کلمه جو
صفحه اصلی

تعصب


مترادف تعصب : خشک اندیشی، حمیت، غیرت، سخت گیری، عصیبت، جانب داری، طرف داری، هواداری افراطی، جانب داری کردن، حمایت کردن

برابر پارسی : پافشاری بیخردانه، پی ورزی، خشک اندیشی، ستیهندگی، کورباوری

فارسی به انگلیسی

bigotry, crotchet, doctrinairism, dogmatism, fanaticism, intolerance, prejudice, spirit, zeal, zealotry, party - spirit

fanaticism, bigotry, intolerance, prejudice, party - spirit


bigotry, crotchet, doctrinairism, dogmatism, fanaticism, intolerance, prejudice, spirit, zeal, zealotry


فارسی به عربی

اجحاف , تعصب , حماس , حماسة

عربی به فارسی

تعصب , سرسختي درعقيده , عمل تعصب اميز , تعصب در وطن پرستي , ميهن پرستي از روي تعصب , کوته فکري


مترادف و متضاد

partiality (اسم)
طرفداری، تعصب، غرض، علاقه شدید به چیزی، ملیت، جانبداری

zealotry (اسم)
هواخواهی، تعصب، شوق و اشتیاق

zeal (اسم)
شوق، غیرت، حرارت، گرمی، تعصب، ذوق، جانفشانی، حمیت

bias (اسم)
تعصب، پیشقدر، تمایل به یک طرف، سینه کش

prejudice (اسم)
تعصب، ضرر، تبعیض، غرض، پیش داوری، غرض ورزی، قضاوت تبعیض امیز، خسارت وضرر

bigotry (اسم)
تعصب، سرسختی درعقیده، عمل تعصب امیز

fanaticism (اسم)
تعصب، کوته فکری، خرافات پرستی

intolerance (اسم)
ناتوانی، تعصب، عدم تحمل، نابردباری، طاقت فرسایی

intolerancy (اسم)
ناتوانی، تعصب، عدم قبول، عدم تحمل، نابردباری، طاقت فرسایی

preconception (اسم)
تعصب، عقیده از قبل تشکیل شده، حضور پیش از وقت، تصدیق بلا تصور

prepossession (اسم)
تعصب، اشغال قبلی، تصرف قبلی، تمایل بیجهت

خشک‌اندیشی


حمیت، غیرت


سخت‌گیری


عصیبت


جانب‌داری، طرف‌داری، هواداری ( افراطی)


جانب‌داری کردن، حمایت کردن


۱. خشکاندیشی
۲. حمیت، غیرت
۳. سختگیری
۴. عصیبت
۵. جانبداری، طرفداری، هواداری ( افراطی)
۶. جانبداری کردن، حمایت کردن


فرهنگ فارسی

جانب داری کردن ا کسی یاازطریقه ومذهبی، حمایت ویاری کردن، بچیزی دلبسته ومقیدبودن و، سخت از آن دفاع کردن
۱-( مصدر ) جانب داری کردن حمایت کردن حمیت داشتن.۲ - پر خاش کردن سخت گرفتن . ۳ -( اسم ) حمیت عصبیت . ۴ - سختگیری . جمع : تعصبات .
عصابه بر سر بستن

فرهنگ معین

(تَ عَ صُّ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) از چیزی سخت جانبداری کردن . ۲ - (اِمص . ) حمیت ، عصبیت . ۳ - سخت گیری .

لغت نامه دهخدا

تعصب. [ ت َ ع َص ْ ص ُ ] ( ع مص )بستن عصابه. ( تاج المصادر بیهقی ). عصابه بر سر بستن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || عصبیت کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). حمیت و عصبیت و برنایشتی و جانب داری و طرفداری و حمایت. ( ناظم الاطباء ) : عمر من به شصت وپنج سال آمده و بر اثر وی [ بوسهل ] می بباید رفت و در تاریخی که میکنم سخنی نرانم که آن به تعصبی و میلی کشد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 175 ). به قدمی راسخ و عزمی ثابت در هواداری و حفظ خاندان کریم اتابکی تعصب نمود و حق گزاری کرد. ( ترجمه تاریخ یمینی چ اول تهران ص 11 ).
تعصب را کمر دربسته چون شیر
شده بر من سپر بر خصم شمشیر.
نظامی.
خلقی به تعصب بر وی گرد آمدند. ( گلستان ). || دعوای عصبیت کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || حمایت کردن و یاری دادن و پشتی کردن و خویشاوندی کردن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). || مایل شدن بسوی کسی و دفاع کردن از حریم او و دامن بکمر زدن و جدیت نمودن در پیروزی وی. ( از اقرب الموارد ). || مخالفت و مقاومت کردن با کسی و مشاهده عناد و عصبیت در نفس خودبر علیه کسی کردن. ( از اقرب الموارد ). عداوت. کینه ورزی. دشمنی : سلطان را نیک درد آمده بود که حسنک را قرمطی خوانده بودند و به آن وحشت و تعصب خلیفه زیاده می گشت. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 180 ). علی رایض حسنک را به بند می برد و استخفاف می کرد و تشفی و تعصب و انتقام مینمود. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 177 ). فضل ربیع که حاجب بزرگ بود میان بسته تعصب آل برمک را.( تاریخ بیهقی ایضاً ص 424 ). || نپذیرفتن گفتار حق در مقابل دلیل بر اثر تمایل به جانبی. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). || سخت غیور بودن دردین و مذهب و دفاع کردن از آنها. ( از اقرب الموارد ). حمایت مذهبی. ( ناظم الاطباء ) :
تا گوش خوبرویان با گوشوار باشد
تا جنگ و تا تعصب با ذوالفقار باشد.
منوچهری.
|| قناعت نمودن بچیزی و راضی شدن به آن. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || میان بستن از گرسنگی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

۱. جانبداری کردن از مذهبی.
۲. به چیزی دلبسته و مقید بودن و سخت از آن دفاع کردن.
۳. [قدیمی] کینه، دشمنی.

دانشنامه عمومی

پا فشاری و تاکید بر موضوع


پیورزی (پی ورزی)، پشت گیری، ستیز


تعصب یک باور یا رفتار است که با حرارت بی چون و چرا، برای تمام اهداف با موضوعات مختلف، یا با شور و شوق وسواسی برای تفریح یا سرگرمی انجام شود. فیلسوف جرج سانتایانا تعصب را اینچنین تعریف کرده است: «تلاش خود را مضاعف کردن وقتی هدف را فراموش کرده اید». به باور وینستون چرچیل، «متعصب کسی است که نمی تواند نظر خود را تغییر دهد یا موضوع را عوض کند». با هر دو تعریف، متعصب، استانداردهای بسیار سخت و سفت و آستانه تحمل پایین برای آرا و نظرهای مخالف دارد.
پیش داوری
بنیادگرایی
بی خردی
اختلال وسواسی جبری
نیل پستمن در کتاب خود صحبت دیوانه، صحبت احمقانه می گوید «کلید تمام باورهای متعصبانه این است که همگی خود-تأییدگر هستند... (برخی بارها) متعصبانه اند نه به خاطر اینکه لزوماً نادرست باشند، بلکه چون به طریقی اظهار می شوند که گویی هیچ وقت نادرستی آنها نمی تواند نشان داده شود.»
رفتار یک تماشاچی یا یک طرفدار (به انگلیسی: fan) که شور و شوق زیادی برای یک موضوع خاص دارد با رفتار یک متعصب که هنجارهای اجتماعی را نقض می کند متفاوت است. هرچند رفتار یک طرفدار ممکن است عجیب و غیرعادی به نظر بیاید، هنجارها را نقض نمی کند. یک فرد نوابیغ (به انگلیسی: crank) نیز با متعصب تفاوت دارد. فرد نوابیغ با خرافات عجیب باورهایی دارد که از نظر هنجارهای جامعه مضحک و یا احتمالاً غلط اند؛ مثل تخت بودن زمین. در طرف مقابل، باورهای یک فرد متعصب شاید در جامعه نرمال "تلقی" شوند، مثل علاقه به دین یا سیاست، با این تفاوت که مقیاس دخالت فرد، تعهد او به موضوع یا وسواسش به آن به شکل غیرطبیعی و نامتناسب هستند.

تعصب (ابهام زدایی). تعصب ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
تعصب (فیلم)
تعصب (فیلم ۱۹۱۶)

تعصب (فیلم ۱۳۵۴). تعصب فیلمی به کارگردانی تقی مختار و نویسندگی سیروس الوند محصول سال ۱۳۵۴ است.
محمدعلی فردین
شورانگیز طباطبایی
یداله شیراندامی
حمیده خیرآبادی
نعمت اله گرجی
قبادی
شادی آفرین
انصاری
رفیع مددکار
رهبانی
رضا هوشمند
افروز
زکریا هاشمی
علی (محمدعلی فردین) زنی به نام طلا (شورانگیز طباطبائی) را به امامزاده می برد تا توبه کند و بعد طلا را به خانه ی مادرش می برد تا او را به عقد خود در آورد. قاسم و عده ای از اهالی از علی می خواهند که طلا را از محله بیرون کند. علی با قاسم درگیر می شود. او، پس از ازدواج با طلا، با شکایت قاسم، به زندان می افتد. علی به طلا پیغام می دهد که دوستش اکبر (ذکریا هاشمی) مراقب او خواهد بود؛ اما یکی از هم بندهای علی به نام رسول (یدالله شیراندامی) خود را اکبر معرفی می کند و طلا را به زادگاهش باز می گرداند. علی پس از آزادی همراه اکبر به دنبال طلا می رود. رسول آنها را می یابد و ماجرا را به علی می گوید. اکبر با دیدن طلا او را می شناسد. طلا که در گذشته اقدس نام داشته به اکبر خیانت کرده بوده است. وقتی اکبر قصد دارد طلا (اقدس) را از پا درآورد رسول مداخله می کند و زخم برمی دارد. علی و اکبر درگیر می شوند و اکبر، موقع فرار، با اتومبیلی تصادف می کند. سرانجام طلا و علی به زادگاهشان باز می گردند.

تعصب (فیلم ۱۹۱۶). تعصب (به انگلیسی: Intolerance) فیلمی صامت به مدت ۳ ساعت و ۳۰ دقیقه به کارگردانی دیوید وارک گریفیث با بازی ورا لوئیس است. این فیلم به عنوان یکی از بزرگترین شاهکارهای دورهٔ سینمای صامت در نظر گرفته می شود.
تعصب در بانک اطلاعات اینترنتی فیلم ها (IMDb)
تعصب با کیفیت اچ دی در یوتیوب در یوتیوب

تعصب (فیلم). تعصب فیلمی به کارگردانی تقی مختار و نویسندگی سیروس الوند محصول سال ۱۳۵۴ است.

دانشنامه آزاد فارسی

تَعَصُّب (prejudice)
در رفتارشناسی اجتماعی، به معنی پیش داوری منفی دربارۀ اعضای یک نژاد یا گروه به رغم واقعیت های خلاف. شخص متعصب معمولاً گروه خود را از لحاظ هوش، منش، یا رفتار برتر از دیگران می پندارد. روان شناسان ریشه های تعصب را در بی نظمی های شخصیتی، عوامل برانگیزنده در محیط اجتماعی، و ویژگی های مربوط به فرآیندهای فکری بهنجار جست وجو کرده اند. تعصب غالباً با نهادهایی اجتماعی چون جداسازی، تبعیض نژادی، یا نوع دیگری از تبعیض همراه است. این رفتار در کودکان زیر سه یا چهار سال مشاهده نمی شود.

فرهنگ فارسی ساره

پی ورزی، خشک اندیشی، ستیهندگ


نقل قول ها

تعصّب یک اصطلاح است برای باور یا رفتار مربوط به حمایتی انتقادناپذیر.
• «نگریستم و هیچ یک از جهانیان را نیافتم که برای چیزی تعصّب ورزد جز آنکه آن تعصّب را علّتی بُوَد... پس اگر به ناچار تعصّب ورزیدن باید، در چیزی تعصّب ورزید که شاید: در خوی های نیک و گزیده و کردارهای پسندیده و کارهای نیکو.... به خوبیِ خوی و رفتار، و بردباری به هنگامِ خشمِ بسیار، و آنچه پسندیده است از رفتار و کردار. پس در خصلت های نیکو تعصّب ورزید از حمایت کردنِ پناهندگان، و بر سر رساندنِ پیمان و به فضیلت آراسته بودن، و دست بازداشتن از ستمکاری و بزرگ شمردن گناهِ خونریزی و خونخواری، و دادِ مردمان دادن، و خشم را فروخوردن....» نهج البلاغه، کلمات قصار، ۱۹۲ -> علی بن ابی طالب

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تعصب یکی از راذئل اخلاقی است که مایه دوری از حق و محروم شدن از سعادت است. و به معنی وابستگی غیرمنطقی به چیزی تا آنجا که انسان حق را فدای آن کند.
«تعصب» و «عصبیت» در اصل از ماده«عصب» به معنی رگ ها و پی هایی است که مفاصل را به هم ارتباط می دهد، سپس هر گونه ارتباط و به هم پیوستگی را تعصب و عصبیت نامیده اند، اما معمولا این لفظ در مفهوم افراطی و مذموم آن به کار می رود. تعصب و تحجر به معنای ایستایی، تحول ناپذیری، جمود و برنتابیدن فرهنگ و ارزش های حق و متعالی است که هم در ساحت بینش و دانش (تحجر) و هم در حوزه گرایش و رفتار (جمود) بروز و ظهور دارد و عقل و دل و ابزارهای معرفت یاب و منابع شناخت زا را نیز شامل می گردد. ابن منظور در مورد معنای لغوی عصبیّت می گوید: «إن یدعوالرجل إلی نصرة عُصبته و التألّب معهم علی من یناویهم ظالمین او مظلومین؛ عصبة خویشاوندان پدری هستند و در پی آن شخص به دنبال طرفداری و دفاع از قوم و قبیله خود می باشد.»
مفهوم شناسی
بی تردید اساسی ترین پایه عبودیت و بندگی خدا تسلیم و تواضع در برابر حق است و به عکس هرگونه تعصب و لجاجت مایه دوری از حق و محروم شدن از سعادت است. تعصب به معنی «وابستگی غیرمنطقی به چیزی » تا آنجا که انسان حق را فدای آن کند و لجاجت به معنی اصرار بر چیزی است به گونه ای که منطق و عقل را زیر پا بگذرار، ثمره این دو شجره خبیثه نیز «تقلید کورکورانه » است که سد راه پیشرفت و تکامل انسان هاست.هنگامی که به تاریخ انبیای بزرگ بازمی گردیم و علل انحراف و گمراهی اقوام پیشین را مورد بررسی قرار می دهیم به خوبی می توان دریافت که این سه امر (تعصب و لجاجت و تقلید کورکورانه) نقش اصلی را در انحراف آنها داشته است و یک برنامه عام برای همه اقوام زشت کار پیشین بوده است، آنها به خاطر وابستگی شدید به افکار و برنامه های خرافی، و لجاجت و اصرار بر آنها، چشم و گوش بسته به پیروی نیاکان شان ادامه می دادند و به این طریق، خرافات بی اساس از نسلی به نسل دیگر منتقل می شد، وصدای دلنشین مردان الهی که برای هدایت آنها آمده بودند، در میان نعره های جاهلانه آنان گم می شد.
تعصب از دیدگاه قرآن
داستان های از تعصب در قرآن اشاره است، به عنوان نمونه:
← داستان حضرت نوح
...

واژه نامه بختیاریکا

بِر بو؛ تِند

جدول کلمات

رگ

پیشنهاد کاربران

یعنی ، تورودوست داره ، هوادارته، پشتته، 🙌

غیرت خوبه ولی نوع افراطی و تندروی در آن منجر به تعصب میشه.

این واژه عربی است و پارسی جایگزین این است:
آساگ âsâg ( سغدی: âsâż )

فناتیسم

پی ورزی

bias

رگ، غیرت، حمیت، خشک اندیشی، سخت گیری، عصیبت، جانب داری، طرف داری، هواداری افراطی، جانب داری کردن، حمایت کردن

غیرت، غیرتی🤨
مثلاً رو دوست دخترش تعصب داره یعنی روش غیرتی😎

این واژه ریشه ای ایرانی دارد:
لغت ئسبasab که عرب آنرا عصب مینویسد به معنای برانگیخته شونده هیجانی شونده است که در سنسکریت به شکلआसव Asava به معنای برانگیخته شونده exciting آمده است. همتاهای لغت عصب به معنای برانگیختن excite در زبانهای دیگر:



در ایسلند: espa

در ارمنستان: հուզել ( huzel )

در کروواسی - بوسنی:uzbuditi

در دانمارک: hides



دانستنی است لغت عصبانی→ئسپانی ( ئسـَ=بسیار پانی=خشمگین. پست واژه عصبانی را ببینید ) همریشه با عصب نیست و نمیتوان به جای �عصبانی شد� جمله �عصبی شد� را به کار بُرد زیرا اولی به معنای �خشمگین شد� ولی دومی به معنای �هیجانی شد� است.

کورباور

ایستادگی بی خردانه یا خردمندانه، که البته بیشتر مفهوم ایستادگی بی خردانه متصور است. ﺗﻌﺼّﺐ ﻭ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩﮔﻲ، ﺍﮔﺮ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎ ﺍﺳﺘﺪﻟﺎﻝ ﻭ ﻣﻨﻄﻖ ﺑﺎﺷﺪ، ﺍﺭﺯﺵ ﺩﺍﺭﺩ، ﺁﻧﭽﻪ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﻧﺘﻘﺎﺩ ﺍﺳﺖ، ﺧﺸﻢ ﻭ ﺗﻌﺼّﺐ ﺑﺮﺧﺎﺳﺘﻪ ﺍﺯ ﺟﺎﻫﻠﻴّﺖ ﺍﺳﺖ ( ﺣَﻤِﻴَّﺔَ ﺍﻟْﺠَﺎﻫِﻠِﻴَّﺔ )

سلام و خسته نباشید

تعصب اصلا معنای غیرت نمی دهد و این دو با هم کاملا متفاوت اند

تعصب به معنای تقلید بدون فکر و کورکورانست و معنی منفی می دهد در صورتی که غیرت معنی مثبتی دارد و یک معنای والایی مثل حفاظت از یک ارزش والا مثل ناموس است. و باید همه غیرت داشته باشند و غیور باشند و تعصبی نباشند، لطفا این رو اصلاح کنید تا بقیه رو به اشتباه نندازه.


تشکر

تا اونجایی که من میدونم معنی غیرت با تعصب فرق داره و معنای غیرت این میشه که این زیر نوشتم

تعصب یعنی کورکورانه از چیزی دفاع کردن ولی غیرت کاملا مخالف اونه و معنای مثبت دارد و معنیش میشه حمایت و صیانت از یه چیز به طور عاقلانه و منطقی.

با یاد او
علت اصلی و ریشه ای تباهی در جوامع امروز، تعصبات دروغین و یارکشی های جاه طلبانه جهت افزودن به قدرت اجتماعی خویشتن و ایجاد سپر انسانی برای دفاع به ناحق و برای سرپوش گذاشتن بر حق خوری ها و ستم ها جهت افزودن جاه و جلال و شوکت و ثروت گروه و نهایتا خود فرد می باشد. بدین جهت است که دروغ، تعصب، جاه طلبی، دفاع از ناحق، حق خوری، ستم، ثروت اندوزی، کارهای تباهی کننده به شمار آمده اند و هر کس به این کارها روی آورد تباه شود. پس دوری گزیدن از این کارها واجب است.
لازم به ذکر است که وقتی کسی میگوید نسبت به چیزی تعصب دارم ( که به نظر من دروغگویی است ) یعنی حاضرم دروغ، دفاع از ناحق، حق خوری و ستم را به خاطر آن چیز ببینم و یا بپذیرم و یا به خورد دیگری بدهم.


کلمات دیگر: