کلمه جو
صفحه اصلی

ولید بن عبدالملک

دانشنامه عمومی

ولید پسر عبدالملک (به عربی: أبو العباس الولید بن عبد الملک بن مروان بن الحکم الأموی القرشی) یا الولید خلیفه قدرتمند اموی بود که از سال ۷۰۵ تا ۷۱۵ میلادی (از ۸۶ تا ۹۶ هجری قمری) فرمان راند؛ خلافت او دوران گشایش سرزمین ها و گسترش قلمرو امویان در خاور و باختر بود. در زمان او، کراچی به محاصره مسلمانان درآمد، و جنگی سخت بین مسلمانان و داهرشاه در سند روی داد. در مولتان، نیز مسلمانان پیروز شدند و غنایم بسیار به دست مسلمانان افتاد. در این زمان، مسلمانان همچنین بر سرزمین اسپانیا که تا آن زمان رومیان بر آن فرمان می راندند، تاخته و برآن تسلط یافتند. در این زمان، موسی بن نصیر، شهرهای مغرب را گشود. از ولید پسر عبدالملک، مسجد جامع اموی در دمشق برجای مانده است که از شگفت ترین مساجد جهان است. ولید ۴۸ سال زیست و ۱۰ سال حکومت کرد، و در دمشق درگذشت و در همانجا به خاک سپرده شد. ولید بن عبدالملک ، زین العابدین سجاد، امام چهارم شیعیان را با سم کشته است.
ثابت اسماعیل راوی (۱۹۶۵)، تاریخ العصر الاموی من الناحیة السیاسیة و الادرایة و الاجتماعیة، به کوشش مصعب محمد ابوبکر.، قاهره: المکتبة النهضه المصریه، ص. ۸۸
رسول جعفریان (۱۳۷۸)، تاریخ اسلام از پیدایش تا ایران اسلامی، به کوشش مرتضی رحیمی.، قم: انتشارات حوزه علمیه، ص. ۸۸
جرالد هاوتینگ (۱۳۸۷)، امویان: نخستین دودمان حکومت گر در اسلام (۶۶۱-۷۵۰م)، ترجمهٔ عیسی عبدی، به کوشش سعید ذوالفقاری.، تهران: امیرکبیر، ص. ۹۷
به دستور او کاخ عمره در بادیهٔ اردن، شرقِ نوکِ شمالی دریای مرده ساخته شد که برای دیوارنگاری هایش شهرت یافته. یکی از دیوارهایش، نگاره های چهار فرمانروای آن عصر را نشان می دهد که گویا حکومت هایی اند که مسلمانان برآنان چیره شدند، قیصر روم، کسرای فارس، نجاشی حبشه و رودِریک اسپانیا. دیواری دیگر، مردی ریش دار با هاله ای از نور در پیرامونش را نشان می دهد که بر عرش نشسته؛ گویا خود خلیفه است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بر اساس گزارشات تاریخی می توان حدس زد که ولید بن عبدالملک بن مروان به سال ۵۰ قمری و بنا به نقلی سال ۴۷ قمری در زمان حکومت معاویه در مدینه متولد شد. کنیه اش ابوالعباس و مادرش ولاده دختر عباس بن جزء بن حارث عبسی بود. او لهجه مغلوط داشت (به عربی خوب سخن نمی گفت) و هنگام غضب بی خود می شد و از نتیجه کار غافل می ماند و در خون ریزی بی باک بود و او جباری لجوج و ستمگری نابکار بود. او به کم خردی و نادانی معروف بود و می گفت: شایسته نیست خلیفه را قسم دهند، و نباید او را به دروغ گویی نسبت دهند، و نباید کسی او را به نامش بخواند، و بر آن عقوبت کرد. چهارده پسر از او ماند. یکی یزید بن ولید ناقص که مدت پنج ماه حکومت کرد و درگذشت، دیگری ابراهیم بن ولید که دو ماه حکومت کرد و بعد خود را از خلافت خلع کرد و با مروان بن ولید بیعت کرد.
درباره زندگی ولید بن عبدالملک در قبل از خلافتش اطلاعات زیادی در دست نیست فقط درباره شرکت ولید در چند جنگ در دوران خلافت پدرش عبدالملک اخباری رسیده از جمله:در سال ۷۷ قمری ولید بن عبدالملک در نبرد با قوای روم شرکت کرد و از رومیان تعداد زیادی را کشت و بازگشت. در جریان خیانت عبدالملک به عمرو بن سعید، یکی از فرماندهان و متنفذین اموی، و ترور او، ولید از کسانی بود که برای کشتن او تلاش زیادی کرد و در جریان این توطئه زخمی شد.
دوران خلافت ولید
وقتی عبدالملک، مشرف به مرگ شد، ولید و سلیمان را فرا خواند و به ولید گفت: فرزندم بشنو، موقع مرگ من فرا رسیده است، خدعه ها و نیرنگ ها، رنگ خود را از دست داده اند، و قضای الهی فرود آمده است. در این هنگام ولید گریه کرد، عبدالملک به او گفت: دو چشم خود را همچون کنیز فرزند مرده بر من تر مگردان. پس از مرگ، مرا بشویید، کفنم کنید و بر من نماز بخوانید. عمر بن عبدالعزیز را فرا خوانید تا مرا در گور گذارد. تو به سوی مردم برو در حالی که پوست پلنگ بر تن کرده ای، بر منبر بنشین و مردم را به بیعت خود فرا خوان. هر کس از بیعت با تو خودداری کرد، او را با شمشیر بترسان، در مورد دوست و کسی که نزدیک توست سختگیر باش و در مورد کسی که از تو دور است، آسان بگیر. در مورد حجاج خوش گمان باش، او کسی است که می تواند فتنه ها را کنار زند و شرایط را برای خلافت تو آماده سازد. ولید پس از مرگ عبدالملک و دفن پدر در همان روز به مسجد بزرگ دمشق رفت و مردم پیش او آمدند و با او بیعت کردند. ولید بالای منبر رفت و مرگ پدرش را اعلام کرد و گفت: ای مردم بر شما باد به فرمان بردن و همراهی با جماعت. اگر کسی مخالفت کند سر از تن او جدا می کنم و هر کس خاموش بماند، با اجل خویش بمیرد. سپس از منبر پایین آمد. اولین اقدام او آن بود که هر خانه ای را که بین قصر عبدالملک تا قبر او بود، ویران ساخت. چنان که هیچ گونه بلندی بر پای نماند. پس از آن نامه هایی را به گوشه و کنار سرزمین ها فرستاد و از آنان برای خود درخواست بیعت کرد.
مدینه و عمارت مسجد پیامبر
ولید در سال چهارم حکومت خود، به سال ۸۷ قمری، هشام بن اسماعیل مخزومی را از امارت مدینه عزل کرد و عمر بن عبدالعزیز را به جای او گماشت و به عمر دستور داد که هشام را از کارهایش بازدارد، چون هشام روش بد در پیش گرفته، در احکام بیداد کرده و بر آل پیامبر ستم ورزیده بود، پس چون عمر به مدینه رسید، هشام به اوگفت: جز از علی بن حسین (علیه السّلام) بیم ندارم. در همین حال امام علی بن حسین (علیه السّلام) بر او گذشت و سلام کرد. پس هشام به او گفت: الله اعلم حیث یجعل رسالاته، خدای بهتر داند، رسالت خویش را کجا قرار دهد. ولید از مردم مدینه سپاهی خواست و به عمر نوشت و او هم دو هزار مرد از آنان بیرون فرستاد. هم چنین بدو نامه نوشت که مسجد را توسعه دهد و خانه های همسران پیامبر (علیه السّلام) را داخل آن نماید، سپس نماینده ای به سوی پادشاه روم به قسطنطنیه فرستاد تا کارگرانی که در کار ساختمان مهارت داشته باشند نزد وی گسیل دارد و او درخواست وی را اجابت کرد و کسانی را به سوی او فرستاد که منظور وی را درباره مساجد مزبور تکمیل کردند. هم چنین ولید سی هزار دینار نزد خالد بن عبدالله قسری فرمان دار مکه فرستاد و آن ها را بصورت تخته های نازک پهن درآوردند و بر در کعبه و ستون های داخلی و ارکان کعبه و ناودان زدند و ولید نخستین کسی در اسلام بود که کعبه را زرنگار کرد.
مسجد دمشق
...


کلمات دیگر: