کلمه جو
صفحه اصلی

تذکر


مترادف تذکر : تذکره، تذکیر، یادآوری، یادکرد، به یاد آوردن، یادآور شدن، متذکر شدن، یاد کردن، پند گرفتن

برابر پارسی : یادآوری، گوشزد

فارسی به انگلیسی

reminding, pointing out, commemoration, notification, admonition, warning

reminding, pointing out, commemoration


admonition, warning


فارسی به عربی

اشارة , تحذیر , تلمیح , ذکری , ملاحظة

عربی به فارسی

دوباره جمع کردن , بخاطر اوردن , در بحر تفکر غوطه ور شدن , مستغرق شدن در , بخاطراوردن , ياد اوردن , بخاطر داشتن


تجديد خاطره , تفکر , بخاطر اوردن


مترادف و متضاد

۱. تذکره، تذکیر، یادآوری، یادکرد
۲. بهیاد آوردن، یادآور شدن، متذکر شدن
۳. یاد کردن
۴. پند گرفتن


mention (اسم)
اشاره، تذکر، یاداوری، ذکر، یادکرد

hint (اسم)
اشاره، تذکر، سخن رهنما، ایما، چیز خیلی جزئی

remark (اسم)
اظهار، تذکر، توجه، بیان، ملاحظه، فرمایش، عرضه داشت، تبصره

admonition (اسم)
تذکر، نصیحت، راهنمایی، سرزنش دوستانه

reminder (اسم)
تذکر، یاداوری، یاداور

notification (اسم)
خبر، تذکر، اطلاع، اخطار، اگاهسازی

remembrance (اسم)
تذکر، یاداوری، خاطر، یادگاری، ذهن

تذکره، تذکیر، یادآوری، یادکرد


به‌یاد آوردن، یادآور شدن، متذکر شدن


یاد کردن


پند گرفتن


فرهنگ فارسی

بیا آمدن، بیاد آوردن، یادکردن، یاد آورشدن
۱-( مصدر ) بیاد آمدن بیاد آوردن یاد آور شدن . ۲- پند گرفتن . ۳- ( اسم ) یاد آوری . ۴- پند گیری . جمع : تذکرات .

فرهنگ معین

(تَ ذَ کُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - به یاد آمدن . ۲ - پند گرفتن . ۳ - یادآور شدن .

لغت نامه دهخدا

تذکر. [ ت َ ذَک ْ ک ُ ] ( ع مص )یاد کردن و با یاد آوردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( از غیاث اللغات ). یاد کردن. ( دهار ). با یاد آوردن. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). یاد آوردن و ذکر کردن. ( آنندراج ) یاد کردن چیزی را. ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ) : و آلتهای حفظ و ذکر و تخیل و وهم و تعقل و تذکر و تصور موجود کرد. ( سندبادنامه ص 315 ). || ( اصطلاح فلسفه ) این اصطلاح هم اخلاقی و هم فلسفی و عرفانی است. تذکر بمعنی یادآوری است و در اصطلاح صوفیان ذکر خدا گفتن و بیاد خدا بودن و از خلق بریدن و بدو پیوستن است و آن برتر از تفکراست... و از لحاظ اخلاقی یکی از انواع فضایل تحت حکمت بود. خواجه طوسی گوید: اما تذکر وسط بود میان فرطاستعراض که اقتضای تضییع روزگار و کلالت آلت کند و میان نسیانی که از اهمال آنچه مراعات او واجب بود لازم آید و هم بر این نسق در انواع دیگر اجناس میباید گفت. و در جای دیگر گوید: و اما تذکر، آن بود که نفس را ملاحظه صور محفوظه بهر وقت که خواهد بآسانی دست دهد از جهت ملکه ای که اکتساب کرده باشد... ( فرهنگ علوم عقلی صص 153 - 154 ). هفتم تذکر و آن عبارتست از آنکه نفس را ملاحظه صور محفوظ بهر وقت که خواهد بآسانی دست دهد از جهت ملکه ای که اکتساب کرده باشد. ( نفائس الفنون قسم دوم ، در علوم اوائل ، مقاله اولی در حکمت ).شیخ اشراق گوید: هرگاه انسان چیزی را فراموش کند چه بسا یادآوری آن برایش دشوار باشد حتی با جهد و کوشش زیاد نیز نتواند بیاد آورد لکن شده است که برحسب اتفاق همان امر بیادش آید بدون سعی و کوشش در این صورت آن امری که او بیاد آورده است در یکی از قوای بدن او نبوده است وگرنه از نفس ناطقه او بعد از کوشش دریافتن آن غایب نمی ماند. یعنی اگر در قوای بدنش ثابت بوده و یا اثری از آن بود هر موقع که میخواست بیادش می آمد و چنین نیست که گفته شده اثر آن در یکی از قوای بدن او هست و لکن مانعی از یادآوری آن جلوگیری کرده است و نتوان این ایراد را کرد زیرا جوینده نفس ناطقه است و آن امر مجرد است و برای او مانعی نمی تواند باشد و بنابراین تذکر از عالم نفوس مجرد فلکیه است. ( از شرح حکمت اشراق ). || نگه داشتن چیز را در ذهن. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). || پند گرفتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || مذکر شدن کلمه ای که مؤنث باشد. ( تاج المصادر بیهقی ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

۱. به یاد آمدن.
۲. به یاد آوردن، یاد کردن.
۳. یادآور شدن.
۴. [قدیمی] پند گرفتن.

دانشنامه آزاد فارسی

تَذَکُّر (caution)
(یا: اخطار) در حقوق انگلیس، اصطلاح قانونی برای اخطار پلیس هنگام بازجویی متهم که باید به صورت جملۀ زیر بیان شود: «شما مجبور به گفتن هیچ مطلبی نیستید، مگر آن که خودتان بخواهید، اما آنچه بگویید ممکن است به عنوان مدرک و بیّنه علیه شما در دادگاه استفاده شود». به اشخاصی که رسماً دستگیر شده اند نیز باید تذکر داده شود که مجبور نیستند در ادارۀ پلیس یا با مأمور پلیس به سر برند، اما اگر خود به این کار رضایت دهند، در صورت تمایل می توانند از مشورت حقوقی بهره مند شوند. پس از قطع بازجویی و هنگام دستگیری، باید تذکر فوق مجدداً به متهم تفهیم شود. این تذکر قانونی بر یک اصل کلی حقوقی در انگلستان استوار است که هیچ شخصی موظف به ارائۀ اطلاعاتی که ممکن است او را در معرض اتهام قرار دهد نیست و در جریان رسیدگی کیفری، نمی توان از سکوت شخص علیه او استفاده کرد. با وجود این، خودداری از ارائۀ نام و آدرس، هنگامی که به شخصی تفهیم اتهام شده است، ممکن است منجر به بازداشت متهم شود.

فرهنگ فارسی ساره

یادآوری، گوشزد


دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی تُذَکِّرَ: یاد آوری کند
معنی تَذْکُرُ: یاد می کنی
معنی تَذَکَّرَ: متذکر شد - پند گرفت
معنی ذُکِّرُواْ: تذکر داده شدند
معنی ذُکِّرُواْ بِهِ: به آن تذکر داده شدند
معنی ذُکِّرْتُم: تذکر داده شدید - یادآوری شدید
معنی ذَکِّرْهُمْ: به آنان تذکر ده - به آنان یاد آوری کن
معنی مُذَکِّرٌ: تذکر دهنده - یادآور
معنی ذِکْرَیٰ: تذکر دادن (به معنای کثرت ذکر است یا مبالغه در ذکر است و ذکر یعنی یاد کردن)
معنی مَوْعِظَةِ: اندرز - موعظه - نصیحت - پند (از ماده وعظ به معنای بازداشتن و منع کردن کسی از کاری همراه با ترسانیدن . و نیز وعظ به معنای تذکر دادن است به انجام عملی خیر ، به بیانی که دل شنونده را برای پذیرفتن آن تذکر نرم کند)
ریشه کلمه:
ذکر (۲۹۲ بار)

جدول کلمات

یاداوری

پیشنهاد کاربران

خاطرنشان


کلمات دیگر: