کلمه جو
صفحه اصلی

نذر


مترادف نذر : شرط، عهد، قربانی، نیاز

برابر پارسی : برآورد نیاز

فارسی به انگلیسی

vow, oblation


oblation, vow, solemn promise, wager

oblation


فارسی به عربی

اقرر , رهان , وعد

مترادف و متضاد

شرط، عهد، قربانی، نیاز


vow (اسم)
پیمان، عهد، شرط، قول، نذر، سوگند، میثاق، سوگند ملایم، میعاد

bet (اسم)
شرط، موضوع شرط بندی، نذر

فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع :نذیر.
پوست درخت مقل اسم مصدر است .

فرهنگ معین

(نَ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - شرط و پیمان . ۲ - آن چه شخص بر خود واجب گرداند که در راه خدا بدهد یا به جا بیآورد. ج . نذور.
(نُ ذُ ) [ ع . ] (اِ. ) ترس ، بیم .

(نَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - شرط و پیمان . 2 - آن چه شخص بر خود واجب گرداند که در راه خدا بدهد یا به جا بیآورد. ج . نذور.


(نُ ذُ) [ ع . ] (اِ.) ترس ، بیم .


لغت نامه دهخدا

نذر. [ ن َ ] ( ع اِ ) آنچه واجب گردانند بر خود یا آنچه واجب کنند به شرط چیزی. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). نَحْب. ( از اقرب الموارد ). آنچه کسی بر خود واجب گرداند مثل آنکه بگوید اگر از مرض خودشفا یابم ده تومان در راه خدا میدهم. آوردن لفظ «نذر» شرط نیست مثل مثال مذکور، و گاهی آورده میشود مثل اینکه گوید: «نذر کردم که اگر از مرض شفا یابم ده تومان در راه خدا بدهم ». نُذُر جمع است و در فارسی نُذور و نُذورات هم هست. ( از فرهنگ نظام ). آنچه شخصی بر خود واجب گرداند از قبیل روزه و صدقه و جز آن و طعام فاتحه روح بزرگان. ( ناظم الاطباء ) ( از غیاث اللغات ). ج ، نُذُر. رجوع به شواهد ذیل معنی بعدی شود. || پیمان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( بحر الجواهر ). وعد. ( ناظم الاطباء ). وعده ای که بر اساس شرطی باشد. ( از اقرب الموارد ). شرط. ( ناظم الاطباء ). پیمان به چیزی. گرو : نذر کردی به مشهد من... ولی عهد از علویان کنی و هرچند بر ایشان نماند تو باری از گردن خود بیرون کرده باشی و از نذر و سوگند بیرون آمده ای. ( تاریخ بیهقی ص 292 ). سلطان بر مقتضی نذر خویش حرکت کرد به غزوی. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 292 ). چون حاجتش برآمد و تشویش خاطرش برفت وفای نذرش به وجود شرط لازم آمد. ( گلستان ). || ( اصطلاح فقه ) نذر التزام قربتی است که در شرع معین نباشد، یا التزام قربت است مطلقاً و در صورتی که با رعایت شرایط آن تحقق یابد التزام و وفای به نذر واجب خواهد بود. || واجب کرده. ( مهذب الاسماء ). || نیاز. آنچه برای مرشد و مردمان صاحب نفس هدیه آورند و آنچه از نقد و جنس که برای اماکن مشرفه فرستند. ( ناظم الاطباء ) : نذرها تقدیم کردو صدقات را ملتزم شد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 268 ).
به چندین نذر و قربانش خداوند
نرینه داد فرزندی چه فرزند.
نظامی.
توانگران را وقف است ونذر و مهمانی
زکوة و فطره و اعتاق و هَدْی و قربانی.
سعدی.
|| آنچه از نقد و جنس که پیش امرا وسلاطین در حین ملاقات گذرانند. ( ناظم الاطباء ). || دیه. ( فرهنگ نظام ). دیت. ( منتهی الارب ). ارش. ( المنجد ) ( از اقرب الموارد ). یا نذر دیت جراحت است خصوصاً خرد باشد یا کلان و آن بدل آن جراحت باشد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). یقال : لی عند فلان نذر؛ اذا کان جرحاً واحداً له عقل. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || قلیل. کم. اندک. یسیر. ( یادداشت مؤلف ). || ( مص ) واجب گردانیدن چیزی را بر خود. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). واجب کردن بر خود چیزی را که واجب نیست. ( از اقرب الموارد ). چیزی بر خویشتن واجب کردن. ( از زوزنی ) ( ترجمان علامه جرجانی ص 98 ) ( تاج المصادر بیهقی ). ایجاب عین الفعل المباح علی نفسه تعظیماً تعالی. ( تعریفات ). || پیمان کردن. ( بحر الجواهر ). || طلیعه لشکر کردن کسی را. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || خادم یا قیم کلیسا گردانیدن کسی را. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || آگاه ساختن و ترسانیدن و بیم کردن کسی را در ابلاغ چیزی. ( ناظم الاطباء ). ترساندن کسی را در ابلاغ چیزی. ( از اقرب الموارد ). انذار. نُذْر. نُذُر. نَذیر . ( المنجد ) ( از ناظم الاطباء ). || ترسانیدن کسی را از امور دشمن. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ). آگاه کردن و برحذر داشتن کسی را از عواقب امری قبل از حلول آن. انذار. نذیر. نُذْر. نُذُر. ( از اقرب الموارد ). || دانستن چیزی را پس پرهیز کردن. ( از منتهی الارب ). بدانستن. ( تاج المصادر بیهقی ). نَذِرَ بالشی ٔ؛ علمه فحذره و استعد له. ( اقرب الموارد ).

نذر. [ ن َ ] (ع اِ) آنچه واجب گردانند بر خود یا آنچه واجب کنند به شرط چیزی . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). نَحْب . (از اقرب الموارد). آنچه کسی بر خود واجب گرداند مثل آنکه بگوید اگر از مرض خودشفا یابم ده تومان در راه خدا میدهم . آوردن لفظ «نذر» شرط نیست مثل مثال مذکور، و گاهی آورده میشود مثل اینکه گوید: «نذر کردم که اگر از مرض شفا یابم ده تومان در راه خدا بدهم ». نُذُر جمع است و در فارسی نُذور و نُذورات هم هست . (از فرهنگ نظام ). آنچه شخصی بر خود واجب گرداند از قبیل روزه و صدقه و جز آن و طعام فاتحه ٔ روح بزرگان . (ناظم الاطباء) (از غیاث اللغات ). ج ، نُذُر. رجوع به شواهد ذیل معنی بعدی شود. || پیمان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (بحر الجواهر). وعد. (ناظم الاطباء). وعده ای که بر اساس شرطی باشد. (از اقرب الموارد). شرط. (ناظم الاطباء). پیمان به چیزی . گرو : نذر کردی به مشهد من ... ولی عهد از علویان کنی و هرچند بر ایشان نماند تو باری از گردن خود بیرون کرده باشی و از نذر و سوگند بیرون آمده ای . (تاریخ بیهقی ص 292). سلطان بر مقتضی نذر خویش حرکت کرد به غزوی . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 292). چون حاجتش برآمد و تشویش خاطرش برفت وفای نذرش به وجود شرط لازم آمد. (گلستان ). || (اصطلاح فقه ) نذر التزام قربتی است که در شرع معین نباشد، یا التزام قربت است مطلقاً و در صورتی که با رعایت شرایط آن تحقق یابد التزام و وفای به نذر واجب خواهد بود. || واجب کرده . (مهذب الاسماء). || نیاز. آنچه برای مرشد و مردمان صاحب نفس هدیه آورند و آنچه از نقد و جنس که برای اماکن مشرفه فرستند. (ناظم الاطباء) : نذرها تقدیم کردو صدقات را ملتزم شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 268).
به چندین نذر و قربانش خداوند
نرینه داد فرزندی چه فرزند.

نظامی .


توانگران را وقف است ونذر و مهمانی
زکوة و فطره و اعتاق و هَدْی و قربانی .

سعدی .


|| آنچه از نقد و جنس که پیش امرا وسلاطین در حین ملاقات گذرانند. (ناظم الاطباء). || دیه . (فرهنگ نظام ). دیت . (منتهی الارب ). ارش . (المنجد) (از اقرب الموارد). یا نذر دیت جراحت است خصوصاً خرد باشد یا کلان و آن بدل آن جراحت باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). یقال : لی عند فلان نذر؛ اذا کان جرحاً واحداً له عقل . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || قلیل . کم . اندک . یسیر. (یادداشت مؤلف ). || (مص ) واجب گردانیدن چیزی را بر خود. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). واجب کردن بر خود چیزی را که واجب نیست . (از اقرب الموارد). چیزی بر خویشتن واجب کردن . (از زوزنی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 98) (تاج المصادر بیهقی ). ایجاب عین الفعل المباح علی نفسه تعظیماً ﷲ تعالی . (تعریفات ). || پیمان کردن . (بحر الجواهر). || طلیعه ٔ لشکر کردن کسی را. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || خادم یا قیم کلیسا گردانیدن کسی را. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آگاه ساختن و ترسانیدن و بیم کردن کسی را در ابلاغ چیزی . (ناظم الاطباء). ترساندن کسی را در ابلاغ چیزی . (از اقرب الموارد). انذار. نُذْر. نُذُر. نَذیر . (المنجد) (از ناظم الاطباء). || ترسانیدن کسی را از امور دشمن . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). آگاه کردن و برحذر داشتن کسی را از عواقب امری قبل از حلول آن . انذار. نذیر. نُذْر. نُذُر. (از اقرب الموارد). || دانستن چیزی را پس پرهیز کردن . (از منتهی الارب ). بدانستن . (تاج المصادر بیهقی ). نَذِرَ بالشی ٔ؛ علمه فحذره و استعد له . (اقرب الموارد).

نذر. [ ن َ ذَ ] (ع مص ) دانستن چیزی را پس پرهیز کردن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).


نذر. [ ن َ ذُ ] (ع ص ) حیران و ترسان . (غیاث اللغات ).


نذر. [ ن ُ ] (ع اِ) پوست درخت مقل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || (اِمص ) انذار. (المنجد). اسم مصدر است . (از یادداشت مؤلف ). رجوع به نَذْر و انذار شود.


نذر. [ ن ُ ذُ ] (ع اِ) ترس . بیم . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). || (اِمص ) انذار. (منتهی الارب ) (المنجد). نُذْری ̍. نذارة. (المنجد). اسم مصدر است . (منتهی الارب ). || (ص ، اِ) ج ِ نذیر. رجوع به نذیر شود. || (اِ) ج ِ نَذْر. رجوع به نَذْر شود.


فرهنگ عمید

۱. آنچه شخص بر خود واجب کند که بعد از روا شدن حاجتش در راه خدا بدهد یا به جا بیاورد.
۲. [عامیانه، مجاز] حاجت کسی که این عمل را بر خود واجب می کند.

دانشنامه عمومی

نَذر یعنی آن که انسان تصمیم بگیرد برای خدا کاری را انجام بدهد. آن کار که به خودی خود مستحب بوده است، بر اثر نذر واجب می شود، البته با شرایطی که در متون اسلامی ذکر شده است.
نذر فرهنگی
نذرطبیعت
البته یک حالت دیگر هم برای نذر هست و آن این که انسان تصمیم بگیرد برای خدا کاری را (که مکروه و ناپسند است) ترک کند یا ترک کاری که نکردن آن بهتر است.
معمولاً نذرهایی که انسان می کند به صورت مشروط است یعنی مثلاً نذر می کند که «اگر بیماریم معالجه شد، روز قبل از ماه رمضان را روزه می گیرم.»

دانشنامه آزاد فارسی

نَذر
اصطلاحی در فقه، آن است که کسی، کاری مقدور و مشروع را به قصد قربت به خدا، بر خود واجب گرداند و همین طور است ترک فعلی را؛ مانند آن که بگوید اگر مریض من شفا یابد، بر من است که برای خدای متعال حج به جا آورم. مشهور آن است که باید صیغۀ نذر به نطق درآید و مجرد گذراندن آن بر دل کافی نیست. عملی که بر آن نذر شده است بر ناذر واجب می شود و مخالفت نذر کفاره دارد. در کفاره نذر اختلاف است. بیشتر گویند که مانند کفارۀ یمین است (← کفاره). نذر نابالغ، دیوانه و نیز نذر زن بدون اجازه شوهر و یا برده بدون اجازه مالک، صحیح نیست. نذر کافر نیز به جهت آن که نمی تواند قصد قربت به خدای متعال کند، صحیح نیست. نذر بدون قصد مانند نذر فرد مست نیز صحیح نیست. انواع نذر عبارت اند از نذر معلّق، مانند آن که بگوید اگر مسافرم برگردد بر من است که برای خدا چنان کنم. در برابر این، نذر تبرع قرار دارد که در آن هیچ شرطی گنجانده نمی شود. برخی فقیهان در صحت نذر تبرع تردید کرده اند. نذر استدفاع، نذری است که برای دفع بلا منعقد می شود؛ مانند آن که اگر مریضم شفا یابد برای خدا چنان کنم. نذر شکر، مانند آن که اگر بچه دار شوم بر من است که برای خدا چنان کنم. نذر زجر، آن است که گوید اگر فلان کار زیان آور مانند سیگار کشیدن را انجام دادم بر من است که برای خدا فی المثل ده رکعت نماز گزارم. به مالی که بابت نذر می پردازند «نذیرة» گویند.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] نذر آن است که انسان ملتزم شود که کار خیری را برای خدا بجا آورد، یا کاری را که نکردن آن بهتر است برای خدا ترک نماید.
در انعقاد نذر باید صیغه مخصوص یعنی لله علی کذا خوانده شود. برای نذر کردن می توان چنین نیت کرد:برای خدا بر عهده من باشد اگر بیمارم شفا یافت یا فرزندم در کنکور قبول شد فلان مقدار پول برای امام حسین (ع) یا حضرت ابوالفضل و در راه شادی روح آن ها به فقراء بدهم و یا برای اقامه مجلس روضه او بدهم.
تشابه نذر و توسل
نذر در واقع یک نوع توسل به ائمه (علیهم السلام) و مردان صالح و پاک الهی است. گفتنی است که برای توسل به ائمه(ع) و رفع مشکلات و بر آورده شدن حاجات دعاها و ذکرها دستورهای فراوانی وجود دارد. توسل به اسباب و واسطه میان خلق و خالق ، اشکالی ندارد.نذر کردن نیز یکی از این راه هاست در این صورت اگر این حاجات برآورده شد، بر انسان واجب می گردد چیزی را که بر عهده گرفته است ادا نماید. البته لازم نیست چیزی که نذر می کند حتماً پول و یا مخارج باشد بلکه می توانند نذر صلوات و یا نذر زیارت کنند، یعنی نذر کنند که در صورت بر آورده شدن حاجات، به زیارت فلان امام بروند و یا مثلاٌ ۱۰۰۰صلوات به روح فلان امام(ع) هدیه کنند.
شرایط وجوب نذر
از نظر شرعی نذر وقتی واجب العمل است که یا به صورت صیغه عربی خوانده شود و یا به صیغه فارسی که در بردارنده این مضمون باشد: برای خدا بر عهده و ذمه من باشد اگر فلان حاجت و خواسته من برآورده شد، فلان کار را انجام می دهم ولی اگر تنها از ذهن و قلب گذشته و خطور کرده باشد و صیغه نذر به صورت شرعی که گفته شد خوانده نشود، این نذر وجوب عمل ندارد البته عمل به آن بی اشکال است.بنابراین، نذر در حقیقت پیمانی است با خداوند تا در نتیجه انجام عمل نیکی که آدمی بر خویش واجب می نماید، حق تعالی حاجت او را برآورد.باتوجه به تعریف نذر؛ نذر را می توان نوعی عبادت، دعا و درخواست از خداوند دانست که اتفاقا دارای تأثیر فراوان است و با هدف قرب الهی انجام می شود. به لحاظ شرعی، وفا نمودن به نذر چنانچه مشروع و مستحسن باشد و ضوابط شرعی آن مراعات شود، واجب است، زیرا که مشمول آیه «اوفوا بالعقود» که متضمن حکم وجوب وفاء به هر پیمانی است، می گردد.
سابقه نذر
...

گویش مازنی

/nazr/ پیمان با خدا که در برابر برآورده شدن آرزویی، شرطی برخود واجب کنند

پیمان با خدا که در برابر برآورده شدن آرزویی،شرطی برخود واجب ...


پیشنهاد کاربران

نَذَرَ
ترک کنیم
آیه ۷۰ سوره اعراف

نَذریدن = نذر کردن


نیکاز

چیزی را در راه رضای خدا دادن

عهد کردن
نیاز

نیکایی

نذر

نذر : یکی از اصطلاحات در فرهنگ قرآن، نذر است. نذر در لغت به معنای ملزم ساختن خود بر امری است که از قبل الزامی بر انجام آن نداشته است.

ستان پیمان
از خدا چیزی را خواستید و پیمانی با او بسته اید
من امروز می خواهم ستان پیمانی بکنم و اگر برآورده شد ستان پیمانم را بدهم
ستان پیمان کرده ام اگر فرزندم بهبود یابد آش بدهم به نیازمندان

ستان پیمان

نُذُر=ترس وبیم

برابر واژه تازی نذر کردگانی هست همچنین اشوداد و اهلوداد و ستان پیمان نیز به همین مانه میباشد

نذر چرا و چگونه؟
یکی از اصطلاحات در فرهنگ قرآن، نذر است. نذر در لغت به معنای ملزم ساختن خود بر امری است که از قبل الزامی بر انجام آن نداشته است.

( لسان العرب، ابن منظور، ج۱۴، ذیل واژه نذر؛ و نیز مفردات الفاظ قرآن کریم، ص۷۹۷ )

بنابراین، شخص با نذر کردن خود را ملزم و متعهد به کاری می کند که در اصل تکلیف و الزامی در برابر آن نداشته است؛ ولی همین که نذر کرد بر او لازم می شود براساس تعهد و الزام، عمل کند و التزام خویش را به شکل وفای به مفاد نذر نشان دهد.

علامه نجفی از بزرگ ترین فقیهان معاصر در کتاب ارزشمند جواهر الکلام در بیان اصطلاح فقهی آن می گوید که نذر التزام به انجام یا ترک عمل است به گونه ای مخصوص ( جواهر الکلام، ج۳۵، ص۳۵۶ )

به سخن دیگر، نذر اعم از انجام یا ترک کاری است که از نظر حکم شرعی انجام یا ترک دادن آن بر انسان لازم نیست، ولی شخص با اجرای صیغه نذر، آن را بر خودش واجب کند، بنابراین انجام یا ترک آن کار بر او واجب شرعی می شود و در صورت تخلف می بایست تبعات آن را مانند کفاره نذر بپردازد.

اهداف و انگیزه های نذر :

نذر می تواند به انگیزه ها و اهداف گوناگونی انجام گیرد که از آن به فلسفه و چرایی نذر یاد می شود. از جمله اهداف و انگیزه های نذرکننده می توان به موارد زیر اشاره کرد:

۱ـ رسیدن به مطلوب و برآورده شدن حاجت

۲ـ تقید به بندگی خدا و تلاش در جهت رسیدن به مقام قرب ربوبی

۳ـ تقویت انگیزش در جهت سیر و سلوک معنوی

۴ـ نجات از مصائب و رویدادهای سخت

بنابراین، می توان نذر را برای حل مشکلات و رهایی از مصیبت ها و همچنین دست یابی به اموری خاص به کار گرفت. پس نذر در حقیقت نوعی توسل و وسیله جستن برای رسیدن به فضل الهی و تقرب به اوست. ( مائده، آیه ۳۵ )

نذر به عنوان وسیله تقرب و جلب محبت الهی مورد تایید شریعت اسلامی و آموزه های قرآنی قرارگرفته است.

شرایط نذر و احکام آن :

اما درباره چگونگی و شرایط نذر باید توجه داشت که نذر به معنای توسل جستن به خداوند از طریق انجام یا ترک کاری است که مورد رضایت خداوند است. از این رو، می بایست توجه داشت که متعلق نذر امری باشد که در نظر عقل و شرع مقبول و صحیح باشد.

بنابراین، نمی توان امری که واجب یا مستحب است متعلق نذر برای ترک قرار گیرد یا امری که حرام و مکروه است متعلق نذر برای انجام باشد. پس کارهای مستحب را می توان بر خود واجب کرد یا مکروه را بر خود حرام نمود.

اساسا نذر در اموری مجاز است که از نظر شرعی راجح باشد؛ مثلاً نماز شب که مستحب است، شخص می تواند با نذر، آن را بر خود واجب کند یا ضیافت نیکان و نیکوکاران که استحباب شرعی دارد، با نذر واجب می گرد. همچنین می توان برای سلامتی، قبولی در درس و به خیر گذشتن حادثه نیز نذر کرد.

در فقه اسلامی نیز کتابی تحت عنوان نذر با فروعات فقهی فراوان وجود دارد. ملاک جواز نذر این است که متعلق نذر، حرام یا مکروه نباشد.

خداوند در آیه ۲۷۰ سوره بقره، نذر در معصیت را جایز نمی شمارد و آن را عامل قرار گرفتن فرد در جرگه ظالمان می داند. ( مجمع البیان، ج ۱ و ۲، ص ۶۶۰ ) خداوند در همین آیه نذر در معصیت را از عوامل محرومیت شخص از نصرت و یاری خداوند برمی شمارد.

اما اگر نذر به گونه ای باشد که حضرت یعقوب علیه السلام انجام داد و امر مباح یا مکروهی را بر خود حرام نماید، چنین نذری می تواند منعقد شود و نصرت و یاری خداوند را به همراه داشته باشد.

در شرایع گذشته، مادر اختیاردار کار و شغل فرزند بود. از این رو همسر عمران نذر می کند که فرزندش خدمتکار خانه خدا شود. ( آل عمران، آیه ۳۵ ) ولی در حال حاضر چنین اختیاری برای مادر در شریعت اسلامی نیست. پس مادری نمی تواند همانند همسر عمران درباره شغل و کار فرزندش نذری داشته باشد و به تعبیر فقهی چنین نذری منعقد نمی شود.

شرط صحت نذر، خواندن صیغه نذر :

از شرایط صحت نذر آن است که صیغه نذر خوانده شود. صیغه نذر را شخص نذرکننده می خواند و انشاء می کند؛ چنان که همسر عمران و دخترش حضرت مریم سلام الله علیها این گونه نذر کردند.

( آل عمران، آیه ۳۵ و نیز مریم، آیه ۲۶ )

از گزارش قرآن به دست می آید که انشای نذر با تلفظ صیغه آن �رب انی نذرت لک� در شریعت یهودی پیش از شریعت عیسوی نیز وجود داشته است. ( همان آیات )

همچنین از شرایط نذر این است که نام خداوند در نذر آورده شود ( همان ) و از آنجایی که الله و رحــمــان از اسامی خاص خداوند است می توان در نذر هر یک از این دو نام اختصاصی خداوند را به کار برد. خـداوند می فرماید: ولله الاسماء الحسنی فادعوه بها. قل ادعوا الله او ادعوالرحمن فله الاسماء الحسنی ( اسراء، آیه ۱۱۰ ) .

پس از نظر شرعی نذر وقتی واجب العمل است که یا به صورت صیغه عربی ( لله علی ) خوانده شود و یا به صیغه فارسی که در بردارنده این مضمون باشد: برای خدا برعهده من باشد اگر فلان حاجت و خواسته من برآورده شد، فلان کار را انجام می دهم، ولی اگر تنها از ذهن و قلب گذشته و خطور کرده باشد و صیغه نذر به صورت شرعی که گفته شد خوانده نشود، این نذر وجوب عمل ندارد البته عمل به آن بی اشکال است اما برای صاحب نظر وجوبی در انجام آن ایجاد نمی کند.

در انعقاد نذر باید صیغه مخصوص یعنی لله علی کذا خوانده شود. برای نذر کردن می توان چنین نیت کرد: برای خدا برعهده من باشد اگر بیمارم شفا یافت یا فرزندم در کنکور قبول شد فلان مقدار پول برای امامان معصوم و خاندان مطهرشان و در راه شادی روح آنها به به فقرا و یا فلان کار و جا بدهم.

البته لازم نیست صیغه نذر را به عربی بخوانند، پس اگر نذر کننده بگوید: �چنانچه بیمار و مریض من خوب شود، برای خدا برعهده من است که فلان مبلغ به فقیر بدهم�، نذر او صحیح است.

بنابراین، نذر در حقیقت پیمانی است با خداوند تا در نتیجه انجام عمل نیکی که آدمی بر خویش واجب می نماید، حق تعالی حاجت او را برآورد. ( تفسیر انوار درخشان، ج۱، ص ۳۵۳ )

با توجه به تعریف نذر؛ نذر را می توان نوعی عبادت، دعا و درخواست از خداوند دانست که اتفاقا دارای تأثیر فراوان است و با هدف قرب الهی انجام می شود. به لحاظ شرعی، وفا نمودن به نذر چنانچه مشروع و مستحسن باشد و ضوابط شرعی آن مراعات شود، واجب است، زیرا که مشمول آیه �اوفوا بالعقود� که متضمن حکم وجوب وفاء به هر پیمانی است، می گردد.

لازم است که شخص به نذری که کرده عمل کند و وفای به نذر از مهم ترین اصول نذر است که خداوند بارها در آیاتی بر آن تاکید کرده است. ( سوره حج، آیه ۲۹، انسان، آیه ۷ )

آثار وفای به نذر :

اگر کسی نذری کرد می بایست به مفاد نذر عمل نماید که از آن به وفای به نذر یاد می شود؛ چرا که مصداق عقود است و عقد با هر کسی بسته شود لازم است عقلا و شرعا به آن وفادار باشد و عمل نماید.

وفای به نذر آثار بزرگی دارد که از جمله می توان به یاری خداوند ( بقره، آیه ۲۷۰ ) ورود به بهشت ( انسان، آیات ۵ و ۷ و ۱۲ ) مصونیت از سختی های قیامت ، شادمانی و سرور در قیامت و ستایش خداوندی اشاره کرد.

از نظر قرآن، وفای به نذر آن چنان مهم است که خداوند از کسانی که برای امر کوچکی هم نذر کرده اندمی خواهد تا در همان امر کوچک وفای به نذر داشته باشند. ( بقره، آیه ۲۷۰ ) از این رو واژه های نفقه و نذر را نکره آورده تا دلالت بر هر نوع و هر مقدار از نفقه و نذر داشته باشد هر چند که اندک است.

به هر حال، نذر از ابزارهای توسل جویی بشر به خداوند و بهره مندی از نصرت و یاری الهی است. هر کسی در هر مشکلی گرفتار است یا خواسته ای دارد می تواند با توسل جویی از طریق نذر، خود را به خداوند نزدیک ساخته و از محبت و نصرت الهی بهره مند سازد. بنابراین، نذر را می بایست در جایگاهی چنین برتر دید و به آن به دیده یک رفتار نیک و سیره و سنت پیامبری نگریست و عمل کرد.




کلمات دیگر: