآمد بخواب.
فردوسی.
هنوز ای پسر گاه آرایش است
نه هنگام پیری و بخشایش است.
فردوسی.
جوان را بود روز پیری امید
نگردد سیه موی گشته سپید.
فردوسی.
گر بجوانی و به پیریستی
پیر بمردی و جوان زیستی.
عسجدی.
همچو انگور آبدار بدی
نون شدی چون سکج ز پیری خشک.
لبیبی.
نیکوست بچشم من در پیری و برنایی
خوبست بطبع من در خوابی و بیداری.
منوچهری.
گر بنزد تو بپیریست بزرگی ، سوی من
جز علی نیست بنایب نه حکیم و نه کبیر.
ناصرخسرو.
وین عیش چو قند کودکی را
پیری چو کبست کرد و خربق.
ناصرخسرو.
پیری ای خواجه یکی خانه تنگست که من
در او را نه همی یابم هر سو که دوم.
ناصرخسرو.
چون مرا پیری ز روز و شب رسید
نیست روز و شب همانا جز عذاب.

پیری . (اِخ ) رابرت . مکتشف آمریکائی در نواحی شمالی . وی بقطب شمال بسال 1909 م . کاملاً نزدیک شد. مولد در کرسون سپرینگ بسال 1856 و وفات 1920.


پیری . (اِخ ) دهی از دهستان ای تیوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد. واقع در 30هزارگزی شمال نورآباد و 20هزارگزی خاور راه شوسه ٔ خرم آباد به کرمانشاه . دامنه ، سردسیر، مالاریائی . دارای 60 تن سکنه . آب آن از چشمه ها. محصول آنجا غلات و تریاک و لبنیات . شغل اهالی زراعت و گله داری . صنایع دستی سیاه چادربافی .ساکنین از طایفه ٔ ای تیوند هستند. عده ای دارای ساختمان و عده ای در سیاه چادر سکونت دارند و برای تعلیف احشام به قشلاق میروند. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).


پیری . (اِخ ) دهی جزء دهستان رستم آباد بخش رودبار شهرستان رشت . واقع در 16هزارگزی شمال رودبار، متصل به کلورز. کوهستانی ، معتدل ، دارای 94 تن سکنه . آب آن از نهر ییلاقی . محصول آنجا غلات . شغل اهالی زراعت است . آنجا بنائی و بقعه ای قدیمی است بنام شیخ جابر انصاری . (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).


پیری . (اِخ ) نام خواجه سرائی حاکم دارالملک دارابجرد فارس بعهد اردوان پنجم آخرین پادشاه اشکانی . اردشیر بابکان در آغاز کار دستیار و پس از مرگ وی جانشین او بوده است . (حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 223).


پیری . (حامص ) حالت و چگونی پیر. مقابل جوانی . سالخوردگی . کهنسالی . شیخوخیت . شیخوخت . شیب . (دهار). کبر. مشیب . (منتهی الارب ). شیبة. (دهار). شعرة. مهرمة. معتصر. نذیر. ابومالک . ابن مالک . ابن ماء. (مرصع). وضح .هدّ. ذرءة. قتیر. سعسعه . (منتهی الارب ) :
جوان تاش پیری نیاید بروی
جوانی بی آمرغ نزدیک اوی .

ابوشکور.


همه چیز پیری پذیرد بدان
مگر دوستی کان بود جاودان .

ابوشکور.


پیری آغوش باز کرده فراخ
تو همی کوش با شکافه ٔ غوش .

کسایی .


برآمد ابر پیریت از بناگوش
مکن پرواز گرد رود و بگماز.

کسایی .


پیری مرا بزرگری افکند ای شگفت
بی گاه و دود زردم و همواره سرف سرف
زرگر فروفشاند کرف سیه بسیم
من باز برفشاندم سیم زده بکرف .

کسائی .


ز ناگه بار پیری در من افتاد
چو بر خفته فتدناگه کرنجو.

فرالاوی .


جوانی که جانش بخواهد برید
کجا میتواند به پیری رسید.

فردوسی .


چو برشصت شد سالیان قباد
نبد روز پیری هم از مرگ شاد.

فردوسی .


ز جای پرستش به آوردگاه
بشد [ لهراسب ] برنهاد آن کیانی کلاه .
به پیری بغرید چون پیل مست
یکی گرزه ٔ گاوپیکر بدست .

فردوسی .


ز پیری و از تابش آفتاب
غمی گشت و بخت اندرآمد بخواب .

فردوسی .


هنوز ای پسر گاه آرایش است
نه هنگام پیری و بخشایش است .

فردوسی .


جوان را بود روز پیری امید
نگردد سیه موی گشته سپید.

فردوسی .


گر بجوانی و به پیریستی
پیر بمردی و جوان زیستی .

عسجدی .


همچو انگور آبدار بدی
نون شدی چون سکج ز پیری خشک .

لبیبی .


نیکوست بچشم من در پیری و برنایی
خوبست بطبع من در خوابی و بیداری .

منوچهری .


گر بنزد تو بپیریست بزرگی ، سوی من
جز علی نیست بنایب نه حکیم و نه کبیر.

ناصرخسرو.


وین عیش چو قند کودکی را
پیری چو کبست کرد و خربق .

ناصرخسرو.


پیری ای خواجه یکی خانه ٔ تنگست که من
در او را نه همی یابم هر سو که دوم .

ناصرخسرو.


چون مرا پیری ز روز و شب رسید
نیست روز و شب همانا جز عذاب .

ناصرخسرو.


ز بیم لشکری پیری بزندان
منغص گشته بر من زندگانی .

مسعودسعد.


چون به پیری رسیده می بینم
پیر اگر شیر هم بود پیرست .

سنائی .


گر پیر خورد [ می را ] جوانی از سر گیرد
ور زانکه جوان خورد به پیری برسد.

نظامی .


بگذر ازین پی که جهانگیری است
حکم جوانی مکن این پیری است .

نظامی .


در جوانی بخویش میگفتم
شیر اگر پیر هم شود شیرست
پیری و جوانی چو شب و روز برآمد
ما شب شد و روز آمد و بیدار نگشتیم .

سعدی .


قوت سرپنجه ٔ شیری نماند
راضیم امروز به پیری چو یوز.

سعدی .


عمر بگذشت به بیحاصلی و بوالهوسی
ای پسر جام میم ده که به پیری برسی .

حافظ.


جوانی گفت با پیری چه تدبیر
که یار از من گریزد چون شوم پیر
جوابش گفت پیر نغزگفتار
که در پیری تو هم بگریزی از یار.
تخویص ؛ هویداشدن پیری در کسی . عشمة؛ پیری و خرفی . (منتهی الارب ).تخییط؛ پیری در چیزی پیدا شدن .
- امثال :
پیریست و هزار عیب .
از جوانی تا پیری ، از پیری تا بمیری .
پیری و صد عیب چنین گفته اند .
سر پیری معرکه گیری .
پیری نداری پیری بخر .
پیری به هزار عیب آراسته است .
- روز پیری ؛ گاه سالخوردگی . هنگام کهنسالی .
|| پیر بودن . مقام مرادی و رهبری و شیخوخیت داشتن .
- مقام پیری ؛ شیخوخیت . رجوع به پیر و نیز رجوع به تمدن اسلام جرجی زیدان ج 5 ص 55 شود.

دانشنامه عمومی

پیری (به انگلیسی: Senescence)، یا سالخوردگی بیولوژیکی، فرایند زوال و کاهش نیروی موجود زنده در گذر زمان است. فرآیند پیر شدن اصطلاحاً در مورد موجودات زنده قابل اطلاق است ولی معمولاً در مورد جانوران استفاده می شود. به علم شناخت سالخوردگی، پیری شناسی زیستی(به انگلیسی: biogerontology) گفته می شود.
پیری روندی انکارناپذیر است اما سرعت آن در افراد متفاوت است. نتایج یک تحقیق بین المللی نشان می دهد که سرعت پیر شدن افراد با یکدیگر تفاوت بسیار زیادی دارد و روند پیری در سنین متفاوت و با سرعت متفاوت آغاز می شود. این محققان حدود هزار نفر را که همگی در یک سال (۷۳–۱۹۷۲) در نیوزیلند متولد شده بودند از بدو تولد زیر نظر گرفته و سپس میزان پیری آن ها را در سنین ۲۶، ۳۲ و ۳۸ سالگی ارزیابی کردند. این ارزیابی، شامل بررسی ۱۸ عامل مربوط به بیماری های مزمن ناشی از افزایش سن بود که شاخص هایی همچون کارکرد دستگاه تنفس، قلبی و عروقی، کلیوی، کبدی، سیستم ایمنی، سلامت دندان و لثه و میزان تخریب DNA را در برمی گرفت. در این تحقیق همچنین کاهش فعالیت جسمی و ذهنی و تصور این افراد از جوانی یا پیری خودشان نیز در نظر گرفته شد.
پژوهشگران از اینکه آثار پیری را در سن پایین (۲۶ سالگی) در این افراد شناسایی کردند متعجب شدند. علاوه بر این تفاوت سرعت پیری نیز محققان را شگفت زده کرد زیرا در حالیکه همه افراد مورد مطالعه ۳۸ سال داشتند، سن زیستی (بیولوژیک) آن ها بین ۲۸ تا ۶۱ سال متغیر بود. در نتیجه، توان جسمی و ذهنی آن ها نیز تفاوت واضحی نشان می داد و مثلاً بهره هوشی (IQ) آن ها که سن زیستی بیشتری داشتند، کاهش یافته بود.
در زمانی که محققان ارزیابی های مربوط به سن زیستی این افراد را انجام می دادند، سن زیستی برخی از آن ها حتی یک سال هم بیشتر نشد، اما برخی تا سه سال پیرتر شدند. پروفسور تری مافیت از پژوهشگران این تحقیق گفت: هر جنبه زندگی که از سن تقویمی استفاده کنیم، به خطا می رود و اگر دربارهٔ سن زیستی بیشتر بدانیم، عدالت و برابری بیشتر رعایت خواهد شد.

پیری (ابهام زدایی). پیری ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
پیری (زهک)
پیری (سرباز)

پیری (زهک). پیری (زهک)، روستایی از توابع بخش جزینک شهرستان زهک در استان سیستان و بلوچستان ایران است.
این روستا در دهستان خمک قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۶۱۵ نفر (۱۲۹خانوار) بوده است.

پیری (سرباز). پیری (سرباز)، روستایی از توابع بخش سرباز شهرستان سرباز در استان سیستان و بلوچستان ایران است.
این روستا در دهستان نسکند قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۲۹ نفر (۲۶خانوار) بوده است.

دانشنامه آزاد فارسی

سال های آخر عمر طبیعی. علل تحلیل پیشروندۀ فرآیندهای جسمی و ذهنی همراه با پیرشدن ناشناخته اند؛ البته هریک از پدیده های پیری ممکن است در هر سنی پدید آیند. سرعت فرآیند پیری در همۀ قسمت های بدن یکسان نیست. طب سالمندی شاخه ای از طب است که به تشخیص و درمان بیماری های سالمندان می پردازد. در حالت عادی، فرآیند پیری پس از ۳۰سالگی شروع می شود. سرخ رگ ها خاصیت کشسانی خود را از دست می دهند و فشار بیشتری به قلب وارد می شود. درنتیجه، جریان خون اعضا رفته رفته کاهش می یابد و تغییرات متعددی در بدن ایجاد می شود. از ۳۰ تا ۶۰سالگی پیشرفت فرآیند پیری کند است. تحقیق دربارۀ فرآیند پیری (پیری شناسی) شامل بررسی عوامل تغذیه ای و علل ایجاد تغییرات بافتی است. پیری بیماری نیست. سه نظریۀ رایج برای توصیف پیری عرضه شده است. بنا به نظریۀ اول، این فرآیند ژنتیکی است و هدفش ازبین بردن افرادی است که دیگر قدرت تولید مثل ندارند. بنا به دومین نظریه، پیری براثر انبوه اشتباهات در همانندسازی دی اِن اِی، هنگام تقسیم سلولی، رخ می دهد. طبق سومین نظریه، پیری به صورتی فعالانه به قطعاتی از دی اِن ای بین یاخته ها منتقل می شود یا ویروس های مولد سرطان آن را ایجاد می کنند. احتمالاً این عوامل در یاخته های پیر بیشتر می شوند و پروتئین هایی ناخواسته تولید می کنند و بر کنترل اعمال دی اِن اِی اثر می گذارند.

نقل قول ها

پیری یا به صورت علمی سالخوردگی بیولوژیکی، فرایند زوال و کاهش نیروی موجود زنده در گذر زمان است.
• «اگر پیری نشانه ی فرزانگی و فضیلت به شمار می آید، از آنجاست که پیری پیش تصویری است از عمر بلند، تجارب بسیار و تفکر طولانی که این همه، تصویری ناکامل از جادوانگی است.» -> ژان شوالیه
• «عمر از دست شد چو تیر از شست/برف پیری مرا به سر بنشست.» -> حیران خانم
• «در غروب جوانی، نفس پرستی به پایان می انجامد؛ در طلوع پیری، خدمت به خلق آغاز می گردد.» در گرترود -> هرمان هسه

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] سالخوردگی و کهنسالی را پیری می گویند که از آن به مناسبت در بابهای مختلف فقهی نظیر طهارت، صلات، زکات، صوم، حج، جهاد، تجارت، نکاح و حدود سخن رفته است.
قدرت بر انجام دادن تکلیف از شرایط تعلّق تکلیف به مکلف می‏باشد؛ از این‏رو درصورت ناتوانی از انجام دادن آن و یا داشتن مشقّت غیر قابل تحمّل (عسر و حرج)، تکلیف یا برداشته می‏شود و یا تخفیف می‏یابد.

پیری و تکلیف
در شرع مقدّس به پیری ـ از آن جهت که سبب زوال برخی تواناییها می‏گردد ـ به عنوان یکی از عوامل رفع یا تخفیف و یا تبدیل تکلیف نگریسته شده است که در به نمونه‏های از آثار آن اشاره می‏شود.

طهارت در پیری
کسی که به جهت پیری توان دسترسی به آب ندارد باید تیمم کند.

نماز جمعه در پیری
...

گویش مازنی

تکرار ترجیع بند مرثیه به وسیله ی افراد سینه زن


/peyri/ & تکرار ترجیع بند مرثیه به وسیله ی افراد سینه زن & پدری – ارثیه ی پدری – هرچیز خوب یا بد که از پدر به فرزندان رسد

پدری – ارثیه ی پدری – هرچیز خوب یا بد که از پدر به فرزندان ...


جدول کلمات

کهولت

پیشنهاد کاربران

پیرانه = در پیری ، در وقت کهنسالی

کهولت. . . . . پیری. . . .


کلمات دیگر: