( یزیدثالث ) و معروف به یزید ناقص پسر ولید اول مدت شش ماه خلاف کرد . گویند چون از عطای لشکریان کاست او را ناقص لقب نهادند .
یزید بن ولید
فرهنگ فارسی
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] دوازدهمین خلیفه اموی، یزید بن ولید بن عبدالملک است. او که مکنی به ابوخالد و ملقب به «ناقص» بود در سال هفتاد و به قولی هشتاد و شش و به نقلی دیگر در سال نود و شش هجری از کنیزی از تبار شاهان ایران به نام شاه فرید یا شاه آفرید دختر فیروز بن یزدگرد بن شهریار بن خسرو زاده شد.
شاه آفرید در زمان فتح سمرقند، توسط قتیبة بن مسلم به اسارت گرفته شد؛ قتیبه او را به حجاج بن یوسف هدیه کرده بود و حجاج نیز این کنیز را به ولید بن عبدالملک بخشیده بود. یزید بن ولید همواره به نسب خویش مباهات کرده در شعری بیان داشته بود که:انا ابن کسری و ابی مروان و قیصر جدی و جدی خاقان من پسر خسروام و پدرم مروان است و جدّم قیصر و خاقان.» در این شعر او قیصر و خاقان را نیز از نیکان خود دانسته است چرا که مادر فیروز، دختر خسرو بود و مادر او دختر قیصر؛ مادر خسرو نیز دختر خاقان پادشاه ترک بود. گفته شده یزید بن ولید اولین خلیفه اموی بود که مادرش کنیز بود. از اوصاف اخلاقی و ویژگی های اخلاقی او خبر چندانی در دست نیست تنها در برخی از منابع از او بعنوان مردی خوشرفتار و نیک روش و عادل یاد شده است و بیان شده که او اظهار زهد و ورع و تواضع می کرده است. از شعری که در وصف نسب خود سروده است نیز چنین برمی آید که او در فصاحت و بلاغت نیز حظی داشته است.
آغاز خلافت
خلیفه پیشین اموی "ولید بن یزید" پیش از رسیدن به خلافت، پیوسته به عیاشی و میگساری و ساز و آواز و بی احترامی به فرامین الهی اشتغال داشت و چون به خلافت رسید بر عیش و نوش و خوش گذرانی و شکار و همنشینی با تبهکاران و روسپیان و اهل فسق و فجور افزود علاوه بر این، مرتکب اعمالی شده بود که بزرگان قوم را به خشم آورده، آنان را از خود رنجانده بود. بدین سبب یزید بن ولید با جماعتی از خاندان اموی، همداستان شده، با گروهی از بزرگان رعیت و یمنی ها گرد هم آمدند و بر وی هجوم آوردند و او را در جمادی الثانی سال صد و بیست و شش هجری به قتل رساندند. پس از کشته شدن ولید، مردم در جمادی الثانی و به قولی رجب سال صد و بیست و شش با یزید بیعت کردند. یزید برای مردم خطبه خواند و ولید را نکوهش نموده، بر او عیب گرفت و گفت که او را به سبب خصال زشتش کشته است و به مردم وعده های نیکو داد و گفت که در خرج و بذل، راه میانه را در پیش خواهد گرفت و مرزها را حفاظت خواهد کرد و عطایا و ارزاق را به عدالت تقسیم خواهد نمود و حجاب میان خود و مردم را برخواهد داشت و اگر چنین نکند مردم حق دارند که او را خلع نمایند. او سپس برای مردم مستمری تعیین کرد و از مقرری سپاهیان که در زمان ولید بن یزید ده درهم بر آن افزوده شده بود، کم کرد و مقرری هایشان را به وضعی که در ایام هشام بن عبدالملک بود باز گرداند. از این رو مردم او را «یزید ناقص (کم کننده)» می خواندند. نقل است اولین نفری که او را به این لقب خوانده بود، مروان بن محمد بود که جهت تحقیر، او را بدین نام خوانده بود. در نقلی دیگر آمده این لقب به جهت نقص در انگشتان پای یزید و به نظر مسعودی به جهت نقصان در عقل، به او داده شده بود.
اوضاع سیاسی اجتماعی
اوضاع سیاسی اجتماعی در دوران یزید با حوادثی موجه بوده است:
← شورش های داخلی
...
شاه آفرید در زمان فتح سمرقند، توسط قتیبة بن مسلم به اسارت گرفته شد؛ قتیبه او را به حجاج بن یوسف هدیه کرده بود و حجاج نیز این کنیز را به ولید بن عبدالملک بخشیده بود. یزید بن ولید همواره به نسب خویش مباهات کرده در شعری بیان داشته بود که:انا ابن کسری و ابی مروان و قیصر جدی و جدی خاقان من پسر خسروام و پدرم مروان است و جدّم قیصر و خاقان.» در این شعر او قیصر و خاقان را نیز از نیکان خود دانسته است چرا که مادر فیروز، دختر خسرو بود و مادر او دختر قیصر؛ مادر خسرو نیز دختر خاقان پادشاه ترک بود. گفته شده یزید بن ولید اولین خلیفه اموی بود که مادرش کنیز بود. از اوصاف اخلاقی و ویژگی های اخلاقی او خبر چندانی در دست نیست تنها در برخی از منابع از او بعنوان مردی خوشرفتار و نیک روش و عادل یاد شده است و بیان شده که او اظهار زهد و ورع و تواضع می کرده است. از شعری که در وصف نسب خود سروده است نیز چنین برمی آید که او در فصاحت و بلاغت نیز حظی داشته است.
آغاز خلافت
خلیفه پیشین اموی "ولید بن یزید" پیش از رسیدن به خلافت، پیوسته به عیاشی و میگساری و ساز و آواز و بی احترامی به فرامین الهی اشتغال داشت و چون به خلافت رسید بر عیش و نوش و خوش گذرانی و شکار و همنشینی با تبهکاران و روسپیان و اهل فسق و فجور افزود علاوه بر این، مرتکب اعمالی شده بود که بزرگان قوم را به خشم آورده، آنان را از خود رنجانده بود. بدین سبب یزید بن ولید با جماعتی از خاندان اموی، همداستان شده، با گروهی از بزرگان رعیت و یمنی ها گرد هم آمدند و بر وی هجوم آوردند و او را در جمادی الثانی سال صد و بیست و شش هجری به قتل رساندند. پس از کشته شدن ولید، مردم در جمادی الثانی و به قولی رجب سال صد و بیست و شش با یزید بیعت کردند. یزید برای مردم خطبه خواند و ولید را نکوهش نموده، بر او عیب گرفت و گفت که او را به سبب خصال زشتش کشته است و به مردم وعده های نیکو داد و گفت که در خرج و بذل، راه میانه را در پیش خواهد گرفت و مرزها را حفاظت خواهد کرد و عطایا و ارزاق را به عدالت تقسیم خواهد نمود و حجاب میان خود و مردم را برخواهد داشت و اگر چنین نکند مردم حق دارند که او را خلع نمایند. او سپس برای مردم مستمری تعیین کرد و از مقرری سپاهیان که در زمان ولید بن یزید ده درهم بر آن افزوده شده بود، کم کرد و مقرری هایشان را به وضعی که در ایام هشام بن عبدالملک بود باز گرداند. از این رو مردم او را «یزید ناقص (کم کننده)» می خواندند. نقل است اولین نفری که او را به این لقب خوانده بود، مروان بن محمد بود که جهت تحقیر، او را بدین نام خوانده بود. در نقلی دیگر آمده این لقب به جهت نقص در انگشتان پای یزید و به نظر مسعودی به جهت نقصان در عقل، به او داده شده بود.
اوضاع سیاسی اجتماعی
اوضاع سیاسی اجتماعی در دوران یزید با حوادثی موجه بوده است:
← شورش های داخلی
...
wikifeqh: یزید_بن_ولید
کلمات دیگر: