عمر بن عبدالعزیز ( نام کامل به عربی:عمر بن عبد العزیز بن مروان بن الحکم بن أبی العاص بن أمیة ) هفتمین خلیفه از خلفای اموی است که برخی از اهل سنت از جمله ابن اثیر او را پنجمین خلیفه از خلفای راشدین دانسته اند. عمر بن عبدالعزیز در سال 682 میلادی/61 هجری در مدینه زاده شد، نسبش به عمر بن خطاب می رسید، چرا که مادرش ام عاصم با عبدالله پسر عمر ازدواج کرده بود؛ او اصول دین و علوم فقه را از صالح بن کیسان در مدینه آموخت. پدرش
سلیمان بن عبدالملک یکی از بزرگان بنی امیه بود.
عمر بن عبدالعزیز بیش از بیست سال امارت مصر را بر عهده داشت؛ در مورد جریان ازدواج عبدالعزیز بن مروان آمده است که روزی به یکی از وزیران خود گفت: حدود چهارصد درهم از پاک ترین اموال من جمع آوری کن زیرا اراده ازدواج با خانوادهٔ دیندار و صالحی را دارم، بعد از تحقیق و تفحص با ام عاصم دختر عاصم بن عمر بن خطاب ازدواج کرد و از این پدر و مادر، عمربن عبدالعزیز مجدد قرن اول متولد شد. [۱]
خلافت عمر بن عبدالعزیز
سلیمان بن عبدالملک درسال ۹۹ هـ درگذشت و طی وصیت نامه ای عمر بن عبدالعزیز را به عنوان خلیفه منصوب کرد. وی بادیگر خلفای بنی امیه تفاوت بسیارداشت در دوران او از لامذهبی، استبداد، و خونریزی که از مشخصات خلافت بنی امیه بود، خبری نبود. در دوره وی پرهیزگاران و زاهدان به دربار وی رفت و آمد داشتند واو بسیار پرهیزگار و زاهد بود. وی ناسزا گفتن به علی بن ابی طالب را منسوخ نمود.
او
جزیه ذمیان مسلمان شده را برداشت ومالیات ایرانیان را کاهش داد و وقتی دیگران از کاهش درآمد بیت المال سخن گفتند، گفت: خداوند پیغمبر خود رابرای هدایت فرستاده است ونه برای جزیه گرفتن. [۲]
وفات عمر بن عبدالعزیز
عمربن عبدالعزیز، که مدت خلافتش را می توان به عنوان "بهار دین و اخلاق" نامگذاری کرد، در سن چهل سالگی در سال ۱۰۱هـ روز جمعه ۲۰ رجب، در شهر سمعان از بلاد
شام وفات نمود.
منابع
۱ - البدایة و النهایة ( ابن کثیر ) ۲ - رجال الفکر و الدعوة ( ابو الحسن ندوی ) ۳ - الدولة الأمویة ( دکتر صلابی )
مجموعه ای از گفتاوردهای مربوط به عمر بن عبدالعزیز در ویکی گفتاورد موجود است.
پانویس
↑ پایگاه اطلاع رسانی حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان، با دخل و تصرف اندک
↑ حسن ابراهیم حسن. تاریخ سیاسی اسلام ترجمه ابوالقاسم پاینده. چاپ ششم سازمان انتشارات جاویدان.
رده های صفحه: خلفای امویدرگذشتگان ۷۲۰ ( میلادی ) زادگان ۶۸۲ ( میلادی )
از ویکی پدیا
همچنین:
عمربن عبدالعزیز در سال 62 هجری به دنیا آمد. نسب او از طرف مادر به عمر بن خطاب می رسد. مادرش ام عاصم، دختر عاصم بن عمر بن خطاب است به جرأت می توان گفت عمر بن عبدالعزیز تنها خلیفۀ اموی بود، که قواعد و احکام اسلامی را در حکومتداری رعایت کرد. برخی از مورخین، خلافت او را در امتداد خلافت خلفای راشدین می دانند.
عمربن عبدالعزیز از تجملات شاهانه دوری کرد و سهم عرب و غیر عرب را از بیت المال مساوی کرد. گرفتن جزیه از تازه مسلمانان را ممنوع، و با شیعیان
خاندان علی - علیه السّلام - به خوبی رفتار کرد . عمر بن عبدالعزیز دو سال و پنج ماه خلافت نمود.
عمر بن عبدالعزیز قبل از خلافت
عمر بن عبدالعزیز از دوران کودکی به مدینه رفت[1] و به مطالعۀ علوم اسلامی و ادبیات عرب مشغول شد. او مجالست با غیر علم را ترک کرد و در علم و تقوی مشهور شد تاجایی که گروهی او را از کبار
تابعین می دانند.
عمر تا سال 85 هجری یعنی همان سالی که پدرش درگذشت در مدینه بود تا اینکه عمویش عبدالملک بن مروان او را به
دمشق فراخواند و دخترش
فاطمه را به عقد عمربن عبدالعزیز در آورد. و حکومت خناصره را به او سپرد البته گروهی معتقدند عمر بن عبدالعزیز در زمان عبدالملک فعالیت حکومتی نداشت و به مطالعه مشغول بود. [2]
حکومت مدینه
در زمان خلافت ولیدبن عبدالملک، عمر بن عبدالعزیز حاکم مدینه شد. او شش سال در مدینه حکومت کرد. عمر طوری در مدینه حکومت کرد که تمام مسلمین را به خود جذب نمود. وی در مدینه مجلس شورا تشکیل داد و 10 نفر از علمای مدینه را عضو این شورا کرد و قرار شد تمام کارها با صلاحدید این شورا انجام شود وشورای ده نفره بر کار مأمورین حکومتی نظارت کنند. در زمان حکومت او مدینه به یک ایالت آزاد سیاسی تبدیل شد و تمام افرادی که با حکومت مرکزی وبه خصوص حکومت
حجاج در
عراق، مشکل داشتند به مدینه پناه می بردند به همین خاطر حجاج به خلیفه اعتراض کرد که شورشیان به عمر بن عبدالعزیز پناه می برند واز امنیت برخوردار هستند. [3] بنابراین ولیدبن عبدالملک او را از حکومت مدینه عزل کرد ( سال 93 هجری ) وعمر تا پایان خلافت ولید منصب دیگری را نپذیرفت. اما در خلافت سلیمان بن عبدالملک یکی ازمشاوران اصلی خلیفه محسوب می شد و همیشه در کنار سلیمان بود.
عمر چگونه خلیفه شد؟
همان طور که گفتیم سلیمان بن عبدالملک در دابق مریض شد و با همان مرض درگذشت. او قبل از مرگش قصد داشت پسرش داوود را ولیعهد کند اما رجاءبن حیوة، عمربن عبدالعزیز را پیشنهاد کرد و سرانجام سلیمان راضی شد و در نامه ای عمر بن عبدالعزیز را خلیفه بعد از خود خواند و بعد از او یزید بن عبدالملک را خلیفه قرار داد. اما تا زمان
مرگ سلیمان اعلام نشد که خلیفۀ بعد از اوکیست و فقط از بزرگان بنی امیه بیعت گرفتند که هرکس که در این نامه، نام او ذکر شده خلیفۀ مسلمین است و آنها نیز بیعت کردند هرچند افرادی چون هشام بن عبدالملک که داعیۀ خلافت داشت احساس نگرانی می کردند. [4]
وقتی سلیمان درگذشت، رجاءبن حیوة مرگ او را از همه پنهان نگه داشت و بزرگان بنی امیه را دوباره جمع کرد و از آنها خواست با کسی که سلیمان در نامۀ خود معرفی کرده بیعت کنند. بزرگان بنی امیه بعیت کردند سپس رجاء بن حیوة نامه را باز کرد و برای آنها خواند وهمه دانستند که خلیفۀ بعدی عمربن عبدالعزیز است. بعد از این رجاءبن حیوة خبر مرگ سلیمان را به آنها داد.
روایات تاریخی حاکی . . .