کلمه جو
صفحه اصلی

حدیث غدیر

دانشنامه آزاد فارسی


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تسمیه و محل غدیر خم، غدیر گودال آب است که بعد از گذشتن سیل بر جای می ماند و به زودی خشک می شود. فعیل به معنی مفعول است یعنی بر جای مانده (مغدور) یا فعیل به معنی فاعل است یعنی خیانت کننده (غادر و غدار) چون در وقت حاجت خشک می شود و به تشنگان خیانت می کند.
غدیر خم نام واحه یی در سه میلی جحفه است که قبایل خزاعه و کنانه در زمان جاهلیت در آن جا منزل می کردند. خم به معنی بدبوست. گویند هوای غدیر خم آن قدر ناسازگار است که هیچ کودکی در آن تا سن بلوغ زنده نمی ماند مگر آن که به جای دیگر برود. جحفه بر وزن غرفه آبادیی است در اراضی ساحلی حجاز در جنوب شرقی رابغ بین مکه و مدینه (بین خلیص و بدر) که به بدی آب و هوا شهرت دارد. این محل، میقات حاجیان شام و مصر و عراق بود که از راه دریا به حجاز می رسیدند. ولی امروز متروک است و حاجیان در منزل رابغ احرام می بندند.
اهمیت غدیر خم
اهمیت غدیر برای شیعیان بدان سبب است که رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلّم) در آنجا امیرالمؤمنین علی (علیه السّلام) را به ولایت و خلافت منصوب نمود. از این رو آنان دوری راه و بدی آب و هوا را تحمل می کنند و حتی المقدور خود را به جحفه و غدیر خم رسانده در آن جا احرام می بندند. اخیرا هم مسجدی در آن جا ساخته اند (خاطرات سفارت و سرپرستی حج ، از نویسنده). حدیث غدیر که قوی ترین نص و معتبرترین سند ولایت و خلافت علی (علیه السّلام) است بدین شرح است: رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلّم) در اواخر سال دهم هجری که دوران غزوات سپری شده و اکثر قبایل عرب به اسلام گرائیده بودند عازم حج گردید. این تنها حج او بعد از هجرت به مدینه بود _فریضه حج در سال نهم هجری واجب گردید_ از این رو آن را حجة الاسلام و حجة الوداع نامیدند. به علاوه چون به حکم وحی الهی ولایت علی (علیه السّلام) را ابلاغ و در نتیجه دین را کامل و نعمت را تمام فرمود آن را حجة الوداع و حجة الکمال و حجة التمام گفتند. در این سفر زوجات و اهل بیت پیغمبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) و وجوه مهاجرین و انصار و تعداد بسیاری از اهالی مدینه و حومه آن همراه بودند. رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلّم) در مدینه به جامه احرام در آمد و روز پنجشنبه پنج روز مانده از ذی قعده بعد از نماز ظهر از شهر بیرون آمد و به ذوالحلیفه بیرون مدینه منتقل گردید. چون امر شده بود که هر کس بتواند باید که در این سفر همراه باشد با آن که بیماری حصبه (یا آبله) در منطقه مدینه شیوع داشت و عده ای بیمار بودند لااقل ۹۰ هزار _یا ۱۱۴ یا ۱۲۴ هزار_ نفر به معیت رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلّم) عزیمت کردند. تعدادی هم بین مدینه و مکه ضمیمه شدند مانند عشایر سر راه و آنان که همراه امیرالمؤمنین (علیه السّلام) و ابوموسی اشعری از یمن باز می گشتند. سفر به مکه ده روز و به قولی هشت روز طول کشید و رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلّم) بعد از عبور از منازل یلملم، سیاله، عرق الظبیه، روحاء، منصرف، متعشی، اثابه، عرج، سقیاء، ابواء، جحفه، قدید، غمیم، مر الظهران و سرف روز یکشنبه چهارم یا سه شنبه ششم ذیحجه وارد مکه گردید و مناسک حج را به شرحی که در کتب سیره مسطور است به جای آورد.
خطبه غدیر
در راه بازگشت به مدینه (روز ۱۸ ذیحجه سال دهم هجرت) وقتی رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) به منزل غدیر خم رسید فرشته خدای بر او نازل گشت و این آیه را در شان امیرالمؤمنین علی (علیه السّلام) ابلاغ نمود: یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس.. یعنی: ای پیامبر فرستاده، برسان آن چه فرو فرستاده شده است به تو از خدای تو اگر نرسانی چنان است که هیچ یک از پیغام های خدا را نرسانیده باشی. خدا ترا از مردمان نگاه می دارد... برای اجرای امر الهی رسول خدا دستور داد حاجیانی را که از پیش رفته بودند و آنان که هنوز حرکت نکرده بودند توقف کنند سپس فرمود در محل غدیر خم، محوطه ای را که پنج درخت سمره (خارین) در اطراف آن بود از خس و خاشاک ستردند و روی درخت ها سایبان گستردند. روز پنجشنبه هجدهم ذی حجة رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلّم)، نماز ظهر را پیشاپیش مسلمانان در آن محل بگزارد. آفتاب به قدری سوزنده بود که مردم قسمتی از ردای خود را زیر پا می افکندند و قسمتی را روی سر می کشیدند. بعد از نماز بر منبری از جهاز شتران که در وسط جمعیت آماده شده بود بالا رفت و خطبه مبسوطی در شرح وظائف مسلمانان و مناقب اهل بیت ایراد نمود متن کامل این خطبه را سپهر در ناسخ التواریخ نقل کرده است. در پایان خطبه، رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلّم) دو بازوی علی را گرفته برافراشت به طوری که زیر بغل هر دو پیدا شد. آن گاه فرمود: ایها الناس من اولی الناس بالمؤمنین من انفسهم؟ ای مردم چه کسی از جان مردمان به ایشان از خودشان (نزدیکتر) و سزاوارتر است؟ همه گفتند: خدای و رسول او بهتر می دانند. پیغمبر فرمود: ان الله مولای و انا مولی المؤمنین و انا اولی بهم من انفسهم، فمن کنت مولاه فعلی مولاه (یقولها ثلاث مرات و فی لفظ احمد اربع مرات) ثم قال: اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و احب من احبه و ابعض من ابغضه و انصر من نصره و اخذل من خذله و ادر الحق معه حیث دار. الا فیبلع الشاهد الغایب» یعنی خدای مولی و سرور من است و من مولی و سرور مؤمنانم و بر مؤمنان از جانشان به ایشان سزاوارترم. هر که را من مولی و سرورم پس علی نیز مولی و سرور او است (این سخن را سه بار و به قول امام احمد بن حنبل چهار بار مکرر فرمود) سپس گفت: خدایا طرفدار کسی باش که طرفدار علی باشد و خصم آن باش که با او بستیزد. دوست بدار هر که او را دوست دارد. و دشمن بدار هر که او را دشمن دارد و یاری کن هر که او را یاری کند و خوار بدار هر که او را خوار بدارد و بگردان حق را با او هر جا که او می گردد به هوش باشید باید هر کس در اینجا حاضر است این سخن را به غایبان برساند. به محض این که خطبه و ابلاغ رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلّم) به پایان رسید هنوز مردم متفرق نشده بودند که این آیه نازل گشت: «... الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا...» یعنی: امروز دین شما را برای شما به کمال رساندم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و از این که اسلام دین شما است خشنود گشتم. پیغمبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) پس از دریافت این وحی فرمود: «الله اکبر علی اکمال الدین و اتمام النعمة و رضی الرب برسالتی و الولایة لعلی بعدی» از همه بزرگتر است آن خدایی که دین را کامل و نعمت را تمام فرمود و از رسالت من و ولایت علی بعد از من خشنود است. سپس سراپرده ویژه ای برافراشتند و به امر رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلّم) مردان و زنان، از جمله زنان پیغمبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) در محضر او با علی بیعت کردند. بعد از این مراسم به دست خود عمامه ای بر سر علی نهاد و دنباله آن را پشت سرش مرتب کرد. این تکریم را که در موارد استثنائی و هنگام انتصاب به امارت انجام می شد «تتویج» یا تاجگذاری می گفتند. بعد از این مراسم، بزرگان صحابه به تهنیت علی پیش آمدند. مقدم بر همه ابوبکر و عمر بودند که گفتند: «هنیئا لک (به قولی بخ بخ لک) یا ابن ابی طالب، اصحبت مولی کل مؤمن و مومنة» گوارا باد ترا ای پسر ابوطالب. به به از این نعمت صبح می کنی و شام می کنی در حالی که مولای همه مردان و زنان با ایمان شده ای. ابن عباس گفت: به خدا سوگند که اکنون پیمان تو بر گردن همه واجب گردید.
← قصیده حسان بن ثابت
...


کلمات دیگر: