کلمه جو
صفحه اصلی

نجران

فرهنگ فارسی


لغت نامه دهخدا

نجران . [ ن َ ] (ع اِ) چوبی که پاشنه ٔ در بر وی گردد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). چوبی که پاشنه ٔ در به روی وی گردش کند. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || (ص ) تشنه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). عطشان . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد).


نجران. [ ن َ ] ( ع اِ ) چوبی که پاشنه در بر وی گردد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). چوبی که پاشنه در به روی وی گردش کند. ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). || ( ص ) تشنه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). عطشان. ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( المنجد ).

نجران.[ ن َ ] ( اِخ ) سوم بلاد یمن است : شهرهای معظم آن [ یمن ] صنعا بود و عدن و نجران. ( تاریخ بیهق ص 18 ). از بلاد یمن است و در سال دهم هجرت مسیحیان ِ این شهر گروهی را برای ملاقات و مذاکره با پیغمبر اسلام به مدینه فرستادند، پیغمبر ایشان را به اسلام دعوت کرد، قبول نکردند، پیشنهاد مباهله کرد، امتناع کردند، پس معاهده ای با پیغمبر بستند بر آنکه جزیه بدهند و در امان باشند. این معاهده که برطبق دستور سوره توبه بسته شده بوده مجری بوده تا زمان عمر که آنان را ازعربستان بیرون کرد. از تاریخ اسلام ص 120. و نیز رجوع به نزهةالقلوب ص 268 و تاریخ سیستان ص 71 و تاریخ گزیده ص 80 و 81 و حبیب السیر ج 1 ص 96 و 140 و 159 شود.

نجران .[ ن َ ] (اِخ ) سوم بلاد یمن است : شهرهای معظم آن [ یمن ] صنعا بود و عدن و نجران . (تاریخ بیهق ص 18). از بلاد یمن است و در سال دهم هجرت مسیحیان ِ این شهر گروهی را برای ملاقات و مذاکره با پیغمبر اسلام به مدینه فرستادند، پیغمبر ایشان را به اسلام دعوت کرد، قبول نکردند، پیشنهاد مباهله کرد، امتناع کردند، پس معاهده ای با پیغمبر بستند بر آنکه جزیه بدهند و در امان باشند. این معاهده که برطبق دستور سوره ٔ توبه بسته شده بوده مجری بوده تا زمان عمر که آنان را ازعربستان بیرون کرد. از تاریخ اسلام ص 120. و نیز رجوع به نزهةالقلوب ص 268 و تاریخ سیستان ص 71 و تاریخ گزیده ص 80 و 81 و حبیب السیر ج 1 ص 96 و 140 و 159 شود.


دانشنامه عمومی

نَجران نام شهری است در منطقه نجران در اقصی جنوب غربی عربستان سعودی در حدود مرزی کشور یمن. شهر نَجران درپایهٔ کوه عسیر واقع شده است. این منطقه در گذشته اُخدود نامیده می شده است.
بنی الحارث بن کعب (جمرة العرب)
قبیلة یام
قبیلة ولد عبدالله (این نام پیمانی است بین وادعه و آل عباس).
قبیلة وادعه (الوادعی)
قبیلة ال عباس
قبیلة الاشراف
قبیلة المکارمة
این شهر مرکز استان نجران است. این شهر در سال ۱۹۶۵ به عنوان یک شهر جدید از سوی حکومت سعودی اعلام شده است، وهم اکنون یکی از مناطق مهم کشاورزی و بازرگانی عربستان و دارای یک فرودگاه داخلی است. مساحت شهر نجران در حدود ۱۱۹۰۰۰ متر مربع می باشد. براساس اطلاعات موجود در مرکز آمار عربستان سعودی در ۴۴ درجه و ۵۲ دقیقه طول شرقی و ۱۷ درجه و ۲۰ دقیقه عرض شمالی از نصف النهار مبدأ واقع شده است. پست ترین نقطهٔ شهر نجران با ارتفاع ۲۴۰۰ متر از سطح دریا در بخش های غربی منطقه نجران می باشد. شیب عمومی منطقه از مغرب به مشرق بوده وهرچه به سمت مشرق برویم از میزان ارتفاع آن کاسته می شود، و در نزدیکی صحرای ربع الخالی به ۱۱۰۰ متر می رسد. منطقهٔ نجران شامل شهرهای زیر است: شرورة، الخرخیر، حبونا، یدمه، بدر الجنوب و خباش.
نَجران در منطقه ای ناهمگون از نظر ناهمواری واقع است. ارتفاعات کوه سرسبز (جبال السروات) که در شمال غربی نجران واقع است منظر وطبیعت زیبایی به شهر داده است. نَجران از گذشته تا امروز یکی مشهورترین واحه های عرب بوده ونام «نجران» در بسیاری از سروده های شاعران عرب در عصر جاهلی وعصر پس از آن آمده است. همچنین تپه ماهورهایی که از جانب شرقی واقع شده است به زیبایی و طبیعت آن افزوده است. بطور کلی منطقه نجران منطقهٔ شبه کوهستان است، و از دوطرف بواسطهٔ کوه احاطه شده ولی قسمت های داخلی وجنوبی آن هموار بوده و به نواحی پست جلگه ای منتهی می گردد. در منطقهٔ نجران چشمه های گوارا، باغ های نخل خرما، مزارع مرکبات و باغ های میوه به وفور وجود دارد، خانه های کاه گلی تاریخی، آثار باستانی، و دژهای زیبایی وجود دارد که شاهد برقدمت تاریخی این شهر است، همچنین قرار داشتن صحرای ربع الخالی و تپه های شنی و تلماسه های طلایی رنگش در قسمت شرقی نجران بر زیبایی منطقه افزوده است و رونق خاصی از جمال طبیعت به منطقهٔ نجران بخشیده است.
این شهر اکنون از پررشدترین شهرهای عربستان است و جمعیت آن از ۴۷۵۰۰ نفر در سال ۱۹۷۴ به ۹۰۹۸۳ نفر در ۱۹۹۲ رسید.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] «نجران» سرزمین آبادی در نقطه ی مرزی حجاز و یمن و در جنوب شرقی مکه قرار دارد. که در در آغاز طلوع اسلام به آیین مسیح گرویده بودند. پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) با اعزام "خالدبن ولید" به سوی قبیله بنی الحارث در نجران، اسلام نیاوردند و بر اساس نزول آیه ی مباهله بر پیامبر، به پرداخت جزیه با پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) مصالحه کردند.
«نجران» سرزمین آبادی با هفتاد دهکده تابع خود، در نقطه ی مرزی حجاز و یمن و در جنوب شرقی مکه قرار دارد. در آغاز طلوع اسلام این نقطه تنها منطقه ی مسیحی نشین حجاز بود که به آیین مسیح گرویده بودند.
اوضاع مسیحیت در نجران
مسیحیت در عربستان به عنوان وسیله ای برای سلطه ی قدرت هایی چون «حبشیان» و «رومیان» به کار گرفته می شد و اهداف دنیوی را برای قدرت های بزرگ تعقیب می کرد. زمان دقیق ورود این آیین به شبه جزیره ی عربستان مشخص نیست؛ آنها دیرها و کلیساهای متعددی در دوره ی قبل از اسلام و آستانه ی بعثت پیامبر، در عربستان داشتند و در میان نواحی مختلف عربستان به خصوص ناحیه ی «یمن» و شهر «نجران» نفوذ یافتند. نجران به علت وجود کلیسایی که به دست حبشیان ساخته شد و بعدها به کعبه ی نجران شهرت یافت و نیز به علت قتل عام مسیحیان آنجا شهرت فراوان کسب کرد. این شهر به هنگام ظهور اسلام همچنان مرکز سیاسی و دینی به شمار می رفت. در کعبه ی نجران که "عبدالمدان بن الدیان المعارش" برای مشابهت با کعبه ساخت، اسقف های مسیحی زندگی می کردند و در واقع اسقف های همین مکان بودند که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) را به مباهله فراخوانند. اکثر مورخین مسلمان برای تبیین انتشار مسیحیت در نجران و جنوب عربستان به دو داستان ساختگی اعتماد کرده و این داستان ها را در کتب خویش آورده اند و آنها را دلیل گسترش مسیحیت در عربستان جنوبی دانسته اند؛ یکی از این داستان ها مربوط به راهبی به نام "فیمیون" بود و صاحب کرامتی عظیم شد و مردم تحت تاثیر همین کرامت او به مسیحیت گرویدند. مسیحیان در نجران سلسله مراتب خاص سیاسی دینی در میان طبقات مردم جامعه پدید آورده بودند و امور سیاسی، مذهبی، اجتماعی شهر نجران زیر نظر سه شخصیت اداره می شد که هر کدام وظایف خاصی داشته و یکی از امور مذکور را عهده دار بودند؛ «عاقب» که امیر و صاحب رای بود و تمام کارها با مشورت وی انجام می شد، «سید» که ریاست مجلس و مجتمعات مردم نجران را بر عهده داشت و «اسقف» نیز رهبری امور مذهبی و روحانی را عهده دار بود. در سال اول هجرت، گروهی از اهالی نجران که در راس آنان، عاقب شهر نجران یعنی "عبدالمسیح" و سید نجران، "ایهم" و اسقف شهر به نام "ابوحارثة بن علقمه" قرار داشتند، به ملاقات پیامبر آمدند. از دیرباز افراد قبیله ی «بنی حارث» که تیره ای از اعراب «قحطانی» (اعراب جنوبی)، در آنجا سکونت داشتند، افراد این قبیله همگی تابع یک آیین نبودند، برخی بت پرست و گروهی یهودی و شماری نیز از کیش مسیحیت پیروی می کردند.
صلح پیامبر
صلح پیامبر با مسیحیان که در ۲۴ ماده و در ربیع الآخر یا جمادی الاولی سال دهم هجرت، که پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) با اعزام "خالدبن ولید" به سوی قبیله بنی الحارث در نجران، افراد قبیله را به اسلام فراخواند و آنان نیز اجابت کردند؛ اما این گروه جز مسیحیان بودند، زیرا در مورد مسیحیان نجران آمده است که اسلام نیاوردند و بر اساس پرداخت جزیه با پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) مصالحه کردند. در آغاز رسول خدا نامه ای برای «اسقف» (اسقف یک منصب روحانی مافوق کشیش در آیین مسیحیت می باشد.) نجران فرستاد و مسیحیان را به پذیرش یگانه پرستی و دوری از شرک دعوت کرد. پیامبر برای آنان نگاشت که در صورت امتناع از پذیرش دین اسلام باید جزیه بپردازند و یا آن که آماده ی پیکار باشند. اسقف نجران که ابوحارثه نام داشت، پس از خواندن نامه بسیار نگران شد و با مسیحیان به رایزنی پرداخت. سرانجام تصمیم گرفتند که هیاتی به «مدینه» نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) اعزام کنند، بنابراین، هیاتی مشتمل بر شصت مسیحی نجرانی به سرکردگی (سه تن ابوحارثه عاقب و سید) به مدینه آمدند. تا آن که بر اساس آیه ی «ثم نبتهل فنجعل لعنه الله علی الکافرین.» پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) به هیئت مسیحی پیشنهاد کرد که یکدیگر را «مباهله» و «ملاعنه» (نفرین متقابل) کنند. مباهله در صورتی واقع می شود که هر یک از دو طرف نزاع، خود را بر حق و طرف مقابل را باطل بداند و چنین است که دو طرف، نمایندگانی بر می گزینند و در مکانی گرد هم می آیند و در آنجا، هر یک از دو طرف، دیگری را نفرین می کنند و می گویند: «لعنت خداوند بر کسی باد که ستمکار است.» در آنجا هیئت مسیحی پذیرفتند که با پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) مباهله کنند؛ اما ابوحارثه رو به افراد هیات گفت: ببیند محمد چه کسی را به همراه خواهد آورد. همین که در میعادگاه دیدند، علی، فاطمه ، حسن و حسین پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) را همراهی می کنند، با خود گفتند: اینان چهره هایی هستند که اگر خداوند را سوگند دهند که کوه را فرو ریزد، فرو خواهد ریخت.» آگاهانه از مباهله سرباز زدند و به صلح بر مبنای جزیه روی آوردند و با پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) صلح نامه را امضاء کردند. بر این اساس گفته شده است که مسیحیان تا دوران خلافت "عمر بن خطاب" در نجران بر جای بودند؛ اما در آن دوران، چون رباخواری میان ایشان شایع شد، عمر، آنان را از نجران اخراج کرد. همچنین گزارش شده است که علی بن ابی طالب نیز در زمان خلافت خود حاضر نشد، به مسیحیان اجازه دهد، به نجران بازگردند. گفتنی است که "ابن اثیر" در کتاب الکامل فی التاریخ ، به گونه ای جامع، سرنوشت مسیحیان نجران را در دوره های واپسین پی گیری کرده که از موضوع این نوشتار بیرون است.


کلمات دیگر: