کلمه جو
صفحه اصلی

امپریالیسم


مترادف امپریالیسم : استعمارطلبی، توسعه طلبی، سرمایه داری

فارسی به انگلیسی

imperialism

فارسی به عربی

امبریالیة ، الإمبریالیة

مترادف و متضاد

imperialism (اسم)
امپریالیسم، استعمار طلبی، حکومت امپراتوری

استعمارطلبی، توسعه‌طلبی، سرمایه‌داری


فرهنگ فارسی

طرفداری ازحکومت امپراتوری، سیاست مبتنی برتوسعه وبسط نفوذوتجاوزقوای یک کشوربرکشورهای دیگر
( اسم ) ۱ - طرفداری از حکومت امپراتوری ۲ - سیاستی که مرام وی بسط نفوذ و قدرت کشور خویش بر کشورهای دیگر است .

فرهنگ معین

(اَ پِ ) [ فر. ] ( اِ. ) ۱ - طرفداری از حکومت امپراطوری . ۲ - سیاستی که بنایش بر تسلط یک کشور بر کشورهای دیگر باشد. ۳ - نظام سرمایه داری پیشرفته مبتنی بر نفوذ و سلطة کشوری بر کشورهای دیگر.

لغت نامه دهخدا

امپریالیسم.[ اَ پ ِ ] ( فرانسوی ، اِ ) طرفداری از حکومت امپراتوری. || سیاستی که مرام وی بسط نفوذ و قدرت کشور خویش بر کشورهای دیگر است. ( فرهنگ فارسی معین ). رژیمی که بر اثر از میان رفتن خرده سرمایه داری داخلی و پدید آمدن تراستها و کارتلها دچار تورم تولید و کمبود مواد خام شود و برای بدست آوردن مستعمره و بازار به دیگران تجاوز کند.

فرهنگ عمید

سیاست مبتنی بر توسعه و بسط نفوذ و تجاوز قوای یک کشور بر کشورهای دیگر.

دانشنامه عمومی

اصطلاح اَمپـِریالیسم (به فرانسوی: Impérialisme) یا امپراتوری طلبی خود از واژهٔ قدیمی تر empire (امپراتوری) آمده است. از واژهٔ امپریالیسم تعاریف گوناگونی بدست داده شده است:
امپریالیسم به نظامی گفته می شود که به دلیل مقاصد اقتصادی یا سیاسی می خواهد از مرزهای ملی و قومی خود تجاوز کند و سرزمین ها و ملتها و اقوام دیگر را زیر سلطهٔ خود درآورد.
سیاستی که مرام وی بسط نفوذ و قدرت کشور خویش بر کشورهای دیگر است.∗
رژیمی که بر اثر از میان رفتن خرده سرمایه داری داخلی و پدید آمدن تراستها و کارتلها دچار تورم تولید و کمبود مواد خام شود و برای به دست آوردن مستعمره و بازار به دیگران تجاوز کند.
این واژه در مفهوم امروزی به معنای کنترل کشوری از سوی کشور دیگر بکار می رود؛ فرایند تحمیل ارادهٔ کشوری بر کشور دیگر. مثلاً گاهی گفته شده است نظارت آمریکا بر کشورهای خاورمیانه امپریالیسم آمریکایی است.
امپریالیسم عنوانی است برای قدرتی (یا دولتی) که بیرون از حوزهٔ ملی خود به تصرف سرزمین های دیگر بپردازد و مردم آن سرزمین ها را به زور وادار به فرمانبرداری از خود کند و از منابع اقتصادی و مالی و انسانی آن ها به سود خود بهره کند.
امپریالیسم فقط به معنای تصاحب قلمرو ارضی کشورها نیست بلکه به نحو گسترده تری با کسب کنترل سیاسی و اقتصادی بر مردم و اراضی، خواه با نیروی نظامی و خواه با ابزارهای زیرکانه تر، مرتبط است. موضوع امپریالیسم سیاست و شیوه های دولتی است که غالباً با ابزارهای اقتصادی، قدرت و سلطهٔ خود را گسترش می دهد.
امروزه استفاده از واژه امپریالیسم با توجه به سوابق تاریخی می تواند برای برخی دارای جنبه تحقیر داشته یا اشاره به خوی استعماری کشوری باشد و گاهی دارای بار منفی است .
در یک دسته بندی می توان دو نوع امپریالیسم را از یکدیگر باز شناخت: امپریالیسم مهاجر و امپریالیسم سرمایه گذار

دانشنامه آزاد فارسی

اَمپریالیسم (imperialism)
طرفداری از حکومت امپراتوری، سیاستی مبتنی بر توسعه و گسترش نفوذِ جابرانۀ دولتی بزرگ بر دولت ها یا نواحی دیگر، با هدف به زیر سلطه درآوردن آن ها و غالباً با ضمیمه شدن قلمروهای جدید به قلمرو دولت قدرتمند. امپریالیسم در همۀ دوره ها وجود داشته است. خاندان های جوو چین در کشور چین (ح ۱۰۲۷ـ۲۰۶پ م) و موریادر هند (۳۲۱ـ۱۸۵پ م) نمونه های اولیۀ ایجاد امپراتوری اند. تلاش های آتنی ها برای کسب استیلای سیاسی و نظامی بر دولت شهرهای یونان به شکست نهایی آتن در جنگ پلوپونز (۴۳۱ـ۴۰۴پ م) انجامید. اسکندر مقدونی امپراتوری ای تشکیل داد که از شرق تا آن سوی ایران را دربر می گرفت و پیام آور پایان دوران دولت شهرهای یونان به عنوان واحد سیاسی اصلی جهان باستان بود. در امپراتوری روم، سیاست هایی که تلویحاً در حکومت اسکندر وجود داشتند توسعۀ بیشتری یافتند. هرچند روم همچنان مرکز امپراتوری باقی ماند، حقوق شهروندی در راستای اندیشه های رواقی و مسیحی در سراسر امپراتوری گسترش یافت. از ۳۹۵م امپراتوری روم به دو نیمۀ شرقی و غربی تقسیم شد، که بخش شرقی به صورت امپراتوری بیزانس تا ۱۴۵۳م به حیات خود ادامه داد، اما نهایتاً در این سال قربانی توسعه طلبی امپراتوری عثمانی شد. امپراتوری روم در بخش غربی در ۴۷۶م فرو پاشید، ولی آرمان امپراتوری را شارلمانی، حاکم فرانک ها، که در ۸۰۰م پاپ تاج امپراتوری را بر سر وی گذاشت، از نو زنده کرد. گاه این رویداد را نماد بنیاد گذاری امپراتوری مقدس روم می شناسند، اما در واقع تاج گذاری اوتوی اولدر مقام امپراتور ژرمن ها در ۹۶۲م را باید نقطۀ آغاز این امپراتوری به عنوان نهادی مستمر دانست. امپراتوری مقدس روم، اگرچه در بیشتر طول عمر خود چیزی جز کنفدراسیونی ضعیف نبود، تا ۱۸۰۶ به حیات خود ادامه داد. در اروپای قرن ۱۶ تمرکز قدرت سیاسی در دست پادشاهان مطلقه با رشد طبقۀ اجتماعی نوظهوری موسوم به بورژوازی، یا طبقۀ سوداگر، و نیز جست وجوی کاشفان اروپایی در دنیای نو و آسیا برای یافتن فلزات قیمتی و دیگر کالاهای تجاری، مقارن بود. مکتب سوداگری، قدرت دریایی، و تشکیل ارتش های قدرتمند ملی انگیزه ای برای به راه افتادن موج جدیدی از امپریالیسم هم در قارۀ اروپا و هم در نقاط دور از این قاره فراهم آوردند. نیکولو ماکیاولّی، دیپلمات و اندیشه ورز سیاسی قرن ۱۶ ایتالیا، این گونه توسعه طلبی ها را تجلّی طبیعی خوی تجاوزطلبی انسان می دانست. اصطلاح امپریالیسم بیش از همه به معنی استعمارگری و تقسیم جهان به حوزه های نفوذ قدرت های اروپایی در قرن ۱۹ به کار رفته است. یکی از چهره های برجستۀ امپریالیسم قرن ۱۹ سسیل رودز، سرمایه دار انگلیسی و دولتمرد افریقای جنوبی، بود. مستعمرات موجود در آسیا و افریقا نیروی کار ارزان، مواد خام فراوان، و بازارهای بکر در اختیار تولیدکنندگان اروپایی، که انقلاب صنعتی آن ها را به تکاپو درآورده بود، می گذاشتند. از این گذشته، وجود این مستعمرات قدرت های اروپایی را پرصلابت تر جلوه می داد. مثلاً، فرانسه بخش اعظم امپراتوری خود را پس از شکست از آلمان در ۱۸۷۰ به دست آورد. افزون بر این، امپریالیسم با مفاهیم برتری نژادی و اخلاقی، که در عبارت های ظاهراً معقولی چون «بار مسئولیت سفیدپوستان» برای متمدن کردن مردمان عقب افتاده توجیه می شد، نیز پیوند داشت. در نیمکرۀ غربی، بخش اعظم امریکای لاتین زیر کنترل تجاری و مالی ایالات متحده درآمد. امپریالیسم اقتصادی، که نامی بر این گونه توسعه طلبی است، نخستین بار با نگاهی جدّی در نوشته های جان اِی هابسونبه نقد کشیده شد. او امپریالیسم را محصول تلاش طبقات سرمایه دار کشورهای صنعتی برای دستیابی به سود اقتصادی می انگاشت. ولادیمیر ایلیچ لنین بعدها به این نظریه شاخ و برگ بیشتری داد و مارکسیست های بعدی نیز بر این شاخ و برگ ها افزودند (← مارکسیسم). نظریۀ مارکسیسم بر آن است که امپرالیسم که به جنگ می انجامد نتیجۀ ناگزیر و نهایی رقابت اقتصادی است. پیامد ضروری نظریۀ مارکسیسم این بود که امپریالیسم پدیده ای گذراست که ویژگی مناسبات میان دولت های سرمایه دار را تشکیل می دهد و نظم جهانی کمونیستی جای آن را خواهد گرفت. پس از جنگ جهانی دوم، امپریالیسم شکل جدیدتری به خود گرفت؛ دیگر نشانی از امپراتوری های قدیم نبود و مستعمره های پیشین، غالباً پس از مبارزه های طولانی در راه رهایی ملی، به دولت های مستقل تبدیل شده بودند. تا دهۀ ۱۹۹۰ ایالات متحده امریکا و اتحاد جماهیر شوروی بر سر نفوذ بر کشورهای تازه تأسیس، اغلب از طریق اعطای کمک های اقتصادی و نظامی به حکومت هایشان، با یکدیگر رقابت داشتند. از مداخلۀ مستقیم نظامی هم معمولاً به عنوان حربه ای نهایی استفاده می شد که برخی از نمونه های برجستۀ آن عبارت اند از مداخلۀ امریکا در ویتنام، جمهوری دومینیک، و پاناما؛ استفادۀ شوروی از سربازان کوبایی در افریقا؛ و تهاجم شوروی به مجارستان و چکسلواکی. انگلستان و فرانسه هم بر برخی از مستعمره های پیشین خود در افریقا همچنان اعمال نفوذ اقتصادی می کردند. کشورهای کمتر توسعه یافته به امپریالیسم اقتصادی نو (موسوم به نوامپریالیسم) اعتراض دارند و مدعی اند که مانعی جدی در راه تلاش های آن ها در جهت رشد و استقلال اقتصادی است. بسیاری از اعراب جنگ ۱۹۹۱ خلیج فارس را امپریالیستی می دانستند و معتقد بودند که این جنگ برای تضمین ادامۀ دسترسی جهان صنعتی به نفت ارزان به راه افتاده است. ناظرانی هم که جهانی شدن اقتصادی در آستانۀ قرن ۲۱ را نظم جهانی امپریالیستی جدیدی می دانستند دیدگاه مشابهی داشتند.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] امپریالیسم بطور کلی، عنوانی است برای قدرتی (یا دولتی) که بیرون از حوزه ملی خود به تصرف سرزمین های دیگر بپردازد و مردم آن سرزمین ها را به زور وادار به فرمان برداری از خود کند و از منابع اقتصادی، مالی و انسانی آنها به سود خود بهره برداری کند.
کلمه امپریالیسم در لغت از ریشه امپراتوری مشتق شده است؛ یعنی تشکیل امپراتوری دادن. ولی در اصطلاح به هر نوع گسترش و توسعه ارضی و سلطه قوی بر ضعیف را در برمی گیرد.البته در معنای وسیع تری هم به کار رفته است. که گفته اند امپریالیسم تسلط سیاسی و اقتصادی کشوری بر کشور و سرزمین های دیگر که گاه با تسخیر خاک آن کشور به وسیله قدرت نظامی توام بوده و گاه به صورت استقرار حکومت های دست نشانده برای تامین منافع سیاسی و اقتصادی کشور مسلط نمایان می شود.
پیشینه تاریخی امپریالیسم
اما آن چه باید گفت اینکه؛ امپریالیسم به معنای تشکیل امپراتوری از آغاز تاریخ بشر شاید وجود داشته است لکن در معنای محدودتر واژه امپریالیسم (یعنی از کلمه قدیمی تر امپراتوری) در دهه ۱۸۹۰ در انگلستان رواج یافت. رواج دهندگان آن گروهی بودند به رهبری جوزف چیمبرلین، سیاستمدار استعمارخواه انگلیس که هوادار گسترش امپراطوری انگلستان بودند و همین طور مخالف با سیاست تکیه بر توسعه اقتصادی داخلی، این کلمه بزودی در زبان های دیگر به کار گرفته شد، به آن اندازه که از آن برای بیان رقابت قدرت طلبی های کشورهای اروپایی برای به دست آوردن مستعمرات و حوزه نفوذ آنان در افریقا و دیگر قاره ها استفاده شد، تا اینکه دهه ۱۸۸۰ تا ۱۹۱۴ را بدین خاطر عصر امپریالیسم نامیدند. البته امپریالیست های اروپایی ادعا می کردند که هدف شان گسترش تمدن و رساندن دستاوردهای آنان به دیگران است امّا در بنیادشان ایمان به برتری نژادی مادی و فرهنگی وجود داشت. اصطلاح امپریالیسم همراه با پسوندهایی چون امپریالیسم اقتصادی، امپریالیسم نو و همینطور امپریالیسم فرهنگی به کار رفته است که ما به طور اجمال و ضمنی به این موارد خواهیم پرداخت.بدیهی است این نوع امپریالیسم در طول تاریخ همیشه وجود داشته است: امپراتوری ایران، روم، عثمانی و غیره. امپریالیسم در معنای جدید به گسترش سیطره کشورهای پیشرفته اروپایی بر بقیه جهان در ۵۰۰ سال اخیر گفته می شود. در زمان ویلیام اول (قرن ۱۹)، پادشاه انگلستان، بین او و پاپ هفتم در مورد قلمرو آمریت و اعطای مناصب، کشمکش و برخورد سختی صورت گرفت. نتیجه آن شد که از آن پس دو جمعیت یا دو حزب بسیار مقتدر و در عین حال مخالف یکدیگر در انگلستان مشکل گرفت که یکی در جهت طرفداری از پاپ و کلیسا فعالیت می کرد و اعضای آن را با پالیست ها می نامیدند و دیگری حزبی بود که طرفدار امپراطور و نفوذ قدرت دنیوی امپراطور در مسائل اخروی بود که به امپریالیست ها مشهور شدند. نظریه امپریالیسم نخستین بار توسط مورخ انگلیسی هابسن مطرح شد و بوسیله لینن رهبر شوروی خود تحت تاثیر اندیشه های مارکس بود، اخذ گشت. اثرهایش در اوائل دهه ۱۹۰۰ در زمان تلاش ملل غربی برای دست یافتن بر آمریکا منتشر گردید. هابسن تلاش برای استیلا یافتن بر اقوام دیگر و تحت انقیاد درآوردن آنها را امپریالیسم می نامد. این فرآیند از نظر او هم به توسعه اقتصادی کشورهای غربی کمک می کرد و هم بسیاری از مناطق دیگر جهان را به فقر می کشاند.
انواع امپریالیسم
جوهره امپریالیسم، بهره کشی و استثمار ملت ها و سرزمین های دیگر است که هم اکنون نیز از راه حفظ وابستگی های اقتصادی و مالی ادامه یافته است که به آن امپریالیسم نو می گویند. عده ای امپریالیسم را نتیجه طبیعی سرمایه داری و نه ضرورتی برای انباشت سرمایه می دانند؛ یعنی سرمایه داری پیشرفته بدون امپریالیسم هم می تواند به زندگی خود ادامه داده و روند انباشت سرمایه را تداوم دهد. از این واژه برای بیان کشاکش های قدرت های اروپایی رقیب برای به دست آوردن مستعمره و حوزه ی نفوذ در آفریقا و دیگر قاره ها هم استفاده می شود. این کشاکش ها که از دهه ۱۹۱۴ – ۱۸۸۰ بر سیاست بین المللی حاکم بود، سبب شد که این دوره عصر امپریالیسم نامیده شود. هم انگلیس ها و هم امپریالیست های اروپایی ادعا می کردند که هدف شان گسترش تمدن و رساندن دستاوردهای آن به مردمان دارای نژاد و فرهنگ پست تر است ولی در بنیاد این احساس رسالت برای تمامی بشریت ایمان بر برتری نژادی، مادی و فرهنگ نژادهای سفید وجود داشت. پس از جنگ جهانی اول ایدئولوژی امپریالیسم در ایدئوژی های فاشیم و نازیسم به کمال خود رسید. امپریالیسم نو که ذکر آن گذشت به معنای وضعیتی است که در آن کشوری با داشتن استقلال سیاسی، از دست اندازی و دخالت کشور دیگر و یا عوامل آن آسیب ببیند، مثل آمریکای لاتین که در این صورت به آن امپریالیسم اقتصادی یا امپریالیسم دلار نیز می گویند. و همین طور اگر قدرت سیاسی و اقتصادی برای پراکندگی ارزش ها و عادت های فرهنگ متعلق به آن قدرت در میان مردمی دیگر و به زبان فرهنگ آن مردم صورت گیرد امپریالیسم فرهنگی می گویند مثل فیلم های آمریکایی. بررسی تفصیلی انواع امپریالیسم عبارتند:
← امپریالیسم اقتصادی
...

پیشنهاد کاربران

اشرافی گری و نظام سرمایه داری در این رویکرد قدرت منحصر به قدرتمندان و سردمداران است و تا حدامکان ازورود رعیت به مناسک پرنفوذ جلوگیری میشود

حکومت استعماری و استبدادی

امپریالیسم یعنی دولتی که بیرون از حوزه ملی خود به تصرف سرزمین های دیگر بپردازد و مردم آن سرزمین ها را به زور وادار به فرمان برداری از خود کند و از منابع اقتصادی، مالی و انسانی آنها به سود خود بهره برداری کند.


کلمات دیگر: