کلمه جو
صفحه اصلی

ابن عمر

فرهنگ فارسی

نام شهری میان موصل و نصیبین

لغت نامه دهخدا

ابن عمر. [ اِ ن ُ ع ُ م َ ] (اِخ ) رجوع به ابن فضل اﷲ شود.


ابن عمر. [ اِ ن ُ ع ُ م َ ] (اِخ ) (جزیره ٔ...) نام شهری میان موصل و نصیبین ، و گویند جبل جودی که کشتی نوح بدان قرار کرد نام کوهی نزدیک بدین شهر است . و این شهر را عبدالعزیزبن عمر برقعیدی پی افکنده است و نسبت بدان جَزَریست . (از ابن بطوطه ).


ابن عمر. [ اِ ن ُ ع ُ م َ ] (اِخ ) عبدالعزیزبن عمر برقعیدی . از امرای موصل . شهرت این مرد بعلت بناء قصبه ٔ جزیره ٔ ابن عمر است .


ابن عمر. [ اِ ن ُ ع ُ م َ] (اِخ ) الداخلی . طبیب خلیفه المطیع ﷲ عباسی است .


ابن عمر. [ اِ ن ُ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابوعبدالرحمن یعقوب مغربی . از رجال دولت بنی حفص و حاجب ابوالبقا خالدبن ابی زکریا بود و ابن عمر برای ابوبکر برادر ابوالبقا در شهر قسنطینه بیعت گرفت و او در اوائل مائه ٔ هشتم هجری در تونس و جزائر و طرابلس غرب مصدر و منشاء وقائع سیاسی بسیاری گردید و به سال 719 هَ .ق . وفات کرد.


ابن عمر. [ اِ ن ُ ع ُ م َ ] ( اِخ ) ابوعبدالرحمن یعقوب مغربی. از رجال دولت بنی حفص و حاجب ابوالبقا خالدبن ابی زکریا بود و ابن عمر برای ابوبکر برادر ابوالبقا در شهر قسنطینه بیعت گرفت و او در اوائل مائه هشتم هجری در تونس و جزائر و طرابلس غرب مصدر و منشاء وقائع سیاسی بسیاری گردید و به سال 719 هَ.ق. وفات کرد.

ابن عمر. [ اِ ن ُ ع ُ م َ] ( اِخ ) الداخلی. طبیب خلیفه المطیع عباسی است.

ابن عمر. [ اِ ن ُ ع ُ م َ ] ( اِخ ) عبدالعزیزبن عمر برقعیدی. از امرای موصل. شهرت این مرد بعلت بناء قصبه جزیره ابن عمر است.

ابن عمر. [ اِ ن ُ ع ُ م َ ] ( اِخ ) ( جزیره ٔ... ) نام شهری میان موصل و نصیبین ، و گویند جبل جودی که کشتی نوح بدان قرار کرد نام کوهی نزدیک بدین شهر است. و این شهر را عبدالعزیزبن عمر برقعیدی پی افکنده است و نسبت بدان جَزَریست. ( از ابن بطوطه ).

ابن عمر. [ اِ ن ُ ع ُ م َ ] ( اِخ ) رجوع به ابن فضل اﷲ شود.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ابو عبدالرحمن عبدالله بن عمر بن خطاب بن نفیل بن عبدالعزی از طایفه عدی یکی از طوایف نه چندان مهم قریش است.
به گفته خودش آن گاه که پدرش در سال ششم بعثت مسلمان شد، او شش سال داشت. به گفته برخی، او همراه پدرش اسلام آورد. بر پایه این گزارش، او متولد سال ششم بعثت است. برخی گفته اند: او در جنگ احد ۱۴ ساله بوده است. طبق این گفته، او در سال دوم یا سوم بعثت زاده شده است. مادرش زینب بنت مظعون مادر عبدالرحمن و حفصه نیز بود. برخی گفته اند: عبدالله و حفصه پیش از عمر اسلام آورده اند؛ ولی خود او منکر این تقدم است. گروهی برآنند که هجرت او پیش از هجرت پدرش بوده است.
ویژگی ظاهری
از نظر ظاهر شباهتی فراوان به پدرش عمر داشت. میان بالا و تنومند بود و موهایی بلند داشت که آن را خضاب می کرد و سبیل هایش را می تراشید. برخی در زمان حیاتش او را بخیل ، متعصب و دارای لکنت زبان معرفی کرده اند. نقش انگشتری او «عبدالله بن عمر» بود که نشان می دهد توجهی ویژه به خود داشته است. در منابع از پارسایی و عبادتش سخن رفته است. بر پایه روایتی، پیامبر (صلی الله علیه و اله) به همسرش حفصه، خواهر عبدالله، گفت: اگر برادرت شب زنده داری کند، مردی نیکو خواهد بود. از آن پس وی شب ها برای عبادت بر می خاست.
غزوه ها
اخباری درخور توجه از او در زمان حیات رسول خدا (صلی الله علیه و اله) نرسیده است. او را به سبب خردسالی از نبرد در غزوه های بدر و احد بازداشتند. به گفته خودش در ۲۱ غزوه شرکت داشت که نخستین آن ها خندق بود. در شش غزوه غایب بود؛ زیرا پیامبر (صلی الله علیه و اله) به او اجازه حضور در آن ها را نداد. از چگونگی شرکت او در این غزوه ها گزارشی در دست نیست. وی را از فراریان جنگ موته دانسته اند که بر اثر آن در مدینه سخت سرزنش شد. در فتح مکه حاضر بوده و چگونگی ورود پیامبر (صلی الله علیه و اله) به مکه و عملکرد ایشان در نابود کردن بت ها را گزارش کرده است. وی در زمان ابوبکر در جنگ های رده شرکت داشت و چگونگی کشته شدن مسیلمه کذاب در سال یازدهم ق. را گزارش کرده است. در همین جنگ ، عمویش زید بن خطاب به دست اصحاب مسیلمه کشته شد و عمر به گمان کوتاهی ورزیدن عبدالله، در صدد توبیخ او برآمد. در دوره خلافت پدرش در برخی فتوحات و لشکرکشی ها حضور داشت. بر پایه گزارش های تاریخی، در فتح خراسان و جرجان به فرماندهی سعید بن العاص شرکت داشته است. گفته اند که در فتح مصر نیز حاضر بوده است. پدرش در دوران خلافت خود، برای او سالانه ۵۰۰۰ درهم مقرری از بیت المال قرار داد. این، مقداری بود که به اصحاب بدر پرداخت می شد؛ اما او از اصحاب بدر نبود. ابن شبه نقل کرده است که عمر وی را به سبب میگساری حد زد.
رد منصب قضاوت
...


کلمات دیگر: