کلمه جو
صفحه اصلی

ابوجهل

فارسی به انگلیسی

the name of muhammad's infidel uncle

فرهنگ فارسی

پلنگ
لقبی است که پیغامبر ص و مسلمانان نخستین به عمرو بن هشام بن مغیره ملقب به ابو الحکم که با اسلام مخالفت می ورزید دادند٠
۱ - مولوی این اسم را بمعنی مطلق کافر گرفته است و آنرا با ( ان ) جمع بسته بمعنی کافران و مشرکان بکار برده است ( قس . فرعونان در مثنوی ) : عقل با حس زین طلسمات دو رنگ چون محمد با ابو جهلان بجنگ . ( مثنوی )

لغت نامه دهخدا

ابوجهل. [ اَ ج َ ] ( ع اِ مرکب ) نمر.( المزهر ). پلنگ. ابوالابرَد. ابوجذامه. ابوالحریش.

ابوجهل. [ اَ ج َ ] ( اِخ ) کنیت اسلامی عمروبن هشام بن مغیره مخزومی. و بزمان جاهلیت کنیت او ابوالحکم و معروف به ابن الحنظلیه بود. او با رسول اکرم و دین مسلمانی دشمنی سخت میورزید و مسلمانان را می آزرد. و آنگاه که رسول صلوات اﷲعلیه بمدینه هجرت فرمود مردم مکه را بجنگ اهل مدینه برمی آغالید. در غزوه احد معاذبن عمروبن جموح و معاویةبن عفرا بر وی دست یافته او را بکشتند. او میان مسلمین مثل اعلای عناد و ستیزه است :
بوالحکم نامش بد و بوجهل شد
ای بسا اهل از حسد نااهل شد.
مولوی.

ابوجهل . [ اَ ج َ ] (ع اِ مرکب ) نمر.(المزهر). پلنگ . ابوالابرَد. ابوجذامه . ابوالحریش .


ابوجهل . [ اَ ج َ ] (اِخ ) کنیت اسلامی عمروبن هشام بن مغیره ٔ مخزومی . و بزمان جاهلیت کنیت او ابوالحکم و معروف به ابن الحنظلیه بود. او با رسول اکرم و دین مسلمانی دشمنی سخت میورزید و مسلمانان را می آزرد. و آنگاه که رسول صلوات اﷲعلیه بمدینه هجرت فرمود مردم مکه را بجنگ اهل مدینه برمی آغالید. در غزوه ٔ احد معاذبن عمروبن جموح و معاویةبن عفرا بر وی دست یافته او را بکشتند. او میان مسلمین مثل اعلای عناد و ستیزه است :
بوالحکم نامش بد و بوجهل شد
ای بسا اهل از حسد نااهل شد.

مولوی .



فرهنگ عمید

= هندوانه * هندوانۀ ابوجهل

= هندوانه ⟨ هندوانۀ ابوجهل


دانشنامه عمومی

عمرو ابن هشام معروف به ابوجهل، عموی محمد
هندوانه ابوجهل نوعی میوه.

دانشنامه آزاد فارسی

ابوجَهْل (مکه ۶۷ پیش از هجرت ـ۲ق)
(نام کامل: ابوالحَکَم عَمرو بن هشام بن مُغیره مَخزومی) از اشراف و ثروتمندان قریش و مکه. شغلش تجارت بود. پدرش ریاست بنی مخزوم، شاخه ای از قریش را، برعهده داشت. به روایتی مادرش اسماء نگاه داری پیمان نامۀ قریش برای تحریم مسلمانان را عهده دار بود ولی بعداً اسلام آورد و به تجارت عطر پرداخت. وی مردی کاردان و در میان قریش از نفوذ کلام برخوردار بود. به همین سبب در جوانی به عضویت دارالندوه درآمد. با پیامبر (ص) به شدت مخالفت می کرد و رسالت او را در جهت برتری بخشیدن بر بنی هاشم و تضعیف تیره های دیگر قریش، ازجمله خود، می دید. برادر مادری خود را که بعد از اسلام آوردن عازم مدینه شده بود، از قُبا به مکه برگردانید و او را زندانی کرد. پیامبر نیز او را «ابوجهل» نامید. اما ظاهراً به دلیل حسن خدمت عِکْرَمه ( ـ۱۳ق) فرزند او به اسلام، پیامبر دستور داد تا مسلمانان او را بعد از مرگش سبّ نکنند و عکرمه را نیز به این کنیه منسوب نکنند. ابوجهل در سال دوم هجری، با لشکری که خود آن را بسیج کرد، برای حمایت از کاروانی که ابوسفیان سالاری آن را برعهده داشت، به راه افتاد. هرچند کاروان به سلامت گذشت، لشکر مکه به اصرار ابوجهل به سوی بدر حرکت کرد و در درگیری که با مسلمانان پیدا کرد، با وجود برتری، از مسلمانان شکست خورد و ابوجهل به همراه شماری دیگری از سران قریش به قتل رسید. دشمنی های ابوجهل و اقدامات وی علیه نشر اسلام شأن نزول پاره ای از آیات قرآنی دانسته شده است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اَبوجَهْل، ابوالحکم عمرو بن هشام بن مغیرة مخزومی، مشهور به ابوجهل (مقـ رمضان ۲ق/مارس ۶۲۴م)، از اشراف قریش و از مشرکان بنام مکه.
از روایت بلاذری
بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۷۳.
ابوجهل چون دیگر اشراف قریش به تجارت اشتغال داشت
واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۹، به کوشش مارسدن جونز، لندن، ۱۹۶۶م.
وی در جوانی میان اشراف مکه جایگاهی ویژه یافت. در۵۸۴م، هنگامی که ۳۰ سال بیش نداشت، از آن روی که مردی کاردان بود، به عضویت دارالندوه پذیرفته شد، در حالی که به رسم آن روزگار، اعضای دارالندوه (بجز بنی قصی) می بایست افزون بر ۴۰سال می داشتند.
ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکة، ج۲، ص۲۵۳، به کوشش رشدی صالح ملحس، مکه، ۱۹۶۵م.
...


کلمات دیگر: