کلمه جو
صفحه اصلی

تکبر


مترادف تکبر : افاده، برتنی، تبختر، تفرعن، خودبزرگ بینی، خودبینی، خودپرستی، خودپسندی، خودخواهی، صلف، غرور، فیس، کبر، گردن کشی، لاف، نازش، نخوت ، افاده کردن، کبر ورزیدن، بزرگ منشی کردن

متضاد تکبر : فروتنی

برابر پارسی : خودستایی، فیسش، باد سری، بزرگی نمایی، خود بزرگ بینی

فارسی به انگلیسی

pride, haughtiness


arrogance, conceit, hauteur, loftiness, pride, snootiness, superciliousness, vanity, haughtiness

arrogance, conceit, hauteur, loftiness, pride, snootiness, superciliousness, vanity


فارسی به عربی

ارتفاع , تصنع , تکبر , طوق , فکر , وقاحة

عربی به فارسی

گردنفرازي , خودبيني , تکبر , نخوت , گستاخي , شدت عمل


مترادف و متضاد

افاده، برتنی، تبختر، تفرعن، خودبزرگ‌بینی، خودبینی، خودپرستی، خودپسندی، خودخواهی، صلف، غرور، فیس، کبر، گردن‌کشی، لاف، نازش، نخوت ≠ فروتنی


۱. افاده، برتنی، تبختر، تفرعن، خودبزرگبینی، خودبینی، خودپرستی، خودپسندی، خودخواهی، صلف، غرور، فیس، کبر، گردنکشی، لاف، نازش، نخوت ≠ فروتنی
۲. افاده کردن، کبر ورزیدن، بزرگمنشی کردن


ruff (اسم)
پرخاش، تکبر

arrogance (اسم)
سربالایی، تکبر، غرور، نخوت، گستاخی، شدت عمل، گردنفرازی، خود رایی، خود سری، خیره سری، عظمت، خود بینی

affectation (اسم)
تظاهر، تکبر، وانمود، ناز، ظاهرسازی

pride (اسم)
تکبر، غرور، عظمت، افتخار، مباهات، فخر، سرافرازی، برتنی، افاده، سبب مباهات

insolence (اسم)
توهین، تکبر، غرور، جسارت، گستاخی، خود بینی، اهانت، بی احترامی، ادعای بیخود

height (اسم)
فراز، تکبر، ارتفاع، بلندی، عرشه، رفعت، علی، آسمان، ارتفاعات، جای مرتفع، در بحبوحه

ruffle (اسم)
تکبر، تلاطم

turgescence (اسم)
تکبر، بادکردگی، بر امدگی، اماس، تورم

فرهنگ فارسی

بزرگی بخودگرفتن، ودرابزرگ پنداشتن، بزرگ منش
۱ -( مصدر ) بزرگی نمودن بزرگ منشی کردن باد سرشدن خود را بزرگ پنداشتن . ۲ -( اسم ) برمنشی گردن فرازی برتنی بادسری . جمع : تکبرات .

فرهنگ معین

(تَ کَ بُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) بزرگی نمودن .

لغت نامه دهخدا

تکبر. [ ت َ ک َب ْ ب ُ ] ( ع مص ) بزرگوار شدن. ( زوزنی ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). بزرگ منشی. ( مجمل اللغة ). بزرگ منشی نمودن.( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). بزرگ منشی و عظمت و بزرگواری و بر تنی و بوج و پغار. ( ناظم الاطباء ). بزرگی نمودن. ( آنندراج ). || گردنکشی کردن. ( زوزنی ) ( دهار ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). غرور و خودبینی و گردنکشی و گستاخی. ( ناظم الاطباء ):
تکبر هم پلنگ آمد، غضب مار است و کین افعی
همان آزار خوکی دان ، و حرص و آز چون موران.
ناصرخسرو.
فضل را دشوار آمد که او با صلف و تکبر بودی. ( تاریخ برامکه ).
تکبر عزازیل را خوار کرد.
سعدی.
با دوستان خویش نگه می کند چنانک
سلطان نگه کند به تکبر سپاه را.
سعدی.

فرهنگ عمید

بزرگی به خود گرفتن، خود را بزرگ پنداشتن، بزرگ منشی نمودن، بزرگی فروختن به دیگران.

دانشنامه عمومی

کِبر عبارت است از حالتی که آدمی خود را بالاتر از دیگری ببیند و اعتقادِ برتری ِ خود را بر غیر داشته باشد؛ و تفاوتِ آن با عُجب آن است که آدمی خود را شخصی داند و خود پسند باشد، اگر چه پای کسی دیگر در میان نباشد؛ ولی در کبر، باید پای غیر نیز در میان آید تا خود را از آن برتر داند و بالاتر ببیند؛ و این کبر، صفتی است در نفس و باطن و از برای این صفت، در ظاهر، آثار و ثمرات چندی است که اظهار آن آثار راتکبر گویند.
رستگاری
برای کِبر آثاری است که باعث حقیر شمردنِ دیگری و برتری بر آن گردد. مانندِ مضایقه داشتن از همنشینی با او یا همخوراکی با او یا امتناع در پهلو نشستن با او یا رفاقت با او و انتظار سلام کردن و توقع ایستادن او و پیش افتادن از او در راه رفتن و تقدم بر او در نشستن و بی التفاتی با او در سخن گفتن و به حقارت با او تکلم کردن و پند و موعظه او را بی وقع دانستن و امثال اینها.
برای کبر درجاتی است:
اول، کبر به خدای تعالی. دوم، کبر به انبیاء و رسل و اولیاء. سوم، کبر به اوامر خدای تعالی که این دو نیز به کبر به خدای تعالی برگردد. چهارم، کبر بر بندگان خدا که آن نیز پیش اهل معرفت به کبر به خدا برگردد.

دانشنامه آزاد فارسی

تَکَبُّر
(در لغت به معنی خودبزرگ بینی) ازجمله رذایل و بیماری های نفس. فرقه ملامتیه برای ازبین بردن تکبر سالک، او را پیوسته به انجام گدایی در محلِ زندگی و نیز انجام هر کار پست، که موجب ازبین رفتن تکبر می شد، تشویق می کردند. قلندریه برای ازبین بردن تکبر، جامۀ کبود می پوشیدند و موهای سر و صورت و حتی ابرو را می تراشیدند و در محلِ زندگی به دریوزگی می پرداختند. اما بزرگان دین همواره این شیوه ها را از نظر اصول اسلامی مطرود دانسته بر ضرورت حفظ عزت نفس و پرهیز از خوارداشتن خویش تأکید کرده اند. در روایات آمده است که آدمی مالک همه چیز خود است جز آبروی خویش. در علم اخلاق اسلامی به معالجۀ این صفت مذموم از دو راه علمی و عملی پرداخته شده است.

فرهنگ فارسی ساره

بزرگی نمایی، خود بزرگ بین


فرهنگستان زبان و ادب

{uniporter} [زیست شناسی] نوعی پروتئین ناقل غشایی که سبب سهولت انتقال تنها یک نوع یون یا مولکول آب دوست در جهت شیب غلظت آن از خلال غشا می شود

دانشنامه اسلامی

[ویکی شیعه] تَکَبُّر، یا بزرگ بینی، از رذایل اخلاقی است که قرآن کریم و روایات آن را از صفات بسیار نکوهیده بشر شمرده اند. برای تکبر اقسامی مانند تکبر در برابر خدا، تکبر نسبت به پیامبران و تکبر در برابر دیگر انسان ها ذکر کرده اند. گردن کشی در برابر خدا را که منشأ آن نادانی و گمراهی است، بد ترین نوع تکبر خوانده اند.
تکبر در برابر دیگر انسان ها نیز در متون دینی نکوهش شده است؛ حتی تکبر مؤمن بر اهل کفر و شرک. چون استمرار ایمان در مؤمن و کفر در کافر یقینی نیست و چه بسا که در آینده ای دور یا نزدیک، جای آن دو با یکدیگر عوض شود.
امام صادق (ع): ما مِن أَحَدٍ یَتیهُ إِلاّ مِن ذِلَّةٍ یَجِدُ ها فی نَفسِهِ (ترجمه: هیچ کس نیست که تکبّر ورزد، مگر بر اثر خواری و حقارتی است که در خود می بیند.)

پیشنهاد کاربران

نخوت . . . . نب. . کبر . . . غرور . . . . استکبار . . . . . . .

غرور . . . . خودخواهی . . . . . . . .

پُغار

بن مایه: لغت نامه دهخدا

باد و دم

انانیت

نخوت

نب

فره

برتنی

باد و دم، غرور، نخوت، نب، افاده، برتنی، تبختر، تفرعن، خودبزرگ بینی، خودبینی، خودپرستی، خودپسندی، خودخواهی، صلف، فیس، کبر، گردن کشی، لاف، نازش، افاده کردن، کبر ورزیدن، بزرگ منشی کردن



کلمات دیگر: