اِبْن ِ باجّه 1، ابوبکر محمد بن یحیى بن الصائغ التُجیبى مشهور به ابن باجه ( د 533ق /1139م ) ، فیلسوف ، دانشمند، شاعر و دولتمرد اندلسى و یکى از چند چهرة فلسفى درخشان جهان اسلام .
زندگى و سرگذشت : باجه در گویش اندلسیان به معنای
نقره بوده است ( ابن خلکان ، 4/431 ) . پدر ابن باجه ظاهراً زرگر بوده است . ابن خلدون ، هنگامى که از فیلسوفان بزرگ اسلامى سخن مى گوید، نام او را در کنار فارابى ، ابن سینا و ابن رشد مى آورد ( ص 381 ) . زادگاه وی شهر سرقسطه ( ساراگوسا ) است ، ولى تاریخ تولد وی شناخته نیست ؛ با اینهمه ، چون به گواهى بیشتر تاریخ نگارانى که به زندگى و سرگذشت ابن باجه پرداخته اند، وی در 533ق در شهر فاس مراکش در گذشته است و بنابر گزارش ابن ابى اصیبعه ( 3/102 ) ، ابن باجه هنگام مرگ جوان بوده است ، پس مى توان گفت که وی نزدیک به پایان سدة 5ق /11م زاده شده است . این تاریخ را مى توان احتمالاً در حدود 478ق /1085م دانست که همزمان با پایان
حکومت و نیز مرگ ابوعامر یوسف بن احمد اول فرزند هود ملقب به المؤتمن ( 474 - 478ق /1082 - 1085م ) از ملوک الطوایف بنوهود در شهر سرقسطه بوده است . این
فرمانروا خود مردی دانشمند و به ویژه در
ریاضیات ورزیده بوده و در این زمینه کتابى زیر عنوان کتاب الاستکمال نوشته بوده است ( نک: مقری ، 1/423 ) . پس از وی پسرش ، ابوجعفر احمد دوم فرزند یوسف بن هود، ملقب به المستعین بالله ( الثانى ) به حکومت سرقسطه رسید. در دوران فرمانروایى وی ، شهر سرقسطه دچار آشفتگیهای سیاسى گردید.
مسیحیان شمال چندین بار بدانجا هجوم آوردند.
در 487ق /1094م ، مسیحیان به شهر وشقه ( هوسکا2 ) حمله کردند، و المستعین که در دلیری و جنگاوری نیز نامدار بود، پس از درگیری با ایشان در نزدیکى آنجا در 489ق ، به سختى شکست خورد. آلفونس ششم
پادشاه آراگونها به سرقسطه نیز هجوم آورد، اما درست در این هنگام یوسف بن تاشفین ( د 500ق /1106م ) ، سرکردة مرابطون در شمال آفریقا، به سوی اندلس روانه شده بود، و هجوم سپاهیان وی به نزدیکى سرقسطه آلفونس ششم را ناگزیر به عقب نشینى کرد. یوسف بن تاشفین که ملوک الطوایف را در سراسر اندلس از میان برداشته بود، حکومت سرقسطه را، همچون دولتى حایل میان خود و سرزمینهای مسیحیان ، به دست المستعین سپرد. المستعین سرانجام در
رجب 503/ژانویة 1110 در نبرد والتیرا3 در نزدیکى تطیله ( تودلا4 ) با سپاهیان مسیحى کشته شد.
پسر وی ابومروان عبدالملک بن احمد، ملقب به عمادالدوله
جانشین پدرش گردید، اما حکومت وی با شورشهای شهروندان روبه رو شد. انگیزة اصلى این شورشها این بود که وی سربازان مسیحى را در ارتش خود به خدمت گمارده بود و شهروندان سرقسطه به بیرون کردن ایشان از ارتش پافشاری مى کردند. عمادالدوله سرانجام به درخواست ایشان تن داد، اما در این میان شهروندان به على بن یوسف بن تاشفین ( د537ق / 1142م ) که پس از مرگ پدرش فرمانروای مرابطون شده بود، نامه نوشتند و از وی درخواست کردند که به سرقسطه حمله آورد و آنجا را تصرف کند.
عمادالدوله چون ازین موضوع آگاه شد، سربازان مسیحى را به خدمت در ارتش خود بازگردانید. این کار او خشم و نفرت شهروندان را به غایت برانگیخت و بار دیگر از على بن یوسف درخواست کردند که سپاهیان خود را بدان سو روانه کند. على نیز پس از استفتا از فقیهان مراکش ، به محمد بن الحاج که فرمانده ارتش یوسف بن تاشفین و از زمان فتح اندلس به دست مرابطون ،
فرماندار شهر بلنسیه بود، دستور داد که به سوی سرقسطه روانه شود و آنجا را تصرف کند. ابن الحاج در 10 ذیحجة 503ق /30 ژوئن 1110م وارد سرقسطه شد. عمادالدوله که دیگر در پایتخت خود احساس ایمنى نمى کرد، شهر را ترک کرد و به قلعة مستحکم مشهور در «روطه در کنار رودخانة خالون 5» پناه برد و در آنجا ماند تا در 524ق /1130م درگذشت . مرابطون 9 سال بر سرقسطه فرمانروایى داشتند. نخستین ایشان همان ابن الحاج بود که در سال 508 یا 509ق در نبردی با مسیحیان کشته شد و على بن یوسف بن تاشفین ، پس از شنیدن خبر مرگ وی ، ابوبکر بن ابراهیم الصحراوی مشهور به ابن تفلویت را، که در آن هنگام فرماندار مرسیه بود، به حکومت سرقسطه گمارد ( مراکشى ، 161؛ ابن ابى زرع ، 157 - 161 ) .
در این فاصلة زمانى ، یعنى از دوران کودکى تا جوانى ابن باجه ، از سرگذشت وی هیچ گونه آگاهى نداریم ، جز اینکه مى توانیم تصور کنیم که وی ، با
استعداد شگفت انگیز خود، سرگرم آموختن دانشهای گوناگون زمان خود بوده است که به ویژه در دوران فرمانروایى ملوک الطوایف در اندلس ، رواج فراوان داشته است ، چنانکه مدرسة ریاضیات و
نجوم به ویژه در زمان حکومت ابوجعفر مقتدر بن هود ( 438 - 475ق / 1046 - 1082م ) و پسرش ابوعامر یوسف الموتمن از شکوفایى برخوردار بوده است . پس از گذشت دورانى از جوانى ابن باجه ، تاریخ - در سال 508 یا 509ق /1115 یا 1116م ، آغاز
امارت ابن تفلویت بر سرقسطه - مرحله ای از سرگذشت وی را روشن مى کند.
منابع تاریخى بخشى از زندگى و سرگذشت ابن تفلویت را ثبت کرده اند. وی از امیران مرابطون و شوهر خواهر على بن یوسف بن تاشفین بود. ابن تفلویت در 500ق به مراکش رسید و به نزد على بن یوسف بار یافت ، و على نخست وی را به فرمانداری غرناطه گمارد. بنابر گزارشهای تاریخ نگاران ، ابن تفلویت پس از نشست بر تخت امارت سرقسطه برای خود دستگاهى شاهانه برپا کرد و به گفتة ابن خطیب «تن به خوشگذرانیها داد و به باده گساری پرداخت ». درست در همین هنگام بود که وی ابن باجه را که در آن زمان جوانى فیلسوف ، دانشمند، شاعر و ادیب ، شناخته شده بود، به وزارت خود برگزید. از گزارشهای تاریخ نگاران چنین برمى آید که میان ابن تفلویت و ابن باجه پیوند دوستى استوار و دلبستگى دو سویه وجود داشته و ابن باجه از احترام و الطاف فراوان ابن تفلویت برخوردار بوده است . در منابع تاریخى از زندگى مرفه و ثروتى که ابن باجه در دربار ابن تفلویت اندوخته بوده است ، داستانهایى نقل مى شود ( ابن خطیب ، 1/412 - 416 ) . چنین پیداست که ابن باجه در دور . . .