[ویکی فقه] یکی از چهره های مهم در صدر اسلام که هم صحابه
رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) بود و هم زمان خلافت
امام علی (علیه السّلام) و امام حسن (علیه السّلام) را درک نمود، شخصیتی ممتاز به نام ابوالقاسم قیس بن سعد بن عبادة بن دلیم بن حارثة بن ابی حزیمه (به حاء مهمله مفتوحه) ابن ثعلبة بن ظریف بن خزرج بن ساعدة بن کعب بن خزرج الاکبر ابن حارثة... انصاری است که از رؤسا و جنگاوران به نام صدر اسلام بود و از چهره های برتر شیعی آن دوره به شمار می رفت. نسب قیس به
قحطان می رسد، بنابراین وی یمانی است. کسی که با تمام تبلیغات سوء بر علیه وی، دست از خاندان جود و کرم برنداشت و در رکاب آنان
شمشیر زد و سر تعظیم فرود آورد. قیس بن سعد از جمله کسانی است که قصیر النسب است؛ یعنی کافیست که گفته شود، قیس بن سعد بن عباده، که از آن فقط همین
صحابی گرانقدر فهمیده می شود. در این مقاله به زندگی و شخصیت این بزرگوار پرداخته می شود.
درباره
تاریخ تولد قیس، تاریخ متقنی ذکر نشده است؛ اما با توجه به شواهد موجود که در این مقاله نیز به آن
اشاره می شود، می توان دانست که وی در زمان ورود پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) به
مدینه نوجوان بوده است. وی از لحاظ نسبی نیز دارای جایگاه بالایی بود، چرا که پدرش سعد بن عباده بزرگ قبیله خزرج بود که
ریاست این قبیله را نیز به دست داشت. سعد پیشوای انصار و از فرماندهان ارشد اسلام بود که در دوران
جاهلیت و پس از ظهور اسلام، ریاست و سروری داشت و قومش پیشوایی و بزرگواری اش را می ستودند. آل سعد بن عباده از شریف ترین و اصیل ترین خاندان های انصار به شمار می رفتند و در اسلام و ایمان، سوابق درخشانی داشتند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلّم در مناسبت های مختلف،
عنایت خاص خود را به آن ها ابراز کرد و خدمات و خصلت های والای بزرگان این خاندان را ستود. آن بزرگوار در
غزوه ذی قرد فرمود: «خداوندا!
رحمت را بر سعد و خاندانش ارزانی دار؛ چه نیک مردی است سعد بن عباده». سعد در سال چهارده یا پانزده هجری در زمان خلافت خلیفه دوم، در
حوران از نواحی شام کشته شد و اکنون نیز قبرش در غوطه دمشق مشهور و معروف است. مادرش فکهیه دختر عبید بن دلیم بن حارثه نام داشت. هنگامی که شتر پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) گم شده بود، سعد شتری در
اختیار آن حضرت قرار داد. پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) فرمود:
خداوند بر شما دو نفر (پدر قیس و قیس) برکت دهد. ای ثابت، بر تو
بشارت باد که رستگار شدی. بدون شک به وجود آوردن جانشین ها و فرزندان شایسته کار خداست و به آن کس که
اراده کند، خواهد داد و به تحقیق، خداوند متعال فرزندی پاکدامن و نیکو سیرت به تو عنایت فرموده است. قیس در سال آغازین اسلام و یا اندکی پیش از آن در مدینه به دنیا آمد. در دوران نوجوانی به پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) علاقه مند شد و جزء یاران وی گشت. بعد از مرگ پدرش نیز به ریاست خاندان خزرج درآمد و رهبری این قبیله را برعهده گرفت.
← شمایل قیس
خاندان او هم در دوران جاهلیت و هم در زمان اسلام دارای مجد و عظمت بوده اند. قیس بن سعد بزرگ و آقای انصار و فرزند بزرگ و رئیس آنان بود. در
الغارات چنین آمده است: قیس مردی شجاع با
سخاوت و بزرگوار و آقا بود. درباره قیس گفته شده است: قیس همیشه در دوران اسلام ریاست و سروری داشت و بزرگواری و
شرافت در خاندان آنان بود پدر و جد و پدرانش همه رئیس قبیله بودند، سعد اگر کسی را در پناه خود (به عنوان جوار) جای می داد، همه قبائل جوار او را محترم می داشتند و متعرض پناهنده او نمی شدند و این مطلب به خاطر آقائی و
سیادت و بزرگ منشی او بود، او و پدرش در دوران جاهلیت و اسلام سفره ای گسترده داشتند. فرزندش قیس بعد از او نیز همین موقعیت را داشت. در الاستیعاب بیان شده است که: قیس بزرگ طایفه بود، به طوری که احدی با او و پدرانش معارض نبود. در اسدالغابه چنین آمده است: وی بزرگ قبیله اش بود و هیچ کس با او نزاعی نداشت و از خاندان بزرگان آن ها بود.
ابن کثیر گوید: قیس بزرگ و آقا و مطاع و فرمانفرما و همگی اطاعتش می کردند، مردی بزرگوار و با سخاوت و شجاع و پسندیده بود. قیس در اشعاری که درباره خود سروده چنین گوید:و انی من القوم الیمانین سید• • • و ما الناس الاسید و مسود«من از قوم یمانیین آقا و رئیس قبیله هستم و مردم هم دو دسته هستند: یا رئیس و یا مرئوس یا فرمانده و یا فرمانبردار».و بز جمیع الناس اصلی و منصبی• • • و جسم به اعلو الرجال مدید«اصل و مقام من بر همه مردم غلبه کرده و همه را تحت الشعاع قرار داده است و دارای اندامی کشیده و قوی هستم که بر همه مردان از این جهت برتری دارم». پدرش یکی از دوازده نقیب و بزرگانی است که اسلام قوم خود را برای رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) ضمانت کردند. نقیب به معنای ضامن و آن کس که اختیار کسی را در دست دارد. پدرش کسی بود که پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) او را بهترین انصار نامید.
← معرفی امام علی
قیس که بعد از پدر ریاست قبیله را به دست داشت خود و قبیله را در اختیار پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) قرار داد و در رکاب پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) در بسیاری از جنگ ها شرکت نمود. در اشعاری که از وی نقل شده، وی حضورش را در جنگ های مختلف از جمله بدر، احد و حنین و خیبر بیان می دارد. او در برخی جنگ ها پرچم انصار را به دوش می کشید و در کنار پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) حرکت می نمود. قیس به مدت ده سال، پیوسته گرداگرد
خورشید وجود رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) می گردید و پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) نیز به وی عنایتی خاص داشت. قیس می گوید: برای خواندن
تعقیبات نماز نشسته بودم که رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلّم) به من فرمود: «می خواهی تو را به یکی از درهای بهشت راهنمایی کنم؟ گفتم: آری، پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) فرمود: فراوان بگو: لا حول و لا قوة الا بالله».
← نجات سپاه اسلام
...
wikifeqh: اهل البیت] کلید واژه: مصر، قیس بن سعد، دلاوری های قیس بن سعد، شرطه الخمیس، خلافت امیر المومنین علیه السلام
نام او قیس و کنیه اش ابوعبدالله بود. پدرش سعد بن عباده رئیس قبیله خزرج بود و مادرش فکهیه نام داشت. قیس در سال آغازین اسلام و یا اندکی پیش از آن در مدینه به دنیا آمد. او در همان روزهای نوجوانی به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم علاقه مند شد و در شمار صحابه آن حضرت درآمد. پس از حضور در
غزوه بنی المصطلق در همه جنگ های زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم حاضر بود.
قیس از ارادتمندان به
امیرالمؤمنین علیه السلام و از کسانی است که در
امتثال اوامر آن حضرت تسلیم بلاشرط بوده است. در واقعه
غدیر خم حاضر بود و با توجه به آنچه از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیده بود (حدیث غدیر) یکی از دوازده نفری بود که تصمیم به رویارویی با
ابوبکر گرفتند؛ ولی امام علی علیه السلام آن ها را به آرامش دعوت کرد و آنان به اعتراض لفظی بسنده کردند.
قیس در سال 19 در فتح مصر شرکت کرد و سپس ساکن همان جا شد تا این که در ماجرای اعتراض به
عثمان به مدینه آمد و پس از به حکومت رسیدن حضرت علی علیه السلام از سوی امام حاکم مصر شد؛ وی با حسن تدبیر و فراستی که داشت محض ورود به آنجا و قرائت نامه علی بر مردم مصر و مختصر سخنرانی توانست کاملاً بر آن دیار مسلط شود و اگر احیاناً در برخی نقاط مصر زمزمه وفاداری به عثمان به گوش می خورد با آن ها مدارا کرد و بدون درگیری با آن ها ادامه حیات داد ولی معاویه از این که شخصیت لایقی مانند قیس بر سرزمین مصر که با کشور شام هم مرز بود، از طرف علی حکومت می کند. سخت نگران بود زیرا بیم آن داشت که اگر علی علیه السلام از کوفه حرکت کند وی با لشکر مصر از غرب با وی هم عنان گردد و از دو سوی او را
محاصره کنند.
لذا نامه ای به مضمون این که عثمان خلیفه مظلوم به تحریک علی کشته شده و چون من خوندار او می باشم پس من به امر خلافت اولویت دارم و تو وظیفه داری مرا در این امر یاری دهی به قیس نوشت و قیس پاسخی دو پهلو به مضمون این که من در این باره باید بیندیشم و تو از خطر من ایمن باش، به وی نگاشت. اما معاویه به این قانع نشد و در نامه دوم با صراحت او را مورد تهدید قرار داد و قیس نیز با صراحت کامل به وی نوشت: تو از این خواب خیال به در رو و هرگز گمان مبر که من آن کس را که از هر کسی به خلافت مقدم است رها ساخته. تو را که از هر کسی از مقام خلافت دورتری به جای او بپذیرم و من از تهدید تو هراسی ندارم و در برابر هر گونه اقدامی آماده ام.
چون این نامه به معاویه رسید در عین حال که برآشفت آرامش اعصاب خود را از دست نداد و در جمع مردم شام چنین وانمود کرد که والی مصر از علی برگشته و به من پیوسته است و دو نامه را که یکی اولین نامه قیس بود و دیگر نامه ای ساختگی به نام قیس که این دومین نامه او است و در آن نامه معاویه را امیرالمؤمنین خوانده و بیعت خود را با وی در آن
اعلام کرده بر مردم شام قرائت نمود. در نهایت توطئه های معاویه بر علیه او حضرت علی را وادار به احضار قیس و گزاردن محمد بن ابی بکر به جای او نمود. (الغارات ثقفی)
قیس بن سعد در نبردهای جمل و صفین و نهروان حضوری چشمگیر داشت و به جانبازی رسید. وی در دوران حکومت امام علی علیه السلام فرمانده شرطه الخمیس (گروهی از یاران جان نثار حضرت علی علیه السلام) بود.
از سوی حضرت علی علیه السلام قیس بن سعد مدتی فرماندار آذربایجان شد. وی پس از
شهادت امام علی علیه السلام در کنار امام حسن مجتبی علیه السلام قرار گرفت و از فرماندهان و پیش قراولان سپاه آن حضرت شد و پس از امام حسن علیه السلام نیز از یاران وفادار آن حضرت بشمار می آمد.