کلمه جو
صفحه اصلی

فرح پهلوی

دانشنامه آزاد فارسی

فرح پهلوی (تهران ۱۳۱۷ش)
(فرح دیبا) سومین و آخرین همسر محمدرضا شاه پهلوی. فرزند فریده قطبی و سهراب دیبا بود. در سن ۲سالگی پدرش را از دست داد. پس از چند سال همراه مادرش به خانۀ دایی اش رفت و با خانوادۀ او زندگی کرد. فرح پس از تحصیل در مدرسۀ ایتالیایی ها، ژاندارک و دبیرستان رازی در تهران به همراه پسردایی اش، رضا قطبی، برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت و در آن جا به تحصیل در رشتۀ معماری مشغول شد. در ۱۳۳۸ با شهناز پهلوی و اردشیر زاهدی، آشنا شد و آن دو او را برای ازدواج با شاه، که در ۱۳۳۶ از ثریا جدا شده بود، معرفی کردند. این معرفی به ازدواج آن دو در ۲۹ آذر ۱۳۳۸ منجر شد. در ۱۳۴۸ به نیابت سلطنت منصوب شد. با اوج گیری انقلاب اسلامی و اعتراضات مردمی، فرح ناگزیر یک ماه قبل از پیروزی انقلاب همراه همسرش ایران را به مقصد مصر ترک کرد. وی در حال حاضر در فرانسه زندگی می کند. فرح خاطرات خود را در کتابی به نام کهن دیارا منتشر کرده است.

نقل قول ها

فرح پهلوی (۱۳۱۷ /۱۹۳۹م) با نام اصلی فرح دیبا، معمار، مترجم و همسر محمدرضا شاه پهلوی، ملکهٔ ایران از ۲۹ آذر ۱۳۳۸ تا ۲۶ دی ۱۳۵۷ بود.
• «اگر ما باید دانش و برابری فرصت ها را برای تعداد مردم فراهم سازیم و بدین ترتیب علت نخستین ناآرامی در جهان نو را بر طرف سازیم، باید نقش آموزش و پرورش را توسعه دهیم.»• «فکر می کنم که جشن توس ریشه های فرهنگی ما را مستحکم تر می کند و یک پیوند عمیق تر و محکمتر بین ما و این آب و خاک ایجاد می کند. هر قدر این پیوندها مستحکمتر شود، موجودیت ما بیشتر تضمین شده است و ملتی خواهیم بود که هیچوقت از بین نخواهیم رفت. فکر می کنم که جشن طوس به دلیل استقبال زیاد مردم موفق بوده است. البته هنوز این جشنواره جوان است و باید برنامه ها و افراد بیشتری در این جشن شرکت داده شوند که خوشبختانه هر سال به تعداد برنامه ها و افراد شرکت کننده اضافه می شود.»• «چیزی که همیشه می گویم این است که نور بر تاریکی پیروز خواهد شد.»• «هر مادری، شازده خانم و یا شازده پسری دارد.»• «نوروز به ویژه برای ما ایرانیان همیشه نشانه پایداری، حفظ هویّت ملی و همبستگی های بزرگ بوده است. باور دارم که پاسداری از نوروز دوران تازه ای از آزادی، سرفرازی، خوشبختی و آفرینندگی را برای هم میهنانم به ارمغان خواهد آورد.»• «من به خدا و حقوق بشر اعتقاد دارم و مطمئن هستم روزی به ایران باز خواهم گشت.»• «ایرانی چگونه می تواند از یاد ببرد وطنی را که در آستانهٔ انقلاب واپسگرا با هر میزان و معیاری پیشگام همهٔ جوامع رو به رشد جهان بود؟ در رشد اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی، در کیفیت آموزش و پرورش، در بهره جویی از استعدادها و توانایی های دانش آموختگان از زن و مرد و به هر قوم و مسلک و مذهبی.»• «در آستانهٔ انقلاب نامبارک، رشته ای، حرفه ای و عرصه ای از زندگی اجتماعی ایران نبود که بر زنان ایران گشوده نشده باشد. در این مورد ایران از همهٔ کشورهای با اکثریت مسلمان در جهان پیشرفته تر بود. در مورد حقوق و آزادی های جوامع غیرمسلمان ایران نیز چنین بود. از مقام های بالای سیاسی که بگذریم، پیروان همهٔ ادیان از همان حقوق و آزادی هایی برخوردار بودند که ایرانیان مسلمان.»• «فرح دیبا در زمانی که به مدرسهٌ ژاندارک، و بعد به دبیرستان رازی، می رفت دختری ورزشکار و سرزنده و فعال بود، لااقل این تصویری است که دختر من ویویان از او داشت که با او هم مدرسه ولی از او جوانتر بود. فرح دیبا در خانوادهای قدیمی و متوسط به دنیا آمده بود. پدرش که افسر ارتش بود بسیار جوان در گذشت.» -> شاپور بختیار
• «طبق آنچه شنیده ام این دختر جوان بی پدر را شاه روزی در یک سفر رسمی حین خواندن عریضه ای از طرف دانشجویان ایرانی دید، بعدها در محفلی که برای تفریح شاهنشاه با زنان ترتیب داده شده بود، اورادید واحتمالاً از او خوشش آمد،اوکه نامزد داشت نامزدی اش را برای ازدواج با شاه به هم زد و شاهنشاه هم او را به زنی گرفت تا از این ازدواج سوم صاحب ولیعهدی شود.» -> شاپور بختیار
• «در آغاز فرح دیبا کمترین نفوذی بر شاه نداشت. بر خلاف ثریا که همیشه چند قدم از شاه جلو می افتاد، فرح در مقابل پادشاه خود را عقب می کشید...پس از به دنیا آمدن ولیعهد، شهبانو به کارهای خیریه سرگرم شد. شاید بتوان گفت که عقایدی لیبرال حتی نزدیک به سوسیالیست و در هر حال پیشرو داشت.» -> شاپور بختیار
• «نقصی که فرح دیبا حتی با تمرینهای مکرر نتوانست در خود برطرف کند، لحن محزون صحبت کردنش است، خصوصاً وقتی فارسی حرف می زند؛ ولی به فرهنگ علاقه مند است و در ادب و شعر حتی شعر فرانسه از خود ذوقی نشان می دهد. چنین صفاتی را برای من در خاندان پهلوی بسیار نادر است.»• «برداشتن اولین قدمها در محیط تازه ای که فرح دیبا به آن وارد شده بود، قطعاً ساده و آسان نبوده است. برای مهار کردن احساسات خویش بی شک بر خود فشار زیادی وارد کرده است، با این حال بر خلاف رفتار رایج درباریان، به مستمندان توجه داشت.اوطوری رفتار کرد که ایل و تبار "دیبا" وارد دربار شدند و بگونه ای سرطان وار در دربار ریشه دواندند و با عنوان"بنیاد دیبا" رسمیّت پیدا کردند و به چپاول پرداختند. این درحالی بود که فیلم ها و تبلیغات همواره ملکه فرح را به چهر ه ای مهربان و دلسوز مردم نمایش میداد. »• خطای یادکرد: برچسب تمام کنندهٔ </ref> برای برچسب <ref> پیدا نشد -> شاپور بختیار
• «او پادشاه را تشویق کرد که بین فرهنگ های شرق و غرب ارتباطی بر قرار سازد و پای عده ای از هنرمندان و شعرا و فلاسفه را به کاخ سلطنتی باز کرد. به علاوه کم و بیش توانست از مداخله در امور دولت خودداری کند. من سه ماه قبل از انتصابم به پست نخست وزیری او را دیدم. به من به طور خصوصی گفت که عقایدش به افکار من نزدیک است و اگر ساواک مزاحم من بوده او را هم آرام نگذاشته است، البته نسبت به موقعیتها این مزاحمتها شدت و ضعف دارد.» -> شاپور بختیار

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] فرح دیبا در ۲۲ مهر ۱۳۱۷ هجری شمسی در تبریز متولد شد، پس از اخذ مدرک دیپلم به فرانسه رفت و در رشتۀ معماری در دانشکدۀ هنرهای زیبا مشغول تحصیل شد. او با ازدواج با محمد رضا شاه به عنوان همسر سوم شاه و ملکه ایران و بعدا با وضع قانونی به سمت نایب السلطنه رسید، از جمله اصلی ترین فعالیت های فرح بعد از مرگ شاه متوجه براندازی نظام جمهوری اسلامی و حمایت مالی از راه اندازی رسانه ها و نشریات و گروه های سلطنت طلب بود.
فرح دیبا همسر سوم محمدرضا شاه پهلوی در ۲۲ مهر ۱۳۱۷ هجری شمسی در تبریز متولد شد. فرح علت انتخاب نام خانوادگی دیبا را مربوط به شغل اجدادش در خرید و فروش پارچه های ابریشمی می داند که آنها را دیباج چی می نامیدند. پدرش سهراب دیبا، متولد محلۀ ششکلان در تبریز، یک افسر درجه دار ارتش شاهنشاهی بود که در پایان عمر خود در ادارۀ دادستانی ارتش خدمت می کرد. او در عملیات سرکوب اسماعیل آقاسمیتقو (از شورشیان معروف آذربایجان غربی) شرکت داشت که در این جریان مجروح هم شده بود. در سال ۱۳۱۴ به قوای ارتش گیلان منتقل شد و برای خدمت به رشت آمد و با مادر فرح آشنا شد. مادرش، فریده قطبی از خاندان های قدیمی گیلان بود. پدر فرح به علت سرطان معده زمانیکه فرح ۴ سال داشت، درگذشت. پس از مرگ سهراب دیبا، فریده دیبا به تبریز باز می گردد و به مدت ۲ سال به ازدواج موقت تاجری به نام (رحیم آقا اپیکچی) در می آید. مادرش ذکر می کند که در این مدت، فرح را به علت علاقۀ به تحصیلش، نزد برادرش (محمدعلی قطبی) در تهران می فرستد. اما خود فرح گفته که من فقط دو بار در دو تابستان به تهران آمدم و برای اقامت دائم پس از جدایی کامل مادر از اپیکچی و با پولی که از او گرفت، به تهران آمدیم. و تا زمانیکه فرح به دبستان می رفت در خانۀ دایی زندگی می کردند؛ اما بعدها خانه ای در حوالی بهارستان گرفتند.
تحصیلات
فرح در کنار تنها فرزند دایی خود رضا قطبی بزرگ شد و تحصیلات خود را در مدرسۀ ایتالیایی ها و سپس مدرسۀ فرانسوی ژاندارک که راهبه های فرانسوی آن را اداره می کردند، ادامه داد. او در فعالیت های ورزشی ـ هنری مدرسه شرکت و کاپیتان تیم بسکتبال مدرسه بود. وی در مراسم ویژۀ روز یکشنبه در کلیسای کوچک مدرسه، نواختن پیانو را به عهدۀ داشت. فرح تا سن ۱۶ سالگی در مدرسۀ ژاندارک به تحصیل پرداخت و پس از اخذ مدرک دیپلم به دنبال پسر دایی خود به فرانسه رفت و در رشتۀ معماری در دانشکدۀ هنرهای زیبا مشغول تحصیل شد. فرح در دوران تحصیل در فرانسه جذب سازمان دانشجویی حزب توده شد و مادرش دلیل آن را روحیۀ حساس و مردم دوستی و عدالت خواهی و فقر و محرومیت در دوران کودکی می داند. انوشیروان رئیس فیروز (از فعالان حزب تودۀ ایران) فرح را به حزب معرفی کرد. فرح در اواخر دوران تحصیل در فرانسه، تصمیم گرفته بود که با کریم پاشا بهادری (یکی از دانشجویان ایران مقیم پاریس) ازدواج کند و آنها در یک جشن کوچک نامزدی خود را اعلام کرده بودند. فرح پس از ۴ سال به ایران بازگشت؛ اما پس از آشنایی با شاه، این نامزدی را به فراموشی سپرد و بعدها کریم پاشا به ریاست دفتر مخصوص شهبانو فرح انتخاب شد. مادر فرح می گوید: «من در فرح تغییرات کلی احساس کردم. عجیب نبود دختری که در مدرسۀ ژاندارک تحصیل کرده و برای ادامۀ تحصیل به فرانسه رفته و همۀ دوران کودکی و نوجوانی خویش را تحت نظر معلمه ها و اساتید فرانسوی گذرانده، این قدر تربیت غربی و البته فرانسوی پیدا کرده باشد.»
آشنایی فرح با محمدرضا
در مورد این موضوع روایت های مختلفی وجود دارد و علیرغم تفاوت هایی در جزئیات یک نقطۀ اشتراک و شروعی مشترک دارند. در همۀ آنها سر نخ آشنایی شاه و فرح به داماد ذی نفوذ شاه؛ یعنی اردشیر زاهدی می رسد. فریده دیبا می گوید: فرح که بعد از آمدن به ایران قصد بازگشت به فرانسه و ازدواج داشت، با مشکل روبرو شد؛ زیرا نامش در لیست مخالفین شاه قرار داشت و به واسطۀ دایی اش و احمدعلی ابتهاج به اردشیر زاهدی (رئیس امور دانشجویان ایرانی مقیم خارج) معرفی شد. یک هفته بعد از اولین ملاقات، زاهدی فرح را به ویلای حصارک دعوت می کند و در آنجا با شاه آشنا می شود. فردوست می گوید: فرح از فرط استیصال برای اخذ کمک مالی به سراغ اردشیر زاهدی در حصارک می رود تا بتواند در پاریس، تحصیل و زندگی کند. اگر ندانیم حصارک چیست، شاید مسئله مفهوم نشود. در حصارک ویلایی بود که زاهدی و دوستانش، منتظر شکار دخترها و زن ها بودند و اگر زنی مورد پسند زاهدی نبود، او را به رفقایش می داد. حال این دختر با اطلاع از چنین وضعیتی برای درخواست پول به سراغ زاهدی می رود؛ یعنی این که خود را تقدیم زاهدی می کند. لابد زاهدی از این دختر خوشش نیامده بود که او را به محمدرضا معرفی کرد. به هر حال شاه در هواپیما از فرح به زبان فرانسوی خواستگاری می کند و فرح هم بلافاصله قبول می کند. در ۲۹ آذرماه ۱۳۳۸ در کاخ گلستان جشن عروسی مفصل محمدرضا و فرح دیبا با حضور بیش از ۴۰۰ میهمان برگزار می شود. مهریه فرح ۵ میلیون تومان تعیین شد و به دستور محمدرضا یک حساب بانکی به مبلغ ۲ میلیون تومان برای فرح باز شد. در ۹ آبان ۱۳۳۹ ولیعهد شاه (رضا پهلوی) به دنیا آمد. تولد رضا انقلابی در کاخ سلطنتی پدید آورد.
فعالیت ها و اقدامات فرح
...

پیشنهاد کاربران

مادر شبانوح فرح پهلوی عزیزمن آخه جمهوراسلامی حذف کن از مردم گرفتیم

زمین ایران در خونه تمیز داشت باشیم موفقیت داریم

واکسن سینو فارم برای نوجوان و جوانان باشد بزنید ولی پیر از کره جنوبی واکسن هم بزنید؟
فراموش نکنید ؟

فرح پهلوی با نام اصلی فرح دیبا ( زادهٔ ۲۲ مهر ۱۳۱۸ در تهران ) ( پس از ازدواج با محمدرضا پهلوی ) شهبانوی ایران از ۲۹ آذر ۱۳۳۸ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ در ایران بود. [۲] [۳]
در چهارچوب مسؤولیت های وی به عنوان شهبانوی ایران، دفتر مخصوص وی دارای چهار بخش آموزش و پرورش، بخش بهداشت و درمان، بخش رفاه اجتماعی و بخش فرهنگ و هنر بود. دفتر فرح پهلوی در زمینهٔ آموزش و بهداشت کودکان بی سرپرست و کودکان ایران فعال بود. پایه گذاری جمعیت کمک به جذامیان و بهکده راجی، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، موزه فرش ایران و موزه هنرهای معاصر توسط این دفتر صورت گرفت. فرح پهلوی سعی داشت با سفرهای مکرر به شهرهای مختلف ایران نزدیکی بیشتری با عموم مردم داشته باشد. پس از تاجگذاری فرح پهلوی نایب السلطنه شد. [۴]
نوجوانی و تحصیلات [ویرایش]
فرح پهلوی سرپرست گروه پیشاهنگی در پاریس
فرح دیبا تنها فرزند فریده قطبی و سهراب دیبا بود. فریده قطبی مادر فرح دیبا اهل لاهیجان در گیلان بود و از تبار صوفی و دانشمند علوم دینی، قطب الدین شریف لاهیجی بود. پدربزرگ پدری وی سفیر ایران در روسیه و هلند بود.
پدر فرح دیبا سهراب دیبا اهل تبریز و از محله ششگلان آن شهر بود. وی در دانشکده افسری سن پترزبورگ به تحصیل پرداخت. پس از انقلاب اکتبر به فرانسه رفت و در آنجا دیپلم متوسطه خود را گرفت و تحصیلات عالیه خود را در رشته حقوق آغاز کرد. سپس به مدرسه نظامی سن‏ سیر [۵] رفت و پس از به پایان رساندن تحصیلاتش به ایران بازگشت و در ارتش نوین رضا شاه استخدام شد. پدر فرح دیبا در سال ۱۳۲۶ به سبب بیماری سرطان درگذشت.
پدر فرح نخست او را هنگامی که شش سال داشت در مدرسه ایتالیایی نام نویسی کرد. فرح دیبا در ده سالگی به مدرسه ژاندارک تهران رفت و به عنوان کاپیتان تیم بسکتبال برگزیده شد و سه بار تیم بسکتبال ژاندارک به کاپیتانی فرح دیبا قهرمان تهران شد. در سال ۱۳۳۳ فرح دیبا قهرمان پرش ارتفاع و پرش طول و دو و میدانی تهران شد. وی در مدرسه ژاندارک به گروه پیشاهنگان پیوست و پس از چندی سرپرست گروه پیشاهنگی شد و در سال ۱۳۳۵/۱۹۵۶ م نخستین سفر خارج از کشور خود را با دیگر پیشاهنگان به کشور فرانسه داشت.
فرح دیبا سه سال آخر دبیرستان را در دبیرستان فرانسوی رازی گذراند و دیپلم خود را در سال ۱۳۳۶ از این دبیرستان گرفت. [۶]
فرح دیبا در امتحانات دیپلم دبیرستان شاگرد اول شد و از مدرسه اختصاصی معماری [۷] پاریس پذیرش گرفت. وی کوشش کرد که از بورس تحصیلی استفاده کند ولی موفق به گرفتن آن نشد. [۸]
دوران دانشجویی فرح دیبا [ویرایش]
برای تامین هزینه تحصیل فرح دیبا مبلغ ۱۵۰ تومان هرماه از طرف مادر و دایی او ( محمدعلی قطبی ) از طریق وزارت خارجه به فرانک فرانسه تبدیل و برای او ارسال می گشت. این مبلغ برای تامین زندگی و تحصیل فرح در پاریس کافی نبود به طریکه دوشیزه فرح مجبور بود برای تامین کسری بودجه و مخارج خود در خانه فرانسویان به عنوان پرستار بچه کار کند. [۹]
فرح در دوران دانشجویی از طریق یکی از هکلاسی های خود به نام انوشیروان رئیس فیروز که از فعالان حزب توده ایران بود به سازمان دانشجویی حزب توده پیوست. حزب توده که از سال ۱۳۳۲ توسط دولت ایران غیرقانونی اعلام شده بود جذاب ترین تشکیلات سیاسی در بین جوانانی بود که کشش فراوان به عدالتخواهی و مساوات داشتند و از سیستم ارباب و رعیتی و دیگر مشکلات موجود در ایران ناراضی بودند جذب این حزب می شدند و فرح نیز از این قاعده مستثنی نبود. . [۱۰] همچین دوست نزدیک فرح به نام لیلی امیرارجمند که تاثیر زیادی بر روی افکار فرح داشت تمایلات کومونیستی داشت. به گفته احسان طبری از رهبران حزب توده فرح در دوران دانشجویی اش در تظاهرات حزب توده که در پاریس برگزار میشد شرکت می کرد. [۱۱]
در سال ۱۳۳۸ پادشاه وقت ایران، محمدرضا پهلوی که برای دیدار رسمی و گفتگو با ژنرال دوگل به کشور فرانسه رفته بود در یک مهمانی که در سفارت ایران در پاریس ترتیب داده شده بود با دانشجویان ایرانی مقیم فرانسه دیدار می کند که فرح یکی از این دانشجویان بود و مکالمه کوتاهی با شاه ایران داشت. [۱۲]
ازدواج و خانواده [ویرایش]
شاه وقت ایران و همسرش فرح پهلوی پس از مراسم عقد
برخی محققین ماجرای ازدواج فرح دیبا با پادشاه ایران محمدرضا پهلوی را به داستان شمهور سیندرلا تشبیه کرده اند که در آن دختری رنجدیده با آرزوهای بزرگ رویاهایش به حقیقت می پیوندد و به یکباره ملکه کشور می شود. اردشیر زاهدی نقش وزیر اعظم داستان را ایفا می کند. [۱۳]
بازگشت به ایران
در اوایل سال ۱۳۳۷ فرح با فرستادن نامه و عکس برای خانواده خود از انها اجازه می خواهد تا با یک جوان ایرانی به نام کریم پاشا بهادری ازدواج کند. پسردایی رضا قطبی که در طول دوران تحصیل همراه فرح در فرانسه بود از او می خواهد به ایران بازگردد و با مادرش برای ازدواج مشورت کند. فرح بیش از ۲ ماه در تهران می ماند و رضایت خانواده اش را برای ازدواج با ان جوان جلب می کند اما چند روز قبل از مراجعت به پاریس هنگامی که برای تمدید اسناد مربوط به گذرنامه به وزارت خارجه مراجعه می کند مسئولان از تمدید اسناد خودداری کرده و به فرح می گویند نام او در فهرست مخالفان فعال اعلیحضرت قرار دارد. فرح بسار نگران می شود اما دایی فرح محمدعلی قطبی به او و مادرش دلداری داده و به انها می گوید دوست صاحب نفوذی دارد که با اردشیر زاهدی که در آن زمان رئیس امور دانشجویان ایرانی مقیم خارج بود آشنایی داشته و از او برای برای حل مشکل فرح کمک خواهد خواست. [۱۴]
دیدار با اردشیر زاهدی
پس از سفارش دوست محمدعلی قطبی برای حل مشکل خواهرزاده اش از وزارت امور خارجه با انها تماس گرفته می شود و از آنها میخواهند دوشیزه فرح به وزرارت خارجه مراجعه کند. فرح به همراه مادر نگران و دایی اش به محل وزارت خارجه در خیابان فروغی می روند حتی دایی فرح سند خانه مسکونی اش را همراهش می اورد تا اگر وزارتخانه خواست . . .


کلمات دیگر: